به گزارش ایسنا، نگهداری و حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست یکی از مسائلی است که تمامی جوامع از دیرباز تاکنون با آن مواجه هستند. در دوران پیشامدرن نهادهای متعدد اجتماعی مسئولیت نگهداری از این کودکان را پذیرا میشدند و ارائه خدمات اجتماعی به شکل ساختاری جزو وظایف نهاد سیاست محسوب نمیشد، اما به تدریج در دوران مدرن ارائه خدمات اجتماعی به گروههای در معرض آسیب بر عهده دولتها نهاده شد.
امروزه وظایف دولتها در این راستا شامل سلسلهای از اقدامات گسترده است که سطوح مختلف قانونگذاری، ارائه خدمات و نظارت و ارزیابی سیاستهای اجتماعی مربوط به حمایت و نگهداری از کودکان بیسرپرست را در بر میگیرد. سیاستهای اجتماعی در خصوص کودکان در ایران، براساس اولین قانون بلدیه در سال ۱۲۹۸ شمسی انجام شده است. شهرداری تهران اولین دارالایتام (پرورشگاه) را در دروازه قزوین قدیم و نخستین دارالرضاعه (شیرخوارگاه) را در دروازه دولت این شهر ایجاد کرد.
تاریخچهای از بنگاه پرورش کودک
پس از آن جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران بود که در سال ۱۳۰۲ شمسی بنیانگذاری شد و یکی از وظایف آن سازماندهی و حمایت از کودکان بیسرپرست بود. در سال ۱۳۲۴ شمسی بنگاه مستقل معاونت عمومی شامل بهداری تهران، تیمارستان، دارالایتام و نوانخانه در محل شهرداری تشکیل شد که در نتیجه آن دارالایتام به مرکز مستقل پرورش کودکان تبدیل شد، ولی شیرخوارگاه کماکان به فعالیت خود به شکل قبلی ادامه داد. در سال ۱۳۳۲ نیز محلی به نام بنگاه پرورش کودک نزدیک شهرری ایجاد شد که در سال ۱۳۴۱ شمسی پس از ادغام با سایر نهادهای موجود، اولین دارالایتام سازمان تربیتی شهر تهران را به وجود آورد. در این میان و در سال ۱۳۳۷ مراکز رفاه خانواده نیز تشکیل شد و دولت تصمیم گرفت تا به جای پراکندگی خدمات رفاهی به صورتهای مختلف کلیه آنها را در یک مجموعه متمرکز کرده و برنامههای لازم را تدوین کند.
پس از انقلاب اسلامی سازمان بهزیستی کشور در سال ۱۳۵۹ از ادغام ۱۶ سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن تشکیل شد. در تاریخ ۲۹ آذرماه ۱۳۵۹ نیز سازمان تربیتی شهرداری تهران به بهزیستی واگذار شد و در ۱۶ دیماه سال ۱۳۶۳ بر پایه مصوبه مجلس شورای اسلامی، سازمان بهزیستی در شمار سازمانهای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار گرفت. در تیرماه سال ۱۳۸۳ تغییر دیگری در این سازمان رخ داد و براساس قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی، سازمان بهزیستی کشور به همراه سازمانهای تأمین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی منتزع و به زیر مجموعه وزارت رفاه ملحق شدند. در سال ۱۳۹۰ با تصویب قانون تشکیل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی نیز زیر مجموعه این وزارتخانه جدید قرار گرفت.
بنابراین در تاریخ پساانقلاب، سازمان بهزیستی مهمترین سازمان عرضهکننده خدمات اجتماعی در کشور است و به موجب قوانین مختلف وظایف متعددی بر عهده این سازمان گذاشته شده که حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست از جمله این وظایف است. خدمات عمده دیگر سازمان بهزیستی را میتوان شامل خدمات حمایتی- رفاهی از جمعیتهای هدف آسیبپذیر، نگهداری و توانبخشی افراد دارای معلولیت و سالمندان دانست که از طریق مجتمعهای حمایتی و مراکز گوناگون ارائه میشود.
برونسپاری خدمات اجتماعی
واگذاری بیش از ۹۰ درصدی خدمات بهزیستی به بخش خصوصی
طی دهههای گذشته تغییراتی در سیاستهای مدیریتی مراکز ارائهدهنده خدمات در سازمان بهزیستی به وجود آمده که بر عملکرد بخشهای مختلف این سازمان از جمله مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست (مراکز شبه خانواده) نیز اثرگذار بوده است. برونسپاری خدمات اجتماعی به مراکز غیردولتی یکی از مهمترین اقدامات بوده که از دهه ۸۰ در دستور کار سازمان بهزیستی قرار گرفته است، به نحوی که به گفته مدیران ارشد سازمان بهزیستی، ۹۳ درصد از خدمات آن تا سال ۱۳۹۸ به بخش خصوصی واگذار شده است. همچنین آمارها نشان میدهد در بخش نگهداری از کودکان و نوجوانان نیز به جز شیرخوارگاهها، اکثریت مراکز به بخش غیردولتی واگذار شده است. پیش از این نگهداری از کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست در الگوی «پرورشگاه» به عنوان یکی از قدیمیترین شیوههای حمایت از این اقشار مورد توجه بود. اغلب پرورشگاهها، مراکز شبانهروزی بزرگی بودند که جمعیتی چند صد نفری از کودکان و نوجوانان را در آنها نگهداری میکردند. هرچند شیوه سنتی نگهداری کودکان و نوجوانان در پرورشگاهها نیز دارای آسیبهای فراوان در حوزه نگهداری و ارائه خدمات حمایتی جامع برای جمعیت هدف بود و ضرورت بازنگری در آن توسط کارشناسان پیشنهاد شد، اما ضرورت تحول در حوزه تربیتی و حمایتی با تغییرات مدیریتی و حقوقی در خصوص برونسپاری مراکز جدید نیز گره خورد.
به عبارت دیگر سیاست سازمان بهزیستی برای اصلاح الگوی نگهداری از کودکان و نوجوانان را میتوان در دو برنامه مکمل مشاهده کرد: اول، تأکید بر انتقال فرزندان تحت سرپرستی سازمان به خانوادهها از طریق بازپیوند به خانواده زیستی، مراقبت در خانواده جایگزین خویشاوند، فرزندخواندگی و سرپرستی موقت بوده است، به نحوی که «خانوادههای جایگزین واجد شرایط به عنوان اصلیترین مأموریت دفتر امور شبه خانواده هدف نهایی و دائمی است و مراقبت و پرورش کودک در مؤسسات (خانههای کودکان و نوجوانان) به صورت موقت و صرفا برای آمادهسازی و رسیدن به هدف نهایی تدوین و تنظیم شده است». آمارها نیز این موضوع را تأیید میکنند اما این سیاست فقط میتواند به صورت مکمل مورد توجه قرار گیرد، زیرا بازپیوند همه کودکان و نوجوان به خانواده ممکن نیست، بنابراین هم زمان با تأسیس مراکز جدید که تحت عنوان خانههای شبانهروزی یا مراکز شبه خانواده که الگوی نگهداری و حمایت را در محیطی مطلوبتر از پرورشگاه فراهم میکرد نیز در دستور کار قرار گرفت.
برونسپاری خدمات به مراکز غیر دولتی نیز به تدریج انجام شد. بنابراین بخشی از وظایف سازمان بهزیستی در قبال کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بیسرپرست به مراکز غیردولتی و خانوادههای جایگزین واگذار شده و مسئولیت این سازمان در این رابطه به خرید خدمت از خانههای شبه خانواده و نظارت بر عملکرد خانوادههای جایگزین تقلیل داده شده است. به عبارت دیگر، برونسپاری خدمات مذکور به مراکز شبه خانواده، سبب تغییر در شیوه اجرایی تکلیف قانونی سازمان بهزیستی در نگهداری و حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست شده است. اما پرسش اصلی این است که باتوجه به تغییر سیاستهای سازمان بهزیستی در قبال نحوه اجرای قوانین نگهداری از کودکان طی یک دهه گذشته آیا این سازمان به اهداف تعیین شده در قوانین و آییننامهها نائل شده است؟ نقش سازمان بهزیستی نسبت به مراکز غیردولتی چگونه بازتنظیم شده است؟ تعاملات سازمانی و مالی بهزیستی و مراکز غیر دولتی به شکل مطلوب در جریان است؟ پس از واگذاری مراکز نگهداری از کودکان و نوجوانان به بخش غیردولتی کیفیت خدمات ارائه شده چه تغییراتی کرده است؟ و به عبارت دیگر پیامدهای واگذاری خدمات سازمان بهزیستی به مراکز شبه خانواده برای سه ذینفع اصلی یعنی کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی، سازمان بهزیستی و مراکز چیست؟
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سازمان بهزیستی کشور از زمان تأسیس، نقش اصلی تولیگری را در قوانین و مقررات نگهداری از اطفال، کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست دارد. از همان لایحه تشکیل این سازمان مصوب ۲۴ خردادماه سال ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول (۲۱ و ۲۹) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به منظور تأمین موجبات برنامهریزی، هماهنگی، نظارت و ارزشیابی و تهیه هنجارها و استانداردهای خدماتی و توسعه دامنه اجرای برنامههای بهزیستی در زمینه حمایت خانوادههای بیسرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به کودکان، حمایت و نگهداری از کودکان و اطفال بیسرپرست را با جلب مشارکت و فعالیت گروههای داوطلب و مؤسسات غیردولتی» مأموریتهای منحصر به فردی یافته است. پس از آن قانون «تأمین زنان و کودکان بیسرپرست» در سال ۱۳۷۱، «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست» مصوب سال ۱۳۹۲ و قانون «حمایت از اطفال و نوجوانان» مصوب سال ۱۳۹۹ مهمترین قوانین تصویب شده در خصوص این جمعیت هدف است.
همچنین تدوین و اصلاح آییننامه اجرایی قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
براساس اهداف و شرح وظایف واحدهای سازمان بهزیستی کشور موضوع اجرای ماده ۳۴ قانون مدیریت خدمات کشوری، ۲۳ وظیفه اصلی برای این سازمان در نظر گرفته شده که متناسب با آن سه معاونت (امور توانبخشی، فرهنگی و سلامت اجتماعی و توسعه و مدیریت منابع) درون سازمان تعریف شده است. ذیل معاونت فرهنگی و امور اجتماعی دفتر مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان فعالیت میکند که وظایفی در حوزه کودکان تحت سرپرستی سازمان به این گروه واگذار شده است. براساس موارد فوق، سازمان بهزیستی است که در قبال حمایت از کودکانی که به هر دلیل سرپرست مؤثر ندارند، مسئول است و وظیفه حمایت از این کودکان را برعهده دارد. بنابراین با وجود برونسپاری این خدمات به بخش غیردولتی، همچنان تکالیف حمایت و نگهداری از کودکان و نوجوانان مورد بحث، معطوف به این سازمان است.
شبه خانوادهها از نگاه آمار
طبق الزامات اجرایی موجود، سازمان بهزیستی، مراکز شبه خانواده را براساس سن افراد نگهداری شده به چهار سطح عمده تقسیم کرده است. شیرخوارگاه برای نگهداری از اطفال صفر تا ۳ سال، مراکز نوباوگان برای نگهداری از کودکان ۳-۶ سال، خانه کودک و نوجوان برای نگهداری کودکان ۶ تا ۱۲ سال و درنهایت خانه کودک و نوجوان که نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال را حمایت و نگهداری میکند. اگر در جستجویی تاریخی روند تغییرات شیوه مدیریتی مراکز نگهداری از کودکان و نوجوانان با اتکا به دادههای رسمی سالنامه سازمان بهزیستی و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را مشاهده کنیم، روند تدریجی تحولات طی بازه زمانی ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ به طور محسوس نمایان میشود. همچنین تحلیلی این آمارها، تصویری دقیقتر از تغییرات سیاستی سازمان بهزیستی در قبال کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست را نمایان میکند.
کاهش تعداد کودکان تحت پوشش در مراکز شبهخانواده
تغییر سیاست اصلی سازمان بهزیستی به سمت حمایت از کودکان در قالب مراکز غیردولتی
در سال ۱۳۸۴ مجموعاً ۳۸۲ مرکز نگهداری از کودکان و نوجوانان در کل کشور وجود داشت که ۱۴۲ مرکز (معادل ۳۷.۱ درصد) آن به صورت دولتی اداره میشدند. در سال ۱۴۰۰ تعداد کل مراکز با رشد حدود ۶۸ درصدی به تعداد ۶۳۷ مرکز رسیده و در این بین تنها ۴۶ مرکز دولتی (معادل ۷ درصد) باقی مانده است. در واقع سیاستهای سازمان بهزیستی در فرایند برونسپاری سبب افزایش تعداد مراکز در طول ۱۶ سال شده و انتقال مدیریت از بخش دولتی به خصوصی را به شکل قابل توجهی رقم زده است. بررسی اطلاعات مربوط به تحولات تعداد کودکان تحت پوشش در مراکز شبهخانواده نشان میدهد که هرچند تعداد کل کودکان تحت پوشش طی این سالها کاهش یافته، اما تعداد کودکان در مراکز دولتی نیز نسبت به کل از ۴۶.۴ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۱۸.۱ درصد در سال ۱۳۹۷ کاهش یافته است. بنابراین آمار و ارقام تعداد کودکان تحت پوشش و وضعیت مراکز غیردولتی نشان میدهد که سیاست اصلی سازمان بهزیستی به سمت حمایت از کودکان در قالب مراکز غیردولتی تغییر کرده است.
رشد ۴۲ درصدی بهزیستی در واگذاری تعداد کودکان بیسرپرست تحت حمایت به خانوادهها
همچنین علاوه بر سیاست برونسپاری مراکز به بخش غیردولتی، سیاست واگذاری کودکان به خانوادههای جایگزین هم به شکل محسوس اتفاق افتاده است. در سال ۱۳۸۴ تعداد کودکان و نوجوانان نگهداری شده در خانهها و خانوادهها تقریباً برابر بوده است، اما در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۷ درصد از کودکان بیسرپرست به خانوادهها واگذار شدند و تنها ۳۳ درصد در مراکز نگهداری میشوند. بنابراین رشد حدود ۴۲ درصدی تعداد کودکان بیسرپرست تحت حمایت از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ عموما به خانوادهها سپرده شده است که در صورت نظارت و مراقبت مستمر سازمان بهزیستی بر خانوادهها میتواند یکی از سیاستهای موفق تلقی شود.
