به گزارش ایسنا، با پیروزی قاطع «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاستجمهوری پنجم نوامبر آمریکا و بازگشت دوباره او به کاخ سفید از ماه ژانویه، ایالات متحده و غرب درخصوص رویکرد خود در قبال افغانستان با فرصتها و چالشهای جدیدی مواجه هستند.
«زلمی خلیلزاد» نماینده ویژه پشین آمریکا در صلح افغانستان اخیرا در اظهاراتی، انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را «گشایشی برای اجرای کامل توافق دوحه» و حرکت به سمت «عادیسازی» دانست و این درحالیست که خود طالبان از ترامپ خواستار «فصل جدیدی» در روابط آمریکا و افغانستان شده است.
فارن پالسی در گزارشی با اشاره به همین مسئله مینویسد: «ترامپ به عنوان رئیسجمهور میانجی توافقنامه دوحه بود؛ توافقی که زمینه را برای خروج تمامی نیروهای خارجی از افغانستان هموار ساخت. ترامپ اکنون در دومین دوره ریاست غیرمتوالی خود فرصت بینظیری دارد تا اعتباری را با طالبان بسازد و بدین ترتیب از اشتباهات گذشته جلوگیری کند. ترامپ هماکنون در بحبوحه افول تمرکز غرب، وارث روابط تقریبا بنبست ایالات متحده با طالبان خواهد شد.»
این نشریه آمریکایی میافزاید: «در حالیکه همسایگان افغانستان اساسا به سمت به رسمیت شناختن دوفاکتو طالبان حرکت میکنند، اخیرا بسته شدن سفارتخانههای افغانستان در اروپا و حذف بیسروصدای نمایندگی ویژه آمریکا در امور افغانستان نشاندهنده افزایش فاصله دیپلماتیک بین کابل و غرب است؛ امری که اهمیت بهرسمیت شناخته شدن را برای طالبان کاهش داده و یکی از اهرمهای کلیدی غرب را از بین برده است.»
هدف آمریکا در مداخله افغانستان هرگز ترویج حقوق بشر نبوده است
فارن پالسی با اشاره به منافع کلیدی غرب در افغانستان مینویسد: «ایالات متحده و شرکای اروپایی آن در افغانستان چهار منفعت کلیدی دارند: مبارزه با تروریسم، مبارزه با مواد مخدر، کنترل مهاجرت و بازگشت امن زندانیان تحت کنترل طالبان؛ مواردی که پیشبرد همه آنها مملو از چالش است و پیچیدهتر کردن مسائل پنجمین نگرانی محسوب میشود. در این میان، آمریکا یک تعهد اخلاقی نیز درخصوص حفظ دستاوردهای مداخلهجویانه ۲۰ ساله ناتو در افغانستان دارد و لازم به ذکر است که ترویج حقوق بشر هرگز هدف اصلی مداخله ایالات متحده نبوده است.»
این رسانه آمریکایی ضمن آنکه «دیپلماسی متعهد و هماهنگ ایالات متحده و اروپا در خارج و داخل افغانستان» را مستلزم عبور از پیچیدگیها میداند، گزارش میدهد: «همانطور که آنها با هم جنگیدند، اکنون باید یک جبهه متحد در تلاشهای دیپلماتیک ارائه دهند. در حالیکه تعامل مستقیم با طالبان شاید بحثبرانگیز باشد، اما قرار دادن آن به عنوان بخشی از یک تلاش گستردهتر فراآتلانتیک، طالبان را از نظر سیاسی قابل دوامتر میکند. غرب باید بهجای انجام تظاهراتهای بیاثر یا امید به شکستن طالبان از درون، واقعیت کنونی افغانستان را بپذیرد و در جایی که منافع همسو است، مشارکت کند و صبر استراتژیک را بهکار گیرد.»
فارن پالسی با اشاره به توقعات طالبان مینویسد: «گذاشتن احترام و اعطای مشروعیت مانند به رسمیت شناختن رسمی نیست. طالبان از اواخر دهه ۱۹۹۰ به دنبال این بوده که در عرصه بینالمللی بهرسمیت شناخته شود و یک کرسی در سازمان ملل داشته باشد اما مهمتر از این مسئله، آنها به دنبال احترام نیز هستند. امروزه بسیاری از رهبران ارشد طالبان سالها را در خارج از کشور زندگی کردهاند و درک قویتری از دیپلماسی نسبت به دهه ۱۹۹۰ دارند. برای طالبان، تعامل دوفاکتو و نمایش احترام دیپلماتیک بسیار مهمتر از مشروعیت قانونی بینالمللی است.»
این رسانه آمریکایی در رابطه با سیاستهای دولت بایدن در قبال طالبان نوشته است: «دولت بایدن تاکنون در بهرسمیت شناختن طالبان خودداری کرده و به اجماع بینالمللی نرسیده است و اتفاقا به همین دلیل از آن بهعنوان اهرم و ابزار چانهزنی استفاده میکند. با این حال، از آنجایی که بازیگران منطقهای سیاست واقعی را مقدم بر ایدئولوژی میدانند، استراتژی غرب برای به رسمیت نشناختن دیگر ابزار موثری بهشمار نمیرود. از همه مهمتر، وعده واهی برای بهرسمیت شناختن طالبان راه معناداری را در راستای تحت فشار گذاشتن آنها ایجاد نمیکند، برعکس مردم افغانستان را در بنبستی طولانی قرار میدهد.»
فارن پالسی در پایان این گزارش مینویسد: «غرب همچنان منافع جدی در افغانستان دارد اما نگرانیهای سیاسی غرب و ترس از مشروعیت بخشیدن به طالبان، تلاشهای دیپلماتیک معنادار را خفه کرده است.»
انتهای پیام
نظرات