به گزارش ایسنا، رژیم صهیونیستی در حقیقت در بحران فعلی خود سرگردان شده، از یک سو نمیتواند از اقداماتش در غزه عقبنشینی کند و از سوی دیگر موانعی در راه تکمیل جنگ نسلکشی در مقابل آن وجود دارند و تمام اینها در سایه رکود پرونده مذاکرات تبادل اسرا در دست انجام بوده و کابینه فعلی رژیم صهیونیستی با ترکیب و رویکرد فعلیش، از بررسی هرگونه راهحل و یا نتیجه سیاسی ناتوان است.
طبق گزارش وبگاه «العربی الجدید»، در این شرایط نه کابینه رژیم صهیونیستی و نه ارتش آن به جز تشدید اقدامات قبلیشان از کشتار و ویرانی گرفته تا تهدید به یورش زمینی به رفح و باز کردن جبهههای جدید، گزینههای زیادی برای تداوم جنگ نسلکشی علیه غزه ندارند.
راهحل نظامی کافی نیست
پژوهشکده امنیت داخلی دانشگاه تلآویو در ماه جاری میلادی (آوریل) تحقیقی را با عنوان «روز پس از جنگ، تقویت عملیات نظامی نیازمند تصمیمات شجاعانه است» ارائه کرد که در آن سناریوهای متعددی را برای اقدام رژیم صهیونیستی در جنگ فعلی علیه غزه به ویژه در مورد روز پس از جنگ ارائه کرد.
«تامر هایمن» رئیس این مرکز که رئیس سابق مرکز اطلاعات نظامی و عضو کمیته مشورتی «یوآو گالانت» وزیر جنگ این رژیم است، در مقدمه این تحقیق نوشت که با گذشت نیم سال از عملیات هفتم اکتبر و با وجود «دستاوردهای عملیاتی بزرگ در نوار غزه» اما تاکنون هیچ یک از اهداف جنگ به شکل کامل محقق نشده است.
هایمن معتقد است جنگ علیه حماس رو به کاهش است و همانگونه که در این مرحله انتظار میرفت و تا عملیات رفح این رویکرد تغییر اساسی نخواهد کرد، این عقبنشینی میتواند منجر به برهم خوردن معادلات شده و با شکست و ناامیدی همراه خواهد بود اما از سوی دیگر این شرایط فرصتهایی را ایجاد میکند که میتواند با گذشت زمان شرایط امنیتی اسرائیل را بهبود ببخشد.
در این تحقیق هشدار داده شده که روند فعلی اسرائیل ضرباتی را به بازدارندگی و جایگاه آن وارد خواهد کرد و خطرات بزرگ و متعددی را در بر خواهد داشت.
رسانه قطری مینویسد مشکل راهبردی که این تحقیق آن را شناسایی کرد این است که «حرکت به سمت یک جنگ فرسایشی بلندمدت و راکد، شانس بازگرداندن اسرای اسرائیلی و نیز امکان جایگزینی حاکمیت حماس در نوار غزه را کاهش خواهد داد و همینطور روابط ویژه تلآویو با واشنگتن را به خطر خواهد انداخت و امنیت مرزهای اسرائیل را کاهش داده و به انزوای آن در عرصه منطقه و بینالملل منجر خواهد شد».
از جمله اقدامات پیشنهادی در این تحقیق برای مقابله با این بحران استراتژیک، طراحی ساختاری منطقهای موازی با محور مقاومت به رهبری ایران است تا زیرساختی برای ادغام اسرائیل در منطقه ایجاد شود؛ همچنین ایجاد یک افق سیاسی در فلسطین که با گذشت زمان میتواند به کاهش شدت درگیری منجر شود.
همچنین در این تحقیق به میزان شدت بحران راهبردی رژیم صهیونیستی که عملیات طوفان الاقصی آن را ایجاد کرد، آن هم نه فقط در سطح نظامی و امنیتی بلکه در محور سیاسی و دیپلماتیک و نیز تصویر اسرائیل در عرصه بینالملل پرداخته شده است.
نتایج این تحقیق تنها بر بعد امنیتی نظامی متمرکز نبوده و صرفا به آن نمیپردازد بلکه به وضوح میگوید راهحل نظامی به تنهایی کافی نیست و باید با راهحل یا رویکرد سیاسی روشن همراه باشد.
تنها پس از گذشت حدود هفت ماه از آغاز جنگ علیه غزه، برخی در اراضی اشغالی معتقد هستند هیچ راهحل نظامی در غزه بدون راهحل سیاسی یا طرحی سیاسی وجود ندارد و ادامه دادن به این رویکرد میتواند بر بحرانها و مخمصههای اسرائیل بیفزاید.
همچنین تعدادی از تحلیلگران میگویند اسرائیل در حقیقت جنگ علیه غزه را باخته است اما آنگونه که به نظر میرسد این صداهای مخالف تا الان تاثیری بر روند تصمیمگیریهای سیاسی و امنیتی نداشته و اسرائیل رویکرد و عملکرد خود را تغییر نداده است.
اسرائیل میان جنگ غزه و عملیات ایران
پژوهشکده امنیت داخلی دانشگاه تلآویو این تحقیق را ۲ روز قبل از حمله تلافیجویانه ایران به اهدافی در سرزمینهای اشغالی که عمق بحران باور امنیتی این رژیم را برملا کرد، منتشر کرد. این حمله از نظر اسرائیل فرسایش قدرت بازدارندگی که این رژیم از هفتم اکتبر سعی در بازسازی آن را داشت، تشدید کرد و با وجود اینکه کابینه، ارتش و جامعه اسرائیل به ادعای «موفقیت در ناکام گذاشتن بیشتر پهپادها و موشکهای ایرانی آن هم با کمک گسترده ارتش آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و عربی احساس پیروزی میکردند»، در بسیاری از تحلیلها این مسئله پیروزی قلمداد نشد بلکه آن را اتفاقی با شدت و خطرناکی شکست هفتم اکتبر به ویژه در حوزه راهبردی این رژیم دانستند.
«آوی یسسخاروف» تحلیلگر مسائل نظامی رژیم صهیونیستی نیز در مقالهای که در وبگاه یدیعوت آحارونوت منتشر کرد، نوشت: «این عملیات ایران برخلاف باورهای حاکم بر محافل تصمیمگیرندگان در اسرائیل درباره ایران تا پیش از حمله بود، همانگونه که هفتم اکتبر باورهای حاکم در خصوص حماس در غزه را کنار زد و آنچه رخ داد به وضوح عدم بازدارندگی تهدیدهای اسرائیل در مقابل ایران را نشان داد و میزان شکست سیاست اسرائیل در مقابل ایران در دوره نخستوزیری بنیامین نتانیاهو را ثابت کرد».
او نوشت «باور "آقای امنیت" به شکستی مفتضحانه و ناتوانی تبدیل شد و اسرائیل خود را میان پاسخ دادن یا ندادن به حمله ایران سرگردان یافت و در اینجا مشکل اصلی آغاز میشود: حمله اسرائیل میتواند به واکنش دیگری از سوی ایران منجر شود و در نهایت حزبالله لبنان نیز وارد درگیری شود و آن زمان صحبت درباره یک جنگ منطقهای فراگیر علیه دشمنی خواهد بود که زرادخانه آن از آنچه حماس در اختیار دارد، مرگبارتر است».
بر اساس این گزارش، حمله ایران بار دیگر همانند هفتم اکتبر، شکست دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، مرکز اطلاعات نظامی و موساد را نشان داد، در حالی که پاسخ ایران قابل پیشبینی بود و تمامی سران ایران از جمله «سید ابراهیم رئیسی» رئیسجمهور این کشور تصریح کردند که پاسخ اجتناب ناپذیر است اما «اسرائیل به قالبهای فکری و تحلیلهای موجود پایبند بوده و باور داشت که ایران هرگز این بار پاسخ نخواهد داد و اگر پاسخ بدهد بسیار محدود خواهد بود».
«عمیر اورن» تحلیلگر مسائل اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در روزنامه «هاآرتص» نوشت «شکست فعلی جدی و بزرگ بوده و مسئولیت آن متوجه شخص نتانیاهو و نیز تمامی اعضای کابینه جنگ و فرماندهان نظامی است و اسرائیل به همان خطاهای گذشته بازگشت و در واقع از گذشته هیچ درسی نگرفت».
این تحلیلگر در ادامه با انتقاد از تصمیم تلآویو برای ترور فرماندهان نظامی ایران در سوریه گفت: «این شکست شخصی نتانیاهو بود که به زنجیره شکستهای آن در طول سالهای گذشته افزوده شد، در نهایت اگر ۲ هفته قبل تصمیم متفاوتی گرفته شده بود و صبر پیشه میشد، اکنون اسرائیل هدف حمله قرار نگرفته بود به شکلی که یحیی السنوار، رئیس حماس در غزه خرسند شود؛ در واقع نتانیاهو مشکل جدیدی را به اسرائیل که در غزه و لبنان گیر افتاده، اضافه کرد».
همچنین «تسوی برئیل» تحلیلگر اسرائیلی روزنامه هاآرتص نوشت «خشم گسترده اسرائیل که از روز شنبه انباشته شده، تنها به حمله ایران مربوط نبوده بلکه به دلیل شکسته اطلاعاتی اسرائیل و خطای آن در ارزیابی و پیشبینی درست پاسخ ایران است».
«عاموس هارئیل» تحلیلگر نظامی هاآرتص هم با اشاره به عمق بحران راهبردی رژیم صهیونیستی پس از حمله ایران نوشت عدم پاسخ به حمله ایران به معنای حمله دیگری به قدرت بازدارندگی اسرائیل و موفقیت راهبردی دیگری برای ایران و به منزله پاداشی برای حماس خواهد بود و پاسخ اسرائیل نیز میتواند به جنگی منطقهای منجر شود و این چیزی نیست که اسرائیل و یا آمریکا آن را خواسته باشند.
فرار از سوالات سیاسی
طبق گزارش العربی الجدید، همزمان با رکود در جنگ غزه، چه بسا اسرائیل از موضعگیریهای کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی در خصوص حمله ایران قدردان و بر این باور است که این موضعگیریها ادامه خواهند داشت اما حافظه اسرائیل بسیار ضعیف و کوتاه است، چراکه فراموش کرده بیشتر کشورهای غربی که پس از عملیات طوفان الاقصی از آن حمایت کردند، موضعگیریها و عملکرد خود را با توجه به نتایج جنگ نسلکشی در غزه و کشتار هزاران فلسطینی تغییر دادند و بعید نیست که همین کشورهای حامی، در صورت گسترش جنگ و آغاز درگیری گسترده با حزبالله، موضعگیریهای خود را باز هم تغییر دهند.
اسرائیل در هر مناسبتی مدعی میشود که عملکرد آن در هرگونه جنگ آتی با حزبالله با عملکردش در غزه متفاوت نخواهد بود بلکه شدیدتر هم خواهد بود و لبنان را به عصر حجر باز خواهد گرداند و تفاوتی میان اهداف نظامی حزبالله و اهداف غیرنظامی قائل نخواهد بود، اما اگر اسرائیل به رویکرد خود به همان شکل سابق پایبند است، پس چرا انتظار نتیجه متفاوتی را دارد؟ سوالی که تاکنون در محافل اسرائیلی مطرح نشده است.
در پایان این مطلب آمده است: با گذشت ۶ ماه از جنگ، رسانهها و پژوهشکدهها اسناد و تحقیقاتی و مقالاتی را منتشر کردند که میگویند جنگ بیفایده بوده و هیچ راهحلهای امنیتی بدون راه حل سیاسی ممکن نخواهد بود و قطعاً این مسئله مانع از حمایت پژوهشکدهها و تحلیلگران از جنگ جدید در آغاز آن نخواهد شد، همانگونه که در ابتدای جنگ علیه غزه چنین بود. اما سوالات سیاسی و دلایل رسیدن اسرائیل به شرایط فعلی همچنان بدون جواب و بررسی مانده چرا که تلآویو گزینههای نظامی را ترجیح میدهد و از سوالات و راهحلهای سیاسی و هزینههای آنها را فرار میکند.
انتهای پیام
نظرات