" روشنفكر به وسيله ترجمه و كپي و تقليد به وجود نميآيد، تحصيلكرده به وجود ميآيد، دكتر و مهندس و معمار به وجود ميآيد ولي روشنفكر به وجود نميآيد. روشنفكر كسي است كه جور تازهاي بينديشد. اگر سواد ندارد، نداشته باشد. فلسفه نميداند، نداند، فقيه نيست، نباشد. فيزيكدان و شيميست و مورخ و اديب نيست، نباشد، ولي زمانش را حس كند، مردم را بفهمد و بفهمد كه اكنون چگونه بايد بينديشد و بفهمد كه چگونه مسووليتي را بايد حس كند و بر اساس اين مسووليت فداكاري داشته باشد."
اين فرازي از كلام بزرگ مرد سرشناس و خوشبيان كويري است كه روح و طراوت و طهارت و اصالت كلام و درد آشنايي و خودآگاهياش از او شخصيتي جاودانه ساخته است و اينك پاي صحبت فرزندش نشستهايم تا از او و آرمانها و رنجها و دردهايش بگويد.
احسان، فرزند نام آشناي شريعتي در فرصت كوتاه حضور در ايران با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران ( ايسنا) در جمع خبرنگاران اين خبرگزاري از جنبش دانشجويي و مسوليتهاي آن و بيماري تاريخي افراط و تفريط در ايران سخن گفت و گوشههايي از نگاه و انديشه و دغدغههاي پدر را واگو كرد.
او در باب هنر دكتر شريعتي در استخراج مفاهيم بلند و احياگرانه ميگويد: «هنر و كيمياگري شريعتي اين بود كه در برابر برداشتهاي غلط سنتي و يا حتي منحطترين و ناصوابترين برداشتها از دين، برترين و والاترين ارزشها و بينشهاي انسانساز و تاريخساز را از دين ناب و سنت ارائه ميكرد. پدر در اين زمينه مثالي ميزد و ميگفت اينكه در برداشتي از يك حديث آمده است كه آب خزينه را قبل از استحمام ميتوان خورد، به اين معني است كه ميخواهد آموزش دهد كه آب خزينه و استحمام بايد آنقدر تميز باشد كه حتي بتوان آن را خورد و اين در حالي بود كه عدهاي با برداشت غلط از چنين مضاميني تصور مي كردند كه خوردن آب خزينه ولو بسيار كثيف استحباب دارد. اين فهم غلط از دين و سنت همان چيزي بود كه شريعتي به آن پرداخت و همانطور كه گفتم به مثابه يك كيمياگر عمل كرد و آنها را به ارزشها تبديل كرد.»"
احسان شريعتي در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار مي دارد: «دكتر شريعتي ميگفت يك طلبه، يك دانشجوي دائمي است؛ در حالي كه چون دانشجويان ادواري هستند، پيوستگي ارگانيك ميان اعضاي جنبش دانشجويي وجود ندارد و مواضع اين جنبش در برابر قدرت سياسي، عضوگيري و ساير مسائل مربوط به آن نيازمند بررسي بيشتر است.»
وي راه حل اين معضل را شناخت بيشتر از تاريخ جنبش دانشجويي مي داند و ميافزايد: «بايد راجع به موقعيت و مقام و شأن تاريخي دانشگاه در ايران و در تاريخ جديد و مدرن ايران اطلاعات بيشتري استخراج كنيم، بخصوص از زماني كه دانشگاه تشكيل شد. در سال 1313 و يا قبلتر از آن هم تشكيل موسساتي آموزشي مثل دارالفنون كه همگي نقش مهمي در حيات روشنفكري داشتند. شناخت هرچه بيشتر اين تاريخ، دانشجويان را در جنبش دانشجويي موفقتر خواهد ساخت.»
احسان شريعتي كه مادرش، خواهر شهيد شريعت رضوي است، ميگويد: «دانشجويان بايد اين حافظه تاريخي را بازيابند. ماجراي 16 آذر سال 32 را خوب مطالعه كنند و لحظه لحظه جنبش دانشجويي تا كنون را تحليل و ارزيابي كنند، علاوه بر اين از تجربيات تاريخي جنبش دانشجويي در سراسر جهان نيز استفاده كرده و با مطالعات تطبيقي با آن جنبشها، مثل جنبش دانشجويي فرانسه در سال 68 و يا جنبش دانشجويي در چين، اطلاعات و تجربيات مفيدي اخذ نمايند.»
فرزند دكتر شريعتي با تاكيد بر نقش واسطهاي دانشجو، در تحليلي از چرايي شكاف نخبگان با مردم، يادآور ميشود : «دانشجويان حلقه واسط مهمي ميان نخبگان، جامعه و مردم هستند و فاصله گرفتن جنبش دانشجويي از جنبش اصلاحات درون حاكميت سبب فاصله گرفتن نخبگان از فضاي عمومي جامعه شد. همچنين حوادثي مانند 18 تير و اتفاقات بعد از آن نيز سردرگمي و تشتت در ميان دانشجويان ايجاد كرد.»
وي موضوع هويت را مهم و راه حل بازيابي قدرت جنبش دانشجويي را چنين مي داند: «همانطور كه مطرح شد، نخستين راهكار براي قدرت گرفتن جنبش دانشجويي، جمعبندي از گذشته و تاريخ دانشگاه و جنبش دانشجويي در مقاطع مختلف است كه براي تجديد هويت ديني ،ايراني و دانشجويي بسيار مهم ميباشد.»
شريعتي متذكر مي شود : «نيروهاي غير دموكراتيك در خارج از كشور سوء استفادههايي از جنبش دانشجويي دارند كه با تكيه بر تفكرات و انديشههاي مطرح شده و همچنين مطالعه اين تاريخ، ميتوان از اين مشكل نيز عبور كرد؛ چراكه جنبش دانشجويي بايد استقلال خود را حفظ كند و مستقل به حركتش ادامه دهد تا نقش مهمي در فضاي عمومي جامعه داشته باشد.»
شريعتي در بررسي رويكرد فعالان سياسي و جنبش دانشجويي نسبت به يكديگر، خاطرنشان مي سازد: «هم دانشگاه و دانشجويان در خصوص متفكرين سياسي بحثهايي داشتند و هم سياسيون نسبت به جنبش دانشجويي منتقد بودند كه هر دو بايد مورد بررسي قرار گيرند؛ چراكه از نهادي چون دانشگاه انتظارات بالايي وجود دارد.»
او سفارش به اعتدال ميكند و با تاسف از بيماري تاريخي افراط و تفريط در ايران، اظهار ميدارد: «ما در نوانديشي ديني نيز چنين مسائلي را ميبينيم، گاهي سنتگرايي مورد توجه قرار ميگيرد و زماني ديگر تجددگرايي. بايد سعي شود كه در آينده اين حركت به سمت تعادل پيش رود. بخصوص در كشوري مثل ايران به دليل حاكميت مذهبي، واكنشي ميان نسل جوان نسبت به جامعه و سياستهاي فرهنگي وجود داشته است و سطحي از سنتگريزي و مدرنگرايي ديده ميشود كه در ميان جوانان طبيعي و مقطعي به نظر ميرسد.»
احسان شريعتي با اميد به آينده ادامه ميدهد: «البته اميد وارم و اين اميد وجود دارد كه به سوي اعتدال پيش رويم و براي اين كار در مورد سنتمان بايد بازانديشي كنيم و با روشهاي عصر جديد و پيگيري جنبشهاي اجتماعي، براي رسيدن به جامعهاي آزاد و آگاه تلاش كنيم.»
وي نقش روشنفكري ديني را برداشت ناب از دين و سنت و بازسازي تفكر سنتي و مذهبي ميداند و ميگويد: «جايگاه نظري و عملي اين مساله در دانشگاه است كه بايد به آن پرداخته شود و سپس در فضاي جامعه منعكس گردد. در نتيجه دانشگاه مكان رفيعتري نسبت به كل حوزههاي سياست، اقتصاد و اجتماع دارد و اين جايگاه امروز با توجه به بنبستي كه در مدرنيسم مطلق و سنتگرايي مطلق به وجود آمده، حساستر و مهمتر به نظر ميرسد.»
وي نقش دكتر علي شريعتي را در اين زمينه مفيد و تاثيرگذار ميداند و ميافزايد: «امتياز شريعتي نسبت به ديگران در اصالت راه او بود، همانطور كه اقبال و سيد جمالالدين اين حركت را آغاز كرده بودند. نكته مهم در انديشه شريعتي، راه حل او براي خروج از اين بنبست بود. راه حلي عقلاني كه كه باعث شد تهاجمات گستردهاي نيز چه از جانب برخي روشنفكران چه از جانب برخي روحانيان نسبت به وي صورت گيرد.»
احسان شريعتي از كتابهاي دكتر شريعتي ياد و تاكيد مي كند: «امروز ديگر آثار شريعتي جزء آثار كلاسيك است ولي متاسفانه عليرغم اقبال زياد، چه بسا كه از آنها شناخت درست و عميقي وجود ندارد و به همين دليل سوء تفاهمهايي نيز نسبت به آثار ايشان به وجود آمده است.»
دكتر شريعتي به عنوان احياگر انديشه ديني و حامي تشيع علوي در برابر تشيع صفوي شناخته ميشود. از اين رو خبرنگاران ايسنا نيز از احسان شريعتي ميخواهند درباره اين بعد از تفكر شريعتي بيشتر بگويد.
وي در لابه لاي سخن با ياد پدر و خاطرهاي از او، ادامه ميدهد: «هنر و كيمياگري شريعتي اين بود كه در برابر برداشتهاي سنتي و يا حتي منحطترين برداشتها، برترين و والاترين ارزشها و بينشهاي انسانساز و تاريخساز را از دين و سنت ارائه ميكرد. دكتر شريعتي در اين زمينه مثالي ميزد و ميگفت اينكه در برداشتي از يك حديث آمده است كه آب خزينه را قبل از استحمام ميتوان خورد، به اين معني است كه مي خواهد آموزش دهد كه آب خزينه و استحمام بايد آنقدر تميز باشد كه حتي بتوان آن را خورد و اين در حالي بود كه عدهاي با برداشت غلط از چنين مضاميني تصور مي كردند كه خوردن آب خزينه ولو بسيار كثيف استحباب دارد. اين فهم غلط از دين و سنت همان چيزي بود كه شريعتي به آن پرداخت و همانطور كه گفتم در برابر اين كج فهمي ها به مثابه يك كيمياگر عمل كرد و با تكاپوي فهم و تفسير ناب، آنها را به ارزشها تبديل كرد.»
شريعتي كلام خود را اين گونه پايان مي دهد: «كتابهاي شريعتي نيز در همين راستاست وليكن آنچنان كه ذكر شد شناخت شايستهاي از كتابهاي ايشان و خود ايشان وجود ندارد و خلاصه بايد بگويم شريعتي يك روشنفكر ناشناخته است.»
انتهاي پيام
نظرات