به گزارش ایسنا، محمد بیداریان از اندک شناگران ایرانی است که حضور در المپیک را تجربه کرده است البته با رباط صلیبی پاره! او که سابقه حضور در المپیک ۲۰۱۲ لندن را در کارنامه دارد، المپیک ۲۰۰۸ پکن را صرفا به خاطر ۲۰ صدم ثانیه از دست داده بود. این ملیپوش سابق شنای ایران از دوران ورزش قهرمانیاش گفت و خاطرههای مختلفی را برای اولین بار نقل کرد؛ از شنای یک ملیپوش با مایوی پاره، ماجرای عجیب جوراب ملیپوشان در بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ قطر، سلفسرویس انواع چلوها توسط رییس وقت فدراسیون شنا در استخر، قصه ثانیه ۲۵ و...
در ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا با محمد بیداریان آمده است:
اگر صحبت اولیهای دارید، بفرمایید.
سلام و عرض ادب خدمت شما، اول از همه تشکر میکنم بابت فرصتی که به بنده و جامعه شنای کشور داده شد. من محمد بیداریان متولد سال ۱۳۶۷ هستم. دارای مدرک کارشناسی رشته تریبت بدنی و سالها در رشته شنا فعالیت داشتم. تنها نماینده ایران در المپیک ۲۰۱۲ لندن بودم و در حال حاضر هم در کمیته فنی شنا و عضو و سخنگوی کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک هستم.
چند ساله هستید؟ چه شد که بین این همه رشته ورزشی، شنا را انتخاب کردید؟
۳۶ سال سن دارم. شاید در ظاهر این خیلی اتفاق معمولی نباشد که قهرمان شنا بخواهد این موضوع را بگوید ولی از بچگی به شدت از آب میترسیدم. در این حد که وقتی با خانواده به نواحی شمالی کشور سفر میکردیم همه کنار ساحل میرفتند و من در خودرو مینشستم. حتی پیاده نمیشدم که روی ماسهها بخواهم بازی کنم. آخر ماجرا که همه وسایل را جمع میکردند من به این نتیجه میرسیدم که آنجا خطری ندارد و کنار خانواده میرفتم. این فرصت برایم پیش آمد که بتوانم از استخر کشوری که در آن زمان زیر مجموعه فدراسیون شنا بود، شنا را آغاز کنم.
میدانم مربیانی که به من آموزش شنا دادند را خیلی اذیت کردم. هنوز پدر و مادرم تعریف میکنند که وقتی به استخر میآمدیم، مربیات گله میکرد که جای چنگ زدنهایت روی شانه ماست، از دست آنها فرار میکردم یا وقتی که خیلی به من فشار میآمد زیر دوش میرفتم و پنهان میشدم که فقط کلاس شنا تمام شود ولی کم کم با شنا و آب انس پیدا کردم. در کرال سینه و کرال پشت مربی داشتم که آقای شفیعی مربی من بود. شنای پروانه و شنای قورباغه را خودم یاد گرفتم. بعد از آن بر حسب علاقهای که پیدا کردم، وارد مدرسه شنای استخر کشوری شدم. شش سالگیام تمام شده بود و در سن هفت سالگی در مسابقات قهرمانی کشور مشهد، توانستم اولین مدال قهرمانی کشورم را کسب کنم. از آنجا روند حضور من در مسابقات شنا شروع شد و در سن ۱۵ سالگی به عضویت تیم ملی درآمدم. بعد از آن هم تا مدال ردههای سنی آسیا، مدال داخل سالن آسیا و المپیک توانستم پیشرفت داشته باشم.
ما کلا چند شناگر المپیکی داشتیم؟
۱۹۹۶ آتلانتا اگر اشتباه نکنم، آقای رضاخانی نماینده ایران بود. سال ۲۰۰۰ آقای حمیدرضا مبرز و ۲۰۰۴ آقای بابک فرهودی در المپیک حضور یافتند. سال ۲۰۰۸ آقای محمد علیرضایی و ۲۰۱۲ بنده نماینده ایران بودیم و ۲۰۱۶ نیز آقای آریا نسیمی شاد و سال ۲۰۲۰ نیز آقای بالسینی نمایندگان ایران بودند.
همه اینها با وایلد کارت توانستند در مسابقات شرکت کنند یا خودشان ورودی کسب کردند؟
تنها کسی که خودش توانست ورودی کسب و در مسابقات شرکت کند، آقای علیرضایی در سال ۲۰۰۸ بود ولی بعد از مسابقات المپیک ۲۰۰۸ فدراسیون جهانی شنا، روند سهمیههای اعطایی را متفاوت کرد. قبل از سال ۲۰۰۸ کسب سهمیه اینگونه بود که یک سهمیه به فدراسیون میدادند و فدراسیون شنا هر کسی را که دوست داشت بر حسب توانایی و آمادگی بدنی شناگر به مسابقات المپیک اعزام میکرد ولی بعد از سال ۲۰۰۸ یک قانون جدید توسط فدراسیون جهانی وضع شد که مثلا از ایران هر شناگری که در آخرین مسابقات جهانی قبل از المپیک، شرکت میکرد در مادههایی که ورزشکارانش شرکت میکنند هر کسی بیشترین فینا پوینت را در آن ماده توانسته به دست بیاورد، جواز حضور در المپیک را کسب میکند. بنده در ماده ۱۰۰ متر آزاد، بیشترین فینا پوینت را داشتم که توانستم در المپیک ۲۰۱۲ شنا کنم. همین طور آقای نسیمی شاد در سال ۲۰۱۶ در ماده ۲۰۰ متر قورباغه این اتفاق برایش افتاد و در المپیک ریو شرکت کرد یا آقای بالسینی در ماده ۲۰۰ متر پروانه این اتفاق برایش افتاد و این سهمیه به نام شخص اعطا میشود.
بهترین نتیجهای که شناگران ایرانی در ادوار المپیک کسب کردند، چه بوده است؟
واقعیت من قبل از سال ۲۰۰۴ را خیلی اطلاع ندارم چون خودم شنا میکردم و سنم کمتر بود و رتبه خودم در میان ۹۶ شناگر ۱۰۰ متر آزاد المپیک لندن، ۴۷ شد.
چرا ما در رشته شنا تا این حد با دنیا اختلاف داریم؟ از نظر ژنتیکی شرایط لازم را نداریم یا از نظر تجهیزات و زیرساخت عقب هستیم؟
ما از نظر توانایی و فیزیکی هیچ چیزی کم نداریم. چون ما در خیلی از مقاطع ثابت کردیم حتی با بهترینهای آسیا هم میتوانیم رقابت کنیم. مثل بازیهای آسیایی، داخل سالن آسیا یا ردههای سنی آسیا ولی واقعیت امر، به ۲ مقوله در ساختار ورزش ایران اهمیت داده نداشته است؛ اولی بخش سخت افزار است. ما در طول زمانی که شنا میکردیم فقط استخر آزادی را برای مسابقات قهرمانی داشتیم. در حال حاضر فکر میکنم ۱۰ یا ۱۲ استخر استاندارد ۵۰ متر، در کشور وجود ندارد که از این تعداد استخرها شاید فقط ۲ مورد در اختیار فدراسیون شنا باشد. حتی در استانهای دیگر این شرایط خیلی کمتر پیش میآید که به غیر از یک یا دو استان بتوانند از استخر ۵۰ متر استفاده کنند.
نکته بعد به این برمیگردد که شنا ورزشی است که کاملا با تکنولوژی در حال پیشرفت است، بنابراین رشتههای ورزشی که به تکنولوژی نیاز دارند شاید ما در آنها خیلی کمتر شاهد پیشرفت هستیم و اگر هم در حال پیشرفت باشیم به صورت ورزشکاران محدود توانستهایم در این رشتهها موفق عمل کنیم. تفاوتی که شنا با بقیه رشتهها دارد این است که شما همه رشتههای ورزشی را در حالت و شرایط عادی زندگی انجام میدهید ولی رشته شنا تنها رشتهای است که در محیط آب ورزشکار باید فعالیت داشته باشد و بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد بدنش داخل آب است و شنا تنها رشته ورزشی است که فرد به صورت افقی فعالیت خود را آن انجام میدهد. پس در نتیجه فیزیک و فیزیولوژی بدن خیلی در آنالیز و عملکرد ورزشکار میتواند تاثیرگذار باشد.
