• چهارشنبه / ۳ مرداد ۱۴۰۳ / ۰۶:۱۰
  • دسته‌بندی: فوتبال، فوتسال
  • کد خبر: 1403050201523
  • خبرنگار : 71469

در گفت‌وگو با استعداد سوخته ارمنی فوتبال ایران مطرح شد؛

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

اینکه در ماه عسل همراه با همسرتان متوجه شوید که عده‌ای از مردم به عکس شما تیر می‌اندازند یا در حالی که مسیحی هستید، یک هم‌تیمی مسلمان از شما مُهر نماز بخواهد، شاید غیر ممکن نباشد اما جالب و تا حدودی باورنکردنی است.

به گزارش ایسنا، سراغی از مائیس میناسیان فوتبالیست ارمنی که در ۲۷ سالگی از فوتبال خداحافظی کرد، گرفتیم و با او در ایسنا هم‌نشین شدیم تا در مورد مسائل مختلفی که در دوران ورزشی خود تجربه کرد،  صحبت کنیم؛ بازیکنی که با تیم فوتبال پاس دوبار قهرمان فوتبال ایران شد و با تاج سابقه قهرمانی جام حذفی را دارد؛ بازیکنی که در تیم ملی امید بازی می‌کرد و توسط اوفارل به تیم ملی بزرگسالان دعوت شد اما معتقد است که نقش علی‌ پروین، کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال ایران در خط خوردنش از جمع ملی‌پوشان کم‌رنگ نبود؛ بازیکنی که هم‌زمان از پرسپولیس و تاج پیشنهاد داشت و در نهایت به دلیل تعلل سرخپوشان، آبی‌پوش شد؛ کسی که حجازی را از عابدزاده بهتر می‌داند و پرویز قلیچ‌خانی از نظر او بهترین فوتبالیست تاریخ ایران است.

ویدیوی این گفت‌وگو را می‌توانید اینجا تماشا کنید.

در ادامه گفت‌وگوی ما با مائیس میناسیان آمده است که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

در مورد خودتان بگویید، اینکه چگونه سرنوشت شما با فوتبال گره خورد؟

سلام عرض می کنم و ممنون از دعوت شما، امیدوارم مصاحبه خوبی باشد و مردم از دیدن و خواندن آن لذت ببرند. بنده مائیس میناسیان متولد ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۳۳ هستم. فوتبالم را مانند خیلی از فوتبالیست‌ها از زمین‌های خاکی خیابان میرزای شیرازی یا نادرشاه سابق شروع کردم. از اوایل ورزشم یا همان کودکی دنبال توپ بودم و قبل از آنکه وارد فوتبال شوم در رشته بوکس فعالیت می‌کردم. برای خودم آینده خوبی می‌دیدم اما در شرایط سخت آن موقع به سمت فوتبال و تیم جوانان آرارات کشیده شدم. اولین حضورم در جوانان باشگاه آرارات بود و همان سال اول توسط حشمت مهاجرانی و خدابیامرز آقای یاوری به تیم ملی جوانان دعوت شدم. همان سال در تیم‌ بزرگسالان آرارات هم بازی کردم و طی ۲ سالی که عضو تیم ملی جوانان ایران بودم، هم در تهران و هم در بانکوک قهرمان آسیا شدیم و به دلیل سربازی به باشگاه پاس رفتم. عموما بازیکنان خوب تیم ملی جوانان را برای تیم‌های بزرگ می‌خواستند و من هم به دلیل سرباز شدن، از باشگاه آرارات به باشگاه پاس رفتم. دورانی که در باشگاه پاس بودم موفقیت‌آمیز بود و چند دوره قهرمان جام تخت جمشید و چند دوره نایب قهرمان شدیم.

در خانواده استعداد فوتبالی داشتید یا شما اولین نفری بودید که وارد فوتبال شد؟

برادر بزرگ من نیز در باشگاه آرارات فوتبال بازی می‌کرد. هر سه برادرم بازیکن باشگاه آرارات بودند و سابقه حضور در این باشگاه را در کارنامه دارند و در مجموع خانواده فوتبالیستی بودیم. ابتدا بازیکن تیم آرارات بودم و بعد در دوران حضورم در باشگاه پاس به مسابقات ارتش‌های جهان در عربستان رفتیم. بعد از تیم پاس نیز به تیم تاج سابق رفتم و به طور کلی عضو تیم ملی جوانان ایران، تیم ملی امید و تیم ملی بزرگسالان بودم و در تیم ملی ارتش ایران نیز بازی کردم.

با تیم تاج در سال ۱۳۵۷ قهرمان جام حذفی کشور شدم. بعد از پیروزی انقلاب، رضایت‌نامه‌ام را از تاج سابق گرفتم و مجددا به تیم فوتبال پاس رفتم. مدتی در تیم پاس بازی کردم که در نهایت این تیم تیم به دسته دوم سقوط کرد و پس از آن فوتبال را کنار گذاشتم و ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم. بعد از چهار سال دوباره به تیم آرارات رفتم و کمک حسن حبیبی سرمربی تیم بودم. آنجا حدود پنج سال بازی کردم و هم‌زمان کاپیتان - مربی بودم که به دسته اول صعود کردیم و پس از آن دیگر خداحافظی کردم و جای خود را به جوان‌ترهای باشگاه آرارت دادم.  

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

درباره مقطعی که در تیم‌های ملی و باشگاه‌های مختلف بودید بیشتر صحبت کنید. گویا با اجبار قرارداد ۵ ساله‌ای با باشگاه پاس بستید.

سال اولی که در تیم پاس حضور پیدا کردم بازیکنان خیلی خوبی در این تیم بودند و سطح بالایی داشتند و کارم سخت بود. اصغر شرفی، همایون شاهرخی، جهانگیر نصیری، ‌پرویز میرزاحسن و ... بازیکنان خیلی خوبی بودند و بعد از یک سال که شرایط سختی داشتم توانستم جایگاه خود را در ترکیب ثابت تیم پیدا کنم. حسن حبیبی و کمک ایشان خیلی به من کمک کردند و بنده هم توانستم توانایی‌های خودم را ثابت کنم و بازیکن فیکس تیم شوم.

در آن مقطعی که بازی می‌کردم چون قراردادها ۵ ساله بود به خاطر سربازی مجبور شدم حدود دو سال هم بیشتر آنجا بازی کنم، خیلی هم پول کمی می‌گرفتیم. واقعا آن موقع حقوق‌ها کم بود. یکی از مسائلی که با وجود سن کم توانستم در تیم پاس جا بیندازم و بچه‌ها نیز نسبت به این مساله خرده می‌گرفتند این بود که در یکی از جلسات که بازی را در اهواز باختیم، جلسه‌ای بود که چرا تیم پاس، موفق نمی‌شود؟ چرا در این چند سال در جایگاه‌های دوم، سوم، چهارم قرار می‌گرفتیم؟ من آنجا مطرح کردم که وقتی تیم پرسپولیس و تیم تاج سابق یا استقلال در رده اول باشگاهی کشور قرار دارند به این دلیل است که تمام بازیکنان آنها حقوق خوب و پاداش می‌گیرند در حالی که باشگاه هر چند حقوق می‌داد اما هیچ پاداشی پرداخت نمی‌کرد.

