+ ايسنا: اخيرا گفتهايد كه دفتر تحكيم به بازسازي نياز دارد، منظورتان چيست؟
* ظريفيان: وقتي از مسووليت كنار بروم، راحتتر صحبت ميكنم. آنچه در عرصهي تحكيم رخ داد، براي خيلي از سياسيون دوم خرداد نيز افتاد، كمااينكه براي افراد جناح راست نيز اين تجربه رخ داده است. اما دربارهي تحكيم اين اتفاق زودتر افتاد چون جوانتر و حساستر بود، و زودتر حساسيت نشان داد.
در جامعهي ما، بحرانهاي معرفتي، بحرانهايي جدي است كه طبيعتا در اين بحرانها پيش از آنكه راست يا چپ را متهم كنيم، بايد توجه كنيم كه اين بحرانهاي معرفتي جزء زيست تاريخي ماست. در 100 سال اخير هميشه دعواها سر اين بود كه عدالت اولويت دارد يا آزادي؟ دعواهاي خونين و سنگين در مورد آن رخ داد، و هنوز هم حل نشده، هنوز هم دعوا سر آن است كه كدام اولويت دارد؟
+ ايسنا: به نظر شما، ارزشهاي مشترك اعضاي تحكيم چيست؟
* ظريفيان، به هر حال اين وضعيت اصلا مطلوب نيست و تحكيم بايد تكليف خود را روشن كند. ببينيد، اگر تحكيم ميخواهد تحكيم بماند، بايد مشخص كند كه تحكيم با كدام گزاره است! اگر گزارهي قبل است، طبيعتا تحكيم با گزارههاي قبل نيروهاي خود را ميطلبد.
اين مجموعهاي كه ما به نام تحكيم ميشناسيم حداقل به بخش قابل توجهي از آن يا نسبت به گزارههاي قبلي سكوت ميكند يا آن را نقد ميكند يا آن را قبول ندارد. پس تحكيم ميتواند بر اساس گزارههاي قبل شكل بگيرد، هيچ اشكالي هم ندارد. اما در جامعهي ما گاهي اوقات اسامي خود يك سرقفلي ايجاد ميكند، يعني خيليها حاضر نيستند از آن اسم بگذرند و آن را رها كنند، در حالي كه اگر ميتوانستند از آن اسم بگذرند، شايد اين فراكسيونهاي تحكيم ميتوانستند به فراكسيونهايي تبديل شوند كه با تابلوي خودشان شكل بگيرد. اما اينكه فكر كنيم اين دو مجموعه (دو طيف ) كنار هم بنشينند، قطعا اينگونه نخواهد بود، چرا كه زواياي ديد آنها، گاهي اوقات در تضاد با هم هستند.
ما و ساير دوستان هم تلاش كرديم كه مجموعهي تحميم را دوباره جمع كنيم. اما نشد! تلاش غبثي بود، چرا كه نگاهها كاملا با هم متفاوت است، بر اين اساس بايد گرايشات مختلف تحكيم با ديدگاههاي خود، چارچوبهاي نظري خود را هرچه هست تبيين كنند. ممكن است به اين تفاهم برسند كه يكي تحكيم (1) و ديگري تحكيم(2) شود. اما بهتر است كه نشود، چرا كه باعث سردرگمي مخاطب ميشود. اصلا بهتر است اين اسم را كنار گذارند و هر كدام تشكلي با نام ديگري شوند، اين بهترين راه است.
اما اشكالي كه براي تحكيم مدرن ميگيرند، اين است كه ديدگاههاي او با قواعد و قوانين مصوب آيين نامهها همخواني ندارد. اين طيف ميگويد براي من عرصه ايجاد كنيد، اما چارچوبها اجازه نميدهد. اين بايد در سياست كلان نظام تصميم گيري شود كه آيا ميخواهند به اين چارچوبها اجازه فعاليت بدهند يا نه، اگر ندهند كه طبيعتا تبديل به مجموعهاي ميشود كه فاقد پشتوانهي حقوقي و اجازهي فعاليت هم به او نخواهد داد، اين بستگي به نوع نگاه به آنها دارد. در سال 76 ما معقتد بوديم اشكالي ندارد به گروهي كه چارچوبهاي كلان را نميپذيرند هم اجازه دهيم كه تحت يك تابلويي فعاليت كند و اگر از آن چارچوب خارج شد جلوي او را بگيريم، اما چون اين نبود، انجمنهاي اسلامي ما با جريانات فكري مختلفي كه خيلي هم به آن مرامنامه و اصول پايبند نبودند به مجموعهي عجيب و ناهمگن تبديل شدند. من فكر ميكنم بايد تكليف آنها را روشن كرد، يعني ببينند آيا ميخواهند در عرصهي جديد به تفكرات جديدي كه قواعد بازي را قبول ميكنند اما در عين حال چارچوبهاي متفاوتي را اتخاذ ميكنند اجازهي فعاليت بدهند؟
اگر تحكيم ميخواهد بماند، يا بايد از اين اسم دست بردارد و هر كدام از اين جناحها اسم مشخص خود را متناسب با فعاليتهايشان اتخاذ كنند يا بپذيرند كه اين اسم در اختيار جرياني است كه نزديك به آن مرامنامهاي و اساسنامه بوده است. البته اقداماتي هم صورت گرفت، مانند دفتر تحكيم دموكراسي و ...، به هر حال دفتر تحكيم شرايط خوبي ندارد، اول بايد در درون خود به يك هم نظري برسد كه ميخواهد چه كار كند؟ نه هم نظرياي كه به هم نزديك شوند، بايد يك تصميم استراتژيك اتخاذ كند. يك بار هم قبلا گفتم كه تحكيم يك جريان دولتي نيست، هيچكدام از تشكلهاي متعارف دانشجويي دولتي نيستند، دولت ميتواند براي فعاليت يك تشكل در قبال امكانات شروط و چارچوبهايي را بگذارد اما مداخله كردن در سرنوشت يك تشكل نتيجهاش همين ميشود كه معلوم نيست آيا دولتي است يا غير دولتي و سپس دچار آسيبهايي ميشود، بنابراين ما هيچ گونه مداخلهاي را به رسميت نميشناسيم.
