به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز: شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقی ها برخورد کرده بودند به میدان مین. هرچه می گشتند معبرش را پیدا نمی کردند. حاج عبدالحسین برونسی سر درگم بود و چهل پنجاه متر آن طرفتر یک گردان نیرو منتظر دستورش.
میگفت: متوسل شدم به حضرت زهرا سلام الله علیها. دلم شکست. گریه ام گرفت. نمی دانم چند دقیقه گذشت. بی اختیار دستور حمله را صادر کردم.
محمدرضا فداکار می گفت: آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه نفر از بچه ها رفتند طرف همان میدان مین. پای یکی از آنها بر اثر انفجار مین قطع شد.
میدان پر بود از مینهای ضدنفر. کلاه خود را که پرتاب می کردیم، مین ها یک به یک منفجر میشدند.
راوی: همرزم شهید/ کتاب خط عاشقی ۲ خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا(س)
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات