به گزارش ایسنا، کیهان نوشت: پاسخگویی به نیازهای دنیوی و مرتفع ساختن آنها تا حدیکه زمینه آرامش ما را فراهم کند، بلامانع است، کمااینکه ما در دعاهای خود از خداوند طلب خیر دنیا و آخرت میکنیم؛ اما مشکل دقیقاً از جایی آغاز میشود که رفع نیازها به شکلی افسارگسیخته ادامه یابد و ذائقه ما به طور غیرارادی دائماً عوض شود.
سادهزیستی سرور زنان عالم
حضرت فاطمه زهرا(س) در فکر فرورفت که علت چیست؟ در اندیشه خود دریافت که هر چه هست، مربوط به پرده خانه است. پرده را گرفت و همراه خود نزد پدرش آورد و آن را در حضور آن حضرت نهاد و عرض کرد: «این است تکه پارچهای که میان من و شما فاصله انداخته است، به هر که میدهید، بدهید.»
حضرت فاطمه (س) با این که جوان است، بر خلاف زنان دیگر، لذت را در ترک لذات دنیوی جستوجو میکند؛ حتی جامه عروسی، دستبند نقره، پرده خانه و... را در راه خدا میدهد. او میداند بهترین ثروت، غنای درون است و دستی گشاده. او به بهانه زیور، کانون خانه را از هم نمیپاشد و با دلبستگی به مادیات، زندگی را بر شوهر تلخ نمیسازد. خانه زهرا(س) از زیور و ابزار خالی است، ولی از صفا، صداقت، خلوص، ایمان و عفت پر است. ظرف غذای روح زهرا (س) و علی(ع)، مملو از عظمت و سرشار از صمیمیت و مهرورزی است.
نقش خانواده در کنترل تجملگرایی
نظام سرمایهداری ساخت خانواده را چنان در هم میریزد که دیگر نقش مهمی در سرنوشت و زندگی اعضای خود ایفا نمیکند و نمیتواند رفتارهای غلط و انحرافی اعضا را مدیریت کند. برای مثال امروزه کاملاً جایگاه خانواده هستهای که بهعنوان خانواده طلایی نامبرده میشود و مبنای آن تفکیک نقشهای جنسیتی بود، متزلزل شده است. بهعبارتدیگر، اقتضائات نظام سرمایهداری دیگر وجود خانواده ثابت که در طول هفته در کنار یکدیگر زندگی میکردند و ارتباط پایدار دارند را بر نمیتابد. چنین خانوادهای دیگر مقبول نظام سرمایهداری و پسا سرمایهداری نیست. این نظام به آدمهای در دسترس نیاز دارد، به آدمهایی که هر زمان نیاز بود؛ مانند یک سرباز، آماده انجام وظیفه باشند. در این حالت، دیگر خانواده به معنای لنگرگاه معنا ندارد، خانواده لنگرگاه باید از بین برود و تبدیل به یک چیزی شود به نام ایستگاه شلوغ، خانوادهای که زنش در غرب زندگی کند، مردش در شرق، بچههایش هم جای دیگری زندگی کنند و سالی یکبار برای سال نو بهصورت موقتی دور همدیگر جمع شوند. این اقتضائات جامعه سرمایهداری است که خانواده هستهای را متلاشی میکند و به زن، مرد و بچههایش را بهصورت منفک و مستقل نگاه میکند و هرکدام را بهنوعی درگیر روزمرگی میکند. میتوان تصور کرد که چنین خانوادهای که هر یک از اعضای آن مسیر خود را میروند بهنوعی درگیر حقههای نظام سرمایهداری هستند و هیچکدام نمیتوانند رفتارهای یکدیگر را تعدیل کنند؛ درحالیکه خانواده در حالت معمول به تعدیل رفتارهای اعضای خود میپردازد.
از دکتر سهیلا صادقی جامعهشناس سؤال میکنم: «آیا میتوان تجملگرایی را یک رفتار مطلقاً منفی دانست یا این رفتار دارای طیفی از انواع مثبت و منفی است؟» وی پاسخ میدهد: «قطعاً برخورداری از سطحی از رفاه و مواهب دنیوی طبیعی است، زیرا به نیازهای طبیعی ارتباط مییابد و بدون شک پاسخگویی به نیازهای اولیه، نیاز به امنیت، آسایش و حتی زیبایی را نمیتوان نادیده گرفت؛ اما در رفتار افراطی، پاسخگویی به نیازها فراتر از نیازهای طبیعی میشود و میتواند کاملاً جنبه مرضی و پاتولوژیکال پیدا کند. این شکل مرضی در قالب زیادهخواهی و تجملگرایی نمود مییابد و میتواند به جامعه و خانواده آسیب بزند. جالب بود که مقالهای میخواندم درباره عادات خرید در میان انگلیسیها که در آن مقاله بیان شده بود، یک فرد انگلیسی به طور متوسط در ماه ممکن است چیزی حدود ۱۸ مورد از کالاهایی چون لباس، کفش و غیره بخرد که فقط یک یا دو عدد از آنها را مصرف میکند و بقیهاش را هیچوقت مصرف نمیکند؛ یعنی وقتی که در معرض اغوا و وسوسه مراکز خرید قرار میگیرند، دستشان به سمت چیزهایی دراز میشود که اصلاً نیاز ندارند.»