+ ايسنا: وزارت علوم در دورهي شما در بيانيهاي هر دو طيف شيراز و علامه را به رسميت شناخت، تكليف آنها از لحاظ حقوقي چيست؟
* ظريفيان: متاسفانه ساز و كارهاي رسميت و عدم رسميت بخشيدن اتحاديههاي قبلي خيلي روشن نيست. البته اخيرا آيين نامهي اتحاديهها تصويب شده كه اتحاديهها موظفند خودشان در ظرف مدتي با چارچوهاي اتحاديه هماهنگ شوند. اين آيين نامه اخيرا از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ابللاغ شده است، بنابراين از لحاظ قانوني ممكن است از هر دو طيف تحكيم بخواهند كه طرف 6 ماه يا يك سال خود را با اين چارچوبهاي كلي، هماهنگ كنند و اگر آنها عمل نكردند يا كل آن طيف يا بخشي از آن طيف را غير رسمي بشناسند.
+ ايسنا: براي نشست طيف علامه، عليرغم نامهي آقاي خاتمي چرا مجوز داده نشده است؟
* ظريفيان: بله، آقاي خاتمي در نامهي خود فرموده بودند مساعدت شود، دستوري ندادند. دو سال پيش در هيات نظارت مركزي آموزش عالي، دربارهي دو طيف جلسهاي گذاشتند، اما نهايتا تصميم مشخص و قاطعي نگرفتند، هر چند دستگاههايي هم عنوان ميكردند كه طيف علامه از مرامنامه و اساسنامهي خود عدول كرده و چارچوبها را قبول ندارند، به طور طبيعي به رسميت شناخته نميشوند. اما چون معتقد بوديم با اين نوع نگاه مساله حل نميشود و قضيه پيچيدهتر است، در نتيجه وزارت علوم تا الان به سمت تصميم سازي براي هيچكدام از دو طيف نرفت، چون معتقد بوديم ورود به اين بخش نه تنها مساله را حل نكرده بلكه آن را بغرنجتر خواهد كرد.
در مورد فعاليتهاي طيف علامه، وزارت علوم بخشنامهاي به دانشگاهها نداده، ساز و كار بررسي مجوز فعاليتها، هيات نظارت دانشگاهها هستند.
تصور برخي از دانشگاهها، با توجه به فشارهاي جانبي كه قطعا بر برخي از آنها بوده، اين بود كه اجازه دادن به اين طيف موجب ميشود كه دانشگاه با مشكل روبرو شود و منجر به درگيري شود كه بعضا حتي نمونههايش را عنوان ميكردند، در نتيجه هيات نظارت عموما يا مخالفت كرده يا با ملاحظه كاري خاصي با اين قضيه برخورد ميكردند.
من برخلاف تصور خيليها مبني بر اينكه نظام با چند حرف مخالف ممكن است دچار تزلزل شود، به آنها ميگويم كه اين شما هستيد كه نظام را تضعيف ميكنيد و اگر نظام آنقدر ضعيف است كه با اين حرفها تضعيف شود بايد اين نظام را تقويت كرد و قطعا اين نظام با حرفهاي عدهاي مخالف تضعيف نخواهد شد.
روساي دانشگاهها عمدتا روساي علمي هستند و برخي از آنها در جنبهي سياسي هم دارند، در نتيجه براي رييس دانشگاه حفظ آرامش دانشگاه و ايجاد فضا براي كار علمي بسيار مهم است. طبيعتا هر زمان احساس كنند كه اين آرامش در خطر است، از آن دوري ميكنند و نبايد از رييس دانشگاه انتظار داشت كه در اين شرايط سخت مانند يك فرد كاملا سياسي ريسك كند.
