حالا شاید براتون سوال پیش بیاد کە چرا باید این کتاب را مطالعە کنیم، اگر تنها بە سر فصل کتاب نیم نگاهی بیندازید، پاسخ سوال خود را دریافت خواهید کرد.
با کسانی کە با تو مهربان نیستند مهربان نباش، نگران بدبخت بودن نباش، بە خودت افتخار کن، تحت تاثیر حرفهای دیگران قرار نگیر، خوشحال باش کە یک فرد معمولی هستی، زندگی هیچکس کامل نیست، همانطور کە هستی زندگی کن، برای برآوردە کردن انتظارات دیگران زندگی نکن، خودت تصمیم گیرندە زندگیات باش، تلاش نکن کە همە تو را درک کنند، تلاش نکن با همە کنار بیای، خودت را سرزنش نکن، زندگی را سادە بگیر، فکر نکن هدف اصلی زندگی شاد زیستن است و ... این عبارتها همە و همە تنها بخش کوچکی از عنوان بخشها و سرفصلهای کتاب مذکور است.
بە عنوان و سرفصلهای کتاب توجە کنید، در طول روز چندبار بە این عبارتها فکر میکنید؟ و چندبار بەخاطر این مسائل ظرف نازک احساستان ترک برداشتە است؟
معرفی کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم
کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم، به قلم کیم سوهیون، از پرفروشترین کتابهای کره جنوبی است. این کتاب با زبانی ساده و صمیمی، راهنمایی سرشار از توصیههای سودمند ارائه میدهد و به شما میآموزد بر احساس پوچی غلبه کنید، معیارهای خودتان را بیابید، تحت تأثیر تجویزها و نظرات غیرمنطقی دیگران تصمیم نگیرید و با وجود نقصها و کاستیها از زندگی لذت ببرید.
دربارهی کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم
روزگاری بود که کیم سوهیون (Kim Soo-Hyun) نویسنده اهل کره جنوبی، دائماً احساس پوچی و سردرگمی داشت. همیشه بار سنگین خطایی مبهم را با خودش حمل میکرد؛ انگار که اشتباه بزرگی مرتکب شده باشد، اما نمیدانست آن اشتباه چیست. به عنوان یک دانشجو و بعدها شاغل، در مورد درست یا غلط بودن انتخاب رشته یا شغلش مطمئن نبود. احساس میکرد به اندازه کافی کتاب نمیخواند، مهارتهایش را به درستی نمیشناسد، تضمینی برای آیندهاش ندارد و فکر میکرد آدم بیارزشی است. اوضاع به همین منوال میگذشت و او به جستوجوی دلایل احساساتش میگشت. کمکم به این دلایل پی برد و به این نتیجه رسید که حتی اگر از نظر تمام دنیا، آدم بیارزشی محسوب شود، خودش باید به خودش احترام بگذارد و بیدلیل احساس مقصر بودن نداشته باشد.
همە ما بارها در محیط کار مورد ظلم، بی احترامی و بی توجهی قرار گرفتەایم؛ اما دم نزدەایم، "کیم سوهیون" در بخش اول کتاب "تصمیم گرفتم خودم باشم" درباره عزت نفس توضیح میدهد و میگوید در هر شرایطی در برابر توهین بایستیم و شجاعت این را داشته باشیم که اگر مورد بیاحترامی قرار گرفتیم، بیهوده تواضع نشان ندهیم و وانمود نکنیم که همه چیز عادی است! نگذاریم آدمهای رهگذر زندگیمان به ما آسیب بزنند و در عین حال خودمان نیز به دیگران حسادت و توهین نکنیم.
ما در طول روز بارها و بارها صفحات زندگی بلاگرها را زیر و رو میکنیم و باطن زندگی خود را با ظاهر جذاب و مجازی زندگی آنها مقایسە میکنیم، کیم سوهیون نویسندە کتاب میگوید: "وقتی تازە وارد دنیای اینستاگرام شدە بودم در میان پستها عکس زنی جذاب توجهم را جلب کرد. از روی کنجکاوی صفحەاش را بالا و پایین کردم و ناگهان صبحانەای کە آن روز خوردە بودم بە چشمم حقیر آمد و کیف پولکی ٨۹۰۰ وونیام کە خیلی پزش را میدادم، کهنە بە نظر میرسید! کیم سوهیون با بیان این خاطرە میخواهد این پیام را بە خوانندگان خود منتقل کند کە با کنجکاوی در زندگی بلاگرهای مجازی، بهای زیادی پرداخت میکنیم کە تاوان آن از دست رفتن انرژی، توان، زمان و ... ما است، این در حالی است کە انرژی و کنجکاوی ما فقط باید صرف مراقبت از زندگی خودمان باشد.
همە ما در طول دوران زندگی خود با افرادی برخورد کردەایم کە بە هر نحوی تلاش کردەاند کە بە ما توهین کنند و عزت نفسمان را خدشەدار کنند! و البتە کە موفق هم شدەاند و برای مدتهای زیادی ذهن ما را بە خود مشغول کردەاند، کیم سوهیون در این کتاب تاکید کردە کە بە هیچ عنوان نباید توهین کرد! اما اگر توهین شنیدی هم دلگیر نشو! زیرا بسیاری از افراد با توهین کردن بە شما سعی در جلب توجە، در مرکز قرار دادن خود و پایین کشیدن شما را دارند و در جملە زیبایی بە خوانندگان خود این پیام را رساندە است کە " بە من گوش کن: در دنیایی کە افراد بە یکدیگر حملە میکنند، هیچکس خوشبختی را پیدا نمیکند".
کیم سوهیون در بخش دیگر کتاب به این نکتە میپردازد که مثل خودمان زندگی کنیم، برای اینکه چنین چیزی را یاد بگیریم، سؤالهایمان را در مورد زندگی پشت گوش نیندازیم. راحتطلب نباشیم و به تجویزهای دیگران اکتفا نکنیم. شجاعانه با خود حقیقیمان روبهرو شویم و سلیقه خود را بسازیم.
در بخش دیگر این اثر راههایی را برای پایین آوردن اضطراب ارائه میکند و میگوید که باید عدم قطعیتِ زندگی و احساس نگرانی را بپذیریم و یاد بگیریم با مشکلات زندگی کنیم.
در ادامە این کتاب از رویای دوران کودکی انسانها سخن میگوید، رویای قهرمان شدن، پزشک شدن، انسان بزرگ و غیرعادی شدن! بدون شک هیچکدام از ما در دوران کودکی بە اینکە یک فرد معمولی باشیم فکر نکردەایم و حال کە بە بزرگسالی رسیدەایم شاید این معمولی بودن بە مقدار زیادی ما را آزار دهد، نویسندە کتاب بە این دغدغە انسان گریزی زدە و میگوید: خوشحال باش کە یک فرد معمولی هستی و بە این فک کن کە حال یک بزرگسال معمولی هستی و ایدەآلهای دوران کودکی را کنار گذاشتەای، فکر میکنم همین جا نقطە شروع بلوغ آدم بزرگها است.
همچنین در بخش دیگر کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم، هنر زندگی کردن در کنار هم را توضیح میدهد. کنار گذاشتن نگاه رقابتی، رعایت حد و مرزهای دیگران و تشخیص بزرگی و کوچکی رنجها، از جمله موارد مهم این بخش است. در بخش پنجم با خوب جنگیدن، کمک کردن به دیگران و نسنجیدن خود با اعداد و پول به سوی زندگی بهتر میرویم و در نهایت در بخش ششم، با نترسیدن از گذشته و تجربه کردن و ساده گرفتن زندگی، گامهایمان را به سوی یکی زندگی خوب تکمیل میکنیم.
انتهای پیام
نظرات