• چهارشنبه / ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ / ۱۲:۱۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403112418103
  • منبع : مطبوعات

درباره میزهای اجتماعی که مد شده است

میزهای عجیب و غریب در کافه‌های تهران

میزهای عجیب و غریب در کافه‌های تهران

«فکر کن درست زمانی که کافئینِ قهوه روی آدِنوزینِ سلول‌هایت سوار می‌شود و با سر و سامان گرفتن هورمونِ سِروتونینِ بدنت یواش یواش هایپِر می‌شوی، کنار دستت آدم هفت‌پشت غریبه‌ای نشسته باشد که از زیر و بَمِ زندگیت سَر درآورد؛ چرا؟ چون تو ناخواسته تحت‌تاثیر قهوه به روان‌سازی گفتگو و خوش‌صحبتی رسیده‌ای».

به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری، غیر و غریبه‌هایی هستند که گرد میزهای اجتماعی یا سوشیال تِیبلِ وسط کافه و کافه‌رستوران‌های گوناگون با هم شناس و آشنا می‌شوند.

اغلبشان‌ ۲ تا چندنفره‌اند که ماجراجویانه، اقبال اوقات فراغت خود را برجای دنج‌نشینی‌های معمول کافه‌های کلاسیک تا مدرن با جمع‌نشینی‌های اتفاقی، پشت همین میزهای گروهی ترندشده می‌جویند؛ میزهایی چوبی یا فلزی در ابعاد بزرگ با شکل و طرح‌هایی مینیمال و به رنگ‌های خنثی. گردنشینان این میزهای بزرگ گاه که چانه‌هاشان گرم می‌شود وحرف‌هاشان گل می‌کند، صدای خنده‌هاشان بلند می‌شود؛ آنقدر که موج بلند فرکانس خنده‌هاشان به هر کنج از کافه‌ می‌رسد و خلوت آنها را که تک و جفت نشسته‌اند، درهم می‌شکند؛ آن هم برخلاف قانون نانوشته کافه‌ها، یعنی رعایت احوال خلوت‌گزیدگانی که به صرف فنجانی نوشیدنی یا بشقابی خوردنی آمده‌اند. حکایت میزهای اجتماعی کافه‌ها حکایت دگرگونی روال‌ها و یا روال شدن تضادهای پیش از این است.

هندوانه سربسته میزهای اجتماعی

مولکول‌های عطر انواع قهوه از لایت و مدیوم تا دارک و اسپشیالیتی‌های گران در فضای کم‌نور کافه‌رستورانی پرآوازه در یکی از خیابان‌های قدیمی مرکز شهر، آکنده و پراکنده‌اند. زمان، غروب است و هوا، زمستان تازه به برف و سرما افتاده... هرچند دیروقت و سرد، اما کافه‌ پرآوازه همچنان شلوغ از آمد و شدهای بسیار است. مبل‌های راحتی، نیمکت‌های ۲ تا ۴ نفره، صندلی‌ها، چهارپایه‌های بلند چوبی و فلزی، پیوسته در حال پر و خالی شدن از حضور کسانی هستند که هنوز به قانون نانوشته و کهنه کافه‌ها پایبندند و همواره با درآمدن به مکان هر کدام از آنها، مبلمانی با اقل ظرفیت، آن هم در گوشه و زاویه‌ای کمتر دم دست برای خلوت و فراغت انتخاب می‌کنند. با این همه میز اجتماعی سنت‌شکن کافه‌ها و به‌ویژه همین کافه موضوع گزارش مشتری‌های خود را دارد. نشان به آن نشان که کناره‌های کشیده‌اش شلوغ از جمع و جمعیت غریبه‌هایی‌ است که تنگ هم نشسته‌اند. غریبه‌ها در این همنشینی اتفاقی که به هندوانه سربسته شبیه است یا تلخی داغ قهوه‌هاشان را سرمی‌کشند یا دندانه‌های چنگال را به خمیر پخته و سس خورده پاستا فرو می‌برند. برخی‌شان تک و برخی دیگرشان زوج‌اند که حین قهوه‌نوشی یا خوراک‌خوری و وارسی سوراخ‌سنبه‌های باز و آزاد و قفل و ممنوع گوشی‌های همراه یا کار با رایانه‌های شخصی خود ناگاه سرِ رشته گپ و گفت با بغل‌دستی‌شان را دست می‌گیرند: «معلومه روز خسته‌کننده‌ای داشتی»، «بلاگرییا ادمین؟»، «ببخشید میام لابه‌لای حرفاهاتون؛ می‌خوایم مافیا بازی کنیم شما هم میاید؟»

