• شنبه / ۲۸ مهر ۱۴۰۳ / ۱۷:۴۳
  • دسته‌بندی: همدان
  • کد خبر: 1403072821708
  • خبرنگار : 50237

«مادر انقلاب» به بازار کتاب آمد

«مادر انقلاب» به بازار کتاب آمد

ایسنا/همدان کتاب «مادر انقلاب» خاطرات مرحومه مرضیه حدیدچی(دباغ) به قلم مونا اسکندری توسط انتشارات روایت فتح منتشر شد.

کتاب مادر انقلاب به قلم «مونا اسکندری» در ۱۸۴ صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.

 به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی دبیرخانه کنگره ملی بانوی مبارز و انقلابی خواهر دباغ، این کتاب شامل مصاحبه‌هایی از بانوی مجاهد، مرحومه مرضیه حدیدچی(دباغ) در زمان حیات است که به خواست خود بانو جمع‌آوری شده است.

 این کتاب، خلاصه و جوان پسند و فارغ از توصیف و حاشیه تدوین شده به طوری که مورد رضایت ایشان قرار گرفته است.

بعد از فوت این بانوی مبارز، در تدوین کتاب سعی شده با بهره‌گیری از زیرنویس و مصاحبه با افراد مطلع متعدد، به معرفی بهتر راوی کمک شود.

 راوی متولد همدان است و در یک خانواده مذهبی دیده بر جهان گشوده، به تعبیری این مهم روحیه پرسشگری، جسارت و شجاعت این بانوی مبارز را تقویت کرده به نحوی که در زندگی متفاوت از هم سن و سال‌های خود عمل کند.

 با ازدواج او سوالاتش فروکش نمی‌کند و همسرش حاج حسن میرزا دباغ او را به محضر علما می‌فرستد تا با کسب علوم دینی سوالاتش رفع شود. 
مرحومه حدیدچی به‌ حق الگوی مناسبی برای همه زنان و دختران ایران اسلامی است، زنی در تراز انقلاب اسلامی.

در بخشی از  این کتاب می‌خوانیم: 

«قلبم تند می‌زد. انگار می‌خواست از شوق دیدن مرادم از سینه بیرون بیاید. ابتدا اجازۀ ملاقات ندادند. چند نفری که در بیت آقا بودند، با هم مشورت کردند و سرانجام گفتند: «امام با یک خانمِ تنها، نمی‌نشینند صحبت کنند!» 

ناراحت شدم و گفتم: «اگه ایشون چنین تفکری دارند، من ایشون رو رهبر خودم نمی‌دونم! » سپس یک نفر که همسرش از شاگردانم در ایران بود، من را شناخت و زمینۀ دیدار خصوصی مهیّا شد. 

وقتی در برابر امام قرار گرفتم، هیبت و جبروت ایشان به گونه‌ای بود که نمی توانستم به راحتی صحبت کنم. اما وظیفه ای را که به من محوّل شده بود، باید انجام می‌دادم.

 نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. ابتدا خودم را معرّفی کردم. - من دبّاغ هستم آقاجان! امام فرمودند: «شما همان خانمی هستید که آقای سعیدی در نامه‌هایش از او می‌نوشتند؟ همان خانمی که هشت فرزند خود را رها کرده و از دست رژیم شاه فرار کرده است؟»

عرض کردم: «بله، من شاگرد آقای سعیدی بودم و با او کار می‌کردم. آنجا فهمیدم خبر فعالیت‌هایم به گوش امام هم رسیده است.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha