نزديك شدن به پايان دوران مسووليت حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي را بهانهاي ديديم تا از آن به عنوان فرصتي براي مرور خلاصهاي از ديدگاههاي ايشان در زمينههاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بهره بريم و نكتههايي از آنچه در هشت سال خدمت پر ثمر از مكتب « آموزگار ادب و شكيبايي» آموختهايم را يادآور شويم.در اولين گذر، به ديدگاههاي خاتمي در مورد احزاب اصناف و گروههاي سياسي ميپردازيم.
توسعه سياسي و بحث تقدم يا عدم تقدم آن
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي رييسجمهور طي سخناني در جمع مديران خبرگزاري جمهوري اسلامي(6 /5/ 1377)، اظهار داشته است: « ... در مورد مسايلي چون توسعهي سياسي ... ما به يك موقعيتي رسيدهايم و بايد اين موقعيت را غنيمت بشماريم. ديگر در كشور ما هيچ كس نيست كه بگويد توسعهي سياسي لازم نيست... بنده هم مي گويم توسعهي همه جانبه، ولي توسعهي همه جانبه به قول امروزيها ابطال ناپذير است و يك كلي است كه گفته ميشود و واقعا هم درست است. به صورت كلي آن خوب است و توسعه بايد همه جانبه باشد و تقدم اين بر آن بسته به اينكه چگونه نگاه كنيم و چگونه مسايل را ببينيم . البته يك مساله بسيار حساسي وجود دارد كه اگر يادتان باشد، شاه ميگفت و بسياري از ديكتاتوريها هم اينطور مستقر شدهاند كه مردم تا وضع زندگي شان خوب نشود، اصلا صلاحيت تفكر و تصميم گرفتن درباره خود را ندارند. ما اول مردم را به عنوان شي ء به حساب بياوريم ، زندگي شان را تامين كنيم و بعد كه وضعشان خوب شد، آن وقت تفكر هم داشته باشند. غافل از اينكه اگر مردم را به حساب نياوريم، زندگي مادي مردم را نميتوانيم تامين كنيم، چون توسعهي اقتصادي هم بايد توسط خود اين مردم و با مشاركت و با حضور مردم و با احساس مسووليت كردن در برابر جامعه صورت گيرد؛ يعني شما بالاخره اگر ميخواهيد سرمايه تان در داخل به كار بيفتد، بايد يك نوع دلبستگي به داخل، دلبستگي به جامعهتان، دلبستگي به نظامتان و دلبستگي به سرنوشتتان باشد و اين خود يعني يك نوع توسعهي سياسي. البته من هيچ نميخواهم بگويم كه چه چيزي مقدم بر چيز ديگري است. من ميگويم كه آنچه كه در جامعه ما بوجود آمده، مبارك است كه بحث ميشود كه اولا كم و بيش همه قبول دارند يا لااقل خيليها هم كه قبول ندارند، جو و زمينهي جامعه طوري است كه بايد بگويند توسعهي سياسي لازم است. همه مي گويند و اينكه حالا چه هست، خوب، صاحبنظران بحث بكنند. ما هم همين را ميخواستيم. اين خودش يك نوع توسعهي سياسي هم هست ...»
خلط مبحث جامعه مدني و دموكراسي با ليبراليسم از سوي بعضيها
به گزارش ايسنا خاتمي در بخش ديگري از اين سخنراني خاطرنشان كرده است: « ... اين جور نيست كه دموكراسي يعني ليبراليسم، من در يك مصاحبهاي كه كردهام در يك جايي گفتهام دموكراسي راه است. اين راه ممكن است به ليبراليسم منجر بشود يا ممكن است به يك حكومت ديني منجر شود، اما راه را اگر دموكراسي است انتخاب نكردهايم آن طرفش چه، يا ديكتاتوري است يا دموكراسي. حالا يك كسي بايد انتخاب بكند. به هر حال ما با كسي كه انتخاب كرده دعوانداريم. بين جامعهي مدني و ليبراليسم خلط ميشود و خيال ميكنند هر كه ميگويد جامعهي مدني يعني ميگويد ليبراليسم، ليبراليسم جهات منفي دارد، جهات مثبت هم دارد بنده نميخواهم مطلق حكم بكنم كه همه چيز يا بد و يا خوب خوب. بنده به عنوان كسي كه يك سلايقي دارم، برداشتهايي دارم و اعتقاداتي دارم، ليبراليسم را هم از نظر تئوري فلسفي نميپسندم و معتقدم كه در جامعه ما با توجه به حقايقش اصلا زيان بار است. اما دموكراسي را ممكن است آدم بپذيرد بدون اينكه دچار اين باشد كه حتما پذيرش دموكراسي يعني ليبراليسم. اينها مسائلي است كه در فضاي وهم آلود مفاهيمي كه چند بعدياند، زيانبار ميشوند. فضا بايد شفاف باشد، بحث ها مطرح بشود، صحبت بشود. بهر حال اين توقع را نداشته باشيد كه آري يك نفر كه آمده و مسايلي را مطرح كرده و ديگر همه كارهاي اداره كشور را بگذارد و روز بروز بيايد اينها را تعريف بكند يا نكند. بنده خودم هم ميگويم اين تعريف ها تعريفهايي نسبي است و ميشود بحث كرد. مهم اين است كه يك حداقل هايي باشد. در همين جا هم گفتم بالاخره ما قبول داريم كه انسان بر سرنوشت خودش حاكم است يا نيست و قبول داريم كه انديشه كردن آزاد است و ابراز آن آزاد است. البته هر جامعهاي يك حدودي براي ابرازش دارد. هرج و مرج كه نيست، ماهم قانون اساسي داريم؛ يعني در اين چارچوب قانون اساسي كه حدودي براي ابراز نظر بيان كرده، ميگويم اين آزادي را قبول داريم يانداريم. اين حداقل جامعه مدني است كه ما حق حاكميت انسان بر سرنوشتش را بشناسيم كه بتواند حرف بزند، بتواند اجتماعات تشكيل بدهد و هر فردي بتواند در فرآيند رسيدن قدرت شركت كند. به قدرت رسيدن كه بد نيست، قدرت را ابزار اهداف بزرگ كردن خوب است، ولي قدرت را هدف قرار دادن بد است...»