وی در ادامه میافزاید: «آدمها در غرب اعتیاد به خرید دارند، بدون آنکه به آن کالا نیاز داشته باشند، امری که به آن شاپاهولیک (shopaholic) گفته میشود. امروز میبینیم که برای این اعتیاد به خرید، تئوریهایی نیز خلق شده است و سعی میشود یک پشتوانه نظری و علمی برای آن ایجاد شود. میگویند برای اینکه نسبت به خودت حس خوبی داشته باشی، خرید کن. برای مبارزه با افسردگی، خرید کن. به خطا انسانها برای حل مشکل خود به این راه پا میگذارند و فکر میکنند مشکلشان حل میشود، درحالیکه این احساس حل مشکل موقتی و آنی حل شده است، اما بهصورت اساسی و درست حل نشده است.»
در سؤال دیگری میپرسم: «پیشنهاد شما برای اصلاح این نگرش چیست؟» وی پاسخ میدهد: «برای اصلاح این نگرش، نیاز است تا ما مقداری به عقب بازگردیم و یک مقدار فرآیندهای رسانهای، آموزشی و تربیتی جامعه را مرور کنیم. با یک نگاه کلان، باید عناصر و نهادهایی که در جامعهپذیری و آگاهیبخشی به افراد جامعه نقش دارند، مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند. یکبخشی از این اصلاح به نهاد خانواده باز میگردد، نوع تربیت اخلاقی و تربیت صحیح دینی نقش زیادی در نوع نگرش افراد در جامعه دارند. همچنین آموزشوپرورش که نقش اساسی در زمینه جامعهپذیری کودکان و نوجوانان را ایفا میکند، باید با رویکردی واقعی و امروزی به مسائل آنها بپردازد و با اصلاح نگرشها، به شکلگیری تصور مثبت از خود و مرئی شدن آنها بهصورت صحیح کمک کند.
رسانه ملی و همچنین سایر رسانهها در انتقال ارزشها بسیار مهم هستند، درحالیکه متأسفانه امروزه رسانههایی چون تلویزیون و سینما بسیار بدعمل میکنند. برای مثال در اکثر فیلمها و سریالهای تلویزیونی، خانوادهها در تهران زندگی میکنند، اتومبیلهای لوکس سوار میشوند، در خانههای مرفه و تجملاتی زندگی میکنند. حتی در مورد شاخصهای طبقاتی بسیار غلو میشود، مثلاً طبقه متوسط را بسیار لوکس و تجملی نشان میدهد، درحالیکه در واقعیت چنین نیست.
با اینگونه تصویرسازیها نمیتوان انتظار داشت که مردمی که این فیلمها را میبینند، تحتتأثیر قرار نگیرند. اتفاقاً در مواردی همین رسانهها مروج سبک زندگی اشرافی و تجملگرایی بودهاند.»
این استاد دانشگاه در تکمیل صحبتهایش میگوید: «ضمن این که مردم از مسئولین تأثیر میپذیرند، یعنی وقتی ببینند یا احساس کنند که مسئولین خود زندگی اشرافی دارند، طبیعی است که این سبک زندگی در بین مردم رواج مییابد و آنها برای اینکه خود را به طبقه بالا و نخبه جامعه نزدیک کنند به سمت تجملات پیش میروند. بدین ترتیب نیاز است تا اصلاحاتی قانونی در توزیع عمومی ثروت صورت بگیرد. عدالت اجتماعی در جامعه تضمین شود و حقوق و مزایای مسئولین به شکلی شفاف رصد شود، تا عموم مردم نسبت به محفوظ بودن حق خود اطمینان داشته باشند تا برای پیشرفت خود متوسل به راههای غیرقانونی نشوند.»
رقابت ناسالم و سبقتجویی از یکدیگر
از نظر آنان، کرامت انسانی و بزرگی هر فردی در مقدار ثروت و مالی است که در اختیار دارد. اینان به جهت آنکه انسانیت را در مال و ثروت میدانند، خواری و عزت را در آن معنا میکنند. خداوند در آیات ۱۵ و ۱۶سوره فجر به تبیین این نگرش میپردازد و میگوید: «وقتی به مال و ثروتی میرسند، گمان میکنند که کرامت یافتهاند و اگر ثروت و مالی را از دست بدهند، گمان میکنند خوار شدهاند.» این دسته از افراد، همان گونه که مال و ثروت را نشانه کرامت و عزت و انسانیت میشمارند، نمایش ثروت و مال را نیز نشانه بزرگواری و بزرگی خود میدانند؛ اینگونه است که به نمایش ثروت خود میپردازند و با تجملگرایی آن را به رخ دیگران میکشند.
