آنها میخواهند بگویند ما هستیم، نفس میکشیم و در زیر پوست شهر زندگی میکنیم. آنها دوست ندارند از جامعه کنار گذاشته شوند بلکه دوست دارند دیده شوند و زندگی کنند.
روز جهانی معلولان فرصت مغتنمی است تا از کاستیها و محرومیتها بگوییم. از اینکه انگار شهر برای آنان ساخته نشده است و افراد معلول از بسیاری از حقوق شهروندیشان محرومند. بجنورد و شهرهای دیگر برای زندگی کردن آنها مناسب نیستند، چون مناسب سازی نشدهاند. از پیاده روها و پلهای عابرگذر گرفته تا ایستگاههای اتوبوس و دیگر امکانات شهری برای رفاه حال معلولان در نظر گرفته نشدهاند.
واقعیت این است که رعایت حقوق فردی و اجتماعی معلولان وظیفه همه است. آنها هم مانند افراد عادی باید بدون دغدغه و با خیال راحت زندگی معمولی خود را بکنند. این افراد در استفاده از فضاها و امکانات شهری از قبیل اتوبوسها، تاکسیها، پلهای عابر گذر، ادارات و بانکها دچار مشکل بوده و به کمک دیگران متکی هستند.
داشتن یک شغل و کسب درآمد حق یک معلول است، افراد معلول در جامعه به ترحم نیاز ندارند به شغل مناسب با توجه به وضعیت جسمانی خود نیاز دارند تا بتوانند زندگی خود را گذران کنند اما متاسفانه به این مسئله بسیار مهم، توجه جدی نمی شود.
امنیت شغلی که برای معلولان نیست
یکی از افراد معلول تحت پوشش اداره کل بهزیستی خراسان شمالی در گفتوگو با ایسنا، اظهار دارد: مبتلا به بیماری دیستروفی عضلانی است که بهزیستی میزان معلولیت را شدید اعلام کرده است.
وی با اشاره به اینکه یکی از نیازهای اصلی یک فرد معلول اشتغال است، میگوید: متاسفانه به این موضوع توجه چندانی نشده و همین امر موجب شده که افراد معلول همیشه از لحاظ مالی نیازمند اطرافیان خود باشند.
وی می افزاید: درست است که افراد معلول دارای یک سری از محدودیتهای جسمی هستند اما افراد ناتوان نیستند و توانایی کار کردن در آنها وجود دارد.
وی ادامه میدهد: با تلاشهای خیلی زیاد موفق شدم تا در یکی از شرکتهای خصوصی کاری را پیدا کنم اما متاسفانه از آنجاییکه دارای یک سری محدودیت در حرکت کردن هستم همیشه از سوی کارفرمای خود بیاحترامیهایی را میبینم.
این معلول جسمی و حرکتی اظهار میدارد: همیشه همانند و هم اندازه همکاران خود که از سلامتی کامل برخوردار بودهاند کار کرده و وظایف خود را به خوبی انجام دادهام اما از آنجایبکه نام بیمار و معلول بر روی من بوده، هیچ گاه همانند سایر نیروها دیده نشدهام و در محیط کاری همیشه اینطور به من نگاه شده که من یک فرد بیمار و معلول هستم و تا یکی دو سال آینده دیگر توان کار کردن ندارم و کنار گذاشته خواهم شد.
وی ادامه میدهد: نداشتن امنیت شغلی یک فرد سالم را از بین میبرد چه برسد یک فرد معلول که با بیماری صعبالعلاج دست و پنجه نرم میکند. داشتن آرامش یکی از نیازهای اساسی معلولان است اما متاسفانه به خاطر محدودیتهای جسمی و حرکتی همیشه این ترس در وجود ما است که نکند اخراج شویم و چگونه هزینههای زندگی را تامین کنیم.
مناسبسازی و حقی که دیده نمیشود
طاهره یکی دیگر از شهروندان بجنوردی که در سن ۲۰ سالگی بر اثر بیماری دچار معلولیت شد و از آن زمان تاکنون بر روی صندلی چرخدار نشسته است، میگوید: در ابتدای بیماری راه رفتن برایم سخت شده بود و هنوز ویلچر نشین نشده بودم، خیلی جوان بودم و پر از شور زندگی. بعد از گذشت مدتی از بیماری و کنار آمدن با این مسئله در خودم انرژی کافی یافتم تا زندگی جدیدی را با کنار آمدن با این مسئله شروع کنم و به برنامه هایی که پیش از معلولیتم داشتم ادامه دهم اما در همان اولین تجربه بعد از معلولیت به خوبی دریافتم برای همیشه از بسیاری از حقوق و امکانات یک شهروند محروم ماندهام و این برایم بسیار رنجآور و نومیدکننده بود و هنوز هم هست.
وی میگوید: از همان لحظه که قصد حضور در اماکن عمومی را داشتم (زمانیکه میزان حرکاتم کند شده بود اما هنوز ویلچرنشین نشده بودم)، گرفتاریهای من آغاز شد. به عنوان مثال اگر میخواستم به بانک بروم باید از نردههای نصب شده کمک میگرفتم تا خود را به بالا بکشم اما یا نردهای وجود نداشت و یا اینکه ارتفاع آنها کوتاه و غیراستاندارد بود که عملا هیچ کمکی نمیشد از آنها گرفت.
وی می افزاید: برای استفاده از عابر بانکها بیشتر به مشکل برخورد می کردم بطوریکه بیشتر عابر بانکها به گونهای جانمایی شده بود که باید یکی دو پله را بالا میرفتم تا میتوانستم از آنها استفاده کنم و یا اینکه در مکان و پیاده روهایی جانمایی شده بود که امکان قرار گرفتن در آن پیادهروها به علت وجود جداول بلند و یا پله وجود نداشت.