به طور مثال اگر تیم پرسپولیس در بازی برنده می‌شد برای این موضوع ۱۰۰۰ تومان پاداش دریافت می‌کردند و برای بازی مساوی ۵۰۰ تومان پاداش می‌گرفتند و برای باخت هم پولی پرداخت نمی‌شد. یکی از دلایل موفق نشدن پاس را این موضوع عنوان کردم و دلیل دیگر نیز که در مورد آن صحبت کردم به همبستگی بچه‌ها و ارتباط خوبشان با یکدیگر مربوط می‌شد. در این مورد کاپیتان تیم آقای همایون شاهرخی خیلی دخیل بود و به بچه‌ها سر می‌زد و هر هفته‌ یا ۱۰ روز، بچه‌ها را برای شام دعوت می‌کردند تا بازیکنان کنار یکدیگر و از شرایط هم مطلع باشند و بدانند که چه مسائل، گرفتاری یا ناراحتی‌هایی دارند تا رفع شود. می‌توانم بگویم که بعد از آن جلسه، تغییرات آغاز شد و شروع به پرداخت پاداش کردند و به همین دلیل نیز انگیزه بازیکنان بیشتر شد و توانستیم ۲ سال پشت سر هم قهرمان جام تخت جمشید شویم.

موضوعی که باید در مورد در باشگاه پاس بگویم اینکه مثلا در بازی مقابل پرسپولیس، هافبک چپ این تیم خیلی محکم به من ضربه زد و بعد از ۵ دقیقه دفاع چپ ما مهدی دینورزاده به سوی او حرکت کرد و بازیکن تیم حریف را زد. (خطا کرد) و به من گفت که ببین تلافی‌کردم. چنان صمیمت بازیکنان بالا بود که وقتی روی بازیکنی خطا می‌کردند یا بازیکن ما را می‌زدند، بازیکن دیگر تیم ناراحت می‌شد. یک روز دیگر اگر یک بازیکن در افت بود و روز خوبی نداشت سایر بازیکنان برایش سنگ تمام می‌گذاشتند. به خاطر همین همبستگی‌ها و تلاش زیاد، توانستیم قهرمان شویم. حسن حبیبی موضوعی را مطرح می‌کرد و بچه‌ها نیز به آن معتقد بودند؛ بعضا تصور می‌شد که داوران به نحوی بازی را قضاوت می‌کنند و سوت می‌زنند که به ضرر پاس است اما یکی از صحبت‌های همیشگی حسن حبیبی این بود که اگر شما تلاش کنید و قوی باشید و ۵ تا گل بزنید دیگر داور نمی‌تواند ۵ گل را محاسبه نکند. یکی از دلایل موفقیت پاس، همین مواردی بود که عرض کردم.

عملا دیگر از آن پاس چیزی در فوتبال ایران باقی نمانده و پس از انتقال به همدان این تیم به عنوان یک تیم ریشه‌دار، اساسا نابود شد.

انتقال تیم فوتبال پاس به همدان سیاست اشتباهی بود که در زمان آقای احمدی نژاد انجام شد و به نظرم خیلی اشتباه بود.

انتقال تیم فوتبال پاس به همدان سیاست اشتباهی بود که در زمان آقای احمدی نژاد انجام شد و به نظرم خیلی اشتباه بود. چند تیم دیگر هم بودند که قرار بود در مورد آنها نیز این کار را انجام دهند اما آقای فردوسی پور در تلویزیون در این مورد خیلی بحث و صحبت انجام داد و بعضی از نمایندگان مجلس از این تصمیم پشیمان شدند در حالی که که می‌خواستند با انتقال تیم‌ها به شهرستان‌ها رای خود را بالا ببرند. به نظرم این سیاست اشتباهی بود. تیم پاس که این همه امکانات، ورزشگاه، بازیکن و مربی داشت را نمی‌دانم با چه حساب و کتابی به همدان فرستادند. اصلا این تیم را نابود کردند و تمام شد. در این چند سال هم برخی افراد خیلی سعی کردند که دوباره پاس را احیا کنند؛ مثل آقای حسین فرکی و بسیاری از بچه‌ها، خدابیامرز تیمسار نیک‌نفس، معیریان، همایون شاهرخی و اکثر بزرگان پاس دنبال این هستند که بتوانند کاری کنند تا دوباره تیم پاس را به تهران بازگردانند ولی متاسفانه هنوز هیچ نتیجه‌ای رخ نداده است. البته دنبال این هستند که محقق شود اما فکر نمی‌کنم به این راحتی و به این زودی چنین اتفاقی صورت گیرد.

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

در مورد تیم ملی بگویید، دقیقا چه زمانی دعوت شدید؟

سال ۱۳۵۵ به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم. آن زمان بازیکن پاس و هنوز به تیم تاج نرفته بودم. یکی از بهترین مربیان دنیا در آن زمان آقای اوفارل بود و او را برای هدایت تیم‌ملی فوتبال ایران آوردند. به یاد دارم که حقوق او ۳۰۰ هزار تومان بود و می‌گفتند حقوق بسیار بالایی بود. در یکی از مسابقات که بنده عضو تیم امید ایران بودم و در ورزشگاه راه آهن بازی‌ها برگزار می‌شد، چند تیم دیگر مانند چکسلواکی، روسیه، تیم ملی بزرگسالان، تیم ملی ب و تیم ملی امید، حضور داشتند. در آن مسابقات من خیلی خوب بازی کردم و توسط اوفارل به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم. برای تیم ملی بزرگسالان در مسابقات مقدماتی مونترال چند بازی به میدان رفتم و اوفارل مرا در پست هافبک راست بازی داد و علی پروین را در هافبک وسط و ابراهیم قاسم پور را نیز هافبک چپ قرار داد. علی پروین چون همیشه در سمت راست بازی می‌کرد دوست داشت فضا داشته باشد و در واقع جای مناسبش سمت راست بود. متاسفانه بعد از چند بازی، حس کردم مرا به خاطر علی پروین - که نفوذ داشت و کاپیتان تیم ملی و بازیکن خوب و بزرگی بود و نمی‌توان این مساله را انکار کرد - خط خوردم. در آن مقطع زمانی من هم خیلی خوب بودم و اوفارل مرا به تیم ملی بزرگسالان دعوت کرد و بعد از سه بازی من را خط زد و به تیم امید بازگرداند.  

