به گزارش ایسنا، «محمد الهندی»، معاون دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین در این مقاله در وبگاه فلسطین الیوم نوشت: «در سال ۱۹۴۸ که استعمار غرب با خشونت و قتل عام این رژیم صهیونیستی را در قلب امت اسلامی کاشت، مسیری موازی را شاهد بودیم؛ این خشونت با مبارزه علیه آگاهی همراه شد و هدف آن نیز ادغام و تسلط اسرائیل بر منطقه بود، روایتی برپایه دروغ، جعل حقایق نزاع و با تکیه بر افسانههای تورات، ادعاهای مربوط به سرزمینی بدون ملت برای مردمی بدون سرزمین، افسانههایی درباره ارتش شکست ناپذیر، الگوی واحه آزادی و دموکراسی در منطقه و سازنده صلح، امنیت و ثبات و همچنین دروغهایی درباره فروش زمین و چشم پوشی فلسطینیها از سرزمینشان بنیان گذاشته شد.
به طور خلاصه، «اسرائیل به عنوان یک الگوی غربی قوی، پیشرفته، دموکراتیک، انسانی و اخلاقی در مواجهه با رژیمهای ضعیف، عقب مانده، تاریک اندیش، فاسد و دیکتاتوری مورد تبلیغ قرار گرفت».
ذینفعان و لابیها
امروز پس از گذشت بیش از ۷۵ سال از این نزاع (میان فلسطین و رژیم صهیونیستی) و رسوخ این افسانهها در اذهان بسیاری از مردم عوام و همچنین ذینفعان و لابیها و با توجه به جنایات علیه بشریت که به صورت صوتی و تصویری برای جهانیان مخابره میشود، این نبرد، مسیر معکوس را در پیش گرفته است تا کذب بودن اسرائیل نمایان و حقیقت و اهداف این پروژه استعماری نژادپرستانه آشکار شود و با این کار برچیده شدن این پروژه در سطح روایت و الگو آغاز میشود.
(اسرائیل) نمونهای از نژادپرستی نفرت انگیز در زشتترین اشکال آن، الگویی از فساد، تروریسم و جنایات علیه بشریت، تحت تعقیب دیوان بینالمللی دادگستری، دادگاه بینالمللی کیفری و معتبرترین دانشگاههای جهان و همه مردم آزاد آن قرار گرفته است.
اسرائیل اولین تصویر و نیز نیروی بازدارنده خود را پس از موفقیت قاطع، سریع و بدون ابهام خود در هر رویارویی، چه نظامی و چه سیاسی، با رژیمهای عربی از زمان «نکبة» (فاجعه) ۱۹۴۸ گرفته تا نکبة ۱۹۶۷ تا کمپ دیوید، توافق اسلو، وادی عربا، و پیمان ابراهیم بنیان نهاد.
پس از این رویاروییها، در رگهای نظام عربی این باور نفوذ کرد که مقابله با اسرائیل فایدهای ندارد و اسرائیل متحد قوی غرب است که میتوان برای حفظ منافع غرب در منطقه و بعدا برای محافظت از رژیمهای عربی روی این اتحاد حساب کرد و اینکه اعراب در تعیین سرنوشت این منطقه هیچ نقشی ندارند.
جهت این معادله که از پایان جنگ جهانی اول پایدار بوده است، از زمانی که رژیم صهیونیستی شروع به رویارویی با گروههای مردمی کرد، تغییر کرد. گروههایی که وابسته به تودههای مردمی بوده و با تاریخ، دکترین و فرهنگ ملت انطباق دارند و آرمانهای آنها را در دستیابی به آزادی و استقلال بیان میکنند.
در تمامی این رویاروییها، چه در فلسطین و چه در لبنان، اسرائیل به هیچ پیروزی قاطعی دست نیافت و نتایج بین تساوی و شکست دشمن متغیر بود.
در اولین رویارویی بعد از سال ۱۹۴۸ بین کل مردم فلسطین در داخل اراضی اشغالی و رژیم صهیونیستی در انتفاضه ۱۹۸۷، چهره نمونه این رژیم خط خورد چرا که در طول ۶ سال - با وجود خشونت بیش از حد و سیاست کمرشکن - در شکست اراده ملت ما ناکام ماند. از این روی، دشمن مجبور شد ۱۸۰ درجه تغییر عقیده دهد و توافق اسلو را با سازمان آزادی بخش فلسطین «ساف» امضا کند و این انتفاصه را دور زده و آن را در نطفه خفه کند.