طاهره ادامه میدهد: بنابراین تصمیم بر این گرفتم تا تغییراتی را در خودروی خود ایجاد کنم که بتوانم کمی راحتتر رانندگی کنم تا برخی از کارهای شخصی خود همچون خرید و ... را با پیدا کردن مراکز مناسبتر انجام دهم اما این افراد تعدادشان خیلی کم است. دیگران که خود من هم جزو این گروه هستم با آن که کارهای خانه را به تنهایی میتوانیم انجام دهیم، برای حضور در اجتماع بسیار به دیگران وابستهایم. حتما کسی از اعضای خانواده باید ما را بیرون ببرد، چرا که کمبودها و گاهی تهدیدات بیرونی زیاد است.
وی با تاکید بر اینکه تمامی این مشکلات مربوط به زمانی بود که هنوز میتوانستم تا مقداری حرکت کنم، میافزاید: اما از زمانیکه ویلچرنشین شدم مشکلات من و خانوادهام ۱۰۰ چندان شد، حتی آنها که قبلا دست من را میگرفتند تا برای رفتن به یک اداره دولتی، پارک یا بانک کمک کنند دیگر نمیتوانستند. آنها نمیتوانستند من را به همراه یک ویلچر از یک جدول عبور دهند تا در پیاده رو قرار گیرم و یا اینکه ویلچر را از حدود پنج پله بالا ببرند تا وارد یک مکان عمومی و یا دولتی شوم.
عدم مناسب سازی و اسارت معلولان در خانهها
یکی دیگر از معلولان حرکتی شهر بجنورد ادامه میدهد: فرض کنید که توانستیم از خانه به خیابان بیاییم، فکر می کنم خیلی نیاز نباشد که توضیح بدهم وضع پیادهروها چهطور است، چون آشکار است حتی افرادی که سالم هستند، نمیتوانند بهراحتی در پیادهرو تردد کنند، چه رسد به ما که سوار ویلچریم. سنگفرش پیادهروها اغلب فرسوده و پر از چاله و مانع و ناهمواری است و چرخ ویلچر مدام گیر میکند و تعادل ما به هم میریزد، جلوی مغازهها هم در طول مسیر، با اجناس، سد معبر شده و از همه بدتر برای یک معلول، موتورسواران با فرهنگی است که پیادهرو را از خیابان تشخیص نمیدهند.
وی تاکید میکند: خیلی از پیادهروهایی که در شهر بجنورد وجود دارد به خصوص خیابان امام خمینی امکان تردد برای یک ویلچرنشنین وجود ندارد؛ باید یک مسیر کوتاهی را پیاده طی کند و سپس به پله برسی که باید از آن پله پایین بیایی و سپس دوباره باید از یک پله دیگر بالا بروی تا در پیاده روی دیگری قرار بگیری، هر چند که در برخی از این مکانها رمپهایی نیز ساخته شده اما این رمپها غیراستاندارد بوده یا آنقدر شیب آن بالا است که بدون کمک نمیتوان از آن بالا رفت و یا آنقدر کم عرض هستند که ویلچر در آن جا نمیگیرد و در مجموع در بسیاری از رمپهایی که در سر تعدادی از کوچههای این شهر ساخته شده حتی یک شهروند ساده نمیتواند تردد کند چه برسد به یک معلول ویلچرنشین.
وی بیان میکند: محدودیتهای بیماری از یک سو، محدودیتهایی که مدیران شهری و دستگاههای اداری نیز درست کردهاند از سوی دیگر سبب شده است تا شعاع آرزوهای ما کوچک و کوچکتر شود اما پر از چالش و ناگوار؛ به عنوان مثال بسیاری از افراد برنامهریزی میکنند تا در امکان گردشگری بسیار بزرگ حضور یابند اما برای ما حضور در پارک «بش قارداش» هم یک آرزو شده است و به تنهایی نمیتوانیم در این پارک حضور پیدا کنیم.
در بیشتر نقاط این پارک مثلا حوالی استخرها و یا مقبره تاریخی جداول و پلههای زیادی وجود دارد که نمیتوان از آن عبور کرد و برای رسیدن به آنجا باید مسیر زیادی را تا انتهای پیاده روی ایجاد شده طی کرد تا بتوان وارد شد؛ سپس مسیر زیادی را دوباره باید برگشت تا بتوان به آن مکانها رسید.
از وی می پرسم که فکر میکند چرا در شهرسازی، به فکر معلولان نیستند؟ پاسخ میدهد: احتمالا فکر میکنند کسی که معلول است، بیمار است و خانهنشین، شاید با خودشان میگویند توانیابان که همیشه خانه هستند، پس چرا ما شهر را برای کسانی مناسبسازی کنیم که از امکاناتش استفاده نمیکنند؟ توانیابان دوست دارند در کنج خانه خلوت بمانند تا به شهر شلوغ بیایند!
وی میافزاید: شهرسازان هیچگاه به این نمیاندیشند که علت زندانی بودن توانیابان در خانهها، عدم مناسب سازی شهر توسط این افراد و مسئولان است.
وی این فریادها را بیفایده میداند و میگوید: با آن که در چند سال اخیر صحبتهای زیادی در ارتباط با مناسبسازی انجام شده اما همچنان در به همان پاشنه سابق میچرخد و آنچه انجام شده است در برابر آنچه که باید انجام شود، بسیار جزئی و ناچیز است و این یعنی انزوای اجتماعی و زندگی رنجبار معلولان در شهرها ادامه دارد.
انتهای پیام
نظرات