وقتی این اتفاق افتاد، چند ساله بودید؟

اگر اشتباه نکنم ۲۳ یا ۲۴ ساله بودم و در واقع بهترین زمان فوتبالم بود.   

بنابراین ۳ بازی برای تیم ملی بزرگسالان ایران انجام دادید؟

بله! فکر کنم ۳ بازی بود که ۲ بازی در تهران و یکی در شیراز برگزار شد. در مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین مقابل عربستان بازی کردم. بعد ما را به چین بازگرداندند و دوستان به آرژانتین رفتند.  

یعنی معتقدید که عملا به خاطر علی پروین از تیم ملی خط خوردید؟

من فکر می‌کنم یکی از عامل‌های خط خوردنم این بود. بعد از رفتن اوفارل نیز علی پروین کاپیتان تیم ملی بود و آن زمان نفوذ داشت.  

من فکر می‌کنم یکی از عامل‌های خط خوردنم این بود. بعد از رفتن اوفارل نیز علی پروین کاپیتان تیم ملی بود و آن زمان نفوذ داشت.  

یعنی علی پروین برای تغییر پست از هافبک وسط به هافبک راست صحبت کرده بود؟

من فکر می‌کنم. البته این موضوع را بعدها فهمیدم چون وقتی در مسابقات مقدماتی مونترال برای تیم ملی بازی می‌کردم یکی از کمک‌های اوفارل در تیم ملی، آقای گارنیک محرابیان هم‌کیش ما بود. ایشان به من گفتند که شما در اردو خیلی خوب بازی می‌کردید اما آن قدر بالای سر اوفارل داد زدند که نو گود، نو گود (no good) میناسیان که در نهایت تو را تعویض کرد. هرچند مربیان خارجی خوب هستند، بالاخره آن زمان ضعف مالی داشتند و صحبت‌های آقای حشمت مهاجرانی را گوش کردند و فکر می‌کنم یکی از عامل‌های کنار گذاشته شدنم از تیم ملی، هم‌پست بودنم با علی پروین بود چون این اتفاق در تیم تاج هم افتاد. من بازی جام حذفی را که انجام دادم پاداشی که به همه معادل ۴۰۰۰ تومان بود و پرداخت کردند به من ۲۰۰۰ تومان دادند که جا دارد از هادی نراقی یاد کنم چرا که او مردانه ایستاد و با ولادمیر جکیچ مربی وقت تیم بحث کرد که چطور میناسیان در تمام بازی‌ها حضور داشته اما به او ۲۰۰۰ تومان پاداش می‌دهید در حالی که برخی بازیکنان که تعویضی بودند ۴ یا ۵ هزار تومان دریافت می‌کنند؟ به نظرم مربیان خارجی هم ضعف مالی داشتند و تحت تاثیر قرار می‌گرفتند و هر چه که به آنها می‌گفتند، انجام می‌دادند.

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

بعد از گذشت زمان با آقای پروین یا مهاجرانی در مورد خط خوردن از تیم ملی صحبتی نداشتید؟  

نه اصلا و با وجود اینکه چندین بار آنها را دیدم و برخورد داشتیم، صحبتی نداشتم. اتفاقا ما یک هیات حسینی توسط بچه‌های محل‌ خود داریم که گاه گاهی سر می‌زنم و علی پروین نیز به دلیل دوستی با آقای وحدتی از دوستان ما که بچه محل میرزای شیرازی است، چندبار به این هیات آمده و وی را دیده‌ام ولی صحبتی طی چندین سال که آقای پروین را دیده‌ام در این خصوص، انجام نداده‌ایم.

یک مورد هم برای آندرانیک اسکندریان در ارمنستان پیش آمده بود و سال گذشته او را در ارمنستان دیدم. می‌گفت آن موقع که من بازی می‌کردم به عنوان بازیکن ثابت در تیم ملی به میدان می‌رفتم و به همه ۸۰۰۰ تومان دادند و به من ۲۰۰۰ تومان دادند. حتی به هم‌اتاقی‌ام که بازی نکرده بود، مبلغ ۸۰۰۰ تومان داخل پاکت داده بودند اما به من ۲۰۰۰ تومان پاداش دادند که در این خصوص با اصغر شرفی مربی تیم ملی هم بحث می‌کند اما شرفی اعلام کرده که پاداش‌ها همین قدر است. اسکندریان عنوان کرد که او نیز رها می‌کند و به همراه همسرش به آلمان می‌رود! البته برای مسابقات دیگری تماس گرفتند که به تیم ملی بیا و به آنها گفته بود که من اینجا پایم با مصدومیت مواجه شده، ۸ یا ۱۰ هزار دلار هزینه کرده‌ام، اگر این هزینه را پرداخت می‌کنید برمی‌گردم. بعد گفتند که صدایش را در نیار، این مبلغ را به تو می‌دهیم. این اتفاق به هر حال یک نوع حق‌کُشی است.

واقعا ۸ یا ۱۰ هزار دلار را پرداخت کردند؟

بله! مبلغ را داده بودند و او در مسابقات بعدی شرکت کرد. بالاخره این مسائل در فوتبال ایران بوده و امیدوارم حالا دیگر چنین اتفاقاتی رخ ندهد.

چه شد که از پاس به تاج رفتید؟ گویا شما آن زمان از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتید. اتفاق خاصی رخ داد که در نهایت به پرسپولیس نرفتید و تاج را انتخاب کردید؟

مدتی که اواخر خدمتم در پاس بود از نظر روحی خیلی بد بودم و بد بازی می‌کردم، ‌ یعنی اصلا به نوعی همه چیز فوتبالم را رها کرده بودم. بعد از مدتی به خودم آمدم که این بی‌انگیزه بودن به ضررم است و دوباره شروع به انجام بازی‌های خوب کردم. به همین خاطر چند پیشنهاد از ماشین‌سازی تبریز، پرسپولیس و تاج آمد و اعلام کردند که من را می‌خواهند.

اعضای هیات مدیره و مدیران پرسپولیس کمی دیر جنبیدند. خدابیامرز آقای محراب شاهرخی تماس گرفت تا بروم و در یک رستوران با آنها مذاکره کنم، دیدم آنها در چند روزی دیر آمدند یا زنگ نزدند، من هم فکر کردم پشیمان شده‌اند یا تمایلی به این انتقال ندارند. در نهایت هم آندرانیک اسکندریان که استقلالی بود با من تماس گرفت و گفت رئیس باشگاه تیمسار خسروانی گفته است که بیا و قرارداد امضا کن. من هم رفتم و قراردادم را امضا کردم.

برای شما فرقی نمی‌کرد که به پرسپولیس بروید یا تاج؟ کدام تیم را بیشتر دوست داشتید؟

من بیشتر دوست داشتم به تیم تاج بروم و قسمت این بود.

۲ فصل در تاج حضور داشتید؟

نه یک سال بازی کردم که بعد از آن انقلاب شد.

آن زمان مربی تاج چه کسی بود؟

جکیچ بود.

در مورد حضورتان در استقلال و اتفاقاتی که آن زمان افتاد بیشتر توضیح بدهید. آن فصل چندم شدید؟

آن فصل بازی‌ها نیمه تمام ماند ولی بازی‌های حذفی را تمام کردیم و قهرمان شدیم. آن زمان که به تاج  رفتم، تشخیص و نظرم این بود که از نظر مدیریتی ضعف داشتند. با وجود اینکه تیمسار خسروانی خودش نظامی بود ولی مربی، سرمربی و کاپیتان بیشتر نفوذ داشتند. خدابیامرز منصور پورحیدری کاپیتان و جکیچ سرمربی بود. قبلا هم گفتم که سرمربیان بلوک شرق ضعف مالی داشتند و اگر توصیه‌ای به آنها می‌شد، قبول می‌کردند و این مسائل وجود داشت.  

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

مثلا در انزلی بازی خوبی انجام دادم و یک صحنه توپ گل نشد که زود عصبانی شد و من را تعویض کرد. البته کم کم جا افتادم و چند گل هم زدم. در ادامه هم قهرمان مسابقات جام حذفی شدیم. بعد از انقلاب تیم تاج رضایت‌نامه من را داد و نمی‌دانم چرا هر کسی درخواست رضایت‌نامه داشت، قبول می‌کردند و اصلا تیم را مدتی منحل کردند. از آنجا به تیم پاس رفتم و بنا به دلایلی تاج به دسته دوم رفت. به نظرم اصلا تیم را به دسته دوم بردند. رضایت‌نامه می‌دادند و اصلا تیمی وجود نداشت. بعدتر تیم را جمع کردند اما من به پاس رفته بودم. بعد از آن هم پاس به دسته دوم رفت که من دیگر فوتبال را کنار گذاشتم.  

نمی‌دانم چرا هر کسی درخواست رضایت‌نامه داشت، قبول می‌کردند و اصلا تاج را مدتی منحل کردند. از آنجا به تیم پاس رفتم و بنا به دلایلی تاج به دسته دوم رفت. به نظرم اصلا تیم را به دسته دوم بردند. رضایت‌نامه می‌دادند و اصلا تیمی وجود نداشت.

در استقلال با کدام بازیکنان رابطه بهتری داشتید؟

با همه بازیکنان رابطه خوبی داشتم. با جهانگیر کوثری، هادی نراقی، آندرانیک اسکندریان، برادران حاجیلو، رضا رجبی، ‌ حسن روشن، خدابیامرز ناصر حجازی و خاکسار تهرانی رابطه خوبی داشتم. با اکثر بازیکنانی که در استقلال بودند، رابطه خوبی داشتم. من سعی می‌کنم با همه رابطه خوبی داشته باشم.

از هم تیمی بودن با ناصر حجازی و منصور پورحیدری بگویید.

هر دوی آنها از لحاظ شخصیتی خیلی برتر بودند. از لحاظ بازی نیز واقعا آقای پورحیدری خوب بود و ناصرخان هم خدابیامرز خیلی خوب بود. از این نظر نمی‌توانیم ایرادی بگیریم. به هر حال از نظر مربیگری هم هر کسی سلیقه خودش را دارد. یک مربی گاهی از یک بازیکن خوشش می‌آید یا از یک بازیکن دیگر خوشش نمی‌آید، به یک سیستم علاقمند است و به یک سیستم بازی علاقه‌ای ندارد.

برای یک موضوع پیش ناصر حجازی رفتم. ادموند اختر صدمه دیده بود و از من خواهش کرد که پیش ناصر حجازی برویم و برای اینکه پادرمیانی کنم تا از ادموند اختر استفاده کنند و فوتبالش از بین نرود. به منزل آقای حجازی رفتیم، گفتند آقا مائیس شما آمده‌اید و هر چه بخواهید باشد روی چشم من ولی کاپیتان و پنالتی‌زن تیم آتیلا حجازی است. یک روز که آتیلا پشت توپ برای ضربه پنالتی می‌رود، ادموند اختر می‌گوید چرا من پنالتی  نزنم؟ مگر ما بد پنالتی می‌زنیم؟ ایشان به من گفتند تو اگر جای من باشی چه کاری می‌کنی؟ من هم گفتم هر چقدر هم یک مساله‌ای ایراد داشته باشد نباید در کار سرمربی دخالت کرد. از آقای حجازی تشکر کردیم و خیلی با برخورد خوب ما را بدرقه کرد. بعد هم مسائل بیماری ادموند پیش آمد و آن اتفاقات دیگر افتاد.

هر دو مربی یعنی ناصر خان حجازی و منصور خان پورحیدری خیلی با شخصیت بودند و جا دارد از آنها یاد کنیم، روحشان شاد. خیلی مربیان با کلاس و خوبی بودند.

شما در دوران فوتبال ناصر حجازی بازی کرده‌اید و دوران فوتبالی احمدرضا عابدزاده را نیز دیده‌اید. به نظر شما کدام‌ یک بهتر بودند؟

ناصرخان حجازی به نظرم خیلی بهتر از عابدزاده بود. نظرات متفاوت است. البته منظورم این نیست که عابدزاده دروازه‌بان بدی بود اما ناصر حجازی عملکرد بهتری داشت و با هر دو معیار فنی و اخلاقی حجازی از عابدزاده بهتر بود. اخلاقی که حجازی خیلی بهتر بود. عابدزاده هم دوست ماست ولی ناصرخان خیلی بهتر بود. شاید اگر ناصر حجازی می‌توانست به انگلیس برود و بازی‌اش را آنجا دنبال کند، مسیر زندگی و بازی‌اش خیلی می‌توانست از این بهتر باشد. عابدزاده هم خیلی دروازه‌بان خوبی بود اما مشکل داشت. یک بار دیدم که در خیابان با یک نفر درگیر شده و رفتم گفتم زشت است و شما بازیکن تیم‌ملی بوده‌اید وآنها را جدا کردم. (با خنده) در هر صورت هر دو دروازه‌بان عالی بودند و مانند آنها در فوتبال ایران نداشته‌ایم.  

در مورد ناصر حجازی و احمدرضا عابدزاده صحبت کردید. از هر پست یک فوتبالیست از هم‌نسلان خود انتخاب کنید.

دروازه‌بان ناصر حجازی. دفاع حسن نظری، ‌آندرانیک اسکندریان، بیژن ذوالفقار نسب، حسین کازرانی. هافبک‌ها هم ابراهیم قاسمپور، علی پروین، پرویز قلیچ‌خانی، عادل‌خانی، غلامحسین مظلومی و حسن روشن، این نفرات به عنوان ۱۱ نفر اصلی بودند. برخی نفرات دیگر هم مثل اصغر شرفی می‌توانستند در این لیست جای بگیرند، ‌البته بازیکنان تیم ملی آن زمان هم می‌توانستند در این لیست جای بگیرند که بیشتر آنها در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین حضور داشتند.  

بهترین فوتبالیستی که می‌توانید انتخاب کنید؟

کمی جلوتر از نسل ما پرویز قلیچ‌خانی بود که عملکرد خیلی خوبی داشت. از علی پروین، محمد صادقی و همایون شاهرخی هم می‌توان به عنوان بهترین بازیکنان نام برد. البته فوتبالیست‌های زیادی بودند که می‌توانستند به عنوان بهترین فوتبالیست انتخاب شوند.  

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

از نظر شما قلیچ‌خانی چه خصوصیات بارز فوتبالی داشت که تا این حد مورد توجه است؟

او در تمام پست‌ها بازی می‌کرد. من در بازی با استرالیا به ورزشگاه آزادی رفته بودم، یک تنه کار را درآورد و گل زد. حتی اگر در دروازه هم می‌ایستاد کار گلر را می‌توانست انجام دهد. وی در پست دفاع، مهاجم و هافبک توانایی بازی داشت و فوق العاده بود. البته در زمین شهباز به یاد دارم که هر روز دو نوبت صبح و عصر تمرین می‌کرد که به نظرم دلیل موفقیت او همین تمریناتش بود.  

بزرگترین حسرت شما در تیم ملی فوتبال ایران چیست؟ با توجه به اینکه در سن ۲۳ سالگی به تیم ملی دعوت شدید و شرایط ایده‌آلی داشتید. خیلی عجیب است که این روند پایدار نبود.  

بله! دعوت از من به تیم ملی ادامه‌دار نبود. آرزویم این بود که همراه تیم ملی در جام جهانی یا المپیک حضور داشته باشم. آرزوی هر فوتبالیستی همین است اما قسمت نشد. البته حضور در تیم ملی هم جزو آرزوهای هر بازیکن فوتبالی است که من در سه رده ملی و همچنین تیم ملی ارتش کشور بازی کردم. همین مساله افتخاری است که نصیبم شد. به نظرم اشباع شدم. در حوزه مربیگری هم مدتی کار کردم. مربی جوانان آرارات و جوانان پاس بودم و در مدارس ارامنه هم کار کردم و هر کجا که فعالیت کردم موفق بودم ولی بنا به مسائلی مانند بها ندادن به ما، دیگر کار مربیگری را ادامه ندادم. بعد از ازدواج هم به تیم آرارات که در آن حسن حبیبی سرمربی بود رفتم و به عنوان کمک مربی به تیم اضافه شدم و در ابتدا حتی کاپیتان تیم بودم و وقتی که تیم آرارات به لیگ برتر صعود کرد، دیگر خداحافظی کردم و جای خودم را به جوانترها دادم.  

در مورد آخرین وضعیت باشگاه آرارات بگویید.

باشگاه آرارات به عنوان ارامنه اصلا منحل شده است. آرارات مسائل مدیریتی و مشکل بودجه دارد. وقتی بازیکن تا سطح خوبی پیشرفت می‌کند که قابل بهره‌برداری است باشگاه‌های دیگر با پیشنهاد مالی خوب می‌آیند و آنها را جذب می‌کنند؛ بازیکنانی مثل ادموند بزیک، ادموند اختر، فرد ملکیان، سروژ ابراهیمی و مارکار آقاجانیان بازیکنانی بودند که در تیم آرارات بزرگ شدند ولی جذب تیم‌های دیگر شدند چرا که تیم‌های دیگر پیشنهادات مالی خوبی به آنها ارائه و پرداخت کردند و باشگاه آرارات امکان تامین چنین بودجه‌ای را نداشت.

در حال حاضر به مدت یک سال است که در هیات ورزشی باشگاه آرارات حضور دارم. چهار سال پیش هم در هیات مدیره فوتبال بودم که آن موقع هیات مدیره جدا بود. مثلا من مهدی دینورزاده را به عنوان سرمربی به تیم آوردم و در سطح آسیاویژن کار می‌کردیم و تیم ما خیلی خوب بود و در سال دوم به رده اول و دوم رسیدیم اما هر دو سال یک بار هیات مدیره باشگاه آرارات عوض می‌شود و وقتی ما به سال چهارم رسیدیم، گفتند بفرمایید بروید! تیم را به آنها دادیم. یک شخصی که مدیریت ضعیفی داشت و به اصطلاح، کننده این کار نبود، تیم را به او دادیم. روزی که من برای خداحافظی رفتم مرا صدا زدند که حاضری برای کمک به ما بیایی؟ من گفتم اگر موردی داشتید بگویید به شما کمک می‌کنم و فقط اسم یک نفر را گفتم که با وی همکاری نکنند. متاسفانه همان شخص را نیز برای مدیریت تیم آوردند! تیم منحل شد و الان اصلا تیم ندارند.

کار را مجددا از آکادمی آغاز کردیم و در حال حاضر ۱.۵ است که ادموند بزیک را به عنوان سرمربی آکادمی انتخاب کرده‌ایم. وی مشغول کار است و خوشبختانه تعداد شاگردها هم روز به روز در حال افزایش و در فصل تابستان نیز تعداد شاگردان بیشتر شده است. البته ما بازیکن غیرارمنی هم قبول می‌کنیم و از این جهت مشکلی نداریم. امیدواریم بتوانیم در آینده یک تیم خوب تشکیل دهیم، البته کار سختی نیست که بخواهیم در مسابقات رده‌های پایه مانند نوجوانان و جوانان شرکت کنیم اما اگر قرار باشد برای آینده تصمیم بگیریم و به حضور در سطح لیگ بزرگسالان فکر کنیم کار خیلی سختی است. از نظر بودجه کار سختی داریم ضمن اینکه بعد از انقلاب به دلیل مهاجرت، تعداد ارامنه کاهش یافته است. هر چند که بنده مخالف این هستم که می‌گویند بازیکن نداریم. می‌توان از میان همین بازیکنان یک تیم خوب ساخت.