در سال ۱۴۰۰ تراکم مراکز در برخی مناطق کشور مانند استانهای خراسان رضوی، تهران و کرمان بسیار زیاد بوده است. به نحوی که ۳۶ درصد از مراکز کل کشور در این سه استان قرار دارند. در مقابل استانهای ایلام، زنجان و بوشهر کمترین تعداد مراکز را دارند و تقریبا ۲ درصد از مراکز را در درون خود جای دادهاند. بنا به گفته مسئولان سازمان بهزیستی، اختلاف زیاد تعداد مراکز در استانها بیشتر به مسائل فرهنگی بازمیگردد و دلیل اصلی آن توانایی اقوام و بستگان در جذب فرزندان بدسرپرست یا بیسرپرست به درون خانواده است. اما به نظر میرسد این موضوع ابعاد دیگری نیز دارد. به طوریکه تعداد مراکز استان خراسان رضوی (شامل ۱۵ درصد از مراکز کل کشور) ۲۵ برابر تعداد مراکز در استان ایلام یا زنجان بوده و یا استان البرز به عنوان یکی از استانهای پرجمعیت و شهرنشین کشور تنها ۳.۲ درصد از مراکز را در خود جای داده است.
نکته قابل تأمل دیگر، پراکندگی مراکز به تفکیک نوع مراکز است؛ تعداد شیرخوارگاهها در کل کشور معادل ۳۳ مرکز بوده که همگی آنها به صورت دولتی اداره میشوند و به جز استان تهران که سه شیرخوارگاه دارد سایر استانها دارای فقط یک شیرخوارگاه هستند. مراکز نوباوگان (۱۱,۴ درصد) از کل مراکز کشور را شامل میشوند. تعداد مراکز نگهداری از کودکان ۱۳- ۷ سال (۴۴٫۱ درصد) و پس از آن مراکز نگهداری از کودکان ۱۳ تا ۱۸ سال (۳۵.۶ درصد) بیشترین فراوانی را در بین مراکز دارند که تقریبا تمامی این مراکز به وسیله بخش غیردولتی اداره میشوند.
برآورد هزینههای نگهداری از کودکان و نوجوانان براساس ضوابط سازمان بهزیستی
پس از برونسپاری خدمات نگهداری از کودکان و نوجوانان به مراکز مذکور، سازمان بهزیستی وظیفه نظارت و ارزیابی بر آنان را بر عهده دارد. تدوین «دستورالعمل تخصصی مراقبت و پرورش از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی» مهمترین بخش از ضوابط تعیینشده به عنوان استانداردهای مدنظر سازمان برای مراکز است. استراتژی اصلی این دستورالعملها، مراقبت و پرورش از کودکان تحت سرپرستی در فضای مشابه با شرایط خانواده مناسب است. اهداف ۹ گانهای که در آییننامهها در نظر گرفته شده، براساس استانداردهایی در ابعاد مختلف نظیر تأمین نیروی انسانی، فضای فیزیکی مناسب، تجهیزات لازم، تأمین پوشاک، پرداختی ماهیانه، اوقات فراغت، بهداشت و درمان، تأمین تغذیه و آموزش برای مراکز معین شده است.
در این بخش از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، برآورد هزینه مراکز شبه خانواده بر اساس این دستورالعملها و مبتنی بر آمارهای رسمی هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۱ و در مواردی اطلاعات میدانی انجام شده است. این استانداردها برای یک خانه نگهداری با حداکثر ۱۵ فرزند ارائه شده است که در ابتدای هر بخش استاندارد تعیین شده سازمان بهزیستی براساس دستورالعمل سال ۱۳۸۸ ذکر خواهد شد و سپس هزینه این خدمات مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.
نیروی انسانی
استاندارد: براساس آییننامه بهزیستی در هر مرکز بدون در نظر گرفتن مدیریت مجموعه، هر خانه به ازای هر ۱۵ کودک و نوجوان (استاندارد عمومی خانهها) به ۷ نفر نیروی کار نیاز دارد. یک نفر مسئول فنی، یک نفر مربی در هر شیفت (مجموعا سه نفر)، یک نفر مددکار اجتماعی، یک نفر روانشناس، یک نفر پرسنل خدماتی و آشپز، کارشناس تغذیه به صورت پاره وقت یک بار در ماه.
برآورد هزینه تأمین استاندارد: در صورتی که فرض شود تمامی این نیروها برابر با حداقل دستمزد یک فرد متأهل با یک فرزند دریافتی دارند، هزینه ماهیانه حقوق و دستمزد این افراد برای سال ۱۴۰۱ به شرح زیر خواهد بود:
محاسبات ارائه شده نشان میدهد هزینه حقوق ماهیانه برای یک مرکز نگهداری از ۱۵ کودک ۶۵ میلیون تومان خواهد بود که این رقم به ازای هر کودک ۴ میلیون و ۳۵۷ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ خواهد شد.
فضای فیزیکی
الف) استاندارد: استاندارد مهم بعدی که در دستورالعمل به آن اشاره شده، فضای فیزیکی نگهداری از کودکان است. براساس این دستورالعمل محل خانه کودکان و نوجوانان باید در مناطق متوسط شهری (از لحاظ اقتصادی و اجتماعی) و به دور از خیابانهای اصلی و محیطهای خطرآفرین راهاندازی شوند و فضای فیزیکی باید استاندارهایی داشته باشد: حیاط (به ازای هر کودک باید حداقل ۶ متر مربع فضای باز در نظر گرفته شود)، اتاق امور اداری، اتاق نظافت، انبار، یک اتاق ۱۲ متری به ازای هر ۳ یا ۴ کودک و نوجوان، سرویس بهداشتی، یک حمام به ازای هر ۸ نفر، اتاق نشیمن و آشپزخانه. براساس آنچه در دستورالعمل آمده است حداقل مساحت یک خانه کودک و نوجوان ۱۶۸ تا ۱۸۰ متر مربع و به شرح زیر خواهد بود:
برآورد هزینه تامین استاندارد
باتوجه به شرایط تعیین شده برای موقعیت مکانی ملک (مناطق متوسط شهری و امن) تامین این امکانات دست کم برابر متوسط هزینه رهن و اجاره یک خانه در هر شهر است. برآورد هزینه مسکن، بستگی کامل به موقعیت جغرافیایی مراکز دارد. از آنجا که برآورد دقیق هزینه از روشهای مکانیابی مراکز در این پژوهش ممکن نبود، متوسط هزینه اجاره مسکن در استان به عنوان معیار برآورد تعیین شد. در جدول فوق هزینه اجاره یک متر مسکن به تفکیک استان در سال ۱۴۰۰ ارائه شده است. برای رسیدن به ارقام سال ۱۴۰۱، از شاخص تورم مسکن استفاده شده است. پس از تخمین قیمت اجاره هر متر مسکن در سال، این قیمت در متراژ حداقل خانهها (براساس برآورد انجام شده برابر با ۱۷۰ متر) ضرب شده و هزینه نهایی اجاره ملک به دست آمده است.