ضرورت ايجاد احزاب سياسي و نهادهاي مدني در جامعه و عدم تحميل آنها از بالا
رييسجمهور ادامه داده است: «... نهادهاي مدني بايد در جامعه جا بيفتد؛ يعني حزب بايد وجود داشته باشد؛ يعني اصناف بايد وجود داشته باشد؛ يعني انجمنها بايد وجود داشته باشد. انجمنهايي كه نه بر مردم تحميل شده باشند، بلكه از دل مردم برآمده باشند. يكي از مسايلي كه در جامعه ما نشان داده كه تجربه حزب ناموفق است ، اين است كه حزب از بالا و توسط نخبگان بر مردم تحميل شده است ، نه نخبگاني كه به صورت طبيعي از افكار يا افكار بخشي از جامعه نمايندگي مي كردند. همينطوري جمع شدند و اين تبلور در يك حزب پيدا كرد كه واقعا هم نماينده آن مردم است . اين حزب اگر باشد، از منافع و نظرات بخشي از جامعه دفاع مي كند، شناسنامه دارد، مسووليت دارد، مرامنامه دارد، و آن وقت اين ارتباط، اين ارگانها و دستگاهها و نهادها با حكومت كه در واقع واسطهاي مي شوند بين حكومت شونده و حكومت كننده و هم مي توانند حرفهاي به اصطلاح اصحاب خود را خوب منتقل كنند، هم مي توانند بيشتر از حقوق آنها دفاع كنند و هم مي توانند در انتقال مسايلي با ابواب جمعي خودشان كار را انجام بدهند. برويم فكر كنيم كه من يك بار مصاحبه كنم يا نكنم يا طوري انجام بشود يا نشود . اينها خوب است ، ولي يك چيز نهادينه به آن صورت نيست . جامعه ما بايد به صورت طبيعي نظام مدني خودش را پيدا كند و ارتباط اندام واره برقرار شود هم بين اجزاء جامعه و هم بين اجزاء جامعه با حكومت و به عكس . من معتقدم كه ما بايد بكوشيم كه در جامعه مان واقعا احزاب ، انجمنها ، اصناف از بالا تحميل نشوند، بلكه به صورت طبيعي شكل بگيرند و هم نمايندگي از مردم كنند و هم بتوانند انتقال دهنده مسايل به مردم باشند يك نوع مباحثه و مذاكره اي ميان مردم از طريق نمايندگانشان و ميان مردم و حكومت از طريق ديگري انجام بگيرد...»