در خصوص اینکه ما در رشته شنا عقب هستیم، میتوانم بگویم ما میتوانیم شنا را به ۲ بخش تقسیم کنیم. بخش اول اینکه خیلی از تیمهای مطرح دنیا در آسیا فعالیت میکنند مثل چین، ژاپن، کره و به صورت محدود شناگران قزاقستان، سنگاپور و اندونزی. ما در بازیهای آسیایی اگر ۲ ورزشکار تا از چین، ۲ تا از کره، ۲ تا ژاپن و ۲ ورزشکار قزاق را کنار بگذاریم این یعنی ۸ تا شناگر که راهی مرحله پایانی شدهاند و این یعنی فقط دو خط برای کل آسیا خالی میماند که در بازیهای آسیایی میخواهند راهی مرحله نهایی شوند و رقابت خیلی سنگین و سختی است.
این پیشبینی من است؛ هر موقع ما بتوانیم در بازیهای آسیایی صاحب مدال شویم، قطعا میتوانیم ورودی المپیک را به راحتی کسب کنیم و این اتفاق به مرور زمان به جایی میرسد که میتوانیم فینال قهرمانی جهان را ببینیم و فینال قهرمانی المپیک را داشته باشیم و حتی سال گذشته با تغییر و تحول در کادر فنی تیم ملی که آقای رضوانی هم خیلی به آن اشاره دارند که بتوانند از جوانها استفاده کنند با حضور یک مربی ایرانی، شاهد بودیم بخشی از برنامه استراتژی کمیته فنی شنا تدوین شود و این میتواند نویدبخش باشد چرا که در این استراتژی حتی مدال المپیک را هم برای سالهای آینده دیدهایم. همه این عوامل به این برمیگردد که هم سخت افزار در اختیارمان باشد هم اینکه بتوانیم ثبات مدیریتی که در گذشته بوده است را حفظ کنیم. همانطور که خبرنگاران هم گفتند نسل طلایی شنای ایران در سال ۲۰۰۹ بود، زمانی که ما شنا میکردیم و از قهرمانی جهان سال ۲۰۰۹ گرفته تا بازیهای آسیایی داخل سالن که در ویتنام برگزار شد را شامل میشود. بعد از آن ما شاهد تغییر و تحول مدیریتی بودیم. تغییر و تحولات که انجام شد، چند دوره سرپرستی را داشتیم. بعد از آن آقای محسن رضوانی آمد که خودش از این جامعه ورزشی بود و این مسئله خیلی نویدبخش بود. در رشته شنا، اسفند ماه سال گذشته شاهد این بودیم که بهترین نتیجه تاریخ در مسابقات ردههای سنی آسیا، فلیپین رقم بخورد. ما توانستیم ۱۲ مدال کسب کنیم. یک مدال طلا گرفتیم و شیرجه توانست ۵ مدال کسب کند. واترپلو دوم شد و این موضوع نشان میدهد ثبات مدیریت، در رشته شنا که بسیار دیر بازده است؛ یعنی یک ورزشکار از وقتی که ۴ نوع شنا را یاد میگیرد و میخواهد وارد فاز تمرینی شود باید ۱۰ هزار ساعت تمرین مداوم داشته باشد. این نشان میدهد شنا یک ورزش دیربازدهای است. یعنی شاید یک ورزشکار در سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی نتواند به اوج خودش برسد ولی شاید در سن ۲۵-۲۶ سالگی بتواند به این مهم دست پیدا کند. نسل فعلی میتواند پایهگذاری شود و نسبت به نسل سال ۲۰۰۹ قطعا شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
چقدر ما با کسب سهمیه مستقیم المپیک فاصله داریم و این فاصله با برترینهای دنیا چقدر است؟
۲ رکورد کسب سهمیه المپیک در شنا وجود دارد. یک سهمیه A است که شناگران و کشورهایی بیشتر دنبال آن هستند که در مادههای مختلف ۲ شناگر میتوانند در آن ماده حضور پیدا کنند و یک ورودی B است که تازه این ورودی اگر رکورد شما جزء ۱۰۰ نفر اول رنکینگ جهانی باشد شما وارد المپیک میشوید. در دوره گذشته مهرشاد افقری توانست رکورد ورودی B المپیک را کسب کند ولی با توجه به اینکه خارج از آن زمان مقرری بود که اسامی باید به فدراسیون جهانی و کمیته بینالمللی المپیک برای کسب سهمیه اعطایی که به فدراسیون داده شده بود، اعلام میشد، مهرشاد افقری نتوانست در المپیک شنا کند.
در حال حاضر هم ما ۲ شناگر داریم که نزدیک به کسب سهمیه المپیک، ورودی B هستند. یکی آقای سامیار عبدلی هستند که در آلمان زندگی میکنند و لژیونر است و تمریناتش را در آن کشور ادامه میدهد و در ماده ۵۰ متر و ۱۰۰ متر آزاد شنا میکند. شناگر بعدی ما مهرشاد افقری است که ۴ سال پیش توانسته سدشکنی کند و این ورودی B را در ماده ۱۰۰ متر پروانه کسب کند. سال گذشته فدراسیون با جان اونسوی ترکیهای به توافق رسید تا وی به عنوان مدیر فنی تیمهای ملی همکاری داشته باشد. وی خیلی با اطمینان صحبت میکرد که مهرشاد افقری میتواند ورودی المپیک را کسب کند اما باید بدانیم رکوردهای المپیک که اعلام شده سطح رکوردیاش نسبت به چهار سال گذشته خیلی سختتر شده است و اگر شما در مسابقات قهرمانی جهان که در کشور ژاپن برگزار شد رکوردها را بررسی کنید فقط هفت یا هشت نفر توانستند ورودی A المپیک از کل دنیا را کسب کنند و این نشان میدهد سطح رکوردها بسیار پایین است. امیدواریم این سدشکنی انجام شود و مهرشاد افقری و سامیار عبدلی در زمان مناسب بتوانند در مسابقاتی که فدراسیون برنامهریزی کرده، شرکت کرده و کسب سهمیه کنند تا در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، شناگران ایرانی بتوانند با کسب سهمیه به رقابت بپردازند.
به متفاوت بودن جنس رشته شنا اشاره کردید، اینکه فعالیت شناگر به صورت افقی است. این مسئله تا چه حد باعث تمایز شنا با سایر رشتههای ورزشی میشود؟
شاید خیلی از رشتههای ورزشی تا این حد نیازمند علم فیزیولوژی و فیزیک نباشند. وقتی شما به صورت افقی قرار میگیرید، فشار قلبتان و جاذبهای که روی بدن فشار میآورد، متفاوت است و از همه مهمتر اینکه شما در یک محیطی قرار دارید که خود آب جرم دارد و محیط مقداری پیشروی شما را سخت میکند. اینکه ورزشکار بتواند در این شرایط، بدنش، خودش و حالت دست و پایش را هماهنگ کند تا بتواند پیشروی داشته باشد و در زمان مدنظر شنا کند، خیلی متفاوت است. شما میدانید سریعترین ورزش دنیا از نظر زمانی، ۱۰۰ متر دوومیدانی است ولی سریعترین ماده شنا ۵۰ متر آزاد است. مادهها از نظر متراژی با هم متفاوت است ولی از نظر فیزیولوژیکی فشاری که به یک ورزشکار در ماده ۵۰ متر آزاد وارد میشود قاعدتا به ورزشکار دیگری که در حالت عادی مشغول فعالیت است، وارد نمیشود و به همین دلیل است که خیلی از کشورهای بزرگ دنیا، فیزیکدانها، آنهایی که در بخش حرکات اصلاحی متخصص هستند یا افرادی که در رشته ریاضی فعالیت میکنند و میتوانند ورزشکاران را آنالیز کنند، وارد رشته شنا شدهاند. علاوه بر این فکر میکنم بیش از ۵ یا ۶ مربی هستند که دست به دست هم میدهند تا ورزشکار در رشته شنا موفق شود. واقعیت این است که ما اصلا شرایط سخت افزاری مناسب در کشور را نداریم که به این نقطه برسیم. در زمانهایی که ما ورزش میکردیم در سال ۲۰۰۸-۲۰۰۹ این اتفاق افتاد تا بتوانیم در بازههای زمانی بلندمدت در کشور کرواسی تمرین کنیم و این امکان بعد از سالها برای ورزشکاران ما فراهم شده است و میتوانند با حضور جان اونسوی در ترکیه کمپ بزنند و با ورزشکاران مطرح ترکیهای تمرین کنند.
در مورد رکوردهایی که جابجا کردید، بگویید.
من رکورددار ۱۰۰ متر آزاد به مدت ۱۱ سال بودم که بعد از من سینا غلامپور رکوردم را جابجا کرد. رکورددار مادههای تیمی ۴ در ۱۰۰ متر آزاد، ۴ در ۱۰۰ مختلط و ۴ در ۲۰۰ متر آزاد در استخر مسافت بلند بودم. رکورددار ۵۰ متر و ۱۰۰ متر در استخر کوچک (۲۵ متر به اصطلاح) بودم و در حال حاضر رکورددار مادههای تیمی در استخر ۲۵ متر هستم.
در مورد رویدادهای مهمی که حضور داشتید، بگویید و به مهمترین رویداد یعنی المپیک اشاره کنید.
اولین حضورم به عنوان ورزشکار تیم ملی، مسابقات غرب آسیا بود که در سال ۲۰۰۵ در قطر برگزار شد. قبل از آن در مسابقات ردههای سنی که در تایلند برگزار شد، افتخار حضور داشتم. بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ را به عنوان ورزشکار کاروان ایران در رشته شنا حضور پیدا کردم. در مسابقات قهرمانی جهان استخر مسافت بلند سال ۲۰۰۷، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ شرکت کردم. در ۲ دوره مسابقات جهانی استخر مسافت کوتاه و ۳ دوره بازیهای آسیایی داخل سالن حضور پیدا کردم و آخرین رویدادی که بعد از المپیک ۲۰۱۲ لندن در آن حضور داشتم، بازیهای آسیایی داخل سالن ۲۰۱۳ اینچئون کره جنوبی بود.
تصور نمیکنید که حضور در المپیک ۲۰۰۸ پکن برای شما از دست رفت؟ در مورد عدم حضور در این مسابقات توضیح دهید.
فدراسیون برای المپیک ۲۰۰۸ برنامههای خیلی خوبی در نظر گرفته بود که نخستین بار بود چنین اتفاقی رخ میداد. تقریبا ۳ ماه بنده، آقایان علیرضایی و حضرتی به عنوان مربی به کرواسی اعزام شدیم. قبل از آن هم کمپ ارتفاع را به همراه تیم کرواسی در کشور بلغارستان سپری کردیم. در چند مسابقه در کرواسی شرکت کردیم و در آخرین مسابقات کسب سهمیه که در کرواسی برگزار میشد صبح روز مسابقه در ماده ۱۰۰ متر آزاد شنا کردم و برای مسابقات بعد از ظهر که آماده میشدم، نتایج مرحله مقدماتی وقتی که مشخص شد، هشت شناگر راهی مرحله پایانی شدند و به واسطه اینکه یک ورزشکار از رژیم اشغالگر قدس در دسته من حضور داشت، انصراف دادم و در مرحله پایانی ماده ۱۰۰ متر آزاد شنا نکردم و انصراف دادم. با توجه به صحبتی که آقای حضرتی و خبازیان داشتند همراه با آقای کوترو که سرمربی تیم هم بود، درخواستی مطرح شد تا من بتوانم به صورت انفرادی بعد از اتمام مسابقات، رکوردگیری و کسب سهمیه کنم اما فقط ۲۰ صدم ثانیه کم آوردم و نتوانستم ورودی المپیک ۲۰۰۸ پکن را کسب کنم. شاید یک ورزشکار آن زمان فکر کند همه چیز تمام میشود و آن موقعیتی که برایت اتفاق میافتد، دیگر پیش نمیآید ولی به لطف خدا با توجه به اینکه این کار را با حس خودم انجام دادم، موقعیت برایم پیش آمد تا چهار سال بعد تمرین و در ۲۴ سالگی در المپیک لندن شنا کنم. البته با توجه به تمهیداتی که فدراسیون دیده بود، توانستم المپیک ۲۰۰۸ را از نزدیک نه به عنوان شرکت کننده بلکه به عنوان تماشاگر ببینم و مراسم افتتاحیه و مسابقات شنا را در دو روز ابتدایی حضور داشته باشم. شاید حضور من به عنوان یک تماشاچی در المپیک ۲۰۰۸ باعث شد که عزمم را جذب کنم و با انگیزه در المپیک ۲۰۱۲ نماینده ایران باشم.
در مورد عدم رقابت با شناگر رژیم صهیونیستی که حاضر نشدید با او مسابقه بدهید، بگویید.
عرض کردم با توجه به اینکه در مرحله مقدماتی شنا کردم و در مرحله بعد شناگران وارد مرحله پایانی میشوند، یک شناگر از رژیم اشغالگر قدس در مرحله پایانی حضور داشت. به واسطه مردم مظلوم غزه و بیانات مقام معظم رهبری انصراف دادم. میتوانم بگویم این اتفاق باعث شد که شاید ۴ سال دیگر انگیزه پیدا کنم که نشان بدهم، شاید به دلیل قلبی نتوانستم در المپیک شرکت کنم و با اینکه نتوانستم در المپیک ۲۰۰۸ شرکت کنم، چیزی را از دست ندادم و این فرصت برایم ایجاد شد که در المپیک ۲۰۱۲ بتوانم شرکت کنم.
از المپیک ۲۰۱۲ لندن بگو. شرایط المپیک، تفاوتش با سایر مسابقات از جمله مسابقات جهانی و حتی آسیایی؟ واقعا هدف نهایی ورزشکاران در رشتههای مختلف حضور در المپیک و کسب مدال است؟ اساسا کمیت ورزش را با المپیک میسنجند، چقدر فضای المپیک به ویژه در رشته شنا، متفاوتتر از بقیه رشتهها است؟
وقتی شما از یک ورزشکار که در رده سنی پایین فعالیت میکند و به ورزش علاقمند است سوال میپرسید که دوست دارد به چه نقطهای برسد، میگوید من دوست دارم مدال المپیک بگیرم. در یکسری رشتهها، اسطورهها بومی شدهاند و در وزنهبرداری، تکواندو، کشتی، دوومیدانی این اتفاق افتاده است که ورزشکاران داخلی ما یک الگوی داخلی برای خودشان دارند که در المپیک بتوانند مثل حسین رضازاده یا بهداد سلیمی وزنه بزنند، مثل حسن یزدانی و علیرضا دبیر کشتی بگیرند، مثل احسان حدادی پرتاب در وزنه داشته باشند ولی در یکسری رشتهها این امکان وجود ندارد که یک ورزشکار با توجه به شرایط موجود، مدال المپیک بگیرد که میتوان به ژیمناستیک یا شنا اشاره کرد. دوهای سرعت نیز در ایران اینگونه است و نمیتوانید در هیچ سطحی مسابقات را با المپیک مقایسه کنید. از بُعد جهانی، مسابقات المپیک تنها مسابقاتی است که هیچ رویداد ورزشی همزمان با آن برگزاری نمیشود. این درحالی است که زمان برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال به طور مثال مسابقات والیبال یا تیراندازی برگزار میشود. المپیک تنها رویدادی است که وقتی ورزشکاران طی آن ۲ هفته مشغول رقابت هستند و در تمام آن مدت محوریت و تمرکز مردم روی المپیک است.
قبل از اینکه به المپیک بروم تجربه مسابقات جهانی و داخل سالن آسیایی را داشتم. وقتی به المپیک رفتم به عنوان یک ورزشکار با تجربه در رشته شنا وارد این مسابقات شدم. ماده ۱۰۰ متر آزاد شنا، ۴ روز بعد از شروع مسابقات برگزار و ماده ۱۰۰ متر آزاد شنا، دقیقا بعد از مسابقات افتتاحیه برگزار میشود یعنی بعد از شب افتتاحیه ۳ روز استراحت و روز چهارم مسابقات صدمتر آزاد، مدنظر قرار میگیرد. در این مدت در استخر گرم و در استخر مسابقه، گرم و تمرین میکردم و شرایط مسابقه را میدیدم. مرحله مقدماتی و پایانی در استخر حضور داشتم که با آن جو آشنا شوم. در فیلمهایی که از تلویزیون هم پخش شد کاملا مشهود است زمانی که آماده میشدیم که حالت مسابقه بگیریم، بوق مسابقات دچار اشکال شد و سرداور مسابقه اعلام کرد از روی سکوها پایین بیایید. آنجا در دلم گفتم: «آخیش»! یعنی آنقدر سر و صدا و جو تماشاگران در مرحله مقدماتی پر فشار بود که قابل وصف نیست و شما جای خالی در سکوهای تماشاگران استخر پیدا نمیکردید. شاید آن زمان بعد از بوق دوم، ساکتترین زمان زندگی من بود. یعنی سکوت کاملی مرا فرا گرفت که مشابهش را ندیده بودم. حس میکردم هیچ کس نیست و فقط خودم قرار است مسابقه بدهم. ولی وقتی وارد آب شدم هیجان مسابقه وشرایط دوباره به حالت عادی برگشت. به خاطر همین دلیل است که وقتی خیلی از ورزشکاران بزرگ را هم میبینید، میگویند تحت تاثیر شرایط المپیک قرار گرفتند و نتوانستند عملکرد خودشان را داشته باشند. واقعا جو و شرایط در المپیک، متفاوت است.
در بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ قطر تیم ۴ نفره ایران با جوراب پای سکو حضور پیدا کرد و نزدیک بود مرتکب خطا شوید!
ما یک نسل جوان بودیم که با آمدن آقای خبازیان این نسل شکل گرفت و زیر نظر ایشان هم رشد کردیم. آن سال به غیر از حمید مبرز که سابقه حضور در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی را داشت و آقای علیرضایی که سنش ۲ یا ۳ سال از بقیه ورزشکاران بیشتر بود. شش شناگر دیگر ۱۶ یا ۱۷ سال سن داشتند. یعنی یک تیم کاملا نوجوان و کاملا نپخته بودیم. ماده ۴ در ۱۰۰ متر آزاد تیمی اولین رشتهای بود که بعد از انقلاب توانستیم راهی مرحله نهایی شویم. اینجا لازم است که بگویم در رشته شنا رسیدن به فینال چه در مسابقات جهانی، چه بازیهای آسیایی و چه المپیک، متفاوت با رشته دوومیدانی است. در شنا بر اساس رکوردی که در مرحله مقدماتی به دست میآوردیم، راهی مرحله پایانی میشدیم. یعنی شاید شما نفر چهارم شده باشید اما بتوانید به فینال برسید، شاید هم اول شده باشید اما در دستههای قبلی اینقدر دیگر رقبا سریع شنا کرده باشند که نفر هفتم یا هشتم شوید و سخت به فینال برسید. ما به عنوان تیم هشتم در ماده ۴ در صد متر آزاد، راهی مرحله پایانی شدیم.
در مرحله تیمی شنا، هر تیم ۴ ورزشکار دارد و این ۴ نفر باید با هم از قسمت هماهنگی بیرون بیایند. ما در خط هشت شنا میکردیم، یعنی اولین تیمی بودیم که از قسمت هماهنگی بیرون آمدیم و تا آن زمان تجربه حضور این تعداد از تماشاگر را نداشتیم. زمانی که از استخر آمدیم به قدری سر و صدا زیاد بود که باید مستقیم به پشت سکو میرفتیم اما آنقدر تماشاگران را نگاه میکردیم و محو جو استخر شده بودیم که در خط مستقیم راه نمیرفتیم. ۴ شناگر معرفی شدند و با گرمکن از قسمت هماهنگی پشت استخر آمده بودیم. نفر اول که شنا کرد، نوبت به نفر دوم که رسید به یکباره دیدیم آقای خبازیان و آقای حضرتی دائم از بالا به ما اشاره میکنند اما صدای آنها به ما نمیرسید. در نهایت با پانتومیم به ما نشان دادند که همه وسایلمان را درآوریم اما هنوز جورابهایمان در پایمان بود!
یعنی مربیان بال، بال میزدند؟
بله دست و پایشان را تکان میدادند. حتی نشان میدادند که مثلا جورابت را دربیاور! این یکی از جذابترین اتفاقاتی بود که تجربه کردیم. ما اصلا اگر با جوراب میپریدم داوران خطا میگرفتند. نمیدانم قوانین آن زمان چگونه بود یا عملکردمان چه میشد؟ درست است که ما در آن مسابقات هفتم شدیم اما تیم کویت را توانستیم پشت سر بگذاریم. این حس قشنگ در اولین فینال که شما اصلا محو جو ورزشگاه شوید و جورابتان یادت برود! اینکه مربی تمرکز دارد که شرایط را میشناسد و ورزشکار را راهنمایی میکند که جورابش را دربیاورد تا اتفاق بدتری نیفتد، اتفاق جالبی بود ولی سابقه نداشت. اگر این اتفاق میافتاد یک ایرانی اولین بار بود که با جوراب شنا میکرد!
وقتی مایو یک شناگر پاره میشود، چه کاری انجام میدهید؟
بستگی دارد. اگر قبل از مسابقه باشد و مایو پاره شود این فرصت را دارید که آن را عوض کنید یا از کسی قرض بگیرید. ولی اگر دقیقا در زمان برگزاری مسابقه باشد، دیگر کاری نمیشود کرد و باید شنا کنید.
حالا اگر حین مسابقه قهرمانی جهان مایو پاره شود، چه میکنید؟
دیگر با همان مایو پاره باید شنا کنید! سال ۲۰۰۹ در ماده ۴ در ۱۰۰ متر آزاد تیمی بعد از سالها بود که به عنوان نماینده ایران در مادههای تیمی قهرمانی جهان شنا شرکت میکردیم. در آن دسته برزیل، استرالیا و فرانسه بودند. این ۳ کشوری که گفتم از بقیه مطرحتر بودند. شناگر اول ما امین نوشادی و مایوها آن موقع تنی بود، یعنی از نوک پا مایو شروع میشد و یک آستین حلقهای رکابی هم دور کتف را میگرفت و مایوها زیپ داشت. پشت آن باید با زیپ بسته میشد که بعد از سال ۲۰۰۹ اصلا آن مایوها ممنوع شد.
امین نوشادی روی سکو رفت و داور گفت به جای خود. همین که رفت سکو را بگیرد به یکباره مایو از پشت پاره شد. من و آقای وحدتی با تعجب و با دستانمان نشان دادیم که مایو امین نوشادی پاره شده و تصاویرش هم موجود است. از خودمان میپرسیدیم حالا چه کار باید بکنیم؟ اگر به او میگفتیم ممکن بود شرایط مسابقهاش به هم بریزد. نوشادی با همان شرایط به داخل آب رفت و مسابقه داد. او گفت وقتی به داخل آب رفتم، تنها چیزی که احساس کردم این بود که زیر مایو ام پرآب شده چون این مایوها به قدری تنگ است که اصلا هیچ آبی به درون آن نفوذ نمیکند. جالب این است که آن مایوهایی که استفاده میشد مثل این لباسهایی که الان میپوشیم با نخ و سوزن دوخته نمیشد بلکه با پرسهایی بود که لباس فضانوردان را تهیه میکنند و حالت چسب دارد. وقتی ورزشکاری این لباس را میپوشد و وارد آب میشود، یکسری حباب زیر این مایوها جمع میشوند که باعث شناور شدن آن ورزشکار میشود. امین نوشادی این حالت شناوری را نداشت و مثل کشتی و قایقی که آب وارد آن شده بیشتر به کف استخر میرفت و به زور شنا میکرد. آن مسابقه شاید یکی از مسابقات جذابی بود که تجربهاش کردم و خیلی هم برایم تلخ بود. امین نوشادی با ۴ کشوری که خدمتتان عرض کردم ۲۵ متر بیشتر نتوانست رقابت و شنا کند. من به عنوان نفر آخر وقتی که مسابقه را تمام کردم توانستیم ۷ ثانیه رکورد ایران را ارتقاء بخشیم.
کجای مایو امین نوشادی پاره شد؟
دقیقا پایین زیپ به اندازه دو بند انگشت که پایین میروید، پاره شد. علتش همین بود که این مایوها خیلی کوچک بود. زمانی که شما خریداری میکردید، مایو کوچک بود و شما باید آن را میپوشیدید. قد من ۱۸۶ سانتی متر بود و باید آن مایوی کوچک را میپوشیدم. برای اولین بار که مایو را میخواستیم امتحان کنیم، هیچ وقت یادم نمیرود با آقای حضرتی در اتاق، ۳.۵ ساعت طول کشید تا این مایو را بپوشیم! البته بین بچههای هم نسلم من رکورددار پاره کردن این مایوها هستم. پوشیدن این مایوها قلق دارد و خیلی حساس است. بعد از سال ۲۰۰۹ این مایوها در اختیار یکسری تیم و ورزشکار قرار میگرفت که حامی مالی آنها بودند. یعنی شما در بازار آزاد نمیتوانستید بخرید و به واسطه اینکه تبعیض بین ورزشکاران وجود نداشته باشد، فدراسیون جهانی یک قانونی گذاشت و مایوهای تنی حذف شد و از آن سال مایو آقایان باید از سر زانو تا کمر باشد.
گویا در یک دوره فدراسیون شنا رییسی داشتید که برایتان سلف سرویس چلوکباب، جوجه کباب و سالاد دور استخر میچید اما پس از مدتی برای سیرکردن شکمتان دنبال نان خشک بودید.
دقیقا. فکر میکنم سال ۲۰۰۹ به بعد بود. از مسابقات داخل سالن آسیا که برگشتیم ۲ یا ۳ هفته بعدش شاهد تغییر مدیریتی بودیم. آقای مرادی از فدراسیون رفتند و این دوستی که تشریف آوردند با یک شعار تحولی وارد شدند و در بدو ورودشان تحولات خوبی ایجاد کردند. یکی از تحولاتشان این بود که ورزشکاران داخل اردو از خوابگاه و سالن غذاخوری استفاده کنند. ایشان شعارشان این بود که ورزشکار نباید از استخر خارج شود. داخل استخر برای ما تخت گذاشتند و دقیقا کنار کاسه استخر آزادی، ضلع غربی، یک میز هفت یا هشت متری، سلف سرویس برای ما میچیدند و وقتی ما صبح شنا میکردیم از بوی سوسیس و تخم مرغ و اینها اصلا نمیتوانستیم به تمرین ادامه بدهیم. وقتی بعد از ظهرها وارد استخر میشدیم و میخواستیم بعد ازظهرها ادامه بدهیم هنوز بوی چلوکبابی که ظهر خورده بودیم در استخر بود. از انواع و اقسام پیش غذاها بگیرید تا انواع غذاها و دسرها. ۲ یا ۳ روز خیلی خوب بود و همه خوشحال بودیم که واقعا این تحولات با تغییر مدیریت ایجاد شده است. یک هفته که گذشت ما نمیدانستیم اصلا صبحها باید چی بخوریم؟ یعنی یک تکه نان هم پیدا نمیکردیم بخوریم و کلا سیستم عوض شد و دوباره به همان خوابگاه و سالن غذاخوری ورزشگاه آزادی برگشتیم. دیگر تحول خیلی پابرجا نبود و میتوانم بگویم بزرگترین ضربهای که جامعه شنا، شیرجه و واترپلو شاهدش بود در آن دو سالی رقم خورد که آن تغییرات مدیریتی انجام شد و فکر میکنم تا دوره دوم آقای رضوانی که در فدراسیون حضور داشتند، شاهد تبعات آن دو سال سوء مدیریت بودیم که بعد از آن دیگر واقعا واترپلو، شنا و شیرجه متحول شد.
چون صحبت غذا شد ادامه بدهیم. ساندویچ هایدا را مگر بدون سس و نوشابه هم میخورند؟
در تیم ملی شنا بله. ما برای مسابقات غرب آسیا ۳ هفته در جزیره کیش اردو داشتیم. آن موقع مربیان ما معتقد بودند چاق هستیم و اضافه وزن داریم. بنابراین تمریناتی که انجام میدهیم جواب نمیدهد. ما خیلی غذا میخوردیم. در آن مدت که آنجا بودیم بیشتر غذاهایمان رستورانی بود. مثل خورش، کباب و انواع ماهی و جوجه و با مقداری برنج. دیگر یک روز تصمیم گرفتیم چیزی که دلمان میخواهد را بگیریم. دل ما هوس فست فود کرد. خسته شده بودیم که ۲ هفته غذای رستورانی خوردیم. شما بالاخره خانه هم باشید مادر خانه گاهی غذای حاضری آماده میکند که تنوعی باشد. مربیان خیلی مشتاقانه و بدون اصرار زیاد پذیرفتند. در آن جزیره فقط یک شعبه ساندویچ فروشی هایدا بود و ما خیلی خوشحال از اینکه قرار است امشب این ساندویچ را بخوریم. غذا را آوردند اما اصلا نگذاشتند نوشابه بخوریم. به واسطه قند زیادی که دارد اصلا ورزشکاران نباید نوشابه بخورند. آنجا هم نگذاشتند ولی بعضی وقتها واقعا لذت بخش است که نوشابه بخورید. ما هم خیلی اعتراض نکردیم. گفتیم همین که ساندویچ تهیه شده خیلی خوب است. در ادامه متوجه شدیم خبری از سس هم نیست. ساندویچ هایدا به سسهایش خیلی معروف است. وقتی ساندویچ را از کاغذ درآوردیم دیدیم سس ندارد. نوشابه هم که نمیخوریم و باید آب بخوریم. مثل ترکیب بیسکویت ساقه طلایی بود که بخواهید بدون آب و چایی آن را بخورید. این ساندویچ هم برای ما همان حکم را داشت. ولی خاطره خوبی بود و هیچ کس فکر نکنم این تجربه را داشته باشد که ساندویچ هایدا را بدون سس و نوشابه بخورد. این اتفاق ولی برای ما افتاد!
در مورد مسابقات اوپن مالزی هم گویا اتفاق جالبی افتاده بود. ماجرای عدد ۲۵ و قسر در رفتن از دستورات سرمربی چیست؟
ما برای اولین بار بود که به عنوان یک تیم خارجی در مسابقات اوپن مالزی شرکت میکردیم. این مسابقات خیلی خوب است و به غیر از مالزی به عنوان میزبان، هنگ کنگ، تایلند و کشورهای دیگر هم حضور داشتند. فکر کنم ۱۲، ۱۳ نفر بودیم که شرکت میکردیم. در مسابقاتی که ما به صورت تدارکاتی شرکت میکنیم به غیر از مادههای تخصصیمان با صلاحدید سرمربی و مربی تیم ملی در یکسری مادهها هم باید شنا میکردیم. مثلا من سینهرو بودم و به طور مثال ۱۰۰ متر قورباغه یا ۲۰۰ متر مختلط شنا میکردم. این اتفاقات با توجه به نیاز و فصل تمرینی ما رخ میداد. قرار بود در ماده ۵۰ متر سینه همه شنا کنند. آقای خبازیان قبل از اینکه ما به قسمت هماهنگی برویم، اعلام کرد که من رکورد ۲۵ ثانیه را روی تابلو مسابقات نبینم. به این دلیل که مسابقات با صفحات الکترونیکی برگزار میشد، به محض اینکه دیواره را لمس میکردیم رکورد و مقام در اسکوربرد مسابقه به نمایش درمیآمد. همه تبعیت کردند و گفتند چشم. مسابقه تمام شد و نتایج مشخص شد. چون در دستههای مختلف بودیم دیدیم آقای خبازیان خیلی عصبانی است و به یکباره همه ما را جمع کرد و در سکوهای تماشاگران ما را قرار داد و گفت من قبلا گفتم کسی ۲۵ ثانیه شنا نکند و همه باید کمتر از ۲۵ ثانیه شنا کنند اما فقط ۲ نفر ۲۴ رفتهاند و رکورد بقیه ۲۶ ثانیه است. یکی از بچهها بلند شد و گفت شما گفتید ۲۵ ثانیه نروید و روی تابلو این عدد را نبینید و ما کارمان را درست انجام دادیم!
رکورد شما چند شد؟
من ۲۴ ثانیه رفتم.
چرا اینقدر مصدوم میشدید؟
من کلا در لحظات حساس اتفاقات عجیب و غریبی برایم رخ میداد. برخی مواقع حتی قید مسابقه را میزدم. اولین تجربهای که برایم اتفاق افتاد در مسابقات داخل سالن آسیا، ماکائو ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۷ بود. خانهای که زندگی میکردیم حال و پذیرایی یک جا بود. راهرویی بود که به اتاق خواب منتهی میشد. دقیقا دو روز قبل از اعزامم، مشغول آماده شدن برای بیرون رفتن جهت خرید بودم. مادرم از داخل خانه مرا خیلی بلند صدا کرد. فکر کردم اتفاقی افتاده است. یک پایم جوراب بود، یک پایم هنوز جوراب نپوشیده بودم. متعجب شدم در این فاصله زمانی کم، چطوری با آن سرعت بیرون آمدم. کف خانه ما پارکت بود. همین که قصد داشتم از اتاق بیرون بیایم و به سمت راهرو بروم پایم لیز خورد و به زمین خوردم و اسکافوئید دست چپم ترک خورد و قید مسابقه را زدم. دیگر با تمهیداتی که اندیشیده شد و آن زمان دکتر مرادی مسئول کمیته پزشکی بود، عکسبرداری کردند و دیدند مشکل خاصی نیست و فقط یک ضربه و ترک خیلی ریز است. شناگران یک قانونی دارند وقتی که شنا میکنند نمیتوانند بدنشان را تِیپ کنند. آقای مرادی این مجوز را از مسئولان برگزاری گرفت که من دستم را تیپ کنم چرا که انگشت شستم باید به صورت ثابت کنار دستم میماند. برای هر مسابقه که میخواستم آماده شوم و تمرکز کنم، سرداور می پرسید این چیست؟ دوباره باید توضیح میدادم که هماهنگ شده و تیم پزشکی میآمد. مجددا آن ها به سرداور تایید میدادند که مشکلی نیست. این اولین آسیبی بود که برایم اتفاق افتاد.
