عباس ایزدپناه، عضو هیات علمی فلسفه دانشگاه قم، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: میتوان مدعی شد که مکتب اسلام، بلکه تمامی ادیان آسمانی و ابراهیمی مکتب بلامنازع درمانی جسمی و روانی روحی و اصلاحی اجتماعی بنیادین است. این رسالت بزرگ را در قرآن و نهج البلاغه و سنت نبی گرامی و اهل بیت(ع) او به روشنی میتوان مشاهده کرد.
به طور کلی آموزهها یا دکترین اسلام و حتی ادیان الهی همسو را میتوان در دو بخش مهم مطرح کرد: آموزههای قلمرو سلامتی، که دو بخش مهم سلامتی جسمانی و روحی روانی را شامل میشوند؛ و بخش اصلاحی اجتماعی که حوزه فرهنگ، اقتصاد و امنیت را دربر میگیرند.
آموزههای مرتبط با تغذیه، احکام و آداب روزه و آموزههای اطعمه و اشربه و تحرک جسمانی و ورزش چون آموزههای سبق و رمایه، نماز و اعتکاف و نماز جماعت در مسجد، نماز جمعه و بخش بزرگ آموزههای سلامتی و درمان جسمانی را شامل میشوند؛ چنانکه آموزههای بنیادین کلامی و عرفانی وسیع بنیادین نظری و عملی، اخلاقی و تربیتی گسترده و آموزههای عبادی چون دعاها و تهجد و خلوت گزینی و زهد، سلامتی و درمان روحی، روانی جامعه را برعهده دارند.
بخش دوم که آموزههای اصلاحی؛ اجتماعی هستند، رسالت مدینه فاضله یا جامعه توسعه یافته دینی را رقم میزنند که گفتمانهای اصلاحی، اجتماعی چون: فقه سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی عهده دار آن هستند.
در این میان این آموزههای دینی همگی باید در تعامل با علوم و فرهنگ بشری در مقام نظر و عمل باشند و گرنه نقش آفرینی دین و متولیان دینی بدون موضوع و در نتیجه عقیم خواهد بود.
همسویی علم، دین و فرهنگ یک اصل راهبردی است. مگر میتوان مدعی کارآمدی بهداشت و درمان دینی از طریق روزه و احکام تغذیه شد بی آنکه دانش پزشکی و علوم مرتبط با آن را جدی بگیریم؟ و یا مگر میتوان مدعی نقش آفرینی آموزههای تحرک جسمانی دینی چون سبق و رمایه باشیم بی آنکه علوم ورزشی و علوم تربیت بدنی را به کار ببندیم؟ چنانکه در حوزه دوم سلامت روحی و روانی هم مگر میتوان مدعی نقش آفرینی دین بدون نقش آفرینی دانش تعلیم و تربیت، روان شناسی تربیتی، دانش روان شناسی و روان پزشکی شد؟
در بخش دوم یا نقش آفرینی اصلاحی اجتماعی دین هم، ما به شدت نیازمند دانش سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی، مدیریت هستیم. دین اسلام و ادیان الهی بدون تعامل با علوم و فرهنگها در مقام شناخت یا نظر و نیز در حوزه عمل و اجرا آسیب خواهند دید.
اسلام و ادیان منهای علوم و فرهنگ بشری به آفت یا سرطان تحجرگرایی خوارجی و شبه آن و عدم به روز رسانی دچار خواهند شد؛ همچنان که علوم و فرهنگهای منهای دین به آفت سکولاریسم و دنیوی شدن در نظر، شناخت و عمل منتهی میگردند که به گفته پل تلیخ آلمانی بسان کالبد بدون روح خواهد بود.
حاصل سخن: فرض آموزههای اسلام و ادیان بدون تعامل با ادیان در حوزه سلامت جسمی و روانی و اصلاح و توسعه اجتماعی بسان فرض تحقق روح بدون جسد است؛ چنانکه فرض تحقق علوم و فرهنگها بدون حضور آموزههای دینی در قلمرو سلامت جسم، روان و اصلاحات اجتماعی بسان فرض تحقق جسم بدون روح انسانی است.
انتهای پیام
نظرات