یکی از علل نمایش ثروت از سوی قارون و بیرون آوردن طلا و جواهر خود با کمک مردان قویهیکل، همین احساسی بود که به قارون از نمایش ثروت دست میداد. خداوند در آیه ۷۶ سوره قصص بیان میکند که قارون میخواست با مردان نیرومندی که به سختی ثروت او را در خیابانها میکشیدند، شوکت و عظمت خود را به رخ دیگران بکشاند.
حجتالاسلام میبد صفایی یک کارشناس مسائل فرهنگی به گزارشگر کیهان درباره علل نمایش ثروت توسط برخی افراد میگوید: «برخی از افراد بزرگی را در نمایش قدرت و ثروت خود میبینند. ازاینرو به گردآوری ثروت و انباشت آن اقدام میکنند. اینان از هر چیزی که بتواند عزت و شوکت دروغین آنان را به نمایش بگذارد، استقبال میکنند درگذشته چنان که خداوند در سوره تکاثر بیان میکند، به گورستان میرفتند و با شمارش مردگان مدفون در قبرستان پز و افاده میفروختند و امروز با خرید قبرهای دونبش و چندطبقه گورستان به یکدیگر تفاخر میفروشند.»
وی در ادامه میافزاید: «حسادت، خودکمبینی، احساس حقارت، تفاخر و مانند آن موجب میشود که بسیاری خود را به زحمت بیندازند تا پولی را از این جا و آنجا با قرضکردن به دست آورند و مجالس آنچنانی برای مراسمهای ازدواج و حتی ولیمه حج و مانند آن برپا کنند.
بازار رقابت ناسالم و سبقتجویی از یکدیگر چنان گرم است که هر کسی میخواهد از دیگری پیش بیفتد. این در حالی است که خداوند در آیه ۱۳۳ سوره آل عمران و ۵۳ سوره مائده از مردم میخواهد به جای اینکه در تجمل گرایی و فخرفروشی و تکاثر و تبذیر و ریخت و پاش و چشم و هم چشمی با یکدیگر رقابت کنند و مسابقه تجمل گرایی بگذارند، مسابقه در کارهای خیر و نیک بگذارند و به مستمندان و فقیران کمک کنند و در کارهای خیر سرعت بجویند و پیش دستی کنند. و به عبارت دیگر این چشم و هم چشمی را در امور معنوی و اخروی و دینی داشته باشند و نه در مسائل دنیوی و مادی.»
تجملگرایی، آفت اقتصاد سالم
تجملگرایی آفت اقتصاد سالم است، زیرا منابع اقتصادی و تولید را به سمتوسویی دیگر سوق میدهد که بهجای شکوفایی اقتصادی و قوام جامعه، موجب بحران اقتصادی در بلندمدت میشود.
بهعنوان نمونه تجملگرایی در بهرهگیری از وسایل آرایشی از سوی مردان و زنان موجب میشود که هم بخش بزرگی از ثروت و درآمد خانوار صرف هزینههای بیهوده و نادرست گردد و هم اینکه سمتوسوی تولید و سرمایهگذاری بهسوی ساخت و تولید وسایل آرایش کشیده شود. نتیجه آن خواهد بود که ثروت جامعه در جایی هزینه و سرمایهگذاری شود که قوام اقتصادی جامعه نیست و تأمینکننده امنیت غذایی و آسایش جامعه نخواهد بود.
تجملگرایی، آفت صرفهجویی نیز است. کسانی که در دام تجملگرایی میافتند از صرفهجویی غافل میشوند و ثروت و سرمایه بلکه تولید جامعه را به تباهی میکشانند. بسیاری از مشکلات جوامع انسانی به سبب خروج از اعتدال و گرایش به اسراف، تبذیر (ریختوپاش) و رفاهزدگی است. ازاینرو مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای درباره فرهنگ صرفهجویی بهعنوان عامل اصلی در اقتصاد سالم تأکید میکند و میفرماید: «لازم است بهعنوان یک سیاست، ما مسئله صرفهجویی را در خطوط اساسی برنامهریزیهایمان در سطوح مختلف اعمال کنیم. مردم عزیزمان توجه داشته باشند که صرفهجویی به معنای مصرفنکردن نیست؛ صرفهجویی به معنای درست مصرفکردن، به جا مصرفکردن، ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون اینکه این مصرف اثر و کارایی داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدردادن مال است... اسراف، هم لطمه اقتصادی میزند، هم لطمه فرهنگی میزند.
وقتی جامعهای دچار بیماری اسراف شد، از لحاظ فرهنگی هم بر روی او تأثیرهای منفی میگذارد؛ بنابراین مسئله صرفهجویی و اجتناب از اسراف، فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ هم اقتصادی است، هم اجتماعی است، هم فرهنگی است و آینده کشور را تهدید میکند.» (۱/۱/۱۳۸۸- مشهد مقدس)
بنابراین، برای دستیابی به یک اقتصاد سالم و شکوفا نیازمند آن هستیم که درست مصرفکردن را بیاموزیم و از تجملگرایی بهعنوان مصداقی از مصرف بیرویه و ضد اقتصادی و از مصادیق اسراف و تبذیر پرهیز کنیم.
انتهای پیام
نظرات