آسیبدیدگی بعدی در کمپ ارتفاع در کشور بلغارستان بود که همراه با تیم ملی کرواسی حضور داشتیم، بود. سال اولی که در این کمپ شرکت کردیم، بدنسازی هوازی داشتیم که در سالن فوتسال برگزار میشد. ایستگاههای مختلف داشت و یک ایستگاه این بود که طناب از سقف ۱۳ یا ۱۴ متری آویزان بود و ورزشکاران باید از این طناب بالا میرفتند و دستشان را به سقف میزدند و پایین میآمدند. ما سال اول نمیتوانستیم این کار را انجام بدهیم چرا که تا آن زمان این نوع بدنسازی را انجام نداده بودیم. سال دوم که رفتیم در اولین تلاش دیدم میتوانم از این طناب بالا بروم. تا آخر بالا رفتم و به خودم خیلی افتخار کردم که دستم به دیوار رسید. حالا ماندم که چطور پایین بیایم؟ گفتم دستم را به طناب میگیرم و پایین میآیم. دستم را که به طناب گرفتم و پایین آمدم دیدم پوست دستم رفته است! چون طناب داغ میشود. این تجربه را نداشتم و پوست دستم کنده شد.
در بخش بعدی زیر ما تشک قرار داشت. گفتم خودم را روی تشک پرت میکنم و با توجه به اینکه دستم آسیب دیده بود نتوانستم تا انتها بروم و تا وسط این طناب یعنی تا ارتفاع ۵ یا ۶ متری رفتم و زیرم تشک بود. خودم را رها کردم و پایین آمدم اما مچ پایم برگشت و پیچ خورد. حالا شما فکر کنید در کمپ ارتفاع و ارتفاع پنج یا شش هزار متری قرار دارید و این کمپ فقط کمپ ورزشی است و پزشک و دارویی نیست. حتی رستوران آنجا یخ نداشت چون از فضای بیرون به عنوان یخچال طبیعی استفاده میکردند. تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که در کیسه برف ریختم و روی پایم گذاشتم. دقیقا چهار هفته بعد ما مسابقه قهرمانی جهان داشتیم.
آخرین آسیب هم تلخترین آسیب زندگیام است و به شوخی به یکسری از دوستان که می پرسند چرا آن را مداوا نمیکنی، میگویم این آسیب باید تا آخر عمر به یادگار بماند. دقیقا ۱.۵ ماه تا آغاز المپیک ۲۰۱۲ لندن باقی مانده بود و مشغول بازی کردن فوتبال بودیم. آن زمان برای ما یک مربی آلمانی آورده بودند. وی گفت به واسطه اینکه تنوع باشد و از آنجا که شنا یک رشته تکراری است و بچهها دائما در آب قرار دارند، پیشنهاد کرد فوتبال بازی کنیم. بدون هیچ برخورد و اتفاق خاصی با آمادگی جسمانی خیلی خوب، خواستم دویدن را شروع کنم به یکباره زانویم خالی کرد به قدری درد داشتم که هنوز صدای پارگی رباط صلیبیام در گوشم میپیچد. من فقط داد میزدم و گریه میکردم و به آقای حضرتی میگفتم یک نفر دیگر را بفرستید. من نمیتوانم به المپیک بروم. خداراشکر با فیزیوتراپی و کار درمانی که انجام شد، توانستم برگردم و المپیک را با آسیب پا شنا پشت سر گذاشتم. فکر کنم دوره نقاهتم سه هفته زمان میبرد. من یک هفته فیزیوتراپی کردم و بعد آن به واسطه تمهیداتی که فیزیوتراپ و مربی داشتند داخل آب رفتم. وسیلهای به نام دوقلو که ما شناگرها استفاده میکنیم وجود داشت که پا نزنیم و قدرت دستمان بیشتر شود. تقریبا دو هفته با دوقلو شنا میکردم. سالتو و استارت نمیتوانستم بزنم حتی زمانی که روی سکوی استارت المپیک ایستاده بودم، آن صدا در ذهنم بود. بعد از آن دیگر عمل نکردم. کلا با رباط صلیبی پاره المپیک را شنا کردم و یک سال بعد یعنی سال ۲۰۱۳ در مسابقات داخل سالن آسیا با رباط پاره مسابقه دادم و بعد از آن خداحافظی کردم.
در کل باید مراقب باشید!
جالب است بدانید ۲ سال پیش هم مینیسک پایم پاره شد. آسیب به جایی رسیده است که حتی در راه رفتن عادی هم زانویم خالی میکند. دوستان میگویند عمل کن ولی آن خاطره همراهم مانده است. از نظر ذهنی قبل المپیک آنقدر درد کشیدم و اذیت شدم شاید یکی از دلایلی که دوست ندارم عمل کنم این است که شاید آن درد تداعی کننده یکسری خاطرات تلخ باشد.
رقابت سعید آشتیانی و لاسلوچه کجارستانی را برایمان تعریف کن. یک بخشی از این بحث خندهدار و یک بخشی هم تلخ و ناراحت کننده است.
ما در ۲ قسمت طی ۲ سال متوالی در کشور کرواسی اردو زدیم. سال اول من و علیرضایی و سال دوم چهار شناگر برای آمادهسازی جهت حضور مسابقات داخل سالن آسیا، قهرمانی جهان و قهرمانی آسیا به کرواسی اعزام شدیم. البته برای مسابقات قهرمانی آسیا اصلا اعزام نشدیم! ما همیشه در تمرین که شنا میکردیم آقای کوترو به این موضوع اذعان داشت که شما قطعا به آن رکوردی که میخواهید، میتوانید دست پیدا کنید. آن روز من ۱۰۰ متر سینه، سعید آشتیانی ۲۰۰ متر سینه، امین نوشادی ۵۰ متر پروانه و پاشا وحدتی هم با من ۱۰۰ متر سینه داشت. من که مسابقهام را دادم بالا آمدم. کوترو ماند گفت شما با توجه به رکوردهایی که دارید باید ۱۰۰ سینه را راحت ۵۰ شنا کنید چرا ۵۳ شنا میکنید؟ هیچی نگفتیم. رسیدیم به ماده ۲۰۰ متر آزاد. این مسابقات که به اسم خرس طلایی در اروپا برگزار میشد خیلی معتبر است. از کشورهای فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا و شناگران مجارستان حضور داشتند چون این مسابقات با اهدای جوایز نقدی همراه بود. در ماده ۲۰۰ متر پروانه سعید آشتیانی دقیقا در دستهای قرار گرفته بود که لاسلوچه مجارستانی شرکت کرده بود.
لاسلوچه رقیب اصلی مایکل فلپس بود که حتی خیلی از بزرگان شنا معتقدند لاسلوچه در زمان بدی شناگر شد و اگر در زمان فلپس نبود، میتوانست خیلی از مدالهای طلای المپیک را به دست بیاورد. چون در مادههایی که مایکل فلپس شرکت میکرد در المپیک هیچکس نتوانسته او را شکست دهد. مسابقات ۲۰۰ متر برگزار شد، در ۱۵۰ متر اول سعید آشتیانی ۵ متر جلو بود. ما خیلی خوشحال بودیم و تشویقهای هیجانی انجام میدادیم که آشتیانی قهرمان جهان را در یک مسابقه معتبر شکست میدهد. اصلا کار را تمام شده میدانستیم که آشتیانی میتواند این کار را انجام دهد. در ۵۰ متر آخر آشتیانی زودتر برگشت زد و پنچ متر بعد آقای لاسلوچه برگشت زد. همین که از آب بیرون زدند با سعید آشتیانی شانه به شانه شدند. ما حیرت زده شدیم که این ورزشکار چگونه برگشت زد؟ در شنا اصطلاحی داریم به نام کندن که ورزشکار سرعت دست و پایش را زیاد میکند. گفتیم حال که لاسلوچه سرعتش را افزایش داده، سعید هم سرعت دست و پایش را زیاد خواهد کرد اما فاصله آنها بیشتر میشد و سعید آشتیانی که پنج متر جلو بود، ۱۰ متر عقب افتاد. بالا آمدیم کوترو گفت شما اصلا مسابقه دادن بلد نیستید. این یک خاطره خیلی خوبی شد. حضور ما در کرواسی باعث میشد ما با شناگران بزرگ دنیا شنا کنیم. این موضوع در مسابقات قهرمانی جهان و المپیک اتفاق نمیافتد چرا که از نظر رکوردی و شرایط بدنی ما اصلا در یک دسته قرار نمیگیریم. بعد از این اتفاق سعید آشتیانی بالا آمد و همه تعجب کرده بودند و از او پرسیدیم، چطور گذاشتی لاسلوچه به تو برسد؟ البته جا دارد این نکته را بگویم سعید آشتیانی تا همین اسفند ماه امسال رکورددار ۴۰۰ متر مختلط ایران بود که نزدیک به ۱۳ سال میشود و باید سعید را یکی از شناگران خیلی خوب ایران بدانیم و هم اکنون دبیر کمیته فنی شنا و در این بخش مشغول کمک است. بنده و سعید یک رفاقت خیلی خاصی باهم داریم به این دلیل، خاطره سعید آشتیانی و لاسلوچه برایم جالب بود که سعید هرجا مینشیند، میگوید ۵ متر جلو بودم، ۱۰ متر عقب افتادم. این اتفاق در شنا خیلی نادر است. چون رقابتها بر حسب صدم ثانیه است. خیلی طول میکشد که شما فاصلههای زیاد را تجربه کنید.
و اما بازیهای آسیایی گوانگژو که برای شما مصداق بارز خوشحالی قبل از سوت پایان بازی بود و شوکی که وارد شد!
اصطلاحی که فوتبالیها دارند و میگویند فوتبال ۹۰ دقیقه و یکسری میگویند ۱۲۰ دقیقه است یعنی وقت اضافه بازی را در نظر میگیرند. نسل طلایی شنا داشت به جایی میرسید که باید نتیجه میداد. در ماده ۴ در ۱۰۰ متر مختلط تیمی ما راهی مرحله پایانی شدیم و بعد از اینکه مسابقات تمام شد، نتایج روی اسکوبرد مسابقات به نمایش درآمد. کشور چین خطا کرده بود و ما چهارم شده بودیم. همینجور که مشغول محاسبه بودیم به خود گفتیم، چین خطا کرده و ما سوم میشویم. یعنی ما توانستیم با اشتباه چین مدال بازیهای آسیایی را به دست بیاوریم و این اتفاق افتخاری بود که شاید هیچ وقت نصیبمان نمیشد. یک زمان طولانی تقریبا به مدت هفت تا هشت دقیقه گذشت که نتایج کامل روی اسکوبرد به نمایش در بیاید. تمام ورزشکاران پشت سکوهای خود منتظر مانده بودند تا ببینند چه نتایجی روی اسکوربرد اعلام میشود. در نهایت دیدیم علاوه بر چین که خطا کرده و حذف شد، ایران هم مرتکب خطا شده و ما نیز حذف شدیم. این یک خوشحالی قبل از پایان بازی بود و تجربهای را برای ما به همراه داشت تا وقتی کار به پایان نرسیده، خوشحالی نکنیم.
چرا کمیسیون ورزشکاران اینقدر حاشیه دارد؟ مگر آنجا چه خبر است؟ حتی رسانهها تیتر زده بودند، کمیسیون ورزشکاران یا کمیسیون حاشیهسازان؟
اگر حاشیه نسازند، حاشیه ندارد! کمیسیون ورزشکاران یکی از مهمترین کمیسیونهای کمیته ملی المپیک است که حتی در کمیته بینالمللی المپیک هم به دفعات به آن اشاره شده است. بنده عضو و سخنگوی این کمیسیون هستم. این کمیسیون ورزشکاران، دومین کمیسیون انتخابی است که به شیوه جدید کمیته بینالمللی المپیک فعالیت میکند و به غیر از سه یا چهار نفر بقیه اعضا، مشغول ورزش و افتخارآفرینی هستند و بعضی اعضا در اردوها و رقابتهای خارج از کشور حضور دارند.
اما شعارهای انتخاباتی کمیسیون ورزشکاران بعضا از شعارهای انتخاباتی ریاست جمهوری هم بزرگتر است، یکی وعده مسکن میدهد، دیگری وعده بیمه میدهد و در نهایت نیز تاکنون خروجی برای ورزشکاران به همراه نداشته است و به جز شعارهای پر زرق و برق باید خروجی این کمیسیون را صفر ارزیابی کرد!
ما برای برگزاری جلسه به این نیاز داریم که نصف به علاوه یک نفر از اعضا حضور داشته باشند یعنی اکثریت اعضا. اما این اتفاق به ندرت رخ میدهد که نصف یا تمام اعضا حضور داشته باشند. اینکه گفتید بعضی شعارها در حد انتخابات ریاست جمهوری است بروید از هر کسی که وعده داده این سوالات را بپرسید. کمیسیون ورزشکاران آییننامهای دارد که به تصویب کمیته بینالمللی المپیک رسیده و در مجمع کمیته ملی المپیک نیز تاییده شده است. بر اساس آن نحوه حضور در انتخابات و نحوه فعالیت مشخص شده است. کمیسیون ورزشکاران حکم مشورتی دارد. شاید ما خیلی از موارد را دوست داشته باشیم، انجام دهیم، پیگیری هم میشود اما وقتی به سطح بالاتر که میرسد به هر دلیلی یا رای نمیآورد یا به آینده موکول میشود. ما آقای سلیمی را به عنوان نماینده کمیسیون ورزشکاران در هیات اجرایی کمیته ملی المپیک داریم که مصوبات کمیسیون را پیگیری میکند. ۲ اتفاق خیلی بزرگ در سال گذشته رخ داد. پاداش بازیهای آسیایی که اعلام شد ما کمیسیون را تشکیل دادیم و مصوباتش را گرفتیم که آقای سلیمی دفاعیاتش را انجام داد. نکته دوم حقوقی بود که مدالآوران المپیکی از کمیته ملی المپیک میگیرند و فکر کنم تقریبا سه یا چهار برابر شد ولی واقعیت امر، فعالیت کمیسیون ورزشکاران مشورتی است. ما یکسری موارد را به هیات اجرایی و دبیر کمیته ملی المپیک اعلام میکنیم و اینکه برنامههای ما چقدر به اهداف کمیته نزدیک است دیگر به سیاستهای کلان بر میگردد.
در المپیک توکیو، بازیهای آسیایی و کشورهای اسلامی اتفاقات خوبی رخ داد. ورزشکار ما آقای ذبیحالله پورشیب به عنوان نماینده کمیسیون ورزشکاران در جلسات برای البسه ورزشکاران حضور داشت که ما شاهد یکسری اتفاقات گذشته نبودیم. این موضوع نشان میدهد به تفکرات جمعی و مشورتی رسیده ایم ولی اینکه کمیسیون ورزشکران چقدر اختیار دارد، باید بگویم ما هیچ اختیاری نداریم. یعنی کمیسیون ورزشکاران در واقعیت هیچ اختیاری ندارد!
پس این شعارهای انتخاباتی از کجا میآید؟ شعار تهیه مسکن و بیمه برای ورزشکاران! در حال حاضر خود وزیر مسکن هم نمیتواند به راحتی وعده مسکن بدهد!
این را که گفتم. بروید از آنها که این شعارها را دادند، بپرسید. در مورد بیمه چندین جلسه داشتیم و حتی نماینده بیمه تامین اجتماعی هم در جلسه حضور داشت و به جمعبندی رسیدیم که واقعیت امر مسائل پشت پرده آن زیاد است. بنده از ۱۵ سالگی مشغول ورزش هستم و اولین حضور بینالمللی هم به عنوان ملیپوش از سن ۱۵ سالگی بود. شما فکر کنید از همان زمان برایم بیمه تامین اجتماعی محاسبه شود و ۳۰ سال دیگر من ۴۵ ساله و بازنشسته میشوم. یعنی ما از این آدم دیگر نمیتوانیم استفاده کنیم. نه ایشان میتواند جایی استخدام شود و اصلا آن بازدهی را برای ما ندارد. موارد بیمه ورزشکاران به شدت گستره دارد و وزیر قبلی آقای سجادی و وزیر فعلی آقای هاشمی، این موضوع را با صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان پیگیری کردند. یکسری مصوبات داشته است اما به واسطه اینکه خیلی از موارد ریز آن باید دیده شود که به نفع ورزشکاران باشد، زمانبر است هر چند این اتفاق رخ میدهد. در مورد وعده و وعید، اگر بنده به عنوان کسی که کاندیدا بودم و الان عضو هستم، وعدهای دادهام، پاسخگو خواهم بود اما اگر دیگران وعده دادند باید خودشان پاسخگو باشند.