متوسط هزینه اجاره یک واحد به ازای هر کودک؛ ۵۸۵ هزار تومان
اختلاف بین هزینههای اجاره بین استانهای مختلف وجود دارد و به همین دلیل امکان سنجش هزینه اجاره برای مراکز بدون اطلاع از موقعیت جغرافیایی آنها ممکن نیست. با این حال متوسط هزینه اجاره یک واحد متناسب استانداردهای فضایی تصریح شده در دستورالعملهای اجرایی به ازای هر کودک ۵۸۵ هزار تومان خواهد بود که این رقم برای استان تهران به یک میلیون و ۳۴۰ هزار تومان میرسد.
تجهیزات
استاندارد: بخش دیگری از ملزومات موردنیاز برای خانهها، تجهیزات آن است که برخی تجهیزات سرمایهای بوده که طی سالها قابل استفاده هستند و هزینه استهلاک و تعمیر آنها به عهده مجموعه خواهد بود و بخش دیگر تجهیزات مصرفی هستند که در بازه زمانی مشخص به اتمام رسیده و نیازمند شارژ مجدد است. فهرست این تجهیزات، براساس دستورالعمل پیش گفته شامل موارد متعددی است که به طور خلاصه شامل اقلامی نظیر لوازم و تجهیزات اداری کارکنان، اسباببازی، تخت، کمد، رختخواب، میز، وسایل آشپزخانه، سیستم سرمایشی و گرمایشی، وسایل ایمنی، مبلمان، وسایل صوتی و تصویری، اقلام بهداشتی، کامپیوتر و... است.
برآورد هزینه تأمین استاندارد: برای محاسبه هزینه این اقلام به دادههای هزینه- درآمد خانوار زیر بخش لوازم، اثاث و خدمات خانوار استناد شده است. از آنجا که این اطلاعات برای یک خانوار با بعد متوسط و در طول یک سال ارائه شده، لازم است در ابتدا هزینه سرانه ماهیانه محاسبه شود. از آنجا که اطلاعات این دادهها برای سال ۱۴۰۰ در دسترس بوده، براساس تورم کالاهای بادوام، این هزینه برای سال ۱۴۰۱ محاسبه شده است.
حداقل هزینه این تجهیزات متناسب با یک خانوار در سطح متوسط کشوری برابر با ۱۳۷ هزار تومان برای هر نفر است.
پوشاک
استاندارد
تأمین پوشاک مناسب یکی دیگر از وظایفی است که به عهده مراکز نگهداری گذاشته شده است. تهیه لباس و پوشاک شامل این موارد است: در بدو ورود به خانه باید حداقل دو دست لباس کامل و لوازم شخصی تهیه و به کودک تحویل شود. متنوع بودن لباسها به خاطر اجتناب از فضای طرد کودکان و متناسب بودن لباسها با محل زندگی آنهاست. همچنین برای تهیه لباسها به موضوعاتی نظیر فصول سال و مناسبتهای مختلف مانند فرا رسیدن سال نو، رسیدن به سن تکلیف، شروع مدارس اشاره شده است.
برآورد هزینه تأمین استاندارد
براساس این استانداردها سرانه تهیه پوشاک کودکان مطابق با آخرین دستورالعمل جامع حمایتهای مالی سازمان بهزیستی و براساس سرانههای تعیین شده و توسط دفتر امور کودکان و نوجوانان به صورت سالیانه ابلاغ میشود که این سرانه بر اساس جدول سال ۱۳۹۹ به شرح زیر بوده است:
از آنجا که این برآورد برای سال ۱۳۹۹ توسط سازمان انجام شده، لازم است بر مبنای یک مقیاس مشخص اعداد آن را به روزرسانی کرد. با فرض افزایش سرانه پوشاک به تناسب تورم پوشاک، برآورد میشود هزینههای پوشاک به طور میانگین برای هر کودک بالای ۷ سال بین ۱۸۶ تا ۳۷۲ هزار تومان در ماه است.
پرداختی ماهیانه
استاندارد: پرداختی ماهیانه که در دستورالعمل بهزیستی به اصطلاح «پول جیبی» آمده، مبلغی است که با هدف آموزش مدیریت و هزینهکرد پول توسط کودکان در نظر گرفته شده و هزینه آن براساس آخرین دستورالعمل جامع حمایتهای مالی سازمان بهزیستی، سرانه ابلاغی دفتر در هر سال و رعایت موارد یاد شده در دستورالعمل جاری تعیین میشود و بر همین اساس در اختیار هر کودک قرار میگیرد و در پرونده اجتماعی کودک ثبت شود. این مبلغ به عنوان کمکهزینه پول توجیبی در اختیار خانهها قرار میگیرد و تأمین مازاد اعتبار موردنیاز برای پرداخت به کودکان در قالب پول توجیبی (مطابق با شان منطقه سکونت) از محل مشارکتهای مردمی و... بر عهده خانه است.
برآورد هزینه تأمین استاندارد
مبلغ این پرداختی در سال ۱۳۹۹ به شرح زیر بوده است، در صورتی که فرض کنیم سالیانه متناسب با تورم افزایش مییابد برای سال ۱۴۰۱ میتوان این رقم را برآورد کرد.
اوقات فراغت - مسافرتها و برنامههای ویژه
در دستورالعمل سازمان بهزیستی برای این مراکز، بخشی نیز به عنوان هزینه اوقات فراغت دیده شده، به طوری که هزینههای مربوط به اردوهای محلی و کشوری، مسافرتهای سیاحتی و زیارتی به سایر شهرستانها و هزینه خرید و اهدای جوایز در طول سال به کودکانی که از نظر دینی، اخلاقی، تحصیلی، هنری، ورزشی، انضباطی و غیره به موفقیتهایی دست یافتهاند نیز با نظر اعضای تیم مراقبت قابل پرداخت است.
برآورد هزینه تأمین استاندارد: برآورد هزینه مربوط به اعیاد و هدایا با فرض افزایش هزینهها متناسب با تورم در ذیل ارائه شده است.
هزینه بهداشت و درمان
هزینه بهداشت و درمان یکی از مهمترین و اولیهترین نیازهای کودکان در یک مرکز است. هرچند دستورالعملهای کلی برای مراقبت و حفظ سلامت کودکان در دستورالعمل بهزیستی وجود دارد، اما مصادیق مشخصی برای آن ذکر نشده است. بر اساس آنچه از دادههای مرکز آمار ایران به دست آمده، هزینه بهداشت و درمان متوسط سرانه ماهیانه برای یک فرد ۳۳۹ هزار تومان به دست آمده است. با این حال به دلیل رعایت استانداردهای بهداشتی و درمانی درباره این کودکان و نیاز به چکاب و مراقبت دائم و باتوجه به هزینههای دفعی بهداشت و درمان، امکان بالاتر بودن این هزینهها در عمل برای مراکز وجود دارد. همچنین باید توجه داشت که براساس دادههای رسمی طی سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ به دلیل افزایش هزینههای بهداشت و درمان، خانوارها کمتر از حد لازم به این خدمات دسترسی پیدا کردهاند. در نتیجه استناد به آمار هزینهکرد خانوادهها در حوزه بهداشت میتواند ارقامی را به دست دهد که کمتر از هزینه موردنیاز برای حفظ سلامت، بهداشت و درمان باشد.
هزینه تغذیه
یکی از مهمترین اقلام هزینهای در مجموع مخارج مراکز، هزینه تغذیه کودکان است. با وجود این، در دستورالعملهای مراکز شبه خانواده معیاری برای تعیین آن در نظر گرفته نشده است. از این رو، نیاز است تا براساس روشهای مختلف تخمینی از این هزینه به دست آید که در این گزارش از سه روش برای این تخمین استفاده شده است؛ استناد به دادههای هزینه درآمد-خانوار، تعیین وعدههای معمول غذایی، در ادامه هر روش به صورت مختصر شرح داده شده و مخارج سرانه ماهیانه براساس هر یک از این روشها برآورد شده است.
براساس دادههای مرکز آمار متوسط هزینه خوراک یک فرد در سال ۱۴۰۱ در حدود یک میلیون و ۷۷ هزار تومان خواهد بود.
تعیین حداقل هزینه خوراک متناسب با کالری موردنیاز
دادههای مربوط به محاسبه خط فقر معیاری را با عنوان مصرف ۲۱۰۰ کیلوکالری در روز مطرح میکنند که به عنوان حداقل نیاز مصرفی غذایی فرد شمرده شده و در غیر این صورت فرد دچار سوء تغذیه میشود. مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۹۵ بر همین اساس هزینه ۲۱۰۰ کیلوکالری را کل کشور براساس خوشهبندی شهرها و استانها انجام داد. با این توصیف که ابتدا متوسط هزینه تأمین سبد ۲۱۰۰ کیلوکالری در کشور از طریق میانگین وزنی در خوشههای مختلف محاسبه شده و سپس با توجه به شاخص قیمتهای مواد خوراکی هزینه سبد در سال ۱۴۰۱ براساس سال ۱۳۹۵ به دست آمده است. حداقل هزینه خوراک برای یک فرد در ماه برابر با ۹۹۹ هزار تومان است. این بدان معناست که هزینه خوراک کمتر از این رقم فرد را در اینجا کودک را دچار سوء تغذیه شدید میکند.
برآورد هزینه غذایی بر اساس وعدههای معمول غذایی
برای وعده غذایی صبحانه هزینه شیر، پنیر، نان، چای و قند و شکر محاسبه شده و برای وعده ناهار و شام با در نظر گرفتن هزینه وعدههای غذایی معمول ایرانی (انواع خورشت، انواع کوکو، خوراکها و انواع پاستا) یک برآورد قیمتی صورت گرفته است. بر اساس این برآورد هزینه صبحانه ۳۱۰ هزار تومان در ماه و هزینه ناهار و شام ۱ میلیون و ۲۴۴ هزار تومان در ماه خواهد بود که در مجموع هزینههای سه وعده اصلی را به یک میلیون و ۵۵۴ هزار تومان میرساند.
در صورتی که دو میان وعده نیز با متوسط قیمت ۱۰ هزار تومان برای هر میان وعده به این رقم اضافه شود هزینه ماهیانه خوراک به دو میلیون و ۱۵۴ هزار تومان خواهد رسید. به نظر میرسد این معیار برای تعیین هزینه غذای ماهیانه معیار صحیحتری باشد. با این حال باید توجه داشت که برآورد هزینه تغذیه نیازمند اطلاعات بسیار دقیقتر است. علاوه بر این باید توجه داشت که براساس گزارش پایش فقر مرکز پژوهشهای مجلس بیش از نیمی از ایرانیان کالری مصرفی کمتری نسبت به حداقل کالری موردنیاز دارند. از این رو در صورتی که هدف حفظ استاندارد تغذیهای برای کودکان و نوجوانان باشد استناد به دادههای هزینه متوسط خانوار نمیتواند هدف موردنظر را محقق سازد. از این رو، روش هزینهیابی سوم در این بخش (هزینهیابی براساس وعدههای معمول غذایی) بیشتر با واقعیت منطبق است.
برآورد کل هزینه براساس ارقام جایگزین
در صورت در نظر گرفتن مقادیر برآوردی مخارج نگهداری یک کودک به صورت ماهیانه و با در نظر گرفتن حداقل، حداکثر و میانگین هزینه اجاره در استانها به ترتیب برابر ۹ میلیون و ۳۰۶ هزارتومان، ۹ میلیون و ۷۷۵ هزارتومان و ۱۰ میلیون و ۶۱۶ هزارتومان است.
دادهها با استناد به اطلاعات اعلامی از ۸ مرکز انجام شده است. از آنجا که تعداد کودکان تحت پوشش این مراکز با یکدیگر متفاوت بودهاند، برای مقایسهپذیر شدن مراکز، دادهها به صورت سرانه محاسبه شد. همچنین برخی مراکز دستهبندی متفاوتی برای ارائه هزینههای خود داشتند که در نهایت یک دستهبندی معیار برای همه مراکز تعیین و دادهها مطابق با آن معیار مشترک تنظیم شد.
بر اساس اطلاعات جدول فوق، میانگین مخارج سرانه این مراکز برای هر کودک برای سال ۱۴۰۱ مبلغ ماهیانه ۱۴ میلیون و ۱۴۳ هزار تومان با دامنه تغییرات ۴ میلیون تومان است. کمترین هزینه سرانه ۱۲ میلیون و ۵۰ هزار تومان و بیشترین هزینه ماهیانه ۱۶ میلیون و ۱۴۶ هزار تومان ثبت شده است.
سه گروه هزینه، جبران خدمات کارکنان (شامل حقوق و دستمزد و بیمه)، تغذیه و آموزش بیشترین سهم را در بین مخارج مراکز دارد. در این بین مراکزی که نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال را پوشش میدهند (مانند مرکز ۱) سهم و هزینه بالاتری برای آموزش متقبل شدهاند. در بخش پوشاک و بهداشت و درمان، هزینه مراکز بیشتر از هزینه متوسط خانوارهای کشور است. با این حال، باتوجه به استانداردهایی که مراکز ملزم به رعایت آن هستند، نمیتوان درباره کاهش هزینهها در این بخش بدون اطلاع از جزئیات هزینهای نظر قطعی داد. در بخش آموزش نیز هر چند قاعده خاص برای آموزش تعیین نشده است (در دستورالعملها به ایجاد شرایطی برای آموختن زبان دوم به کودکان اشاره شده که این موضوع در آنالیز هزینهای در نظر گرفته نشده است) اما، با توجه به هزینه مدارس دولتی، هزینه ایاب و ذهاب به مدرسه و هزینه لوازم آموزشی برآورد صورت گرفته نشان میدهد هزینه مراکز در این بخش متناسب با برآوردهای حداقلی است.
در میان اقلام هزینهای، بیشترین اختلاف به صورت مطلق ریالی در حوزه تغذیه بوده است. در این بخش از هزینهها، اختلاف بین مراکز مختلف نیز قابل توجه است، به طوریکه کمترین هزینه یک میلیون و ۳۵۰ هزار تومان برای هر کودک و بیشترین هزینه ۸ میلیون تومان برای یک کودک برآورد شده است. علاوه بر این، براساس معیارهای قابل تخمین (متوسط هزینه خانوار، حداقل کالری دریافتی، هزینه تأمین وعدههای معمول غذایی) برآوردی از هزینه سرانه غذا انجام شد که این برآورد نیز هزینه ۲ میلیون و ۱۵۴ هزار تومانی برای سال ۱۴۰۱ برای هر نفر را مشخص میکند که با هزینه اعلامی برخی مراکز اختلاف قابل توجه دارد. از این رو به نظر میرسد در این بخش، هزینهها لازم است اطلاعات دقیقتری توسط مراکز ارائه شود. در بخش پوشاک تفاوت بین مخارج تخمینی و مخارج اعلامی مراکز وجود دارد که لازم است این مخارج مراکز در این حوزه نیز شفافتر شود و در حوزه حقوق و دستمزد مبالغ اعلامی مراکز با مبلغ برآوردی تنها تفاوت ۱ درصدی دارد.
در نهایت با مقایسه برآورد اقتصادی پژوهش براساس میانگین هزینه خانوار در بخشهای مختلف که مبتنی بر استانداردهای سازمان بهزیستی محاسبه شده و میانگین هزینههای اعلامی از سوی مراکز به تفکیک هر بخش هزینهای و دلیل فاصله این دو قیمت مورد بررسی قرار گرفته است. درخصوص تامین پوشاک، هزینه اعلامی پوشاک در سبد هزینه مراکز به صورت میانگین ۷ درصد از هزینه کل آنان را شامل میشود، اما سرانه حدود یک میلیونی پوشاک در مراکز فاصله قابل توجهی با محاسبات این پژوهش براساس استانداردهای سازمان دارد. یکی از دلایل اختلاف هزینه پوشاک به آییننامه مذکور مربوط میشود. دلیل دیگر، اختلاف هزینه پوشاک مراکز به رده سنی کودکان مربوط میشود، به نحوی که هزینه پوشاک شیرخوارگاهها و خانه نوباوگان متمایز از مراکز نوجوانان است و همین امر سبب نوسان در هزینه مراکز میشود.
در آییننامه تخصصی نگهداری از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی (۱۳۸۷) ابهاماتی در این باره وجود دارد. طبق این آیین نامه مراکز از لحظه پذیرش کودک در مرکز تا زمان ترک او موظف هستند استانداردهای بهداشت جسمی و روحی را رعایت کنند. امور سلامت و درمانی کودکان نیز بر عهده مراکز است و سازمان بهزیستی فقط نسبت به بیمه درمانی پایه و تأمین کمک هزینه خدمات درمانی خاص (مانند بعضی عملهای جراحی) خود را مسئول میداند و بیمه تکمیلی فرزندان تحت سرپرستی بر عهده مراکز است که البته اجباری نیست و به نظر مدیریت مرکز بستگی دارد.
همچنین از آنجا که هزینه درمانی مراکز به عوامل گوناگون دیگری (مانند تعداد کودکان دارای بیماری زمینهای یا معلول) بستگی دارد، همین عوامل سبب اختلاف ۲.۵ برابر محاسبات و هزینه اعلامی مراکز شده است. در خصوص اختلاف هزینه تغذیه برآورد شده با هزینه اعلامی مراکز نیز ابهام در آییننامهها نقش قابل اعتنایی دارد. در آییننامه نگهداری از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی (۱۳۸۷) به جز هزینه شیر مراکز شیر خوارگاه، بخش مجزا و مشخصی برای تعیین استاندارها و برآورد حداقل هزینه تغذیه وجود ندارد و این کار بر عهده کارشناسان تغذیه مراکز و مدیران آنها نهاده شده است. از طرف دیگر بر اساس بررسیهای صورت گرفته در بعضی از مراکز سهم عمده کمکهای مردمی به صورت مواد غذایی اعطا میشود. همچنین تورم مواد خوراکی طی سالیان گذشته نیز مزید بر علت شده است.
اما میزان حقوق کارکنان به طور میانگین ۲۷ درصد هزینههای کل مراکز را شامل میشود و با افزودن هزینه بیمه تأمین اجتماعی کارکنان به صورت میانگین تقریبا به ثلث هزینههای مراکز خواهد رسید. همچنین اختلاف اندکی میان محاسبات پژوهش حاضر و ارقام اعلامی مراکز وجود دارد. با وجود این، مسائل مربوط به نیروی انسانی مراکز نباید به قیمت تقلیل یابد. زیرا مربیان و دیگر کارکنان در مراکز شبه خانواده، حکم والدین کودکان بدسرپرست و بیسرپرست را دارند و توانمندی، تعهد و رضایت این کارکنان تأثیر مستقیم و عمیقی بر رشد و پرورش روحی و جسمی کودکان میگذارد، اما باتوجه به بررسیهای انجام شده در اکثر موارد این امر مهم محقق نشده و بنا به گفته مسئولان سازمان بهزیستی، کشمکش حقوقی میان مدیران مراکز غیردولتی و کارکنان مراکز بر سر دستمزدها و مسائل مربوط به قانون کار به چالشی اساسی بدل شده و بخش بزرگی از توان مراکز را گرفته است.
در چنین شرایطی معمولا دو گروه حاضرند با مراکز همکاری کنند: گروه اول، نیروهای داوطلب هستند که بدون انگیزه مادی با مراکز همکاری دارند، اما مشکل آنجاست که نمی توان در طولانی مدت بر روی کمک آنها حساب باز کرد. گروه دوم، افرادی هستند که از سر ناچاری حاضر هستند در قبال دریافت حداقل حقوق (چه بسا خیلی کمتر از حداقل حقوق) و یا به صورت پاره وقت در مراکز کار کنند. برخی از این افراد فارغ از انگیزه پایین برای کار، جز نیروهای غیر ماهر در حوزه نگهداری از کودکان به حساب میآیند. این موضوع با دستورالعمل تخصصی نگهداری کودکان و نوجوانان مبنی بر جذب کارکنان متخصص و با صلاحیت در امر کودکان در تناقض است. همانطور که در بخشهای مختلف یادآوری شد اختلاف هزینه برآورد شده و هزینه اعلامی مراکز الزاماً به معنای هزینه کرد نادرست یا غیرشفاف مراکز
نیست و تنها نشان میدهد در این بخشها لازم است اطلاعات تکمیلی دیگری ارائه شود.
سازمان بهزیستی در چارچوب وظایف قانونی خود نسبت به مراکز شبهخانواده اقدام به پرداخت یارانه و ارائه برخی خدمات میکند. بنا به گفته مسئولان سازمان بهزیستی در سال ۱۴۰۱ این موارد شامل یارانه ماهیانه نقدی به ازای هر فرزند ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای کودکان زیر ۱۲ سال، ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان برای بالای ۱۲ سال و ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان برای کودکان دارای معلولیت، کمکهزینه خرید پوشاک هر ۶ ماه یک بار (۳۰۰ هزارتومان)، پول توجیبی هر ۶ ماه یکبار (۳۰۰ هزار تومان)، حق بیمه آتیه ماهیانه (۳۰ هزار تومان) و کمکهزینه درمان برای موارد خاص است. بنابراین میتوان گفت به طور میانگین هزینه پرداختی سازمان بهزیستی به مراکز شبه خانواده در سال ۱۴۰۱ رقم معادل ۲ میلیون و ۱۳۰ هزار تومان است.
بر اساس برآورد هزینهها در سال ۱۴۰۱، یارانه پرداختی فقط از پس ۲۱.۷ درصد از هزینه مراکز بر میآید، اما اگر میانگین هزینه اعلامی را مبنا قرار دهیم این عدد کمتر است و عدد ۱۵ درصد را نشان میدهد. بنابراین اگر هر کدام از محاسبات را مبنا قرار دهیم (میانگین قیمت اعلامی مراکز یا میانگین برآورد هزینهها براساس اطلاعات هزینه خانوار مرکز آمار کشور) آنچه سازمان بهزیستی به مراکز به عنوان یارانه میپردازد، در حالت خوشبینانه یک پنجم هزینهها را پوشش میدهد. این بدان معناست که بار تأمین مالی حمایت از کودکان بیسرپرست ساکن در مراکز غیردولتی که از حداقلیترین وظایف دولت در حوزه رفاه اجتماعی است، بر دوش جامعه، ایران و کمکهای مردمی گذاشته شده است. احتمال دیگر نیز آن است که تفاوت یارانه با مخارج اعلامی مراکز موجب کاهش رعایت استانداردهای ارائه شده برای نگهداری از کودکان شود که نتیجه آن میتواند بهای سنگینی برای حال و آینده کودکان به دنبال داشته باشد.
استانداردهای یک مرکز شبهخانواده و وظایف آن در «دستورالعمل تخصصی مراقبت و پرورش از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی» تدوین شده است. در این پژوهش نیز هزینه مراکز با مدنظر قرار دادن این دستورالعمل برآورد شده است. هر مرکز شبه خانواده موظف است ضوابط تعیینشده در این دستورالعمل را اجرا کند و ارزیابی مراکز نیز براساس این ضوابط انجام میشود. این دستورالعمل به انضمام قوانین بخشنامهها، ضوابط، استانداردهای عملیاتی و شیوههای اجرایی حوزه شبه خانواده، مراقبت و پرورش از کودکان تحت سرپرستی سازمان را در فضای خانوادگی مناسب به عنوان سیاست اصلی و هدف نهایی در برنامهها و بخشهای دولتی و غیردولتی به عنوان مجموعه لاینفک نظام واحد حمایت از کودکان تحت سرپرستی سازمان تلقی کند که در جهت استیفای حقوق کودکان مفاد آن لازم الاجرا است.»
نظارت بر حسن اجرای دستورالعمل بر عهده مدیرکل و معاون امور اجتماعی بهزیستی در هر استان است. این نظارت بر اساس شیوه نامه ارزشیابی و نظارت بر عملکرد و رتبه بندی مؤسسات غیر دولتی دارای مجوز از سازمان بهزیستی کشور انجام میشود. حال باید این سؤال را مجددا مطرح کرد: با وجود آشکار شدن شکاف عمیق میان یارانه پرداختی سازمان بهزیستی و هزینه مراکز، سازمان بهزیستی چگونه میتواند به وظیفه قانونی خود در قبال فرزندان تحت سرپرستی عمل کند و بر کیفیت و کمیت خدمات ارائه شده به کودکان بر اساس دستورالعمل تخصصی نگهداری از کودکان بیسرپرست و بد سرپرست نظارت کند؟.
در این پژوهش وضعیت تعامل میان سازمان بهزیستی و مراکز شبه خانواده از منظر ساختار مالی و نظام هزینهها مورد بررسی قرار گرفت. این مسئله ناشی از ماهیت برونسپاری خدمات مربوط به نگهداری از کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی سازمان به مراکز شبه خانواده غیردولتی است. به همین منظور اختلاف موجود بین یارانه پرداختی سازمان بهزیستی به مراکز و هزینه مراکز (برآورد شده و اعلامی) مورد بررسی قرار گرفته است. بررسیها نشان میدهد سیاست سازمان در قبال مراکز نگهداری از کودکان از اوایل دهه هشتاد تغییر کرد و در نیمه دهه هشتاد اجرایی شد و از ابتدای دهه ۹۰ روند واگذاری مراکز به بخش غیردولتی شتاب بیشتری به خود گرفت.
هزینه نگهداری ماهیانه یک کودک در سال ۱۴۰۱ رقمی معادل ۹ میلیون و ۷۷۵ هزار تومان
براساس آخرین دادههای آماری در سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۶۷ درصد فرزندان تحت سرپرستی سازمان در خانوادههای جایگزین و ۳۳ درصد در مراکز شبه خانواده زندگی میکردند. از مجموع ۶۳۷ مرکز شبه خانواده در سراسر کشور (به جز ۳۳ مرکز شیرخوارگاهها که به صورت دولتی اداره میشدند) بیش از ۹۰ درصد مراکز به صورت غیر دولتی اداره میشدند. براساس برآورد پژوهش حاضر، میانگین هزینه نگهداری ماهیانه یک کودک در سال ۱۴۰۱ رقمی معادل ۹ میلیون و ۷۷۵ هزار تومان است.
میانگین رقم اعلامی مراکز در سال ۱۴۰۱ بیش از این است و رقم ۱۴ میلیون و ۱۴۳ هزار تومان را نشان میدهد. این در حالیست که میانگین یارانه و سایر خدمات سازمان بهزیستی به مراکز چیزی نزدیک به ۲ میلیون و ۱۳۰ هزار تومان تخمین زده میشود. بنابراین هزینه مراکز با یارانه پرداختی سازمان بهزیستی اختلاف زیادی دارد.
یارانه سازمان براساس برآورد پژوهش ۲۱.۷ درصد و براساس هزینه اعلامی مراکز ۱۵ درصد از هزینههای مراکز را پوشش میدهد. باتوجه به تغییر سیاست نحوه نگهداری از کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست مؤثر طی سالهای اخیر و میزان یارانه پرداختی به مراکز شبه خانواده میتوان نتیجه گرفت که طی یک دهه اخیر بخش عمده هزینه نگهداری کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی سازمان از یک سو بر عهده خانوادههای جایگزین و از سوی دیگر بر دوش مراکز شبه خانواده غیردولتی گذاشته شده است. سازمان بهزیستی نیز با پرداخت یارانه صرفا مشارکتی در نظام هزینههای آنان دارد. این موضوع پیامدهای مختلفی در ابعاد گوناگون برای هر یک از ذی نفعان (سازمان بهزیستی، مراکز شبه خانواده و فرزندان تحت سرپرستی) در پی داشته است.
کودکان تحت سرپرستی
اگرچه تلاش اصلی سازمان بهزیستی در راستای باز پیوند به خانواده زیستی، فرزندخواندگی (اعم از خانواده خویشاوند و غیرخویشاوند) و سرپرستی موقت کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بیسرپرست است، اما در وضعیت موجود با احتساب موفقیتهای سازمان بهزیستی این امکان برای بسیاری از کودکان و نوجوانان فراهم نیست. مضاف بر اینکه پذیرش کودکان از سوی خانوادهها نامتوازن است و تحت تأثیر عوامل متعددی نظیر جنسیت، سن و وضعیت کودک قرار دارد.
بنا به گفته مسئولان سازمان بهزیستی و برخی فعالان این حوزه، فرزندان بالای دو سال، شانس کمی برای فرزند خواندگی دارند و هر چه قدر سن بالاتر میرود شانس پذیرفتن کودکان کمتر میشود. این وضعیت برای فرزندان پسر به مراتب شدیدتر است. از این رو، آن دسته از فرزندان تحت سرپرستی سازمان که امکان جذب در خانوادهها را ندارند، بزرگترین جمعیت هدف متأثر از افت کیفیت مراکز و تعطیلی احتمالی آنها به دلیل کمبود مالی هستند.