التزام عملي به قانون اساسي شرط فعاليت سياسي
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي رييسجمهور همچنين طي سخناني در كنگرهي شهيد رجايي(7 /6/ 1377)، اظهار داشته است: « ... اين جامعهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم يك مبناي نظم دارد و آن قانون اساسي است. هر كسي بخواهد فعاليت بكند، بايد در چارچوب قانون اساسي و با التزام عملي حالا اگر التزام عملي درست باشد نسبت به قانون اساسي بايد فعاليت بكند. كسي كه بگويد من قانون اساسي شما را قبول ندارم و بگذاريد در كوزه آبش را بخوريد و من ميخواهم با اينكه اين را قبول ندارم و پايبند به آن نيستم، فعاليت بكنم، اين يعني من ميتوانم بيايم آزادانه براي براندازي شما كار بكنم. اين را كه كسي اجازه نميدهد. شرط فعاليت اين هست؛ در اين چهارچوب مبناي نظم را بپذيريم و بعد بياييم صريح بگوييم حالا كه اين مبناي نظم را پذيرفتيم من كي هستم؟ برنامههاي من چيست؟ مرامنامهي من چيست؟ اهداف من چيست؟ در چارچوبي كه ميخواهم انتقاد بكنم. من خودم براي اينكه ببينم انتقاد او درست است و خيرخواهانه است اين را بسنجم و مرامنامه و اهدافش را ببينم كه دارد كلك ميزند يا درست ميگويد، يا درست نميگويد. آن وقت هست كه ديگر امكان سوء استفاده به حداقل ميرسد و جامعه و بخصوص حكومت علاوه بر نهادهاي رسمي برخوردار از يك سيستم درست نظارتي مستقيم از سوي مردم ميشود. آن وقت وقتي كه در قانون اساسي براي مردم حق معين كرده است فقط حكومت نيست كه ميگويد اين حق چيست و چگونه بايد اعمال بشود. البته اجزاي حكومت همديگر را مي پايند و اگر تخلفي بود و اشتباهي بود ميگيرند. خود مردم، علماي بزرگوار، انديشمندان، احزاب، تشكلها و مطبوعات هم بالاخره سوال ميكنند، بازخواست ميكنند و بنده وقتي كه اين همه ناظر داشته باشم طبيعي است كه خودم را حداقل آماده جوابگويي مسايلي كه مطرح ميشود ميكنم و يك تعادلي در جامعه ما پيدا مي شود...»
نهادهاي مدني و نقش آنها در نظارت بر حكومت
به گزارش ايسنا، وي در اين سخنراني همچنين آورده است: «... آن چيزي كه ما اسمش را نهادهاي مدني مي گذاريم و واسطه ميان حكومت و مردم هستند و خيلي مهم است، تشكل ها و مطبوعات يعني وسايل ارتباط جمعي هستند; يعني چشمهاي تيزبين مردم كه بر عمل كارگزارانشان نظارت مي كنند. به همين دليل هم ما مي گوييم كه بايد تشكل ها به وجود بيايند؛ يعني يك عدهاي جمع بشوند و بگويند حرف ما اين است، مرام ما اين است، هدف ما اين است و معلوم هم بشود كه در جامعه چقدر طرفدار دارند و در اين چارچوب عمل بكنند؛ شفاف و روشن. وقتي كه شفاف و روشن نبود هر كسي يك حرفي ميزند، هر جايي هم كه گيركرد وصل مي كند به جايي كه به هرحال احساس ميكند ممكن است در جامعه تاثير داشته باشد. بنده وقتي مرام نامهام مشخص نيست، تشكلم مشخص نيست، ميآيم يك حرفي ميزنم و تا در مقابل رقيب قرار ميگيرم مي گويم من حرف رهبري را ميزنم تو اگر با من مخالفت كني ضد رهبري هستي؛ من دارم حرف رييسجمهور را ميزنم، تو اگر با من مخالفت كني ضد رييس جمهور هستي؛ من دارم از شهدا حرف ميزنم، تو اگر با من مخالفت كني ضد شهدا هستي. اين در يك فضاي نامعلوم و مبهم است كه حتي از آزادي سوء استفاده مي شود. بنده وقتي از آزادي دفاع مي كنم همواره مي كنم به اين هم توجه دارم كه از خود آزادي ممكن است سوء استفاده بشود و مي شود.علت قضيه هم شفاف نبودن قضايا است . اگر ما نهادهاي مدني داشتيم ، اگر تشكل هاي با مرام نامه ، با اساسنامه ، با شناسنامه داشتيم ، اگر مسووليت ها مشخص بود و او مي بايست در مقابل حرفي كه مي زند جوابگو باشد، خود همين شفاف بودن هركسي را منضبط مي كرد و مي بايد پاسخگوي انتقادش هم باشد، آن وقت مطبوعات ما هم كه هر كدام نماينده جريانات آن جامعه هستند و مي دانيم كه در جامعه ، جريانات مختلف فكري وجود دارد ...»