+ ايسنا: رييس جمهور، رييس شوراي عالي امنيت ملي نيز هست، به نظر شما تشخيص نميداد كه در دانشگاهي امكان برگزاري چنين برنامهاي وجود دارد يا ندارد؟
* ظريفيان: البته تمام روساي دانشگاهها كه نبودند. نميدانم آنها كدام دانشگاهها بودند، اما عزيزان ما در دفتر تحكيم علامه تنها به 3 يا 4 دانشگاه بيشتر رجوع نكرده بودند. البته اين نكته وجود دارد كه اگر به همهي دانشگاهها هم رجوع ميكردند نتيجهي مشابه را ميگرفتند، اما آنچه من ميتوانم بگويم اينكه از طرف وزارت علوم هيچ دستوري براي عدم برگزاري اين نشست داده نشده بود.
به هر حال، در فضايي كه ما زيست ميكنيم محدوديتها، مصحلتها و مشكلاتي وجود دارد كه افراد را براي تصميمگيري دچار ترديد ميكند و احساس ميكنند اگر صورت مساله را پاك كنند بهتر است.
+ ايسنا: به نظر شما بهترين رابطهي احزاب با دانشجويان چگونه ميتواند باشد؟ آيا شاخهي دانشجويي ايجاد كنند بهتر است يا نه؟ و اينكه آيا اصولا ميتوانند در دانشگاه شاخهاي داشته باشند يا خير؟
* ظريفيان: آييننامهي تشكلها كه در اين ارتباط سكوت كرده و به نظر ميرسد كساني كه اين آييننامه را تصويب كردهاند نظرشان اين نبوده كه شاخههايي از احزاب بتوانند در دانشگاه باشند. يك نگاه معتقد است كه جنس فعاليت سياسي در دانشگاهها از جنس فعاليت حرفهيي نيست و دانشجو به ماهو دانشجو كارش تحصيل و درس است، اما به دليل نيازهايي كه اين محيط به انواع فعاليتها دارد، آنها را به صورت غير حرفهيي انجام ميدهد، در واقع دانشجو يك عنصر حرفهيي سياسي نيست چرا كه كسي كه حرفهيي است، بايد براي حرفهيي شدن ساليان درازي در آن حرفه فعاليت كرده باشد و كار كشته شده باشد، در حالي كه بستر دانشگاه، يك بستر موقتي بوده و در حقيقت جريان سياسي است كه ميآيد و ميرود، پس او نميتواند حرفهيي باشد، بلكه فعاليت او آماتوري است، فقط به دليل نيازهايي كه اين مجموعه دارد. از اين نگاه، پس احزاب كه كار حرفهيي سياسي ميكنند اگر در دانشگاهها شاخه داشته باشند بخش آماتوري را به بخش حرفهيي تبديل ميكنند و با توجه به اينكه دانشگاه كانون رشد است، آن عمل به اين شاكله لطمه وارد ميكند و دانشگاه به كانون تنازع احزاب تبديل خواهد شد، در حالي كه دانشگاه با توجه به تعريف خود، محل دانش است نه فعاليتهاي حزبي، در دانشگاه هر كس بخواهد كار حرفهيي كند، كار حرفهيي او فقط علم بوده و ساير كارها آماتوري است.
در اين نگاه برخي معتقدند اگر احزاب در دانشگاهها شاخه بزنند، با توجه به ويژگيهاي دانشجو، دانشجو خيلي اهميتي به عوامل خارج دانشگاه نميدهد و چون احزاب يك عامل خارج دانشگاهي محسوب ميشوند، اصلا نميتوانند به طور جدي فعاليت كنند. در حقيقت ميتوان گفت دانشجو شخصيتي است كه «غلام همت آنم كه زير چرخ كبود ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است». بنابراين، اصلا ماهيتا كار حرفهيي در اين بخش آماتوري خيلي پاسخ نميدهد.
اما نگاه ديگري هم وجود دارد كه احزاب به صورت قانونمند در دانشگاهها پايگاه داشته باشند و مانند كانون و انجمنها، تابلوي مشخص داشته باشند، آنها هم بر اساس تجاربي عنوان ميكنند كه اين كار خوب است.
به هر حال! در نگاه اول سوالي جدي را مطرح ميكنند مبني بر اينكه اگر در بين دستور حزبي و چارچوبهاي قوانين دانشگاه تعارضي ايجاد شد، رعايت كدام يك ضروري است؟ قوانين دانشگاه يا دستور حزبي؟ اين همواره يك تعرض است، بر اين اساس قضيه قابل تامل است و هنوز خود احزاب هم در اين باره حرف روشن و جدياي ندارند.
اين نكته را هم بگويم كه شاخصترين تشكلهاي دانشجويي عموما تا الان تلاش كردند كه خود را مبرا كنند از اينكه ابزار باشند، حتي ديديم كه گاهي دربارهي ابزار بودن به يكديگر اتهام ميزنند كه از جايي دستور ميگيرند، پس بايد ديد كه آيا خود تشكلها يا عالان دانشجويي هم حاضرند وارد اين عرصه شوند يا نه؟ به نظر من اين مساله، بررسي جدياي را ميطلبد.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا «سالومه سعيد»، دبير خبر «علياصغر شفيعيان»
انتهاي پيام
نظرات