به گزارش ایسنا، مهدی مولایی در یادداشتی با عنوان «از قلعه بنیقینقاع تا پایگاه هوایی نواتیم» در روزنامه جوان نوشت:
یهودیان مدعیاند که قدرت اول نظامی منطقهاند و البته قدرت اول اقتصاد؛ بازار بزرگی در مدینه دارند و جواهرسازان و جواهرداران بزرگ حجازند؛ با قلعههای بزرگ و مستحکم متعدد در اکناف مدینه؛ کوههایی استوار انگار؛ با همپیمانانی که هر یک ابرقدرتند. سالهای قبل، از جای دیگری به مدینه کوچ کردهاند، اما مدعیاند که صاحبان اصلی این شهرند. رفتار مالکانه با شهر دارند و با شهروندان. گویی که همه، عبدان و بندگان حلقه بر گوشند و داغ بر پیشانی و اینان سروران و آقایان مدینه. پس میکشند و غصب میکنند و تعرض میکنند و پاسخگوی احدی نیستند. یهودیان بنیقینقاع.
پیامبر که به مدینه هجرت میکنند و دلها مجذوبشان میشود و قدرت را به دست میگیرند، میگویند که مدینه برای مردم است. مردمی که حالا مسلمانند. بنیقینقاع هم اگر میخواهند با آرامش اینجا زندگی کنند، باید که پیمان بندند تا متعرض مردم نشوند، جانهای مردم در امان از شمشیرها باشد و ناموسشان در امان از تعرض یهود. میپذیرند. چندی به همین منوال به همزیستی میپردازند و کنار هم زندگی میکنند. بیقتلی و بیتعرضی و غصبی. بنی قینقاع، اما تاب نمیآورد. عمری آقایی کرده. تازیانه بر جانها نواخته. همه به پایش بلند شده و از اخمش فرار کردهاند؛ حالا باید پهلو به پهلوی سیاهانی که تا دیروز بر دوشهایشان سوار بودهاند، در بازار و معابر قدم بزنند و هیچ نگویند. تاب نمیآورند. به زنی از نوامیس مسلمین در بازار جواهرفروشان تعرض میکنند و خون مردی را که به دفاع از او برخاسته، کف بازارچه میریزند. پیکر شهید روی دست مسلمین تشییع میشود و مطالبه انتقام در دلها میجوشد. مشتها گره میشود و دندانها روی هم فشرده میشود. بعضی سران عرب، واسطه میشوند که پیامبر از تنبیه یهود منصرف شود؛ پیامبر، اما با سپاهی بزرگ قلعه بنیقینقاع را محاصره میکنند. ۱۵ شبانهروز تمام، یهود منتظر ضربه سخت اسلام، اضطراب میکشد، که امروز داخل قلعه خواهند شد یا فردا. در نهایت بنیقینقاع از قلعه بیرون کشیده میشوند و مدینه از لوثشان پاک میشود؛ به سرزمینی دور اخراج و مدتی بعد به کلی نابود میشوند.
حالا چندین قرن بعد، باز فرزندان یهود نقص پیمانهای بینالمللی میکنند. گلوله بر جانها مینشانند، تعرض به نوامیس میکنند و خون مسلمین را میریزند. خود را صاحب و مالک سرزمین دیگران میدانند و رفتار مالکانه میکنند. دیگران را عبدان و بردگان حلقه بر گوش میدانند و خود را آقا و سرور جهان؛ و درست زمانی که تصور میکنند قلعههای کوهوار مستحکمشان آنها را در امان نگه خواهد داشت، درست وقتی سران عرب و غیرعرب را واسطه میکنند که در امان بمانند، فرزندان همان پیامبر، با ذکر «یا رسول الله» بر لب، پایگاههایشان را از بلندیهای جولان تا پایگاه هوایی نوآتیم مورد هدف قرار میدهند. امروز صهیونها میدانند که اگر خودشان دنبالهتاریخی بنیقینقاع در فلسطینند، دنباله عقیدتی رسولالله نیز در ایران و محور مقاومت همچنان آنان را زیر ضرب خواهند گرفت و بالطبع عاقبتی جز عاقبت اسلافشان منتظر آنها نخواهد بود؛ تخلیه فلسطین، تبعید و پراکندگی در سرزمینهای دور و در نهایت نابودی و اضمحلال انشاءالله!
انتهای پیام
نظرات