محمد مشهدی نوشآبادی در معرفی کتاب به خبرنگار ایسنا گفت: کاش مؤلف در مقدمه توضیح بیشتری درباره اطلاعات کتاب، مصاحبهها و متن نوشته شده ارائه میکرد و اطلاعات لازم را درباره شخص مورد بحث به اختصار در مقدمه میآورد. رفرنسهای مؤلف که تنها در پاورقی و فقط با ذکر نام کتاب و مؤلف آمده هم رویکرد علمی ندارد.
وی افزود: نویسنده «آقاخان، کتاب» سعی کرده است غائله نایبیان را تطهیر کرده و آنان را به عنوان یک مصلح اجتماعی معرفی کند در صورتی که بر اساس بسیاری از مدارک و اسنادی که به جای مانده است این غائله در طول حدود چهار دهه راههای بخشی از کشور را ناامن کرده و به غارت، دزدی و راهزنی پرداختند.
مشهدی نوشآبادی در نقد کتاب افزود: کتاب «اسناد قنات سرداری» را مطالعه کرده تا دریابد که افراد نایب حسین کاشی چگونه با مردم برزک رفتار کرده و دست به چه جنایاتی زدهاند. نویسندگان هر کتاب نسبت به گفتهها و نوشتههای خود مسئول هستند و نمیتوان با یک مطالعه سطحی به یک نتایج تاریخی دست یافت.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه کاشان، تصریح کرد: این سالها کتابهای زیادی در حوزه تاریخ شفاهی کاشان، کار شده که سبک و سیاق متفاوتی دارد، گاهی از کار علمی دور بوده و به داستان نزدیک است و گاهی به رغم تلاش مؤلف هیچکدام از این دو نیست، چون گاو نر میخواهد و مرد کهن که هر دو مفقود است.
این پژوهشگر گفت: شگفتی من از مطالب مربوط به نایب حسین کاشی و پسرش ماشاالله خان است که نویسنده هم در متن و هم در پاورقی آنها را در حد انسانهای عارف مسلک و خیرخواهی آورده که فقط دولت و اهالی مطبوعات برای وی پاپوش درست کردهاند.
وی تصریح کرد: واقعاً این داوری حیرتانگیز و تأسفبار است که نویسنده این همه شواهد تاریخی را نادیده میگیرد و با اتکا به کتابی مجعول و نادیده گرفتن دهها و بلکه صدها اثر و همچنین برداشت نادرست از منابع و مراجع یک حقیقت تاریخی را وارونه جلوه میدهد.
مشهدی نوشآبادی، تصریح کرد: پژوهشگر و جستجوگر اجتماعی باید حقیقتبینی را سرلوحه کار خود قرار دهد. گرچه انسان از خطا و لغزش علمی هیچگاه مصون نیست، اما جهتگیری باید درست باشد. امیدوارم فرصتی باشد که دقیقتر درباره این موضوع صحبت کنیم.
حیدرعلی، عنایتی منتقد کتاب نیز در نقد کتاب به ایسنا، گفت: به احتمال زیاد تعریف و تمجید اغراقآمیزی که عبدالمجید رفیعی از تاریخ معاصر روستای کوچک و کم سکنه «اِستَرک»، بر زبان آورده محصول هنر رمانتیک نویسی او از وقایع زندگی مردی سرد و گرم چشیده با طول عمری بالای نود سال است.
وی افزود: مجید یک جستار نویس است که عموماً جستارهای کنجکاوانه خود را با خونسردی خاص خودش رنگ و بوی روزنامهنگاری میدهد. روزنامهنگاری ما نیز در پنجاه سال اخیر جنبه چالشی و سؤال و جواب یافته است.
این منتقد تصریح کرد: کتاب ۳۸۰ صفحهای آقاخان، در پشت زمینه خود جنبه چالشی دارد که پرسش شونده ملزم است صادقانه جوابگو باشد و به اشتباهات احتمالی زندگی اجتماعی، سیاسی خود نیز اعتراف کند .
عنایتی تأکید کرد: آقا خان، بیش از نیمی از عمر ۹۴ ساله خود را در زمان شاه سپری کرده و طبعا خود ِاین تاریخ دور و دراز نیز در مقاطع مختلف چالشهای خاص خودش را دارد و سیر و مرور آن تعمق و تأملی را میطلبد.
وی گفت: «آقاخان» میتواند یک کتاب مرجع باشد، ولی یک مرجع آکادمیک و کتابخانهای نیست. کتابی که نیازمند نقد سیاسی، اجتماعی هم نیست مگر اینکه خواننده، خود ناظر بر رویدادها و حوادثی بوده باشد که عمدتاً با زبان شفاهی نقل شده است.
این منتقد افزود: مؤلف سعی بالایی دارد نقلقولها را با شیوایی و صحنهآرایی برای خواننده، جذاب کند. با این حال نام افراد و خاندان و سیر حوادثی به ویژه آنچه در آموزش و پرورش جریان داشته است جنبه رئال و واقعیت خود را دارد.
عنایتی اظهار کرد: کاشان و کوچههایش با همان هویت بومی و نوستالژیک خود، همراه با سنتها، پولگراییها و عامیانه گویی ها ترسیم شده است. ۱۴ فصل کتاب به خوبی و با ظرافت، خواننده را به عمق وقایعی هدایت میکند که آبشخور اصلیاش استرک است و شاخ و برگی به گستره شهرستان کاشان پیدا میکند.
«آقای خان» قصه و حکایت نیست
نویسنده کتاب نیز به ایسنا گفت: «آقای خان» قصه و حکایت نیست، روایت واقعیت است. سرگذشت یک آبادی کوچک نیست و چکیده اتفاقات همه کشور و شاید همه دنیاست که روزی و شاید کمتر از روزی در روستای کوچکی به نام «اِستَرک» روی داده و گذشته است.
عبدالمجید رفیعی برزکی، افزود: طول همه این اتفاقها شاید به ۶۰ سال نمیرسد، ولی همه تاریخ و همه آدمهای تاریخ را با خود گردآورده و همراه کرده است. آقای خان بنا ندارد، داستانسرایی کند بلکه واقعیتهای خوب و شیرین و تلخ و دردناک را مرور میکند.
وی اظهار کرد: ماجرای کتاب، واقعیتی است که بخشی از حاصل تلاش انسانهای پاک، با اخلاص و نواندیش است و بخشی نیز ناشی از فقر و فلاکت است و سعی کردهام، طی دو سال جمعآوری منابع، در حد امکان گرد و غبار از تاریخ بردارم تا زشت و زیبا پیدا شود در معرض بازیگران آینده قرار بگیرد.
وی تأکید کرد: نصرالله خان، معلم و مدیر مدرسه نوبنیاد، عضو اتحادیه و تعاونی شهر روستا و حزب رستاخیز است. تلاش کردهام خود را از دام نگرشهای لحظهای و قضاوتهای سلیقهای برهانم و جانب تحقیق نگه دارم. با مصاحبه و گفتوگو تلاش کردم تا مفاهیم و معانی به درستی منتقل شود.
نویسنده کتاب «آقای خان»گفت: کتاب بدون اینکه وارد قضاوت تاریخی شود غبار از یک سند تاریخ شفاهی زدوده است. نصراللهخان نیکفرجام، میگوید ماشاءاللهخان به میرزاابوالقاسمخان گمرکچی که حاکم کاشان بوده و قورخانه حکومتی را در اختیار داشته مراجعه کرده و درخواست همکاری کرده است.
وی افزود: ماشاءاللهخان از میرزاابوالقاسمخان خواسته اسلحه و مهمات قورخانه را در اختیار نایبیان قرار داده تا در مقابل ظلم حکومت قاجاری قیام کرده و ثروت مالاندوزان و ثروتمندان جامعه را گرفته و بین فقرا تقسیم کنند.
رفیعی برزکی تصریح کرد: صراللهخان نیکفرجام به عنوان یک سند زنده معتقد است این توافق بر دیوار حوضخانه خانۀ حاکم کاشان حک شده و اثر آن تا دو دهه پیش باقی بوده است. هرچند که میرزاابوالقاسمخان پس از این که نافرمانی زیردستان سردار ماشاءاللهخان و آزار برخی از ایشان نسبت به مردم را میبینید از این گروه کنارهگیری میکند.
وی تأکید کرد: کتاب بنا ندارد قضاوت تاریخی انجام دهد ولی شایسته است تاریخ را بدون حب و بغض، پیشداوری، قضاوت و همانگونه که وجود داشته است از لایههای مختلف اسناد و مدارک و تاریخ شفاهی به جا مانده از نسلهای گذشته که سینه به سینه به ما رسیده روایت کنیم.
نویسنده کتاب آقای خان گفت: همانطور که قنات سرداری فی النفسه بیانگر آن است که نایبیان درصدد توسعه و احیای زمینهای کشاورزی در منطقۀ برزک بودهاند در صورتی که چگونه میتوان باور کرد دزد و راهزن دلبستۀ زمین شده و به کشاورزی پرداخته و زمینگر شود؟!
رفیعی گفت: سعی کردم که سبک جدیدی از تاریخ شفاهی ارائه کنم. هرچند که به نظر میرسد کتاب با مشکلاتی مواجه است، ولی تا اندازهای موفق شده است «سبک زندگی»، «آیین و مناسک»، «اتفاقات تاریخی» را ضمن امانتداری تاریخی به صورت موضوعی و داستانی پیش روی مخاطب قرار دهد.
نصراللهخان نیکفرجام از نوادگان عبدالرزاق -حاکم کاشان- است که پدربزرگ او از کاشان به استرک مهاجرت کرده و در آنجا ساکن میشود. وی متولد ۱۳۰۹ هجری شمسی است و ارتباط فامیلی با میرزاابوالقاسمخان گمرکچی، میرزا حسن مبصرالممالک، اللهیار صالح و بسیاری از سرشناسان منطقۀ کاشان اندوختهای گسترده از تاریخ شفاهی منطقۀ کاشان است که مؤلف سعی کرده است بخشی از آن را در کتاب «آقای خان» در اختیار علاقهمندان و تاریخپژوهان قرار دهد.
این کتاب ۳۸۶ صفحهای شامل دوازده بخش است که وقایع مربوط به زندگی نصرالله نیکفرجام را از آغاز زندگیاش تا سال ۱۳۵۷ را روایت میکند. فصل دوازدهم شامل اسناد و مدارک است که در پایان نمایه آمده است.
نصرالله خان پسر کدخداست، اما با دریافت ابلاغ مدیریت مدرسه نوبنیاد تلاش کرد تا آموزشهای نوین را در استرک سر و سامان بدهد. نصرالله خان که پدرش هر سال روز عاشورا مراسم عزاداری برپا میکرد در ۲۲ مهر ۱۳۲۹ همراه با محمد لقمان و برخی از بزرگان روستا هیئت ابوالفضل را تشکیل داد. نصرالله خان، معلم است و با دانش آموزان و خانواده آنها سروکار دارد، همچنین کدخدا و فرزند کدخدا بوده و خانه او محل مراجعه مردم است.
انتهای پیام
نظرات