همنشینی اجباری و رفاقت‌های بعد از این

همان حوالی، گرداگرد میز اجتماعی کافه اسم و رسم‌دار دیگری که آن نیز پاتوق کافه‌گردان فراوان‌ است، جمعیتی قابل توجه از دانشجو، نقاش، نویسنده و کارمند همنشین‌اند...یک همنشینیِ کافه‌ای که اغلب جای خالی در آن یافت نمی‌شود. میز سوشیال این کافه، مستطیل شکل با گنجایشی ۱۰ نفره است که هادی را ویتر، سرور یا پیش‌خدمت اختصاصی آن گمارده‌اند: «از چند سال پیش که پاخور کافه بیشتر از محیط و مساحت آن شد، این میز اجتماعی را وسطش جا دادیم تا ضمن فضاگیری کمتر، مشتری‌های بیشتر پذیرش کنیم...با اینکه میز اجتماعی تازه مُد شده بود ولی مشتری‌ها روی خوش به آن نشان نمی‌دادند...انگار دوست نداشتند غریبه‌ای کنارشان بنشیند و سر از کارشان درآورد...». کارکرد اصلی این میزها که ابعاد بزرگ‌شان تناسبی با هویت اولیه کافه‌ها ندارد و با الصاق صفت «اجتماعی»، شیک و امروزی شده، تنها استفاده حداکثری از فضا بوده است. کارکردی که در تکرار به عادت تبدیل شده و ذائقه معدودی از مشتری‌ها را تغییر داده‌است. حواسش به مشتری‌هاست؛ چه کسی آمده، چه سفارشی داده و چه کسی هم می‌رود: «کمی که گذشت، میز اجتماعی مشتری‌های خودش را پیدا کرد؛ مثل آنها که عادت دارند برای برگزاری جشن یا برنامه‌ریزی پروژه‌ای، گروهی کافه بیایند یا مثل همه آنها که اول با توفیق اجباری پشت این میز نشستند و بعد به خاطر رفاقتی که شکل گرفت مشتاقش شدند...حالا آنقدر مشتری دارد که من پیشخدمت خاصه آن هستم».

دیکتاتوری کافه‌ای و دموکراسی میزی

«سوشیال بودن این میزها رو کردن ژانر کافه‌شون و با اداهاش مشتری جذب می‌کنن». این را سوگل می‌گوید که هیچ خوش ندارد کافه‌نشینی را با نشستن پشت میزهای اجتماعی، تجربه کند: «فکر کن درست زمانی که کافئینِ قهوه روی آدِنوزینِ سلول‌هایت سوار می‌شود و با سر و سامان گرفتن هورمونِ سِروتونینِ بدنت یواش یواش هایپِر می‌شوی، کنار دستت آدم هفت‌پشت غریبه‌ای نشسته باشد که از زیر و بَمِ زندگیت سَر درآورد؛ چرا؟ چون تو ناخواسته تحت‌تاثیر قهوه به روان‌سازی گفتگو و خوش‌صحبتی رسیده‌ای». نخودی می‌خندد و برای اینکه تاییدِ دوستِ همراهش را بگیرد، ادامه می‌دهد: «اصلا بگذار به ما بگویند کافه‌نشینی‌تان مثل دیکتاتورهاست؛ بسته... یا بگویند مثل افسرده‌هایی هستید که گاهی انزوایشان را می‌آورند وسط شهر...چه کنیم که از دموکراسیِ میزهای اجتماعی، لذت نمی‌بریم». طولی نمی‌کشد که سرخوشیِ کافئین قهوه و باقی نوشیدنی‌ها بر پایه آن در نورون‌های بویاییِ کافه‌نشینان اثر می‌کند و بعد از تالاموس و آمیگدال به هیپوکامپ مغزشان می‌رسد...این اثرگذاری گویی در حال و احوالِ آنها که گِرد میز اجتماعی کافه‌ای دیگر، جمع شده‌اند شدیدتر است که سر و صدایشان را بلند و هیاهویشان را بی‌وقفه کرده...بسیاری از آنها دور میز سوشیال به تماشای دسته‌جمعی مسابقات مهم فوتبال و یا انجام بازی‌های گروهی ِ رومیزی مشغولند و در دورهمی‌شان از سلایق و عقاید مشترک حرف می‌زنند. ‌

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha