به گزارش ایسنا، از قدیمالایام ازدواج در ایران اصول خاصی داشت و معمولا دختر و پسر از طریق واسطهها به یکدیگر پیوند میخوردند؛ پیوندی که اغلب در آن، دیدار دختر و پسر قبل از جاری شدن صیغه عقد، تقریبا غیرممکن و سرنوشت آنها در دست پدران و مادرانشان بود و کمتر پیش میآمد دختر و پسر حتی یک نظر یکدیگر را ببینند، مگر آنکه با همدیگر فامیل یا همسایه بودند.
اگرچه در موارد کمی هم دختر و پسر با عشق در یک نگاه یک دل نه، صد دل عاشق هم میشدند و سپس ازدواجشان سر میگرفت، اما باتوجه به فرهنگ عامه ایرانیان، معمولا میان دو خانوادهای که دختر و پسر داشتند از کودکی قراری برای ازدواج آنها بسته میشد مثل آنکه معتقد بودند عقد دختر عمو و پسرعمو را در آسمانها بستهاند.
یا در مواردی که دو خانواده همسایه بودند برای این منظور خودشان با یکدیگر به توافق میرسیدند و دختر و پسرشان را برای ازدواج نشان میکردند، شاید هم یکی از دلایلی که باعث میشد قدیمیها همیشه بگویند «ازدواج هندوانه در بسته است» همین بوده باشد که براساس احتمالات و صرفا شناخت خانوادهها از یکدیگر اینگونه وصلتها سر میگرفت. آن چنان که "نساء" خانم به عنوان یکی از قدیمیهایی که ازدواجش هم به همین شکل سر گرفته میگوید: «۵۳ سال پیش، وقتی مادرم برای دیدار با نوه خالهاش از شهرستان به تهران سفر کرد، نوهخالهاش در گپوگفت با مادرم به او گفت: «شنیدم دختر خوشگلی داری، دخترت رو به پسر من میدی؟» مادرم هم بدون اینکه موضوع را به من بگوید، گفت: «دخترم رو گُل کردم و میذارم روی سر پسرت.» و درنهایت هم ازدواجشان سر گرفت؛ ازدواجی که از قضا نساخانم و همسرش بعد از دیدار با یکدیگر دلباخته یکدیگر شدند و ثمره ازدواجشان پنج فرزند شد.
در واقع میانجیگری در امر ازدواج ریشهای بسیار قدیمی دارد، بهگونهای که در دوران قاجار نیز درباره یکی از روشهای واسطهگریها اینطور عنوان شده که نخست برادر و یا یکی از اقوام را برای در میان گذاشتن موضوع با پدر دختر جلو میانداختند تا در صورت موافقت، وصلت سر بگیرد. گاهی نیز واسطه ازدواج وکیل و یا دلاله بوده که از بابت جور کردن معامله پاداش میگرفت. ولی برای عروسی که سن پایینی داشت، کارها خیلی سریعتر و بهتر و از طریق پدر و مادر ترتیب داده میشد. در موارد دیگری هم زنانی را به دیدن دختری که برای ازدواج در نظر گرفته بودند میفرستادند که این زنان ابتدا به خانه دختر و پس از کسب رضایت مادر او، به خانه پسر رفته تا رضایت مادر را نیز بگیرند.
گاهی نیز زﻧﺎن از ﺳﻮی ﺧﺎﻧﻮاده پسر به خانه دارای دختر فرستاده میشدند و بعد از صحبت با آنها، ﺑﻪ ﻫﻨگام ﺑﺎزگشت دﻗﯿق و ﺑﺎ کمالﺻﺤﺖ و درستی، ویژگیهای دﺧﺘﺮ را ﺑﯿﺎن میکردند. گاهی ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ زﻣﯿﻨﻪای ﻓﺮاﻫﻢ میکردﻧﺪ ﺗﺎ ﺧﻮاستگار ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮ ﺑﺎم ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ دﺧﺘﺮ رﻓﺘﻪ و نگاهی دزداﻧﻪ ﺑﻪ شخصی که قرار بوده ﻫﻤﺴﺮش شود بیاندازد. به گونهای که "نساء" خانم نیز در بیان نحوه ازدواج فاطمه، خواهر شوهرش، میگوید: «همسرم در محل با شخصی به نام "علیآقا"، که کاسب محل بود، دوست بود. یکبار که برای خرید به مغازه او رفته بودم متوجه شدم علی به دنبال دختری برای ازدواج میگردد و به همین دلیل هم ازدواجش با شوهر خواهرم، فاطمه را به او پیشنهاد دادم.»
