محققان دانشگاه آکسفورد، کالج دانشگاه لندن و موسسات همکار آنان در سراسر آلمان، فرانسه و هلند با بررسی دادههای حاصل از یک تحقیق همگروهی طولی از کارکنان خدمات حقوقی بریتانیا به این نتیجه رسیدند که رژیمهای غذایی سالمتر و نسبت کمتر کمر به باسن در دوران میانسالی با بهبود سلامت مغز در سنین بالاتر مرتبط است.
تغییرات جهانی در عادات غذایی به افزایش نرخ چاقی، بیماریهای قلبیعروقی و دیابت کمک کرده است و همگی با افزایش خطر زوال عقل مرتبط هستند. نتایج تحقیقات در مورد رابطه بین رژیم غذایی، سلامت متابولیک و عملکرد مغز در درجه اول روی مواد مغذی منحصربهفرد متمرکز شده و تحقیقات کمتری کیفیت کلی رژیم غذایی و توزیع چربی بدن را در دورههای طولانی ارزیابی کرده است.
هرچند نتایج تحقیقات قبلی نشان دادند که میانسالی دریچهای حیاتی برای مداخلات سلامت شناختی است، اما شواهد پژوهشهای طولانیمدت در مورد رژیم غذایی و پیوستگی مغز محدود است و در تحقیقی با عنوان «ارتباط رژیم غذایی و نسبت دور کمر به باسن با پیوستگی مغز و حافظه در پیری»، محققان یک تحقیق همگروهی را با استفاده از دادههای مطالعه وایتهال در دانشگاه کالج لندن و مطالعه فرعی تصویربرداری وایتهال در دانشگاه آکسفورد انجام دادند.
کیفیت رژیم غذایی و نسبت دور کمر به باسن
محققان در این تحقیق تغییرات طولی در کیفیت رژیم غذایی و نسبت دور کمر به باسن را برای ارزیابی ارتباط آنها با اتصال هیپوکامپ و عملکرد شناختی در پیری مورد تجزیهوتحلیل قرار دادند. این تحقیق شامل ۵۱۲ شرکتکننده در گروه تجزیهوتحلیل کیفیت رژیم غذایی و ۶۶۴ شرکتکننده در گروه تجزیهوتحلیل نسبت دور کمر به باسن بود. شرکتکنندگان از مطالعه فرعی تصویربرداری وایتهال، زیرمجموعهای از مطالعه بزرگتر وایتهال که از سال ۱۹۸۵ بیش از ۱۰ هزار کارمند خدمات حقوقی بریتانیا را دنبال کرده است، انتخاب شدند. جمعآوری دادهها برای مطالعه فرعی تصویربرداری بین سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ با تصویربرداری مغز و ارزیابیهای شناختی در سن متوسط ۷۰ سال انجام شد.
محققان کیفیت رژیم غذایی را با استفاده از شاخص «تغذیه سالم جایگزین» (AHEI)، سیستم امتیازدهی که برای ارزیابی دریافت کلی رژیم طراحی شده است، ارزیابی کردند. نسبت دور کمر به باسن در پنج نقطه زمانی در یک دوره ۲۱ ساله اندازهگیری شد. پیوستگی ساختاری و عملکردی مغز با استفاده از «تصویربرداری تانسور انتشار» و «تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی در حالت استراحت»، ارزیابی و عملکرد شناختی با استفاده از آزمونهای حافظه کاری، عملکرد اجرایی و روانی اندازهگیری شد.
لازم بهذکر است که «تصویربرداری تانسور انتشار»، یک روش امآرآی است که میزان انتشار آب بین سلولها را برای درک و ایجاد نقشهای از ساختارهای داخلی بدن اندازهگیری میکند و اغلب این تکنیک برای ارائه تصاویری از مغز انجام میشود و «تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی حالت استراحت» روشی از تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی است که برای اندازهگیری آن دسته از فعلوانفعالات نواحی مغز، که در حالت استراحت اتفاق میافتد، بهکار میرود.
نمرات بالاتر شاخص «تغذیه سالم جایگزین» در میانسالی و در سنین میانسالی تا بالاتر با افزایش اتصال عملکردی هیپوکامپ به لوب پس سری و مخچه همراه و کیفیت بالاتر رژیم غذایی نیز با یکپارچگی ماده سفید بهتر مرتبط بود، همانطور که با ناهمسانگردی کسری بالاتر و انتشار میانگین کمتر در اسکن مغز نشان داده شد.
کیفیت رژیم غذایی سالم در میانسالی با حافظه کاری بهتر، عملکرد اجرایی و عملکرد شناختی کلی همراه بود، با بهبود حافظه کاری و عملکرد اجرایی که تا حدی با یکپارچگی ماده سفید بهتر توضیح داده شد.
نسبت دور کمر به باسن بالاتر در میانسالی با کاهش گسترده در یکپارچگی ماده سفید همراه بود. نسبت دور کمر به باسن بیشتر، با افزایش میانگین انتشار و انتشار شعاعی در نواحی اصلی ماده سفید، ازجمله سینگولوم و فاسیکولوس طولی تحتانی که در حافظه و عملکرد اجرایی نقش دارند، مرتبط است. کاهش ناهمسانگردی کسری در این مناطق با عملکرد شناختی ضعیفتر مرتبط بود. تجزیهوتحلیل میانجی نشان داد که ارتباط بین نسبت دور کمر به باسن و کاهش شناختی تا حدی با تغییرات در پیوستگی ماده سفید توضیح داده شده است.
یافتهها نشان میدهد که کیفیت رژیم غذایی و چاقی شکمی در میانسالی پیشبینیکننده پیوستگی مغز و عملکرد شناختی در دوران سالخوردگی است.
چاقی و رژیم غذایی نامناسب
چالشهای بهداشت عمومی مرتبط با چاقی و رژیم غذایی نامناسب نیازمند مداخلات نظاممند فراتر از انتخابهای فردی است. دکتر شارمیلی ادوین تاناراجه، از دانشگاه گوته فرانکفورت به بدتر شدن نرخ چاقی جهانی بهعنوان مانعی برای اجرای راهبردهای موثر سلامت شناختی اشاره کرد که در آن حدود ۴۳ درصد از بزرگسالان و ۲۰ درصد از کودکان دارای اضافه وزن هستند. اگر محیطهای غذایی به ترویج رژیمهای غذایی پرکالری و ناچیز از مواد مغذی ادامه دهند، راهبردهایی که فقط بر مسئولیت شخصی متمرکز شدهاند، ممکن است کافی نباشند.
تفاوتهای جنسیتی در رفتار غذایی و متابولیسم بهعنوان شکاف کلیدی در پژوهش حاضر شناسایی شد. با توجه به اینکه تنها ۲۰ درصد از شرکتکنندگان زن هستند، این تحقیق سوالاتی را در مورد اینکه آیا ارتباط مشاهده شده رژیم غذایی و مغز بهطور یکسان برای زنان اعمال میشود یا خیر، مطرح میکند. تفاوت در توزیع چربی بدن، تاثیرات هورمونی بر متابولیسم و تغییرات احتمالی در پیری مغز بین دو جنس، مستلزم تحقیق بیشتر است.
تاناراجه خاطرنشان کرد: در حالی که مصرف بیشتر الکل با کیفیت رژیم غذایی ضعیف در گروه مرتبط است، نقش آن بهعنوان یک عامل مستقل در پیری مغز به سختی قابل تفکیک است. اثرات الکل بر یکپارچگی ماده سفید، سلامت عروق و التهاب میتواند تفسیر نتایج شناختی مرتبط با رژیم غذایی را پیچیده کند. تحقیقات آینده ممکن است از ارزیابیهای دقیقتر الگوهای مصرف الکل در رابطه با رژیم غذایی و عملکرد مغز سود ببرند.
تحقیقات طولی مانند این پژوهش نشان میدهد که بهبود رژیم غذایی در میانسالی ممکن است چندین دهه بعد به ساختار و عملکرد مغز کمک کند، اما نشان دادن علیت همچنان چالشبرانگیز است. تاناراجه استدلال کرد که تحقیقات مداخلهای با هدف قرار دادن رژیم غذایی و چاقی در دوران میانسالی برای تایید اینکه آیا اصلاح این عوامل میتواند بهطور مستقیم مسیرهای پیری مغز را تغییر دهد، مورد نیاز است.
یافتههای این تحقیق در مجله JAMA Network Open منتشر شد.
انتهای پیام
نظرات