هزاران مقاله برای تبلیغ صلح جدید، اتحادهای جدید در منطقه و تصویر جدید رژیم صهیونیستی با هدف پرت کردن حواسها از فلسطین نوشته شده است، چرا که اسرائیل شریک و متحد رژیمهای میانهرو عربی است و محوری را هدایت میکند که آینده منطقه را در دهههای آینده در مقابله با به اصطلاح دشمن جدید یعنی «ایران» شکل خواهد داد.
اگرچه اسلو توافقی برای اجرا نبود، بلکه برای توقف مقاومت در فلسطین و منطقه بود، اما از همینجا منحنی افول شروع به دیده شدن کرد.
شکست تلخ اسرائیل
در تمام رویاروییهای بعدی بین دشمن صهیونیستی و نیروهای مقاومت، دشمن شکست میخورد و عقبنشینی میکرد و برجستهترین شکست استراتژیک آن هم در عملیات «طوفان الاقصی» بود که این معادلات شیطانی را زیر و رو کرد.
در آستانه «طوفان الاقصی»، یادبود روند موسوم به صلح برگزار شد و فروپاشی رسمی اعراب و فلسطین با توافق ابراهیم با چهار کشور جدید عربی و سایر کشورهای منتظر در صف به پایان رسید. زمانی که کرانه باختری با دیوار حائل آپارتایدی و با بیش از ۶۰۰ ایست بازرسی نظامی صهیونیستها به «منطقه دوم اسرائیل»؛ منطقهای برای شهرکنشینان صهیونیستی تبدیل شد تا به این ترتیب مجتمعهای فلسطینیها به عزلتگاههای واقعی تبدیل شده، بیتالمقدس متحد با انتقال سفارت آمریکا و سایرین به آن و تصرف خانههایش به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل به رسمیت شناخته شود، مسجدالاقصی به مرور زمان (برای صهیونیستها) حلال شود، غزه ۱۷ سال در محاصره بماند و فلسطینیها هم راهی جز قتل یا اخراج نداشته باشند و یا اینکه به عنوان برده اسرائیل کار کنند تا بتوانند اموراتشان را رفع و رجوع کنند.
«طوفان الاقصی» از رویاروییهای پیش از آن جدا نبود، اما برای دشمن در همه سطوح نظامی، اطلاعاتی و سیاسی شکستی طنینانداز، ناگهانی و اسفبار بود. به همین دلیل انتقام (اسرائیل) از غزه همراه با کینه بوده و در آن حد و مرز و قاعده و قانونی را رعایت نکرد تا جایی که این جنایات هولناکی که به صورت زنده، صوتی و تصویری از طریق شبکههای اجتماعی پخش میشد به جنایاتی بدل شد که آزادگان جهان آن را رصد میکردند و فلسطین هم به قطب نمای اخلاقی برای آنها تبدیل شد و در نتیجه این جنایات، آگاهی جدیدی در جهان رخ داد؛ آگاهی که تقریباً با سیلی از فریب و دروغ محو شده بود.
این واحه به اصطلاح دموکراسی هم توسط دولت آفریقای جنوبی و سایر کشورها به اتهام ارتکاب جنایات علیه بشریت در دیوان بینالمللی دادگستری مورد پیگیری قرار گرفت، توسط دادگاه بینالمللی کیفری به دلیل ارتکاب جنایات جنگی و نسلکشی دنبال شد، توسط معتبرترین دانشگاههای آمریکا و غرب به اتهام نسلکشی متهم شد و یهودیهای غیر صهیونیست هم این واحه دموکراسی را به اتهام سرکوب هر صدای مخالف جنایاتش به سوءاستفاده از یهود ستیزی متهم کردند.
وقتی این تصویر جدید از اسرائیل را در کنار فروپاشی امنیتی و نظامی و سردرگمی سیاسی آن قرار میدهیم، تصویر جدیدی از این رژیم به دست میآید: رژیم نژادپرست، وحشی، تحت تعقیب و شکست خورده.
برای روشن شدن شکاف بین تصویر سابق و کنونی رژیم صهیونیستی، برخی از رویدادها را با هم مقایسه میکنیم:
- صرف اعلام «جمال عبدالناصر»، رئیس جمهور وقت مصر مبنی بر بستن تنگه باب المندب، دلیل تجاوز سال ۱۹۶۷ و در نتیجه اشغال غزه، کرانه باختری، سینا و جولان اشغالی سوریه بود و امروز جنبش انصارالله یمن کشتیهای آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی و تجاری عازم اسرائیل را هدف قرار میدهد و کشتیهای جنگی آمریکایی و غربی را در دریای سرخ و دریای عرب به چالش میکشد، بدون اینکه اسرائیل اجازه ذرهای حرکت بدهد.
- ادعای سوءقصد به سفیر اسرائیل در انگلیس، توجیه کافی برای تجاوز سال ۱۹۸۲ به لبنان، اخراج مقاومت فلسطین از بیروت و کشتار «صبرا» و «شتیلا» بود. امروز «طوفان الاقصی» با هزاران کشته و مجروح و صدها اسیر اسرائیلی علیرغم محکومیت اولیه، جنایات اسرائیل در طول ۷۵ سال گذشته را برای بخش بزرگی از افکار عمومی بینالمللی تداعی کرد.
- عملیات حزبالله و اسارت نظامیان صهیونیست در ژوئیه ۲۰۰۶ برای تجاوز همه جانبه اسرائیل به لبنان و انهدام مناطق مستقر حزب الله کافی بود. امروز حزبالله تقریباً هر روز خساراتی را وارد میکند که مهمتر از عملیات ژوئیه است و دشمن آنها را پنهان میکند.
- رویارویی با جمهوری اسلامی و حجم پاسخ ایران به بمباران ساختمان کنسولگری در دمشق، سالها عربدهکشیهای صهیونیستها را محو کرد و معادله حملات متقابل را برقرار کرد و اندازه واقعی دشمن را نشان داد که به حمایت کامل آمریکا نیاز دارد.
مقاومت پابرجا میماند
ممکن است برخی در مورد آینده آرمان فلسطین و آینده مقاومت در فلسطین پس از دست دادن دژ مقاومت در غزه پرسش کنند.
ناگفته نماند که نمیتوان در مورد آینده مقاومت فلسطین جدا از تغییرات بینالمللی و منطقهای صحبت کرد:
- اوضاع جهان در حال تغییر است و آمریکا که درگیر درگیری و رقابت با روسیه و چین است در بهترین شرایط خود قرار ندارد و روسیه هر روز به اهمیت اتحاد خود با کشورهای جنوب مسلمان پی میبرد.
- این منطقه به واقعیتهای تثبیت شده جغرافیایی و تاریخی بازمیگردد، جایی که سه بلوک انسانی اعراب، ترکها و فارسها با منافع مشترک زندگی میکنند و هیچ کدام را نمیتوان در حاشیه قرار داد. غرب استعمارگر برای تضعیف همه آنها تلاش کرد تا میان آنها تفرقه، اختلاف و درگیری بیندازد و اسرائیل بخش اساسی برای ممانعت از هر گونه تلاش برای نزدیکی و آشتی بین این سه بلوک انسانی بود.
- ضعف اسرائیل، فروپاشی قدرت بازدارندگی و کاهش وزن راهبردی آن موجب افزایش تفاهم بین کشورهای منطقه و جستجوی منافع مشترک و ثبات در منطقه به دور از هژمونی آمریکا و اسرائیل میشود که حتی در پرونده فلسطین نیز مجبور خواهد شد متفاوت عمل کند.
- در نهایت، نزاع مردم فلسطین با رژیم صهیونیستی در مرحله بعدی عمدتاً بر آینده کرانه باختری متمرکز خواهد شد و افقی برای مذاکرات سیاسی درباره آینده کرانه باختری که مملو از شهرکها و شهرکنشینان مسلح است، وجود ندارد و شکاف بین تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله و موضع اسرائیل در مورد آینده کرانه باختری قابل پل زدن نیست.
با توجه به این عوامل و عوامل دیگر، مقاومت در فلسطین خوب باقی خواهد ماند و این مقاومت است که آینده اسرائیل و آینده منطقه را رقم میزند، چرا که بدون دستیابی ملت فلسطین به حقوق کامل خود، صلح یا ثباتی وجود نخواهد داشت».
انتهای پیام
نظرات