تاکید می‌کنم که اگر قرار باشد شما مدتی کار کنید و وقتی به نتیجه‌گیری و زمان برداشت زحمات رسیدید با تغییر هیات مدیره شرایط عوض شود، مطمئنا نتیجه‌بخش نخواهد بود. هیات مدیره چهار سال یک بار عوض می‌شود و ممکن است سیاستش تغییر کند. شاید فرد جدیدی که به عنوان عضو هیات مدیره انتخاب می‌شود در سیاست کاری‌ خود نسبت به فوتبال نگاه خوبی نداشته باشد و پیشرفت تیم فوتبال را دنبال نکند. این موارد را در گذشته تجربه کرده‌ایم. به طور مثال در زمان سرمربیگری حسن حبیبی تیم آرارات موفق بود و در لیگ برتر هم بازی می‌کرد و بازیکنان خوبی داشت که چهار نفر از بازیکنان نیز به تیم ملی امید دعوت شدند. آن زمان هیات مدیره ورزشی و فوتبال آرارات از همدیگر جدا بودند. یک عده‌ای از مالکان کارخانجات و از هم کیشان ما پای کار بودند و با بودجه خوشان به تیم کمک می‌کردند،  مثل الان نبود که اگر بخواهیم یک توپ ورزشی بخریم نیازمند دستور هیات مدیره باشیم چرا که این مساله زمان بر است و آن زمان از جیب می‌دادند و بلافاصله مسائل تیم برطرف می‌شد. روزهای خوبی با آرارات داشتیم و قهرمان شدیم و به لیگ برتر آمدیم.

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

به نظر شما بهترین فوتبالیستی که ارامنه به خودش دیده چه کسی بود؟ خودتان فوتبال چه کسی را خیلی دوست داشتید؟

قبلا کارو حق‌وردیان یکی از بهترین هافبک‌های ایران در تیم ملی بود. آندرانیک اسکندریان، گوستان داودخانیان و کنستانت هاروتونیان را می‌شود نام برد. هاملت آصفیان واقعا خوب بود. برادر خودم هم خیلی خوب بود. فوتبالیست‌های خوبی داشتیم. دروازه‌بان‌های خیلی خوبی هم داشتیم. وازگن صفریان بود. بعد در نسل جدید ادموند بزیک، ادموند اختر، فرد ملکیان و آندرانیک تیموریان بازیکنان خوبی بودند.  

شما چه سالی ازدواج کردید؟ ما یک خاطره‌ای از ماه عسل شما شنیدیم که به فوتبال هم بی‌ارتباط نبوده است.

سال ۱۳۶۰ ازدواج کردم و برای ماه عسل با همسر خدابیامرزم به شهر انزلی رفتیم. شب در یکی از پارک‌ها مشغول قدم زدن بودیم. بعد شاهد این بودیم که تخته‌ای در پارک بود که با تفنگ بادی آن را مورد هدف قرار می‌دادند. دیدم عکس شاه و خوانندگان را روی این تخته قرار داده‌اند و عکس من در روزنامه کیهان ورزشی را نیز بریده‌اند و در وسط آن تخته قرار داده‌اند و مردم و هر کسی می‌آید با تیر می‌زند. تصمیم گرفتم بروم و بپرسم که ماجرا چیست که مردم با تیر آن عکس مرا مورد اصابت قرار می‌دهند. همسرم می‌گفت این کار را نکن. بعد فهمیدم چون به تیم ملوان زیاد گل زده بودم هواداران ملوان از روی ناراحتی این عکس را وسط تخته قرار داده‌اند و با تیر می‌زنند. اگر قرار به خاطره گفتن باشد، خاطراتم در فوتبال زیاد است.

یک خاطره دیگر اینکه با تیم تاج به یکی از کشورهای اروپایی که دقیقا خاطرم نیست، آلمان، هلند یا یکی از کشورهای دیگر رفته‌ بودیم. ساعت ۵ صبح در اتاق را تق‌تق زدند. با صورتی خواب آلود بلند شدم و پرسیدم چه کسی است که این موقع صبح در اتاق را می‌کوبد؟ در را باز کردم و دیدم آقای سعید مراغه‌چیان پشت در قرار دارد. او به من گفت میناس مهر نماز داری؟ گفتم مرد حسابی از من مهر نماز می‌خواهی؟ آن هم وقتی که در کشور آلمان حضور داریم؟ خاطره شیرینی بود.

واکنش آقای مراغه‌چیان چه بود؟

سرش را پایین انداخت و به اتاق‌های دیگر رفت. البته در تهران برای مهمان‌هایی که به منزل ما می‌آیند مهر داریم اما در آلمان دلیلی نداشت که بخواهیم مهر داشته باشیم. (با خنده)

تلخ‌ترین خاطره دوران ورزشی‌تان چه بود؟

یکی از خاطرات تلخم سقوط با پاس به دسته دوم بود. دومی هم اینکه در یکی از بازی‌ها در المپیک ارامنه بازی کردم و پایم صدمه دید. به خاطر این موضوع خیلی اذیت شدم چرا که بعد از آن هفته مقابل تاج بازی داشتیم و من عضو تیم پاس بودم و دوست داشتم به میدان بروم. آن بازی را باختیم. خیلی احساس ناراحتی و شرمندگی داشتم چرا که به عنوان یک بازیکن باید در آن شرایط سخت به تیم کمک می‌کردم، حتی در آن شرایط در رختکن گریه کردم که چرا پایم چنین وضعیتی داشت و نتوانستم بازی کنم.  

شیرین‌ترین خاطره دوران ورزشی‌ خود را بگویید؟

خاطره شیرین را که گفتم حرکت آقای مراغه‌چیان بود و دیگری دو بار قهرمانی در جام تخت جمشید با تیم پاس و قهرمانی با تیم تاج در جام حذفی. در المپیک ارامنه هم چند خاطره خوب دارم. در همان مسابقات المپیک ارامنه بچه‌های دونده مسابقه می‌دادند. باشگاه آرارات آن موقع چهار دونده ملی‌پوش داشت. به من، برادرم، آندرانیک اسکندریان و یکی از دوستان بچه محل که فوتبال بازی می‌کردیم گفتند بیایید و شرکت کنید. ما هم که در ماده ۴ در ۱۰۰ متر امدادی که چوب به یکدیگر می‌دادند، کار نکرده بودیم. آنهایی که در تیم ملی بودند اول شدند و ما دوم شدیم. ولی در ۴ در ۱۰۰ متر سرعت اول شدیم. به ما گفتند شما بیاید دوومیدانی تمرین کنید. واقعا خیلی شیرین است که انسان در رشته‌هایی که کار می‌کند، صاحب موفقیت و قهرمانی می‌شود، شیرین است و در خاطره‌ها می‌ماند.