به هر حال شما سخنگوی کمیسیون هستید و دفاع بر عهده شماست.
سخنگویی کلا کار سختی است!
شما دبیر کمیته ورزشکاران فراکسیون ورزش مجلس نیز هستید.
فراکسیون ورزش مجلس متشکل از کمیتههای مختلف است است و بنده دبیر کمیته ورزشکاران فراکسیون ورزش هستم. این فراکسیون ۱۲۰ تا ۱۳۰ عضو دارد و فراکسیون بزرگی است.
بزرگی فراکسیون ورزش نشان دهنده علاقه نمایندگان به موضوع ورزش است اما به نظر میرسد برخی قصد دارند به واسطه ورزش مشهور شوند و نگاه گذرا و ورود سیاسی به موضوعات ورزشی دارند.
در کارهای تخصصی اتفاقات مثبتی رخ داده است. در بعد همگانی، کمیته همگانی فراکسیون ورزش مجلس توانست مصوبات خیلی خوبی داشته باشد. قرار است بر اساس آمایش سرزمینی که وزارت ورزش انجام بدهد، حوزه همگانی ورزش در استانهای مختلف با تحول همراه باشد. شاید تا کنون دغدغه بانوان شنیده نمیشد اما وزیر ورزش در نشستی که با بانوان فدراسیونهای مختلف در مجلس با حضور خانم کاظمیپور و نایب رئیس فراکسیون ورزش مجلس داشت، صحبتها را شنید. قرار است در خصوص رشتههای ورزشی مختلف، اتفاقات مثبتی رخ دهد. همچنین در سال ۱۳۹۹ یا ۱۴۰۰ اگر اشتباه نکنم طبق قانون تبصره ۱۴، بودجهای برای ۱۶ فدراسیون اختصاص یافت و در سال بعد به ۳۳ فدراسیون افزایش یافت.
البته تبصره ۱۴ خودش با حواشی زیادی همراه بود و اختلافات را در ورزش کشور بیشتر کرد!
میتوان بودجه را خیلی پختهتر و متوازنتر توزیع کرد ولی همین که چنین نگاهی پدید آمد که یک وظیفه ذاتی وجود دارد و باید به ورزش مملکت کمک کرد، اتفاق مثبتی در مجلس یازدهم بود. اصلا به مبلغ و رشته ورزشی کاری ندارم. در فراکسیون ورزش آقایان فروردین و راستینه خیلی پیگیری کردند. در خصوص این موضوعاتی که شما اشاره کردید با توجه به مطالباتی که مردم نسبت به یک اتفاق ورزشی، اقتصادی یا سایر مسائل دارند، وظیفه نماینده است که موضوعات را پیگیری کند حال به نتیجه برسد یا نرسد، موضوع دیگری است. واقعیت امر اینکه مقوله اجرا خارج از حیطه وظایف مجلس است چرا که مجلس قانونگذار و مجری قوه دیگری است که باید آن اتفاق را محقق کند.
جالب است بدانید با دغدغههای بزرگ و کوچکی که نمایندگان در حوزههای انتخابیه خود دارند، همین که وارد ورزش میشوند به این نکته پی میبرند که تا چه حد حوزه ورزش بزرگ است و چه جزییاتی دارد که نیازمند پیگیری است. امیدوار هستم در مجلس بعدی و فراکسیونی که تشکیل میشود بتوانیم کارهای بزرگتری انجام بدهیم. ما چندبار در کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک خواستیم جلسهای را هماهنگ کنیم که وزیر وقت ورزش، رئیس کمیته ملی المپیک، رئیس فراکسیون ورزش مجلس و رییس کمیته تربیت بدنی کمیسیون فرهنگی مجلس حضور داشته باشند اما به قدری دغدغه دوستان بزرگ است که این هماهنگی اصلا انجام نشد تا بتوانیم با کمیسیون ورزشکاران یک نشست داشته باشیم اما قطعا این اتفاق خواهد افتاد. امیدوارم مجلس دوازدهم که از هفتم خرداد فعالیتش را شروع میکند در حیطه ورزش اتفاقات بزرگی را رقم بزند.
و صحبت پایانی...
در ابتدا از شما ممنونم که این فرصت را به جامعه شنا دادید تا بتوانم در خبرگزاری ایسنا حضور داشته باشم. امیدوارم این روند ادامهدار باشد. خیلی از ورزشکاران ما در نسلهای مختلف در این رشته حضور دارند که شاید نیاز به توجه داشته باشند. این توجه باعث به وجد آمدن آن آدمها میشود. این نکته را یادم رفت بگویم، شاید یکی از تلخترین اتفاقاتی که برای ورزشکاران میافتد و جاهای دیگر هم مثال زدند که ورزشکاران ۲ بار میمیرند؛ یک بار زمان فوت شدن آنها است و یک بار هم زمانی که از ورزش خداحافظی میکنند.
فکر میکنم نسل ما جزء معدود نسلهایی بود که همه ورزشکاران شنا را کنار گذاشتیم ولی هیچ مراسم خداحافظی نداشتیم. یعنی هر وقت اراده کنیم میتوانیم به تیم ملی برگردیم و ورزش کنیم! نه تنها در رشته شنا بلکه در بقیه رشتهها، این موضوع باعث این میشود که ورزشکار به خودش بگوید سالها زحمت کشیدم فارغ از هر نتیجهای یک جایی تلاش و کوشش من دیده شده و مورد قدردانی واقع شده است. امیدوارم چنین اتفاقی برای هیچ رشته ورزشی نه تنها شنا بلکه بقیه رشتهها نیفتد بلکه شاهد این باشیم که برای ورزشکارانمان مراسم خداحافظی باشکوهی گرفته شود. همانطور که خیلی فوتبالیستها دقایق کوتاهی در یک بازی به میدان میروند و خداحافظی میکنند امیدوارم در خیلی از رشتههای ورزشی نیز این اتفاق رخ دهد و بُعد رسانهای داشته باشد. آن ورزشکار به خودش میگوید همانطور تا زمانی که ورزش میکرده یک خبرگزاری یا یک رسانه سراغش را میگرفتند در زمان خداحافظی نیز مجددا مورد احترام عموم جامعه قرار میگیرد.
نکته بعدی را به صورت درد دل اعلام میکنم. طی سالیان گذشته در خیلی از جلسات شنیدهایم که مدیر ورزشی نداریم. شما حتی در جلسهای که آقای سجادی وزیر سابق ورزش و جوانان در دانشگاه تهران در خصوص نشست حکمرانی ورزش داشتند به این موضوع اشاره کردند که ما مدیر ورزشی نداریم! من میخواهم بگویم ما خیلی مدیر ورزشی داریم ولی اگر یک ساز و کار درست در خصوص استفاده از ورزشکاران در نظر گرفته شود، ورزشکارانی که علاقهمند به حضور در جایگاههای اجرایی و مدیریتی هستند، خودشان را نشان خواهند داد. ورزشکاران میتوانند در هیئتهای استانی خودشان مسئول کمیته شوند، بعد دبیر و رئیس فدراسیون شوند. فکر نمیکنم بازه زمانی بیش از چهار یا پنج سال زمان ببرد تا کسی که در یک رشته تخصصی تجربه دارد بتواند به عنوان یک مدیر لایق تربیت شود. با توجه به اینکه نسلی داریم که همه تحصیلکرده و دارای لیسانس و فوق لیسانس به بالاتر هستند و کار میکنند، بنابراین سیستم ورزشی کشور باید ورزشکاران جوان را حفظ کند. فارغ از هر نتیجهای، چهار یا پنج فدراسیون هستند که در اختیار ورزشکاران تخصصی آن رشته قرار دارند که جوان نیز هستند؛ مثلا رشته وزنهبرداری با حضور آقایان انوشیروانی و بهداد سلیمی همراه است و در رشته تکواندو هادی ساعی فعالیت میکند، کشتی علیرضا دبیر، بسکتبال جواد داوری و جودو آرش میراسماعیلی را دارد. فارغ از نتایج، اینکه مثبت یا منفی بوده است وقتی ما این نسل را وارد کار مدیریت میکنیم قطعا برای سالیان آینده میتوانیم معاونان وزیر و روسای کمیته ملی المپیک خوبی پرورش دهیم تا حرفی برای گفتن در ورزش کشور داشته باشیم.
انتهای پیام
نظرات