در سال های اخیر، برخی عناصر طبیعی گیلان همچون؛«بشکافته سنگ» و «عروس طَله یا طلا» در ارتفاعات دیلمان ثبت ملی شده است. بشکافته سنگ، کوهی است که به صورت متقارن از وسط دو نیمه شده و اهالی روستای ملومه - که این کوه در زمین های آنها قرار دارد - عقیده دارند، حضرت علی(ع) با شمشیر خود کوه را شکافته است. عروس طله هم، صخره سنگی غول پیکری است که به باور اهالی، تازه عروسی بوده که در اثر نفرین سنگ شده است.
در ییلاق «نَمَه هونی» واقع در شهرستان تالش، سنگ غول پیکر و گردی است که اهالی عقیده دارند «حضرت علی(ع) در یکی از جنگ هایش این سنگ غول پیکر را در فلاخن نهاده و پس از پرتاب، در کوه مشرف به ییلاق افتاده است.
برای دیدن این سنگ عظم الجثه، به ارتفاعات تالش می رویم و مشقت راهی را به جان می خریم که بخشی از آن را باید پیاده طی کرد. مسیر سواره از شهر هشتپر تا کیش دیبی، تقریبا هموار، اما باقی مسیر طاقت فرساست. بخش هایی از راه آسفالت نیست و با وجود پیچ های تند و خطرناک وضعیت راه بدتر می شود.
شب هنگلم به «ییلاق دیزگاه» می رسیم. بالاتر از این روستا، بقایای یکی از قلعه های تاریخی تالش قرار دارد که ثبت ملی شده است. اهالی به آن دژ تاریخی«رِفِنِدونگاه» می گویند. راهنمای گروه توضیح می دهد: دیزگاه معرب دژگاه است. این صخره سنگی، بقایای یک قلعه تاریخی است و از بالاترین نقطه قلعه، می توان روستاهای پایین دست همچون «آق اِولَر»، «مِریان» و «دیزگاه» را دید. اگر بالای این صخره بایستید، تمام مراتع اطراف، دره کرگانرود و روستاهای پایین دست را می توان دید. این قلعه در گذشته برج دیدبانی برای حفاظت گله های عشایر از دستبرد کسانی بود که از کوه های غربی می آمدند و چون گنج یابان مرتب با هدف یافتن دفینه، آن را کندوکاو می کنند، به آن رفندونگاه می گویند که در زبان تالشی به معنی «آنچه در او پنهان شده» است.
نخستین بارقه های خورشید را از رفندونگاه نظاره گر می شویم و صبح خیلی زود پیاده روی ما به سمت مقصد آغاز می شود. باران های موسمی مردادماه، تپه های مسیر را سرسبز کرده و گله داران، گوسفندان خود را صبح زود به چرا می برند. پس از عبور از ییلاق «بِیرین»، به سمت ییلاق «نَمَه هونی» می رویم که درست در دره پایین کوهی قرار گرفته که سنگ افسانه ای بالای آن قرار دارد. به گفته راهنما، شیب تند کوه به شکلی است که اگر سنگ فلاخن به سمت پایین بلغزد، خانه های قرار گرفته در دره را از بین می برد. با این حال اهالی روستا، هاله ای از قداست پیرامون این عنصر طبیعی ایجاد کرده و عقیده دارند صدها سال است که این سنگ حتی یک سانتیمتر هم از جای خود حرکت نکرده و این هم از کرامات حضرت علی(ع) است.
«سهیل احمدی» و «ایلیا فیضی»، نوجوانانی از اهالی روستای «هلی اسکم» هستند. آنها پاییز و زمستان را در روستای خود در نزدیکی «هشتپر» می گذرانند و با گرم شدن هوا با گله های خود به ییلاق اجدادی کوچ می کنند.