از آنجایی که علی تا به حال فاطمه را ندیده بود، نساءخانم هماهنگ میکند تا علی به بهانه درست کردن آنتن تلویزیون همسایه به پشتبام خانه همسایه آنها برود و فاطمه را ببیند؛ این واسطه اما منجر به ازدواج و تولد سه فرزند شد.
همانطور که از خاطرات قدیمیها پیداست در گذشته ازدواجها، اغلب با واسطه شکل میگرفت، اما به مرور، با تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی و توسعه شهرنشینی و تغییر ارزشها و نگرشها در خانواده و مسائل اقتصادی، نوع نگاه جوانان نسبت به ازدواج تغییر کرد و به دنبال آن نیز جایگاه خانواده از نقش محوری به نقش مشورتی در این موضوع تبدیل شد و جوانان ترجیح دادند خودشان همسر آیندهشان را انتخاب کنند. این تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را نه میتوان خوب و نه بد تلقی کرد چراکه خواسته یا ناخواسته همه جوامع تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرند، اما نمیتوان این تغییرات را که منجر به تحتالشعاع قرار گرفتن آمارهای ازدواج شده را هم نادیده گرفت. گواه این موضوع بررسی آمارهای مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال است که خبر از افزایش میانگین حدود ۳.۵ سال در سن اولین ازدواج مردان و افزایش ۵.۵ سال در زنان نسبت به ۵۵ سال پیش میدهد.
براساس دادههای به دست آمده از سرشماریهای مختلف مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال، میانگین سن در اولین ازدواج زنان ایران در سال ۱۳۴۵ از ۱۸.۴ به ۲۴ سال، در سال ۱۴۰۲ افزایش یافته است.
تغییرات در وضعیت ساختاری و کارکردی خانواده در ایران، جمع کثیری از متولدین دهه شصتی را در پیله تجرد قرار داده و برآورد وضعیت تجرد متولدین این دهه که در آن دست کم متولدین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ از ۴۰ سالگی عبور کرده و مابقی آنها نیز در آستانه ورود به ۴۰ سالگی هستند خبر از وجود یک میلیون و ۲۰۰ هزار مرد مجرد و ۵۵۰ هزار زن مجرد دهه شصتی میدهد. که بررسیهای مرکز پژوهشهای مجلس، درخصوص عوامل افزایش سن ازدواج جوانان نیز نشان میدهد، مهمترین عامل فرهنگی در تأخیر در ازدواج جوانان، پیدا نکردن همسر مناسب است و شاید همین موضوع به دلیل کمرنگ شدن امر میانجیگری در آشنایی و وصلت دو جوان با یکدیگر است.
البته نمیتوان به طور کلی منکر فعالیت واسطهگران برای آشنایی و ازدواج جوانان طی دهههای اخیر شد، چراکه طی سالهای گذشته برخی افرادی هم بودهاند که با فعالیت در محلات و مساجد همچنان به دنبال سر دادن وصلت میان جوانان بودند و از این طریق برای جوانان کار انتخاب همسر را راحت میکردند؛ اقدامی که البته باتوجه به شرایط جامعه، نیاز به ساماندهی آن بوده است.
در همین راستا باتوجه به خلاءهای قانونی، قانونگذاران هم بیکار ننشستند و با تصویب قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در سال ۱۴۰۰، برای ترویج و تسهیل در امر ازدواج، سازمان تبلیغات اسلامی را مکلف کردند تا از طریق مؤسسات فرهنگی، مساجد و روحانیون و دیگر ظرفیتهای مردمی به توسعه فرهنگ واسطهگری در امر انتخاب همسر، با محوریت و مشارکت خانوادهها و رعایت موازین قانونی و شرعی بپردازد و وزارت ورزش و جوانان هم با تأیید سازمان تبلیغات اسلامی مجوز مراکز فعال در امر انتخاب همسر را صادر کند. با تصویب این قانون، وساطت و اقدام از طریق کانالهای میانجی به عنوان یکی از بهترین شگردهای رفتاری که میتواند خواستگاری مردان از زنان را تلطیف و قابل پذیرش کند همچون قدیم به روال سابق خود بازگشت.
پس از تصویب قانون به مرور مراکز همسانگزینی با دریافت مجوز از وزارت ورزش و جوانان و با نظارت سازمان تبلیغات اسلامی راهاندازی شد به گونهای که براساس اعلام وزارتخانه متبوع، در حال حاضر ۱۶۰ مرکز همسانگزینی در ۲۷ استان کشور فعالاند که البته غالب مخاطبان این نهادها در حال حاضر متولدین دهه ۶۰ هستند.
در همین رابطه اما چندی پیش شهلا کاظمیپور- جمعیتشناس به وضعیت تجرد قطعی دختران دهه ۶۰ اشاره کرد و به ایسنا گفت: برآوردهایی از آمارهای موجود حاکی از آن است که در حال حاضر تعداد مردان مجرد دهه شصتی یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر و تعداد زنان مجرد دهه شصتی حدود ۵۵۰ هزار نفر است. البته اکثر مردان دهه شصتی تا مرز ۵۰ سالگی ازدواج میکنند، چراکه آنها الزاما با خانمهای دهه شصتی ازدواج نمیکنند و ممکن است با دهههای ۷۰ و حتی ۸۰ ازدواج کنند اما از آنجایی که معمولا ازدواج زنان با مردان بزرگتر از خودشان یک هنجار اجتماعی محسوب میشود، از همین رو دایره همسرگزینی برای خانمهای دهه شصتی محدودتر است و آنها باید یا با مردان دهه شصتی یا مردان دهه ۵۰ ازدواج کنند، این درحالیست که اکثریت مردان دهه ۵۰ هم تا پیش از این ازدواج کردهاند.
این جمعیتشناس با اشاره به علت بالا بودن تجرد دهه شصتیها، یادآور میشود: میزان موالید در دهه ۴۰ پایین بود و افراد معمولا ازدواج میکردند، اما در دهه ۶۰ به یکباره موالید افزایش یافت؛ بالطبع از آنجایی که تعداد مردان دهه ۴۰ و ۵۰ برای ازدواج با خانمهای متولد دهه ۶۰ کمتر بود و همین امر موجب ایجاد این معضل برای خانمهای دهه ۶۰ شد.
کاظمیپور در ادامه به علت افزایش سن ازدواج و پیدا نکردن همسر مناسب اشاره و تاکید میکند: به طور کلی زمانی که افراد دیر ازدواج میکنند میانگین سن ازدواج برای کل جامعه بالا میرود و به تبع افراد دیرتر ازدواج میکنند و این موضوع به ضرر خانمهاست چراکه مردان جوانطلب هستند و با زنان کوچکتر ازدواج میکنند؛ بنابراین خانمهایی با سنهای بالاتر، شانس کمتری برای ازدواج دارند. در این میان مطالعات انجام شده نشان میدهد که یکی از عوامل تاخیر در ازدواج جوانان «انتخاب همسر مناسب» است؛ این درحالیست که در گذشته واسطهگری در ازدواج رخ میداد و قوم و خویشان جوانان را به یکدیگر معرفی میکردند، جامعه کوچکتر، روابط چهره به چهره و گسترده بود، اما با بزرگ شدن شهرها، روابط کاهش یافته و شناخت افراد از یکدیگر کم شده است.
انتهای پیام
نظرات