این جملاتی بود که در نشست چهارم از سلسله نشستهای اولین دوره جایزه ملی داستان و بازآفرینی بیان شد که امروز پنجشنبه (۱۱ مردادماه) با عنوان «کارکرد تخیل در امر بازآفرینی» در حوزه هنری استان اصفهان (عمارت تاریخی سعدی) برگزار شد.
بهمن نامور مطلق، اسطوره شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ابتدای این نشست گفت: «گاستون باشلار» فرد جستجوگر خستگیناپذیری در عرصه هنر و ادبیات است و پیش از هر چیز فیلسوف علم و تخیل است. او فیزیکدان نیز بوده است. به اعتقاد او خیالپردازی باعث میشود که دانشمندان نظریهٔ جدید تولید کنند. باشلار پژوهشهای خود را از تمرکز بر کانونهای تخیل، آغاز و به مرور به سمت هنر، ادبیات و موسیقی و شعر حرکت کرده است. آثار او در دو دستهٔ کلانِ فلسفه علم و فلسفه هنر دسته بندی میشود.
او با بیان اینکه باشلار به طور مشخص در سیر آثارش از فیزیک وارد حوزهٔ تخیل شده است، افزود: برخی آثار باشلار شامل جستاری در شناخت تقریبی، مطالعه درباره تحول یک مسئلهٔ فیزیک، ارزش استقرایی نسبیت، تکثر همگرایی در شیمی مدرن، بینش لحظهای روح نوین علمی، دیالکتیک دیرش، تجربهٔ فضا در فیزیک معاصر، صورت بندی روح علمی، روانکاوی آتش، آب و رویاها جستاری در خیالپردازی مادی، هوا و رویا، خاک و رویاپردازی آرامش، خاک و رویاپردازی اراده، بوطیقای فضا، بوطیقای رویاپردازی، شعلۀ شمع، بوطیقای آتش است.
این اسطورهشناس که معتقد است باشلار، دوگانۀ شعر و شناخت را مطرح کرده است، اضافه کرد: باشلار به مرور زمان تغییر کرده و کامل شده است. او پژوهش را از روانکاوی فرویدی آغاز میکند، به روانشناسی یونگی میرسد و سپس در موضع پدیدار شناسی میایستد. تفاوتهایی که در نگاه باشلار به چشم میخورد، حاصل تکامل اوست. پدیدارشناسی، فلسفۀ قرن بیستم است و انواع مختلفی دارد. باشلار پدیدارشناسی تخیل را در علم مطرح کرده است.
نامور مطلق در خصوص انواع تخیل تصریح کرد: تخیل انواعی دارد؛ تخیل فعال، تخیل غیر فعال، تخیل خلاق، تخیل بازتابی، تخیل سوری و تخیل مادی بخشی از انواع تخیل هستند. باشلار تخیل مادی و شاعرانه را به جهان علم معرفی کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به دوگانۀ آشتیناپذیر خرد و خیال در غرب، خاطرنشان کرد: این درحالی است که باشلار این دوگانه را مکمل هم دانسته است. این دوگانۀ متضاد، از رنسانس شکل گرفته است. سکولارها و متفکران مذهبی همزمان خیال را طرد کردند. در این دوره، هنر و تئاتر و غیره، خرد محور است. از قرن ۱۹ تخیل دوباره مطرح شده و رومانتیسم و غیره شکل میگیرد. در قرن ۲۰ تخیل جایگاهی در عرصه هنر و ادبیات یافت و با مکاتبی چون سوررئالیسم پیوند برقرار کرد. در نظر بگیرید که باشلار در زمان زندگی خود مخالفان زیادی داشته است و مخالفان او عینیگرا و پوزیتیویست بودند.
او سوژۀ نقاد و سوژۀ خلاق باشلاری را خاص دانست و گفت: سوژۀ خلاقِ او میگوید دو «من» نزد مؤلف وجود دارد و «من»، کس دیگری است. یک منِ خلاق وجود دارد که به خلق اثر هنری میپردازد و هیچ ربطی با منِ بیولوژیک ندارد. باشلار معتقد است که اثر هنری محصول من خلاق است و ارتباطی با من روزمره ندارد و شما با زندگینامه مؤلف نمیتوانید به شناخت اثر هنری او برسید.
تخیل مادی در برابر تخیل ذهنی و سوری
این مدرس دانشگاه، تخیل را کانون مطالعههای باشلار خواند و اظهار کرد: باشلار معتقد است اگر انیشتن خیالپردازی نداشت نمیتوانست نظریه نسبیت را تولید کند. باشلار بر تخیل مادی و تخیل شاعرانه تأکید دارد. تخیل مادی، در مقابل تخیل ذهنی و تخیل سوری قرار میگیرد. افرادی مثل دکارت تخیل را درونی و ذهنی میدانند، اما باشلار معتقد است تخیل اصل و اساس مادی دارد و تا انسان با دنیای اطراف مواجهه نداشته باشد، نمیتواند خیال کند.
او اشاره کرد: معرفت وقتی حاصل میشود که سوژه به جهان بیرون التفاتی داشته باشد؛ بنابراین باشلار و همفکران و پیروانش با جملهٔ «من فکر میکنم پس هستم» مخالف هستند. بدین جهت تخیل او تخیل مادی نامیده شده است.
نامورمطلق با بیان اینکه تخیل مادی از سوی دیگر مقابل تخیل سوری قرار میگیرد، تصریح کرد: تخیل سوری، زیبایی شکلها و رنگها و گوناگونی زبان را جستوجو میکند و سعی میکند اغواکننده باشد، در مقابل، تخیل مادی علاقهای به شکلها و فرمها نداشته و به ژرفا علاقهمند است. از نظر باشلار سطح هنر فرم است و این سطح باطنی دارد که در مواجهه با ماده شکل گرفته است. ظاهر هنر برای اغوا و جلب توجه عوام است و لازم است نخبگان به مادهای که جوهر اثر هنری است، برسند. در نزد ما ایرانیان نیز، متفکری مثل شفیعی کدکنی معتقد است هنر چیزی جز فرم نیست.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: بنابراین از نظر باشلار آفرینش به واسطهٔ تخیل رخ میدهد و از درون میجوشد. هنرمند واقعی هنرمندی است که مادۀ خودش اثری خلق کند. کسی که با تماشای آثار دیگران هنری خلق کند، هنرمند نیست بلکه یک ترکیبکننده است. هر اثر هنری یک زایش است و انسان با خلق اثر هنری در مرتبۀ خدایی قرار میگیرد. آفرینش، آغاز و بدیع است. اگر هنرمند مادۀ خود را پیدا نکند، هنرمند واقعی نیست.
او با اشاره به اینکه باشلار معتقد است هنر بدیع در لحظههای مستقل شکل میگیرد، افزود: برخی از متفکران معتقدند که لحظهها، پیوسته با لحظههای پیش از خود هستند و ویژگیهای لحظههای پیش از خود را دارند. اما باشلار میگوید لحظهها مستقل و آبستن چیزهای جدید هستند و هیچ ارتباطی با گذشته ندارند زیرا اثر هنری باید بدیع باشد. هنرمند در خلسۀ شاعرانه باید به شهود خاصی برسد که در لحظه محقق میشود. کسی که برای اولین بار معشوقش را به گل توصیف کرده هنرمند است، اما کسانی که پس او این کار را کردند هنرمند نیستند زیرا چیز جدیدی ابداع نکردهاند.
این اسطورهشناس در پایان خاطرنشان کرد: هر یک از ما مادهای در درون خود داریم که تا زمانی که ما را از جهان متمایز میکند. این ماده، یکی از ۴ عنصر آفرینش یعنی آب، آتش، خاک و باد است. اگر این ماده را کشف کنیم، میتوانیم اثر هنری خلق کنیم.
به گزارش ایسنا، در پایان این نشست و با حضور بهمن نامور مطلق، اسطورهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی و علی عباسی، نشانهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی تهران، به گفتوگوی انتقادی دربارۀ نظرات «گاستون باشلار» پرداخته شد.
انتهای پیام
نظرات