از ایلیا می پرسم آیا تا به حال به دیدن سنگ افسانه ای رفته است؟ با غروری که ناشی از زندگی آزاد و سخت کوشی در ییلاق است، می گوید: خیلی زیاد. کل تابستان تمام این کوه ها را با سگ هایمان «رکس» و «شیرو»، بالا و پایین می رویم. در این ییلاق، عقاب، شاهین، خرس و گرگ هم زندگی می کند، ولی ما نمی ترسیم. گراز هم زیاد دارد و سیب زمینی های ما را می خورند. سهیل، سنگ افسانه ای را نشان داده و می گوید «اگر از راه فرعی دره بروید، نیم ساعته می رسید».
اما راهنما توصیه می کند پیمایش دو ساعته از مسیر اصلی بهتر از ریسک شیب تند دره ای است که احتمال سقوط تخته سنگ در آن وجود دارد. حسین اکبری در طی مسیر، افسانه های دیگری هم از مردمان ییلاق نشین تعریف می کند. از سنگ هایی که در کوهستان مقدس هستند و مردم به زیارت آنها می روند. او همچنین درباره سنگ افسانه ای می گوید که به اعتقاد اهالی، اسب پیامبر است؛ «روزی پیامبر با اسبش از آن محل عبور می کرده و چون خسته شده و از حرکت باز می ماند، به خواست پیامبر تبدیل به سنگ می شود». راهنما از درخت مقدسی می گوید که برای اهالی حکم امامزاده را دارد و اهالی ییلاق پیش از کوچ تابستان وسایل خود را در حریم آن می گذارند و تا کوچ سال بعد کسی به آن دست نمی زند. از قداست قله تیلار نزد اهالی می گوید و نذرهایی که مردم کوه نشین تالش پیرامون آن دارند و من به شیرینی افسانه هایی فکر می کنم که هر کدام برای اجتماع کوچ نشین کارکردی داشته است.
پیش از دره ییلاق نمه هونی، راه مالرویی را طی می کنیم که شیب تند آن نفس را به شماره می اندازد. سپس به تپه ماهوری می رسیم که اندکی استراحت تپش قلب را کاهش می دهد. جرعه ای آب می نوشیم و نظاره گر زیبایی کوهستان های تالش می شویم؛ دشت های سبز، گله گاوهای یله، درختچه های تُنک و خاردار آلوچه و ازگیل وحشی و اسب هایی که پشت حصارهای چوبی می چرند و متاسف می شویم از دیدن ردِ آسیب آفرودسواران بر علفزارها و تپه ماهورها.
دوباره به سمت مقصد به راه می افتیم. در مسیر، راهنما گیاهان بومی منطقه را نشان می دهد و درباره کاربرد و خواص آنها سخن می گوید؛ از عطر گلپرهای خودرو گرفته تا نسترن های وحشی و گیاه «قالقان» که اهالی ییلاق برای شستن ظروف سفالی خود استفاده می کنند.
هرچقدر به سنگ افسانه ای نزدیکتر می شویم، بر تعداد تخته سنگ های مسیر افزوده می شود. سنگ هایی که تقریبا هیچکدام گرد نیستند و فرسایش باد و باران، انحنای بیشتری به آنها بخشیده و خزه ها و گلسنگ ها نیز اشکالی عجیب بر تنه آنها ایجاد کرده اند.
حسین اکبری، کوه های مرتفع تالش را نشان می دهد که در دو ضلع سنگ افسانه ای قرار گرفته اند و می گوید: در ضلع شمالی، رشته کوهی قرار دارد که قله مرتفع و سترگ آن همچون دیواری ضخیم و برش خورده است و «بَغرو» یا «باغرو» خوانده می شود. رشته کوهی که از تالش شمالی در کشور آذربایجان تا تالش جنوبی کشیده شده، «بغرو» ۳۲۰۰ متر ارتفاع دارد و مشتق از «بغ» به معنی «خدا» است.
«در اوستا بغ به معنی بهره، بخش و بخت آمده است. بغه در اوستا و بگه در پارسی باستان به معنی خدا و آفریدگار است. در اوستا این کلمه مترادف با خدا «اهورمزدا» و گاهی نیز به معنی ایزد است. قبایل آریایی خدای خود را بگه می نامیدند. نزد همه اقوام آریایی یا اقوام هند و ایرانی پیش از زردشت، بغ نام مطلق خدا بوده است.»(نک، لغتنامه دهخدا)
راهنما همچنین به قله تیلار در ضلع جنوبی اشاره می کند و ادامه می دهد: تیلار مرتفع ترین قله رشته کوه های تالش است. کوهنوردانی که می خواهند به سبلان و یا اورست بروند، برای آمادگی جسمانی، ابتدا تیلار را فتح می کنند. قله تیلار برای اهالی ییلاق مقدس است و هر زمان بخواهند سوگند یاد کنند، به تیلار قسم یاد می کنند. بالای تیلار بقایای استودان هست. استودان یا برج خاموشان، جایگاه قرار دادن اجساد اموات در کیش زرتشتی است. اعتقاد بر عدم آلودگی آب و خاک، موجب می شد اجساد را در برج هایی در بالای کوه قرار دهند تا خوراک پرندگان شوند.
راهنما، دره پایین تیلار را نشان می دهد و می گوید: گورستان تاریخی مریان درست ما بین تیلار و بغرو قرار گرفته است. اکبری، با اشاره به کاوش های باستان شناسی در گورستان تاریخی مریان می گوید: به نظرم این گذرگاه، یکی از مسیرهای حرکت مهاجرت آریایی ها از سیبری به فلات مرکزی ایران بوده است و احتمال دارد در همین مسیر اتفاق های تاریخی رخ داده و موجب شکل گیری افسانه های مذهبی پیرامون عناصر طبیعت همچون سنگ فلاخن شده باشد.
بالاخره نزدیک سنگ افسانه ای رسیدیم. سنگ غول پیکری که حالا چندان هم گرد به نظر نمی رسد ولی ابعادش بزرگتر از حد تصور است. کاش متر لیزری همراه داشتم و می توانستم ابعاد دقیق آن را اندازه کنم. راهنما می گوید: علت اصلی صیقلی شدن این سنگ، باد و طوفان های منطقه است. اواخر شهریور، بادهای ییلاق شدت می یابد. در واقع عوامل جوی، خاک اطراف سنگ را فرسایش داده و پیکره این سنگ غول پیکر گرد شده است.
اطراف سنگ را به خوبی می کاوم، خاک حریم سنگ به قدری سست است که پا را سُر می دهد و خطر سقوط به همراه دارد. با اینکه خاکِ زیرین سنگ فرسایش یافته، اما سنگ همچنان در خاک آرمیده است. به نظر می رسد سنگ افسانه ای ما از بستر، مخروطی شکل بوده و در خاک فرورفته است. شاید روزی آنقدر فرسایش خاک زیاد شود که سنگ افسانه ای را از بستر خود جدا کند و آن وقت فاجعه ای برای خانه های روستا به بار خواهد آمد. شاید هم آن سنگ افسانه ای همانطور که اهالی باور دارند، به مدد امام علی ثابت و پابرجا بماند.
سنگی که روزی در مسیر مهاجرت اجداد ما بوده است. اجدادی که از سرمای سیبری، به هوای یافتن سرزمین های گرم و چراگاه های بیشتر، ساعت ها به این سنگ تکیه دادند تا از گزند باد و باران آسوده بمانند. سنگی که حالا راه باریکی از اعماق تاریخ با خود دارد و نمی دانیم کدام رویداد تاریخی باعث ایجاد باوری با هاله ای از قداست پیرامون آن شده؛ سنگی که بهتر است به عنوان یک میراث طبیعی ثبت ملی شود.
انتهای پیام
نظرات