تمامی شواهد تحلیلها حاکی از این موضوع است که ناتوانی مراکز تأمین هزینههای اصلی موجب کاهش خدمات اجتماعی شده است. آنها برای تأمین هزینههایشان مجبورند از کیفیت و کمیت خدماتشان به کودکان بکاهند. بنابراین شکاف مالی موجود میان هزینههای اعلامی مراکز و یارانه پرداختی سازمان بهزیستی سبب کاهش کیفیت خدمات در بخشهای مختلف شده است. عدم امکان به کارگیری نیروی انسانی متخصص و مربیان تربیتی که نقش مهمی در تعلیم و تربیت کودکان دارند و همچنین کمبودهای مربوط به تأمین نیازهای اولیه کودکان، زندگی روزمره آنان را با مشکلات متعددی مواجه کرده است که بدون شک در آتیه آنان آثار منفی قابل اعتنایی خواهند داشت.
عدم پرداخت هزینه تمام شده به مراکز شبه خانواده
با وجود اینکه ماهیت قرار داد موجود میان سازمان و مراکز از نوع قراردادهای خرید خدمات بوده، اما به مرور پرداخت یارانه پرداختی از سوی سازمان نقش کمک هزینه را پیدا کرده است. عدم پرداخت هزینه تمام شده به مراکز شبه خانواده، سبب مشکلات عدیدهای برای آنان شده و امکان برنامهریزی بلندمدت برای رشد و تربیت کودکان در ابعاد جمی و روانی را سلب کرده است. همچنین اختلاف هزینه مراکز و یارانه پرداختی سازمان بهزیستی سبب شده که بسیاری از این مراکز عملا درگیر تامین نیازهای اولیه غذایی، اجاره ملک و دستمزد کارکنان خود باشند و پرداختن به ابعاد گوناگون تعلیم و تربیت کودکان آسیبدیده مورد کم توجهی قرار گیرد.
این موضوع نیز باید مورد توجه قرار گیرد که مراکز شبهخانواده برای تامین کسری مالی خود باید بخش زیادی از توان و تمرکزشان را بر جذب کمکهای خیرین معطوف کنند. بنابراین بدیهی است که این مراکز باید از انواع و اقسام شیوههای بازاریابی و تبلیغات برای جلب نظر خیرین بهره ببرند. این مسئله میتواند فعالیتهای مراکز را وارد عرصههایی کند که خارج از چارچوب وظایف اصلی و ذاتی آنان است. همچنین میتواند باعث ایجاد نوعی رقابت در میان مراکز به خصوص در برخی استانهای با تراکم بالا شود. بنابراین پیامد مهم عدم انتظامبخشی مالی مراکز و سازمان، سبب کاهش کیفیت از ارائه خدمات و مشکلات فراوان در جهت برنامهریزی بلندمدت خواهد شد.
کاهش مسئولیتپذیری در قبال وظایف قانونی نگهداری از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و تقلیل وظایف بهزیستی
به گزارش ایسنا، طی یک دهه گذشته سیاستهای رفاهی کشور در راستای کاهش مسئولیتپذیری در قبال وظایف قانونی مراقبت و نگهداری از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و تقلیل وظایف بهزیستی به موارد پیش رو بوده است: صدور پروانه فعالیت موسسات خیریه و مراکز شبه خانواده، تدوین آئیننامههای استانداردسازی مراکز در حوزههای مختلف، پذیرش فرزندان کودکان و نوجوانان، پرداخت یارانه نقدی و برخی کمکهزینهها به مراکز، تدوین آییننامه نظارت بر عملکرد مراکز و انجام نظارتهای غیرساختار یافته از مراکز مراقبتی.
مراکز شبه خانواده راهی جز جذب کمکهای مالی خیران، ندارند
بنابراین مشاهده میشود که نقش سازمان بهزیستی در قبال جمعیت هدف کودکان بدسرپرست و بیسرپرست صرفا به نقش ستادی تقلیل یافته است و از آنجا که یارانه سازمان بخش کوچکی از هزینه مراکز را جبران میکند، مراکز شبه خانواده عملاً برای تامین کسری بودجه خود راهی جزء جذب منابع مالی از طریق کمکهای اعطا شده از سوی خیرین را ندارند. این موضوع ابعاد گوناگونی دارد. اگرچه مراکز به طور مستقل، از ظرفیت کمکهای خیرین و نیروهای داوطلب بهره میبرند و کسری مالی خود را بدون وابستگی به دولت جبران میکنند، اما از آنجا که امکان نظارت دقیق بر میزان کمکهای صورت گرفته توسط خیرین (بخش بزرگ از این کمکها به صورت غیرنقدی است) و چگونگی بهرهبرداری از آن وجود ندارد، امکان سوء استفاده از این منابع افزایش مییابد.
علاوه بر این با وجود اینکه در حال حاضر بخشی از هزینههای مختلف مراکز به خصوص در بخش پوشاک، تغذیه و مسکن توسط خیرین تامین میشود، اما هرگز نمیتوان بر روی کمکهای خیرین و نیروهای داوطلب به مثابه یک منبع پایدار تامین هزینه مراکز اتکا کرد زیرا بسته به عوامل گوناگونی مانند: تورم، بحران یا رونق اقتصادی، وضعیت مکانی، قدرت تبلیغات و... مراکز، ممکن است میزان کمکها تغییر کند.
پیشنهاد اصلاح و بازنگری قوانین و دستورالعملهای تعیین قیمت تمام شده مراکز نگهداری از کودکان و نوجوانان
در حالیکه وظیفه نگهداری و مراقبت از کودکان و نوجوانان باید بدون تاثیرپذیری از چنین متغیرهایی با کیفیت استانداردی دنبال شود. در چنین شرایطی به دلیل سهم اندک سازمان بهزیستی در تأمین مالی مراکز بدیهی است که باوجود اختیارات و انجام نظارت بر مراکز، آنچه در سطح عمل رخ میدهد بعضا رعایت نشدن آییننامههای استاندارد را به همراه دارد. بنابراین باتوجه به تغییراتی که در سیاستهای نگهداری از کودکان و نوجوانان اعمال شده است و برونسپاری مسئولیتهای سازمان بهزیستی طی سالهای اخیر به خانوادهها و مراکز شبه خانواده رخ داده است، بدون اینکه ماهیت پرداخت هزینههای واگذارشده به بخش غیردولتی لحاظ شود، پیامدهای این تغییرات منفی در وضعیت تمام ذینفعان قابل انتظار است.
در این راستا مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش خود اصلاح و بازنگری قوانین و آییننامهها و دستورالعملهای موجود در خصوص تعیین قیمت تمام شده مراکز نگهداری از کودکان و نوجوانان بر اساس ارزیابیهای دقیق نظام هزینههای مراکز، استفاده سازمان بهزیستی از ظرفیت نهادها در راستای تحقق وظایف خود در قبال فرزندان بدسرپرست و بیسرپرست تحت حمایت خود، ایجاد ساز و کارها و سامانههای لازم جهت شفافیت در کمک به خیرین به مراکز شبه خانواده و... پیشنهاد داده است.
انتهای پیام
نظرات