به گزارش ایسنا، صبح نو نوشت: فیلم سینمایی «کیک محبوب من» که به صورت مشترک توسط مریم مقدم و بهتاش صناعیها ساخته شده، اثری پر حرف و حدیث است؛ درست مثل فیلم قبلی این زوج هنری به نام «قصیده گاو سفید» که با وجود حضور در جشنواره فیلم فجر، به اکران عمومی نرسید. اساسا بهتاش صناعیها از آن دست فیلمسازانی است که همیشه خطوط قرمز را دستکاری کرده و چه در مضمون و چه در اجرا، شایستگیهای هنری خودش را تحت تأثیر موضوعات فرامتنی قرار داده است.
صناعیها در نخستین فیلمش که احتمالا بهترین ساخته او هم بوده، با باز کردن پای شمس لنگرودی به عرصه بازیگری، «احتمال باران اسیدی» را زیر سایه سنگین تبلیغاتی حضور این شاعر مشهور قرار داد و در ادامه نیز با دست گذاشتن روی موضوع اعدام، با «قصیده گاو سفید» تلاش کرد مضمون را به اجرا برتری دهد و نظر جشنوارههای خارجی را جلب کند.
او حالا با «کیک محبوب من» مستقیما سینمای خارج از ایران را هدف قرار داده و این اثر را به شکلی ساخته است که از همان ابتدا هیچ شانسی برای اکران عمومی آن در ایران وجود نداشته است.
فیلم با روایت داستانی از یک زن سالخورده که در دوران بازنشستگی به دنبال بازآفرینی زندگی و تجربهای تازه از عشق است، به تازگی بحثهای فراوانی را به دنبال داشته است. این فیلم که نخستینبار در جشنواره برلین به نمایش درآمد، به دلیل نگاهش به موضوعات تابوشکن مانند روابط عاشقانهی دوران سالمندی و مسائل مربوط به حقوق زنان در چارچوب اجتماعی ایران، با نقدهای متفاوتی از سوی تماشاگران و منتقدان مواجه شده است. «کیک محبوب من» با هدف کنار زدن قواعد اجتماعی، روایتی تازه از سنتها و تضادهای فرهنگی جامعه ایران ارائه میدهد؛ اما در تلاش برای رسیدن به این هدف، در جنبههایی نظیر عمق داستانی و پرورش شخصیتها دچار کمبودهایی است که اثرگذاری آن را کمرنگ میکند. آیا این فیلم توانسته است از مرزهای تکراری و کلیشهها عبور کند و بازنمایی نوینی از چالشهای زنان ایرانی ارائه دهد یا همچنان در چارچوبهای قدیمی درجا میزند؟
این فیلم اساسا علیه نقش سنتی مادر در جامعه عمل می کند و مادر فداکار را به فردی خودخواه و لذت جو بدل می نماید. از این جهت شاید این فیلم روی دیگر سکه برادران لیلا باشد که بیانیه ای علیه پدر بود.
فیلم «کیک محبوب من» به کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها، با تمرکز بر زندگی یک زن سالخورده (با بازی لیلی فرهادپور) که پس از مرگ همسرش به تنهایی در تهران زندگی میکند، به موضوعاتی مانند عشق، تنهایی و مقاومت در برابر روتین های اجتماعی پرداخته است. این فیلم اثری مناقشه برانگیز است؛ اما درعینحال، نقاط ضعف و انتقاداتی جدی هم به آن وارد شده است.
از نظر داستانی، فیلم بهعنوان یک درام اجتماعی با عناصر کمدی در تلاش است تا ابعاد مختلف زندگی یک زن سالخورده را به تصویر بکشد. به نظر میرسد که فیلم در ارائه یک روایت عمیق و معنادار ناتوان است و صرفا با جایگذاری کاراکترهای مسن به جای یک دختر و پسر جوان، روایت عاطفی خود را قدری غیرقابل باور کرده است. در واقع ما در «کیک محبوب من» نه با یک پیرزن و پیرمرد واقعی که درگیر تنهایی و نیاز به رابطه عاطفی هستند، بلکه با یک دختر و پسر مفلوک و بیاعتمادبهنفس طرف هستیم که فقط سنشان زیاد است. برخی رفتارهای زوج اصلی قصه، کاملا جوانانه طراحی شدهاند و نسبتی با محافظهکاری و پیرانهسری کاراکترهای هفتاد ساله ندارند.
علاوه بر این، گره زدن بخشی از قصه فیلم به ماجرای گشت ارشاد و واکنش تصنعی پیرزن به دختر جوانی که حجابش را رعایت نکرده، نشان میدهد که فیلمساز قصد دارد تا به هر نحو ممکن نظر داوران جشنوارههای خارجی را جلب کند. در واقع، برای پرداخت شخصیت اصلی، هزار راه دیگر قابل تصور بود؛ اما صناعیها و مقدم که خوب میدانند جامعه امروز ایران درگیر مسأله حجاب است و این موضوع از دایره فرهنگ خارج شده و به یک مقوله سیاسی تبدیل شده است، ترجیح میدهند از این آب گلآلود، ماهی درشتی بگیرند و پرداخت شخصیت اصلی را از طریق حمایتش از یک دختر جوان بیحجاب پیش ببرند.
بهطور کلی، میتوان گفت که فضای داستانی و شخصیتپردازی در «کیک محبوب من» از عمق لازم برخوردار نیست و این باعث میشود که تماشاگر نتواند بهطور کامل با شخصیتها و چالشهای آنها ارتباط برقرار کند. برخی منتقدان به کمبود تنوع در شخصیتها و عدم توسعه درست آنها اشاره کردهاند که این امر منجر به تجربهای سطحی از موضوعات عمیق مانند عشق و از دست دادن میشود.
در مورد تکنیکهای فیلمسازی، کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها با نقاط قوتی همراه است؛ اما نقاط ضعفی نیز وجود دارد.
استفاده از نورپردازی و رنگها در برخی صحنهها جذاب و تأثیرگذار است، ولی در دیگر صحنهها به دلیل عدم توجه به جزئیات، احساس میشود فیلم به یک اثر بیروح و یکنواخت تبدیل شده است. همچنین تدوین فیلم که به صورت مشترک توسط خود کارگردانان انجام شده، در برخی لحظات دچار افت ریتم شده و این مسأله به کلیت اثر لطمه وارد میکند.
از سوی دیگر، حضور عوامل کارگردانی و بازیگری در جشنواره برلین بهعنوان نماد جالبی از تلاش هنرمندان ایرانی در شرایط دشوار اجتماعی و سیاسی تعبیر شده است. برخی از منتقدان به این نکته اشاره کردهاند که فیلم نتوانسته است به خوبی از این محدودیتها عبور کند و در عوض به یک روایت کلیشهای و بیاثر از زندگی زنان در ایران محدود شده است.
نکتهای که در این میان باید مورد توجه قرار گیرد، پردازش مسأله حجاب و مسائل اجتماعی است. فیلم به صورت سطحی به این مسائل پرداخته و در نهایت نمیتواند از قالبهای تحمیلی عبور کند. این رویکرد باعث شده که «کیک محبوب من» نتواند پیام قوی و روشنی را در این زمینه منتقل کند. درحالیکه موضوع حجاب و آزادیهای اجتماعی میتواند بهعنوان یک محور مرکزی در روایت فیلم مطرح شود؛ اما داستان بیشتر روی روابط عاطفی متمرکز شده و این باعث میشود که تماشاگران نتوانند از عمق بحث اجتماعی که فیلم میتواند به آن پرداخته باشد، بهرهمند شوند. سوال مهمی که در اینجا قابل طرح است، این است که اصلا اگر بازیگر اصلی فیلم یک روسری بر سر داشت، به کدام بخش از درام لطمه وارد میشد و چرا فیلمساز، مثل انبوه آثار عاشقانه دیگری که با حفظ موازین تولید میشوند، راه رایج بازنمایی این رابطه بین دو انسان سالخورده را در پیش نگرفته است؟
«کیک محبوب من» به دلیل عدم عمق در روایت، شخصیتپردازیهای ضعیف و عدم پرداخت مناسب به موضوعات اجتماعی، در مجموع بهعنوان یک اثر سینمایی قابل تأمل ولی ناتمام ارزیابی میشود. این فیلم باید میتوانست از کلیشهها فراتر برود و چالشهای اجتماعی را با وضوح و صداقت بیشتری به تصویر بکشد تا بتواند به یک اثر ماندگار در سینمای ایران تبدیل شود. این فیلم را در نهایت می توان غریبه با مادر ایرانی دانست که در اجرا حتی عقب تر از ایده حرکت می کند.
انتهای پیام
نظرات