شكل گيري احزاب سياسي در ايران
به گزارش ايسنا خاتمي در سخنان ديگري در مصاحبه با خبرنگاران خارجي در نيويورك(31 /6/ 1377) تاكيد كرده است: «... حزب را دولت نبايد درست بكند، مردم بايد خودشان درست بكنند. تجربه جامعه مدني تجربه تازهاي است كه كرديم . گرچه از صد سال پيش شروع كرديم ولي در عمل موفق نشديم. نظام مشروطيت نظامي بود كه ميتوانست مبناي يك جامعه مدني قابل قبولي براي فرهنگ و ملت ما باشد. متاسفانه به خاطر درگيريهايي كه در درون رخ داد و دخالت هايي كه خارجيها كردند، از دل نظام مشروطه ما يك ديكتاتوري نفسگير بيرون آمد. بعد از جنگ جهاني دوم بين سالهاي 1320 تا 1332 به بعد باز يك فرصت خوبي براي آزادي پديد آمد كه به خاطر عدم رشد نيروهاي داخلي، ما چنان به هم پريديم كه نتوانستيم اين آزادي را در كشور نهادينه بكنيم و با كوتاي 28 مرداد آن دوران هم پايان يافت. انقلاب اسلامي هم با آزادي شروع كرد و نه با جنگ و اسلحه. حتي اگر شما يادتان باشد چون لابد با ايران آشنا بوديد و ايراني هستيد در آغاز انقلاب ، آزادي شانه به شانه هرج و مرج ميزد. متاسفانه از اين آزادي هم بعضي گروهها و گروهكهايي كه در دوران رژيم شكل گرفته بودند و خودشان را قيم مردم ميدانستند سوء استفاده كردند و آن را تبديل كردند به درگيريهاي تروريستي و خياباني و كشتار. ما در جريان عمل و در جريان تجربه بايد ياد بگيريم كه چگونه از آزادي استفاده بكنيم. حكومت بايد از رفتار ديكتاتورمآبانه پرهيز بكند. مردم هم بايد ياد بگيرند كه چگونه از آزاديهاي خودشان دفاع بكنند و از مهم ترين راههايمان تشكيل احزاب و گروهها و تشكل ها و نهادهاي مدني در جامعه است . الان يكي از مشكلاتي كه جامعه ما دارد اين است كه هنوز احزاب به آن صورت در آن شكل نگرفتهاند . بنابراين در درگيري اي كه بين اين گروهها و نهادها مي شود، آدم نمي داند كه طرفش كيست ؟ بنابراين در جواب سوال شما كه كي زمان اين مي رسد كه احزاب باشند، مي گويم هفتاد سال پيش بود كه متاسفانه نشد ما بعد از هفتاد سال اگر بخواهيم حق حاكميت مردم بر سرنوشتشان و آزادي شان و دفاع از حقوق و شناخت از حقوقشان در كشور نهادينه بشود ، بايد همه ما با همديگر تلاش بكنيم كه ان شاالله احزاب و گروهها جايگاه خودشان را پيدا بكنند و احزاب را نه دولت ها بسازند بلكه از خود مردم و برآمده از خواست مردم و گرايشهاي جامعه باشد ...»
ضرورت پژوهش در خصوص موانع توسعه سياسي و احزاب در كشور
به گزارش ايسنا، رييسجمهور همچنين طي سخناني در ديدار با اعضاي شوراي مركزي كارگزاران سازندگي(21 /5/ 1377) آورده است: « ... به نظر من يكي از كارهاي مهمي كه بايد در مجامع پژوهشي ما انجام بگيرد پژوهشهاي فرهنگي است يكي از كارهايي كه خود احزاب ما و خود شما بايد روي مساله كار بكند، بررسي دو مساله مهم و سرنوشت ساز در جامعه ماست؛ يكي راز ورمز عدم توفيق تشكلهاي سياسي است و ناموفق بودنش در شرق و ناموفق بودن در جامعه ماست و بطور كلي موانع توسعه سياسي به معناي عام كلمه كه شايد اصلا واقعش اين است كه توسعه اقتصادي و اجتماعي و ... در دل توسعه سياسي قابل تعريف باشد نه اينكه توسعه اقتصادي مقابل يا هم عرض توسعه سياسي است. بنابراين بگوييم مقدم بر همديگرند. اگر سياست حيات اجتماعي انسان است، بخشي از اين حيات اقتصاد است، بخشي از آن فرهنگ است و بخشي از آن حكومت و قدرت و مديريت است و به نظر من كل اين توسعه سياسي جامعه است. مي شود سياست را يك چيز محدود تري گرفت كه تحت تاثير توسعه اقتصادي باشد. آن وقت بحث بشود كه كدام مقدم است و كدام موخر است كه بازبه نظر من بحث از تقدم وتاخر، بحث كاملي نيست و بايد از توسعه همه جانبه و پايدار صحبت كرد كه انسان رشد و پيشرفت پيدا بكند و هم نيازهاي مادي و اقتصاديش به نحو مطلوب فراهم بشود و هم نيازهاي فرهنگي و سياسياش. ببينيم موانع توسعه اجتماعي كه حالا شايد كمي كلي تر باشد، از جمله توسعه سياسي به معناي خاص كلمه در كشورهايي مثل كشور ما چيست ؟ دوم آفت هاي توسعه سياسي از ديدگاهي كه ما به انسان و جهان داريم كه در غرب هم اين مشكل وجود دارد و همواره متوجه انسان است ...»
نهادهاي مدني واسطه ميان دولت و مردم
وي در همين سخنراني افزوده است: « ... من يك مساله اي را كه مي خواهم بگويم ، اين است كه معمولا مي گويند تشكل ها و نهاد هاي مدني كه حزب يكي از آنهاست ، واسطه اي هستند ميان قدرت و مردم كه از يك سو مدافع حقوق مردم و احراز كننده حقوق مردمند و از جهت ديگر باصطلاح مدعي قدرت هستند و يكنوع جريان سالم يا سالمتري يا انساني تري ميان قدرت و ميان مردم برقرار مي كنند، چون به هر حال مردم پراكنده نمي توانند از حقوق خودشان دفاع بكنند، تشكلها نمايندگي ميكند و طبعا در تشكل ها نخبگان هستند كه كار ميكنند. منتها فرق دارد نخبگاني كه از بالا بر مردم تحميل شده باشند و نخبگاني كه از دل خود مردم درآمده باشند و در واقع ، حزب و خواست مردم را مدون و مشخص كرده باشند و دفاع بكنند و يك حصاري را ايجاد بكنند كه مورد تجاوز قرار نگيرد و از طرف ديگر از قدرت بخواهند كه از اختيارات و وظايف محوله خواست مردم تامين بشود. پس بنابراين هم مهار قدرت است و هم انتقال خواست مردم به قدرت و هم اينكه به هر حال ارتباطي بين قدرت و مردم برقرار بشود. منتها به نظر من اينجا يك پارادوكسي بوجود مي آيد كه به نظر من در غرب هم هست كه ما به عنوان يك جامعه شرقي بايد ببينيم كه مي توانيم در مسير توسعه مان اين مشكل را حل بكنيم . از يك طرف نيازهاي مدني بخصوص حزب اگر نگاه به قدرت نداشته باشد، كارآمد نخواهد بود. حزب تشكيل مي دهيم كه قدرت را در دست بگيريم ، حزب تشكيل مي دهيم كه قدرت در اختيار اهدافي قرار بگيرد كه مورد توجه ماست و طبيعي و مشروع هم هست كه ما تلاش بكنيم كه قدرت قانوني به دست بگيريم . البته در نظامهاي امروز قدرت غير قانوني معنا ندارد و در هيچ نظامي هم نيست . پس بنابراين كسب قدرت و به دست آوردن قدرت البته از طرق مشروع ، از مقدمات گروهها و احزاب است ...»
ضرورت شكل گيري احزاب ناشي شده از مردم و نه از بالا
به گزارش ايسنا، خاتمي خاطرنشان كرده است: «... اگر ما احزاب مان ناشي از مردم نباشد و ريشه در مردم نداشته باشد و مومن به اين مساله نباشند يا مثل حباب روي آب از بين خواهند رفت و يا خود آنها سبب اختلاف جامعه ميشوند. هر چيزي كه از بالا بر مردم تحميل شود يا اگر واقعا هم مردمي باشد؛ ولي اين تفاهم ايجاد نشده باشد كه اين نمايندگي را به او داده اند، اگر واقعا نماينده مردم نباشند، يك چيزهايي بگويد و مردم يك چيز ديگري بخواهند و يا اگر نماينده مردم باشند، اين رابطه را عنوان كنند كه من نماينده شما هستم، يعني به قول ما آخوندها چه ثبوتا اشكال داشته باشد كه نماينده مردم نباشد، چه اثباتا نماينده مردم باشد، اين رابطه برقرار نشود كه مفاهمه شود كه اين نماينده مردم است، اين براي تشكيلات يك آفت بزرگي است و از سوي ديگر اگر باور نداشته باشد كه راه نجاتي هست كه مردم رشد پيدا بكنند ، توسعه سياسي يعني اين ، به هر حال در خيلي از جاها با حسن نيت ما اول بايد زندگي مردم را تامين بكنيم و مردم وقتي نانشان و آبشان تامين شد، ديگر خودشان رشد پيدا مي كنند...»
احزاب و نهادهاي مدني ، شرط مشاركت مدني
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي همچنين در سخنراني خود در مراسم افتتاح اولين همايش تدوين برنامهي سوم توسعه(21 /7/ 1377) گفته است: « ... در فقدان احزاب ، مسووليت ها هم لوث مي شود، آن وقت خيلي از نهادهاي رسمي كه بايدكار كرد ملي جريانات ديگر داشته باشند، عملاكاركرد حزبي پيدا مي كنند. بدون اينكه حزب نام ونشان دار در جامعه باشند و بسياري از امكانات ملي كه بايد در خدمت كل ملت باشد در اختيارگرايش و جريانها قرار مي گيرد، بدون اينكه كسي هزينه آن را بپردازد و لوث بشود. بسط نهادهاي مدني كه در قانون اساسي هم مورد تاييد است شرط مشاركت مردم در عرصه است؛ يعني اينكه مردم بتوانند در جمع هاي قانوني مورد نظر خود كه ملاك و شرطش هم اين است كه پايبند عملي به قانون اساسي باشدشركت بكنند، حتي پذيرش تئوريك و اعتباربسياري از مباني قانون اساسي هم شرط وجودنهادهاي مدني نيست . طبق قانون اساسي هم عرض مي كنم ، البته بايد ظرفيت جامعه ، حساسيت ها، مصالح كلي ،امنيت و همه اينها را درنظر گرفت ; ولي به طوركلي ما بايد به آن سو برويم . يعني يك اقليت مذهبي هم كه اصلا اسلام را قبول ندارد ولي دردرون اين نظام زندگي مي كند، حق اين تشكل هاو حق آن حضورها را دارد و نيز جريانات مختلف سياسي و گرايشهاي مختلف فكري يا نهادهاي مدني كه هستند، همه اينها شناسنامه بگيرند ومسووليت را بپذيرند و هر كدام بتوانند محل گردهمايي انديشه ها و گرايش هاي متفاوتي كه درجامعه هست و اگر ما مجراي درست آنها را پيدابكنيم بروز و ظهور پيدا مي كنند، باشند. بامسووليت با همديگر برخورد مي كنند و مامي توانيم قانون را در مورد آنها اعمال بكنيم . گروه بي نام و نشاني كه از مزاياي كلي كشور استفاده مي كند بدون اينكه پيدا باشد كار حزبي مي كند،نه دولت مي تواند با او برخورد قانوني بكند، نه او به تكاليفي كه در مقابل جامعه خود دارد تن مي دهد.ولي يك گروه صنفي ، يك گروه حزبي و يك گروه ديگري كه طبق قانون شكل مي گيرد چنين نيست و ما هم بايد واقعا تلاش بكنيم كه هرچه بيشتر اين گروهها شكل بگيرند و در واقع مسووليت خودشان را در مقابل جامعه بپذيرند و به صورت آشكار و شفاف بيانگر گرايش ها و حقوقي باشند كه معتقدند كه در جامعه دارند ياگرايشهايي كه خود آنها دارند و گرايشهاي مختلفي كه در خود جامعه هست . ما كه با بخشنامه نمي توانيم بگوييم كه همه يك جور فكر بكنند و همه يك سليقه داشته باشند. مي توانيم جلوي ابراز اين سلايق را به انحاي مختلف و با تمسك به انواع مقدسات بگيريم اما با جلوگيري از اينها كه اينها از بين نمي روند، فقط زير پوشش مي روند و خدا مي داندكه بعدا بدون اشراف حكومت و بدون اشراف جامعه چگونه در روز و روزگاري بروز و ظهور پيداخواهند كرد...»
تشكلهاي سياسي تضمين كننده فعاليتهاي شفاف سياسي
به گزارش ايسنا، رييسجمهور هم چنين طي سخناني در ديدار با اعضاي حزب جبههي مشاركت اسلامي ايران( 29 /9/ 1377)، خاطرنشان كرده است: « ... در يك جامعهاي كه مردم در آن نقش اساسي دارند ، وجود تشكل هاي مختلف مي تواندحضور مردم را در عرصه اجتماع بهتر و بيشترتامين بكند و مي تواند جامعه ما را سالم تر بكند وجلوي خيلي از تشنج ها تنش ها را بگيرد. امروزبه خاطر اينكه هنوز تشكيلات سياسي در جامعه ما جدي گرفته نشده است و گرايش هاي مختلف به طور شفاف در صورت و قالب تشكل هاي رسمي داراي اساسنامه و مرامنامه و اهداف مشخصي فعاليت نمي كنند و يا كمتر فعاليت مي كنند، بسياري از فشارهاي سياسي متوجه جاهايي مثل مطبوعات و دانشگاههاي مامي شود كه بايد هزينه زيادي بپردازند. درست است كه مطبوعات و دانشگاهها سياسي اند، امادانشگاهها و مطبوعات كار احزاب را انجام نمي دهند. الان به خاطر نبودن حزب و نبودن تشكل بار سنگيني بر روي مطبوعات ودانشگاههاي ما مي آيد و بيش از آنچه كه بايد وشايد ، هزينه هايي را كه نبايد تحمل كنند ،تحمل مي كنند. علاوه براين ، نبودن اين تشكلهاي رسمي و مشخص سبب ابهام آلودشدن فضاي جامعه مي شود، يعني گرايشهاي مختلف خود را زير عناويني كه فراتر از حزب وگروه و تشكيلات است ، پنهان ميكنند...»
اختلاف سلايق و احزاب سياسي
وي ادامه داده است: « ... وقتي ما سليقه خاص خودمان را مخصوصا اگر اين سليقه ها تنگ و تاريك باشدبخواهيم به نام دين ، به نام رهبري ، به نام اسلام و به نام اباعبدالله برجامعه تحميل كنيم ومشكلاتي پيدا بشود و عده اي اين را نپسندند و يادر عمل ناكامي هايي داشته باشد، آيا طبيعي نيست كه اين دل زدگي و زدگي به آن ارزشها ومحورهايي كه ما خودمان را به آن منتسب كرده ايم ، منتقل بشود؟! وقتي كه ما حزب داريم ،تشكل داريم ، آيين نامه و اساسنامه داريم واهداف داريم و به صورت شفاف مشخص بشودكه ما چه مي گوييم و مي خواهيم چه كار كنيم ،وقتي اين چنين بود، اشكال ندارد كه بگوييم ماهم مي خواهيم پيرو راه امام حسين (ع ) باشيم ، ماهم مي خواهيم پيرو راه امام باشيم ، ما هم مي خواهيم رهبري را تقويت بكنيم ، ما هم مي خواهيم در جامعه مان احكام و ارزشهاي اسلامي حاكم باشد ، ولي ما اينجوري مي فهميم .اين هم مشخصا راهكارما ، هدف ما و شيوه هاي ماست و در معرض آزمون و خطا هم هست وممكن است كه در عمل شكست ها و ناكامي هايي هم داشته باشيم ...»
احزاب سياسي و كسب قدرت ; امري پسنديده و به مصلحت جامعه
وي در بخش ديگري از اين سخنراني افزوده است: « ... وجود تشكل ها و احزاب به طور خاص جامعه را شفاف مي كند و هرچيزي را در جاي خودش قرار مي دهد و گروههايي كه سليقه وبينش نزديك به هم دارند ، با مسووليت مشخص گرد هم جمع مي آيند و مطالب را عرضه مي كنند وجامعه بسوي سلامت و طبيعي شدن پيش مي رود. اين كار ، كار بسيار ارزنده اي است . حالاهر دسته اي و هر گروهي با هر گرايشي بيايد و اين مسايل را به اين صورت دربياورد و ان شاالله جامعه ما به سوي سلامت پيش برود. البته اهداف احزاب كسب قدرت است و اين مساله نه تنهامطرود نيست ، بلكه اگر حزب به سوي قدرت پيش نرود، بخشي از هويت خودش را از دست داده است . حزب كه واعظ نيست كه بيايد يك سري مسايل را مطرح كند و مردم را نصيحت كند. حزب كه معلم نيست كه عقايدي داشته باشدو برود توي دبيرستان و صحبت كند و مانند يك واعظ مسايلي را مطرح كند. حزب كه اين جوراست يك سلسله روشها و اهدافي است و اين روشها به نظر كساني كه حزب راتاسيس كرده اند،به مصلحت جامعه است . اگر به مصلحت جامعه است ، بايد پياده شود و اگر بايد پياده شود، قدرت مي خواهد. منتها تفاوت ما در جامعه مدني و دردنياي امروز براي رسيدن به قدرت اين است كه هر ابزاري براي رسيدن به قدرت مجاز نيست .ابزار مشروع و قانوني يعني منتهي شدن قدرت انسان به راي و خواست اكثريت مردم .بنابراين ، تلاش كردن براي دستيابي به قدرت ، نه تنها مذموم نيست ، بلكه نشان دهنده اين است كه كساني كه به سوي قدرت مي روند ،معتقد هستند كه راهشان راه درستي است و براي پياده شدن اين راه و عملي شدن اين راه ، بايدقدرت بدست بيايد، ولي اين قدرت بايد ازراههاي قانوني و طبيعي بدست بيايد و مبارزات ،مبارزات قانوني و مردانه و جوانمردانه اي باشد وطبق قواعد بازي كار را انجام دهند و البته ما بايددر جامعه كاري را انجام بدهيم كه همه به قاعده بازي تن بدهند و اين طور نباشد كه عده اي خيال كنند كه تافته جدابافته اي هستند و بالاخره تا آن وقتي كه مردم قبولشان دارند، قبول دارند و اگر هم قبول ندارند، به هر قيمتي كه شده ، بايد خودشان را بر مردم تحميل كنند.حتي ممكن است كه يك جرياني در يك موقعيتي به علل مختلف ، در اكثريت باشد و درموقعيت ديگر در اقليت قرار بگيرد. چه در آن وقتي كه در اكثريت است ، بايد آن اصلي كه سبب حضور او در عرصه شده است ، يعني آن آزادي وحرمت گذاشتن به راي مردم را رعايت كند وهمين را براي كسي كه در اقليت قرارگرفته ، به همان اندازه بخواهد كه براي خودش مي خواهد;حقوقي چون امكان حرف زدن ، امكان حضورداشتن و امكان مطرح كردن مسايل و چه در آن وقتي هم كه در اقليت است ، بايد اين حق را براي خودش بخواهدو برايش دفاع كند كه بتواند كه حرفش را بزند. در اثر گفتن اين حرفها و مطرح شدن اين حرفهاست كه قدرت انتخاب مردم بالامي رود و هركسي مسووليت حرف خودش رامي پذيرد. پس بنابراين ، كسب قدرت نه تنهامذموم نيست ، بلكه در ماهيت و هويت حركت حزبي نهفته است ...»
پايبند بودن به ملاكها و معيارهاي حزبي پس از رسيدن به قدرت
خاتمي در همين ديدار اظهار داشته است: « ... ما كه در يك جامعه اسلامي با هويت اسلامي به سر مي بريم ، والحمدلله در اين جمع وجمعهاي ديگر هم اصل و اساس كار اعتقادات ماو ارزشهاي ماست ، در همين حال نبايد حزب براي ما بت بشود، يعني درست است كه مافعاليتهاي گروهي و حزبي مان سبب مي شود كه يك نفر رئيس جمهور بشود و يا يك اكثريتي درمجلس داشته باشيم ، اماهمواره بايد متوجه ملاكها و معيارهايي باشيم كه براي ملاكهاومعيارها يك نماينده يا يك رئيس جمهورانتخاب شده است . ما بخاطر وابستگي هاي حزبي يا به خاطر وابستگي هايي كه از نظرگروهي با آن گروهي كه به مجلس رفته اند ، حالايا اقليت هستند ، يا اكثريت و يا كسي كه روي كارآمده دولتي كه به نحوي از انحاء در اثرفعاليت هاي ما روي كار آمده و يا اينكه فعاليت هايي در روي كارآمدنش موثر بوده ، به خاطر اين وابستگي ، آن ارزشها را از ياد ببريم .اگر فرض كنيد كه مثلا دور همديگر جمع شده ايم و يك سلسله شعارهايي داده ايم ، رفتار كساني راكه حتي از سوي ما روي كار آمده اند ، بايد با اين ملاكها بسنجيم ، نه اينكه احيانا ملاكها را جنبه ثانوي در نظر بياوريم كه اگر خداي نكرده مسوولان ما هم كه آمدند از آن مسير منحرف شدند ، دائما آن ارزشهاي مان را با توجه به خطمشي اي كه مسوولان انتخاب شده ما مطابق آن پيش مي روند ، عوض بكنيم ، بلكه همواره بكوشيم تا كساني كه نماينده اين جريان هستندوكساني كه روي كار آمده اند و نيز كل جامعه بامعيارها و ارزشهايي كه ما داريم و البته متعصب هم نباشيم و هر لحظه هم آماده باشيم كه اگر به حرفهاي بهتر و بينش هاي بهتر و روشهاي بهتري رسيديم ، آنها را در درون خودمان بگنجانيم . بايد يك انعطاف نسبت به عقلانيت ،نسبت به حقانيت و نسبت به حق و حقيقت براي اصلاح روشها ومنش هاي خودمان و نيز يك مراقبت و دقت براي خارج نشدن افراد و جرياناتي كه روي كارآمده اند، از آن معيارها و موازين ،داشته باشيم ...»
رعايت اخلاق و انصاف در رابطه با مردم توسط تشكلهاي سياسي
رييسجمهور ابراز اميدواري كرده است: « ... اميدوارم كه يكي از راههايي كه اين جمع مي خواهد بپيمايد، پايبند بودن به اخلاق و انصاف باشد و حتي دربرخورد با دشمن برخورد با رقيب و برخورد بامخالف هيچ چيز از حد اخلاق و انصاف فراترنرود. من فكر مي كنم مردم ما اين اخلاق رامي خواهند . مردم ما از بسياري از شعارها توخالي خوششان نمي آيد. در عين حالي كه به انقلابشان به دينشان ، به رهبرشان ، به امامشان و به همه اينها پايبندند، يك نوع منطق و روش منطقي واخلاقي را مي پذيرند و مي پسندند. حتي شايدمردم هم اشتباه كرده باشند. احساس مي كردند كه اين اخلاق و سلوك را بيشتر مي پسندند. اخلاقي كه به مردم احترام بگذارد و حرف مردم راگوش بدهد ، اگر به آن توهين كردند يك مقداري صبركند و مقابله به مثل در مقابل اين چيزها نكند.اينها حالا جنبه هاي سياسي و فكري مردم از يك سو و جنبه هاي اخلاقي و عاطفي مردم هم يك سو. اميدوارم كه اين تشكل ان شاالله به لطف خداوند ، بتواند فشارهاي و بي وفايي هاي ديگران را تحمل بكند و سعي كند كه در اين جامعه مارسم وفا ، محبت و اصولي بودن را رعايت بكند.حالا يك وقتي آدم آنقدر محبت پيدا مي كند كه ازاصولش هم مي گذرد براي اينكه طرف خوشش بيايد، نه دل به دست آوردن نيست . با ادب واحترام رفتار كردن در عين حال پافشاري روي اصول و معيارهايي كه معتقديم درست است واينهاست كه سبب خواهد شد كه حتي نگاه مردم ما به تشكل ها و به احزاب مثبت شود كه امروزشايد خيلي مثبت نباشد...»
انتهاي پيام
نظرات