در مجموع خیلی زود از فوتبال خداحافظی کردید. حتی به نوعی می‌توان گفت که خروج شما از استقلال پایان عصر ورزش قهرمانی برای شما بود. چرا خیلی زود از فوتبال کنار رفتید؟

متاسفانه وقتی به تیم تاج رفتم امیدوارم بودم که خوب بازی کنم و سال‌ها به کارم ادامه بدهم اما همان اوایل ضعف مدیریتی مرا اذیت کرد چرا که فکر می‌کردم تیم تحت مدیریت آقای تیمسار خسروانی که یک فرد نظامی است، بسیار نظم و انضباط دارد ولی اینطور نبود. این موارد را حس کردم و یکسری مسائل دیگر هم پیش آمد که مرا دلسرد کرد. بعد که رضایت‌نامه‌ام را دادند من از خدا خواسته آن را قبول کردم. بعد که به تیم پاس رفتم، اگر این تیم به دسته دوم نمی‌رفت، شاید چند سال دیگر ادامه می‌دادم اما وقتی که تیم پاس به دسته دوم رفت دنبال کار و کاسبی و ازدواج رفتم.

در آن مقطع به چه شغلی مشغول شدید؟ فکر نکنم خیلی درآمد زیادی از فوتبال کسب کرده باشید؟

نه، متاسفانه. هر چه داشتم با برادرم یک مغازه گرفتیم و چند سال کار کردیم. الان هم چند سال است که گرفتار یک برج‌ساز شده‌ایم و مغازه‌ای که خریدم و تعویض کردم هنوز تحویل نگرفته‌ام. حالا تازه پول آن را به ستاد اجرایی فرمان امام داده‌اند و ان‌شاءالله درست شود که بتوانیم کاسبی کنیم و همان راه را ادامه بدهیم.

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

نمی‌دانم چقدر اخبار و فضای فعلی فوتبال را پیگیری می‌کنید. اگر بخواهید مقایسه‌ای در مورد شرایط مالی و سخت افزاری آن زمان فوتبال ایران نسبت به برهه کنونی داشته باشید، چه می‌گویید.

آن زمان بیشتر تعصب روی پیراهن وجود داشت. واقعا پول اولویت دوم بود. حالا درست است که زندگی برخی با حقوق فوتبال می‌گذشت ولی واقعا تعصب لباس مطرح بود. فوتبال آن موقع خیلی فرق می‌کرد. در حال حاضر فکر می‌کنم پول زیادی وارد فوتبال شده است. چند سال پیش فکر می‌کنم چند مدیر برای اینکه می‌خواستند نتیجه بگیرند، شروع به هزینه‌های زیادی کردند. در مقابل این هزینه‌ها اما بازدهی لازم وجود ندارد. آقای دادگان هم آن زمان صحبت کردند که نباید به این بازیکنان این مقدار پول بدهند. فکر می‌کنم حرف درستی می‌زدند. الان هم شاهد مسائل گوناگونی در فوتبال هستیم که حتی در لا به لای آن به داوران پول می‌دهند یا بازیکنان را می‌خرند. اینگونه مسائل زیاد است. شاید آن زمان هم وجود داشت ولی تا این حد نبوده است. فکر می‌کنم فضا خیلی فضای بدی است و امیدوارم درست شود.

در حال حاضر پرونده‌ای به نام فساد در فوتبال ایران مطرح شده و گویا برخی افراد سکه دریافت کرده‌اند. به چه دلیل فضای فوتبال ایران از تعصب به لباس و به عشق به تماشاگر تا این حد تغییر و همه دغدغه‌ها سمت و سوی مالی پیدا کرده است؟

نمی‌دانم. فکر می‌کنم مشکلات زندگی باعث این موارد شده است اما هر دلیلی باعث نمی‌شود که این مقدار پول جابجا شود. وقتی صحبت از ۵ میلیون دلار می‌شود، میزان این پول‌ها واقعا وحشتناک است. واقعا متاسفیم که چنین مسائلی را می‌شنویم. مشکلات معیشتی شاید باعث بروز این مسائل شده باشد ولی حد پول‌هایی که در پرونده فساد مطرح است صرفا برای گذران زندگی نیست. آدم نمی‌داند چه بگوید. اینجا را درست می‌کنید یک جای دیگر خراب می‌شود. به نظرم شرایط خوبی نداریم و آینده خوبی برای این فوتبال با این مسائل پیش‌بینی نمی‌شود. اگر این طور پیش برود، شاید فیفا حکم محرومیت صادر کند. همین مسائل خصوصی‌سازی باشگاه‌ها که واقعا سخت است. همین الان تیم استقلال را به پتروشیمی خلیج فارس داده‌اند. مجددا این باشگاه‌ها دولتی هستند. دوباره این مسائل مالکیتی پیش می‌آید. رد و بدل شدن این پول‌ها به فوتبال ایران ضربه می‌زند و به نظرم کار درستی نیست و در بلند مدت نتیجه نخواهد داد.

در مورد آقای حسن حبیبی که به نوعی باعث شکوفایی فوتبال ارامنه و باشگاه آرارات شد صحبت کنید. آیا به نظرتان شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که در آینده دوباره شاهد رشد فوتبال ارامنه در کشور باشیم؟

تصور می‌کنم هر چند سخت اما شدنی است. باید یک تصمیم درستی از سوی هیات مدیره باشگاه آرارات اتخاذ شود. البته اساس‌نامه‌ باشگاه به گونه‌ای است که تیم‌های ورزشی ما آماتور هستند و نباید پول پرداخت کنیم. قبلا آیین‌نامه به این شکل نبود و می‌توانستند پرداخت هزینه داشته باشند ولی باید تغییراتی در آیین‌نامه ایجاد کنند که از همه موارد مهم‌تر، مساله بودجه است تا بتوانند از کمک‌های دولت یا از سرمایه‌داران ارامنه کمک بگیرند.

یعنی الان کسی نیست که بتواند به باشگاه آرارات پول تزریق کند تا بتوانید بازیکن بخرید و در سطح اول فوتبال ایران حضور داشته باشید؟

در واقع هستند افرادی که بخواهند سرمایه‌گذاری کنند و پول بدهند اما آنها می‌خواهند همه چیز به نام خودشان باشد که سیستم باشگاه آرارات نمی‌تواند این مساله را قبول کند. می‌توانند چون پول پرداخت می‌کنند برند خود را در باشگاه یا روی پیراهن تبلیغ کنند اما به نظرم باید یک مقدار اساس‌نامه باشگاه آرارات عوض شود و بودجه طوری باشد که به خود باشگاه تحویل شود یا باشگاه درآمدزایی کند. در یک سال اخیر که به هیات ورزشی آرارات آمده‌ام یک مقدار درآمدزایی باشگاه را بیشتر کردم که بتواند هزینه‌های خودش را تقبل کند؛ از آکادمی گرفته تا زمین تنیس. سال‌هاست که استخر باشگاه آرارات دچار مشکل شده و حدود ۵ یا ۶ میلیارد تومان هزینه دارد که ما نمی‌توانیم آن را تامین و پرداخت کنیم تا از درآمدزایی آن استفاده کنیم. همینطور کفپوش سالن بسکتبال حدود ۴۰ تا ۵۰ سال است که از بین رفته و برای بازسازی آن ۴ یا ۵ میلیارد هزینه نیاز است. فضای سبز، آبرسانی و ... به طور خلاصه مشکلات زیادی وجود دارد.

ولی باشگاه آرارات فضا و موقعیت مکانی خوبی دارد.  

بله! درست است ولی متاسفانه مشکلات زیادی داریم. جالب است بدانید زمانی که تیم بانوان آلمان در ایران حاضر می‌شود بلافاصله به باشگاه آرارات می‌آیند چون به هتل نزدیک است و می‌توانند به خوبی آنجا تمرین کنند. علاوه بر این از کشورهای دیگر نیز که در ایران حاضر می‌شوند برای استفاده از امکانات، به مجموعه ورزشی آرارات می‌آیند، بنابراین باید یک مقدار برای بازسازی باشگاه به ما کمک شود. مدتی است که از میرشاد ماجدی، رئیس هیات فوتبال استان تهران درخواست همراهی داشته‌ایم و قرار شد برای بازدید به باشگاه آرارات بیاید.

استقلال در زمان ساپینتو تمریناتش را در زمین چمن آرارات انجام می‌داد.

۲ سال قبل بود که واسطه شدم و با سردار آجورلو صحبت کردم تا استقلال تمریناتش را آنجا انجام بدهد اما متاسفانه هنوز یک چک ۳۰۰ میلیون تومانی ما را نداده‌اند و هر چقدر هم که دنبال این قضیه می‌روم فعلا بی‌نتیجه بوده و یکی از این مشکلات هم همین است. ‌البته اگر بتوانیم زمین را اجاره دهیم اتفاق خوبی رخ داده و همه می‌توانند از این زمین که در اختیار باشگاه آرارات است، استفاده کنند.

در مورد آقای حسن حبیبی و همکاری‌اش با آرارات هم توضیح دهید.

حسن حبیبی هم یکی از بهترین مربی‌ها بود که در تیم پاس، تیم ارتش و تیم ملی امید کار کرد و شاید اگر در تیم امید کمتر او را اذیت می‌کردند، آن تیم  به راحتی می‌توانست به المپیک صعود کند. در باشگاه آرارات هم کار ایشان خیلی خوب بود و در واقع هیچ ایرادی نمی‌توان گرفت. اگر هم موارد خیلی کمی ضعف وجود داشت به نظرم به دلیل حضور اعضایی از هیات مدیره بود که در واقع این‌کاره نبودند و در کار وی دخالت می‌کردند. روی هم رفته خیلی مربی موفق و خوبی بود و متاسفانه امروز که با همسرشان صحبت می‌کردم، حال خوشی ندارند و آلزایمر گرفته‌اند و خیلی تحت مراقبت هستند. البته همسرشان گفتند که دارو مصرف می‌کنند. حدود ساعت ۱۱:۳۰ یا ۱۲ بود که تماس گرفتم، همسرشان گفتند که وی خواب است. سوال پرسیدم که آیا قادر به پیاده‌روی هستند؟ همسرشان در جواب گفتند که در محوطه خانه پیاده‌روی می‌کنند و گفتم که ان‌شاءالله خدا شفا بدهد. بازیکنان زیادی زیر نظر او کار کردند.

در مورد تیم پاس هم باید بگویم متاسفانه این تیم را در شرایطی به همدان منتقل کردند که سابقه قهرمانی آسیا را داشت و چندین سال جزو بهترین تیم‌های ایران بود. می‌توانم بگویم بهترین مربیان کشور از تیم پاس به فوتبال ایران معرفی شدند. حشمت مهاجرانی، محمود یاوری، اصغر شرفی، حسن حبیبی، گودرز حبیبی، فکری، جواد نکونام، حسین فرکی، محمد دینورزاده، علی و مهدی مناجاتی، فیروز کریمی، فرهاد کاظمی و حتی یحیی گل‌محمدی هم در پاس حضور داشتند.

واقعا پاس در فوتبال ایران یک قطبی بود.

بله! دقیقا. وقتی این تیم را به شهر همدان انتقال دادند، از بین رفت. در تلاش هستیم تا ببینیم این امکان وجود دارد که آن را به شهر تهران بازگردانیم یا خیر؟

کسی نبود که به شما بگوید زود از فوتبال خداحافظی می‌کنید؟

۲۷ ساله بودم که از فوتبال خداحافظی کردم. بهترین زمان فوتبالم بود. یک زمان چیزی برای شما تمام می‌شود و زده می‌شوید. برای من هم اینگونه بود و قسمت شد که ازدواج کنم و بچه دار شوم و به دنبال کار و زندگی بروم.

درخواست مُهر نماز یک استقلالی از هم‌تیمی مسیحی/ شلیک به عکس داماد در ماه عسل!

صحبت پایانی...

من فقط آرزو می‌کنم تمام مسائل حاشیه‌ای از فوتبال ایران کنار بروند و تیم‌ها بتوانند کار خودشان را درست انجام دهند. طوری نشود که همه به امید داور و با صرف هزینه بیشتر فعالیت کنند و بازیکنان را نسبت به ارزش واقعی خودشان با قیمت بیشتری بخرند. ما در کشور بازیکنان جوان و با استعداد زیادی داریم که اگر برای این بازیکنان وقت بگذارند به موفقیت می‌رسند. اگر از این استعدادها درست استفاده شود ما می‌توانیم ۲ یا ۳ تیم ملی ایران در سطح جوانان و امید داشته باشیم. نباید مقطعی کار کنیم. باید برای ترکیب تیم بزرگسالان از بازیکنان تیم امید استفاده کنند و آینده‌نگری داشته باشند. مسائل مادی، کارهای خلاف قانون، رشوه به داوران و مسائل اینچنینی به فوتبال پاک ضربه می‌زند. ما باید مثل همه کشورهای دنیا یک فوتبال پاک داشته باشیم، امیدواریم روزی به این هدف برسیم.

به نظرم تا وقتی کمک داور ویدیویی نباشد، تمام تیم‌ها اعتراض دارند. از تیم‌های صدرنشین تا قعرنشین و هجمه زیادی علیه داوری ایجاد می‌کنند. البته فقط داوران مقصر نیستند و متاسفانه کمک داور ویدیویی مشخص نیست چه زمانی به فوتبال ایران وارد می‌شود. حتی بهترین داوران دنیا با وجود کمک داور ویدیویی مرتکب اشتباه می‌شوند. در فوتبال ایران متاسفانه همه چیز بدون سخت افزار است و مشکلات بر سر داوران خراب می‌شود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha