به گزارش ایسنا؛ همزمان با طرح احتمال حضور ترامپ در انتخابات آمریکا دوباره برخی در ایران با ترامپ هراسی به دنبال ماهیگیری سیاسی و اقتصادی هستند اما چرا این افراد ترامپهراسی میکنند و چه نفعی از این موضوع میبرند و چه میزان تحلیلهایشان درست است؟ در گفتگو با مسعود براتی کارشناس اقتصادی و معاون سابق سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران به این موضوع پرداختیم. براتی با بیان این که نباید در اثرگذاری بازگشت ترامپ بزرگ نمایی شود چراکه نظام تحریمی آمریکا علیه ایران به نقطه اشباع خود رسیده است، معتقد است: امروز فعال اقتصادی ما که زمانی با یک توئیت ترامپ تحت تاثیر قرار میگرفت، دیگر نسبت به کنشهای خزانهداری آمریکا حساس نیست؛ چراکه به تجربه دیده است که دیگر اثر ملموس و جدی بر اقتصاد نمیگذارد.
همزمان با گمانه درباره حضور ترامپ در انتخابات آمریکا، برخی جریانهای سیاسی و اقتصادی، دوباره ترامپ هراسی را مطرح میکنند تا شاخصهای کلان اقتصادی همچون انتظارات تورمی را دستخوش تغییر کنند، این تلاش برای ایجاد نوسان چه میزان مبتنی با واقعیتهای اقتصادی ایران است؟
میتوان بخشی از نوسانات که شاهد آن هستیم را طبیعی بدانیم و البته بخش دیگری از آن غیر طبیعی است. حافظه جمعی و تجربه زیستی مردم ایران در دولت قبل که با دوره ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا همزمان بود، یک تجربه مشخص است و یک تصویر نگران کننده در ذهن جامعه ایجاد کرد.
زمانی که ترامپ در اواخر سال ۹۵ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا انتخاب شد، از همان ابتدا یک هجمه سیاسی بزرگ علیه توافق هستهای (برجام) انجام داد و تاکید داشت که برجام یک توافق بد است و به مرور زمان اعلام کرد که آمریکا قصد خروج از برجام را دارد و نهایتا در ابتدای سال ۹۷ از توافق برجام خارج شد.
این واقعه در داخل کشور با یک سری نوسانات اقتصادی و شوک ارزی در بازار همزمان شد. علاوه بر این کارزار فشار حداکثری که ترامپ علیه ایران اتخاذ کرد، در کنار بازگشت تحریمهایی که ذیل توافق به صورت موقت تعلیق شده بود، تحریمهای جدید در گستره بیشتر اعمال شد و به بیانی تمام اقتصاد ایران تحریم شد.
از یک نظر طبیعی است که مردمی که این مقطع را تجربه کردهاند در رابطه با ترامپ یک ذهنیت داشته باشند که بی شک یک ذهنیت مثبت و خوشایند نیست و همراه با نگرانی است و به طور طبیعی اگر ترامپ مجددا در کاخ سفید مستقر شود، تحولات و اتقافاتی که پیش بینی میشود، محتمل است و انتظارات تورمی به همراه دارد.
افراد و جریانات سیاسی هستند که در جریان مواجه شدن با تحریمها و آمریکا، منتقد دولت و حاکمیت هستند و معتقدند این سیاست که ما میتوانیم بدون توافق با آمریکا اقتصاد را پیش برده، مسائل و مشکلات را حل کنیم و کشور را به پیشرفت برسانیم، سیاست اشتباهی است و امکان پذیر نیست!
به نظر شما کدام جریانها از ترامپ هراسی سود میبرند؟
مشخصا دو جریان در داخل کشور از تقویت این نگرانی برای مردم استقبال میکنند، یک دسته افراد و جریانات سیاسی هستند که در جریان مواجه شدن با تحریمها و آمریکا، منتقد دولت و حاکمیت هستند و معتقدند این سیاست که ما میتوانیم بدون توافق با آمریکا اقتصاد را پیش برده، مسائل و مشکلات را حل کنیم و کشور را به پیشرفت برسانیم، سیاست اشتباهی است و امکان پذیر نیست. بنابراین، این دسته از هر فرصتی استفاده میکنند تا اشتباه بودن این سیاست را اثبات کنند و از مطرح شدن موضوع بازگشت ترامپ و احتمال استفاده میکنند.
دسته دوم، به عنوان یک جریان نو ظهور که بعد از سال ۹۹ افزایش چشمگیری داشت، شامل فعالان بازار سرمایه و بازار مالی هستند که در فضای اجتماعی نیز بسیار فعال بوده و حضور گسترده دارند و به واسطه کار و فعالیت خود در حوزههای مختلف تحلیل ارائه میدهند.
به نظر میرسد، تلاش برخی از این افراد، بهره مند شدن از نوسانات بازار به نفع خود است. باید به این نکته توجه شود که در حوزه تحلیلی که با افکار عمومی مردم ارتیاط دارد، افراد ذینفع زیادی وجود دارند که از نگرانیهای مردم نسبت به تحولات بازار، میتوانند بهرهمند شوند.
هر نوع برخورد احساسی که از جنس کنار گذاشتن مباحث دقیق کارشناسی و ضریب دادن به مباحث احساسی است، اگر بدون پشتوانه کارشناسی علمی باشد، بی فایده است و هر گونه تحلیل و نظر، بدون ارائه گذارههای استدلالی که مبتنی بر واقعیت است در ذیل جریانها و ذی نفعانی قرار میگیرد که از فضای نوسانات بازار بهرههای سیاسی و اقتصادی میبرند.
برای اینکه بتوانیم پیش بینی کنیم که آیا ترامپ در دور جدیدی که ممکن است انتخاب شود، چه اقداماتی را میتواند انجام دهد و به بیانی اتفاقات دوره قبل ترامپ میتواند تکرار شود یا خیر، باید میان شرایط موجود در سال ۹۶، ۹۷ و امروز، ارزیابی و مقایسه انجام شود. به نظر شما آیا شرایط ایران و آمریکا طی این سالها تغییر نکرده است؟
زمانی که به گذشته نگاه میکنیم، این موضوع که در آمریکا چه جریان و گروهی در قدرت باشد برای ما اهمیت دارد و به تجربه پی بردهایم که رویکردها در قبال ایران دو حزبی است، البته تفاوتهای کمی در میان دو حزب وجود دارد اما در هر صورت موضوع مهمی است.
بنابراین در یک طرف این موضوع آمریکا و در طرف دیگر آن، ایران قرار دارد. در طرف آمریکا مهمترین مسئله، موضوع تحریمها است. آمریکا نزدیک به دو دهه است که علیه مردم ایران یک نظام تحریمی بسیار گسترده اعمال کرده که اوج آن در دوره ترامپ تحت عنوان «کارزار فشار حداکثری» بود و در نقطهای با امضای فرمان اجرایی ۱۳۹۰۲ در دی ماه سال ۹۷، تمام اقتصاد ایران را تحریم شد.
بنابراین، تحریم موضوعی است که باید در رابطه با آن گفتگو کرد که اگر ترامپ مجددا به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شود، در بخش تحریمها چه کارهایی میتواند انجام دهد. این مسئله نیازمند شناخت دقیقتر و بهتر تحریمها است.
اگر روند تحریمها را بررسی کنیم در یک مرحله اوباما تحریمهای به اصطلاح فلج کننده را اعمال میکند که در ادامه تحریمهای دوره قبل از ریاست جمهوری وی بود و حجم فراوانی از محدودیتهای بینالمللی را علیه ایران اعمال کرد که آنها را به عنوان «تحریمهای ریسک محور» میشناسیم.
در این تحریم ها اوباما از قدرت دلار استفاده میکند. یعنی وابستگی نظام بانکی جهانی به دلار را به عنوان اهرم، مبنای تحریمها قرار میدهد و موسسات مالی بزرگ و بینالمللی را برای قطع همکاری با ایران وادار میکند و موضوع جنگ اقتصادی در این مقطع مطرح شد.
زمانی که تحریمها به اوج خود رسید، دیگر ابزار جدیدی در جعبه ابزار تحریمهای آمریکا علیه ایران وجود نداشت، همان فضا به عنوان میراث ترامپ به دولت بایدن به ارث رسید و بایدن همان مسیر تحریمهای حداکثری علیه ایران را ادامه داد.
بعدا که وارد دوره مذاکرات و توافق موقت ژنو و توافق برجام میشویم، برخی معتقد بودن که تحریمها متوقف شده و موتور تحریمها خاموش شده است، اما در واقع موتور تحریمها خاموش نشد. با این حال، جامعه ایران در حال تجربه کردن ثباتی بود که بخشی از آن روانی بود که احساس شد دیگر تحریمی وجود ندارد، اما در نهایت گشایشهای اقتصادی در این دوره، رخ نداد.
بعدا که ترامپ به روی کار آمد، تحریمهایی که مطابق توافق تعلیق شده بود و اتفاقا تحریمهای ریسک محور دوران اوباما از این موارد نبود. یعنی روابط بانکی ما بعد از توافق شکل نگرفت.
ترامپ تحریمهای نفتی را مجددا اعمال کرد و حتی در مقطعی فروش نفت ایران را به صفر رساند، همچنین تحریمهای جدید و یک سیاست تحت عنوان «تحکیم دیوار تحریم» را اعمال کرد و تمام روزنههای ایجاد هر گونه توافق به غیر از یک نوع توافق که معتقد بود باید یک توافق کامل و جامع باشد را، متوقف کرد.
کاری که ترامپ انجام داد، یعنی حس مفید بودن ابزار تحریم علیه ایران را به نهایت رسانید و حتی وزیر خرانه داری دولت ترامپ یک بار عنوان کرد که تحریمها علیه ایران به سقف رسیده است و تحریم دیگری وجود ندارد تا اعمال شود.
کارزار فشار حداکثری علیه ایران به اوج خود رسیده بود و البته فشار بسیاری را علیه اقتصاد ایران وارد کرد و در مقطع سالهای ۹۷ و ۹۸ این فشار کاملا احساس میشد.
زمانی که تحریمها به اوج خود رسید، دیگر ابزار جدیدی در جعبه ابزار تحریمهای آمریکا علیه ایران وجود نداشت، همان فضا به عنوان میراث ترامپ به دولت بایدن به ارث رسید و بایدن همان مسیر تحریمهای حداکثری علیه ایران را ادامه داد.
از زمان اعمال تحریم توسط آمریکا در سال ۲۰۱۹ تمام ابزارهای تحریم استفاده شد، بانک مرکزی را تروریستی اعلام کرد، سپاه پاسداران را به عنوان سازمان تروریستی خارجی اعلام کرد و همه اقتصاد ایران را تحریم و تا امروز دیگر تحریم جدیدی نتوانسته اعمال شود.
امروز هر چند وقت یک بار خزانه داری آمریکا برخی از شبکههای پوششی ایران (برای مثال در امارات متحده عربی و شانگهای چین) که هم در دوره ترامپ و هم دوره بایدن تداوم داشت را شناسایی و تحریم میکند، اما دیگر اثر چندان و ملموسی ندارد.
امروز فعال اقتصادی ما که زمانی با یک توئیت ترامپ تحت تاثیر قرار میگرفت، دیگر نسبت به کنشهای خزانهداری آمریکا حساس نیست؛ چراکه به تجربه دیده است که دیگر اثر ملموس و جدی بر اقتصاد نمیگذارد.
این نشان میدهد که نظام تحریمی آمریکا علیه ایران، از سال ۲۰۱۹ به نقطه اشباع خود رسیده و در دوران بایدن هم همان سیستم، دنبال شد. برای مثال در دوران اوباما برخی از معافیتهای تحریمی اعمال و فروش نفت ایران، تقریبا آزاد شد، اما در دوران بایدن نظام تحریمی دوران ترامپ تداوم یافت و ایران مشمول هیچ معافیت تحریمی نشد. با این حال برخی معتقدند که بایدن برای باز بودن فضا مذاکره، بحث اعمال تحریمهای سخت را تا مقداری رها کرده و در اعمال آنها جدیتی نشان نمیدهد، که این موضوع برداشت غلطی است.
خلاصه اینکه در سمت آمریکا ابزار جدیدی برای تحریم وجود ندارد و فقط موضوع بر سر اجرا و اعمال تحریمها است که معتقد هستم اگر آمریکا امروز بخواهد همه آن فشار حداکثری دوران ترامپ را برای اجرای تحریمها بر ایران وارد سازد، باید هزینه سنگین سیاسی-دیپلماسی و امنیتی مانند توقیف کشتی، پرداخت کند و این میزان هزینه بالا برای آمریکا، در کل ابزار تحریمها را از کارآمدی نهایی خود دور و فایده مندی آن را کاهش میدهد.
امروز ما در حالتی هستیم که روابط، دیگر در زمین بازی نیست که آنها بر آن مسلط هستند و قدرت نفوذ و اهرمهای موثر دارند، اصطلاحا روابط در دایرهای قرار دارد که تحریمها بر آن اثر ندارد و اگر بخواهند در این حوزه روابط را شناسایی کنند، باید حضور میدانی داشته که هزینه بسیار بالایی برای آمریکا دارد.
بنابراین اگر تحریمها از حد مفید بودن خود خارج شود و هزینههای سیاسی-امنیتی برای آمریکا به همراه داشته باشد، دیگر ابزار مفید بودن خود را از دست میدهد.
یکی دیگر از عوامل موثر در موضوع تحریم، هزینه مربوط به کشورهای همراه با تحریم است؛ به نظر شما آیا بازیگران جهانی هم متوجه این شده اند که ابزار تحریم دیگر جواب نمیدهد؟
در بحث تحلیل بازیگران سمت ایران نیز باید بازیگرانی که با ایران تعامل میکنند را بررسی کنیم. در باب هزینه اعمال تحریم، برای مثال در بحث تحریم نظام بانکی، از آنجایی که سیستم نظام بانکداری غرب در اختیار آمریکا است، میتواند برای مثال با اعمال یک امضا تحریمهای بانکی را اعمال کند. در قضیه قطر که پولهای بلوکه شده ایران به قطر منتقل شده، تحت اشراف آمریکا است و با کارشکنی آمریکاییها هنوز مسیر این پولها مسدود است.
امروز ما در حالتی هستیم که روابط، دیگر در زمین بازی نیست که آنها بر آن مسلط هستند و قدرت نفوذ و اهرمهای موثر دارند، اصطلاحا روابط در دایرهای قرار دارد که تحریمها بر آن اثر ندارد و اگر بخواهند در این حوزه روابط را شناسایی کنند، باید حضور میدانی داشته که هزینه بسیار بالایی برای آمریکا دارد. مثلا باید در این حوزه حضور روابط خود را با دولتهای محلی که در حوزه و دایره روابط با ایران هستند را گسترش داده و برای شناسایی روابط مجبور است هزینه بالایی به دولتهای محلی بدهد که در بحث هزینه و فایده این موضوع کار را برای آمریکا دشوار میکند.
مورد دیگر اینکه، بایدن در بحث همراه کردن کشورهای مثل چین در تحریمها علیه ایران، تمام تلاش خود را انجام داد. مذاکرات بایدن و رئیس جمهور چین در رابطه با ایران، سفر مشاور امنیت ملی آمریکا به چین در رابطه با ایران و به ویژه سفر معروف «وندی شرمن» در رابطه با ایران که در چین استقبال خوبی از وی نشد و در آمریکا سروصدای زیادی به پا کرد.
طی عمر دولت سیزدهم، موضوع روابط خارجی پررنگ تر از گذشته با هدف خنثی سازی تحریم ها در حال پیگیری است، به نظر شما این موضوع چه میزان ایران را برای مواجه با تحریم تغییر داده یا قوی کرده است؟
بحث مهمی که در سال ۹۶ تا امروز رخ داده بحث مربوط به جمهوری اسلامی ایران است. رفتار مربوط به روابط اقتصادی خارجی ایران کاملا تغییر و همچنین تاب آوری ما به شکل کاملا محسوسی افزایش یافته است.
در سال ۹۶ دولت آقای روحانی معتقد بود که باید تمام تعاملات را بر اساس توافق برجام انجام داد چراکه یک توافق کاملا جامع است و همه موانع آن برداشته شده است. برای مثال بحث فروش نفت ایران، در چارچوب رفع تحریمهایی بود که در برجام ذکر شده بود، حتی برای دسترسی به کالا حساس (تجهیزاتی که دارای کاربرد دوگانه و غیره هستند) قبول کردیم که از طریق کانال خرید برجام عمل کرده و در حوزههای مختلف پذیرفتیم که در چارچوب توافق برجام عمل کنیم و فرض بر آن بود که این یک توافق همه موانع را برطرف میکند.
بنابراین تا سال ۹۶ روابط اقتصادی خارجی نسبت به مقوله بازگشت تحریمها آسیب پذیر بود و مهمترین آن مسئله نفت بود. همچنین روابط محدودی با کارگزاریها برای ارتباطات بانکی وجود داشت که به شدت تحت اشراف بود. اگرچه برخی شرکتها خودروسازی مثل پژو و شرکت نفتی مثل توتال قراردادهایی با ایران منعقد کردند اما از آنجایی که به شدت تحت اشراف و نظارت آمریکا بوده و با تایید آمریکا به ایران آمدند، کاملا آسیب پذیر و شکننده بودند.
وقتی ترامپ معافیتهای تحریمی را لغو و از برجام خارج شد، شرکت توتال ۶ ماه پیش از زمان تعیین شده برای قطع همکاری، ایران را ترک کرد. البته در بحث سرمایه گذاری خارجی شرکت توتال حتی یک دلار هم به ایران وارد نکرد. اما همان قرارداد را هم ابطال کرد.
اینها، نشان دهنده آسیب پذیربودن روابط اقتصادی خارجی ما در برابر تحریم بود. چراکه این روابط تنها از طریق برجام شکل گرفته بود. دولت وقت حتی زمانی که در سال ۹۷ با واقعیت خروج آمریکا از برجام روبرو شد، تصور داشت، اروپا میتواند جایگزین خلا آمریکا شود که این یک تصور کاملا اشتباه بود و باعث شد در برابر تحریم بسیار بد عمل کنیم.
حتی در مقطع اردیبهشت ۹۷ تا ۹۸، تصور بر آن بود که میتوانیم تا هر میزان که آمریکا اجازه دهد نفت به فروش رسانیم و برای ما منفعت داشته باشد. اینگونه بود که حجمی از میعانات گازی را به کره فروختیم و ماجرای ۷ میلیارد دلاری که در این کشور باقی ماند، پیش آمد و نتوانستیم از آن استفاده کنیم.
بنابراین با توجه به نوع سیاستهایی که دنبال شد، یک آسیب پذیری روشن داشتیم، چراکه تحریمهای تعلیق شده بازگشت و برخی تحریمهای جدید از سوی ترامپ اعمال شد و اقتصاد ما با یک شوک جدی و تازه روبرو شد.
وقتی ما عضو شانگهای میشویم، شاید خود فعل اقتصادی مهمی رخ نداده باشد، اما تصویری که برای فعالان این کشورها ایجاد میکند، پیام مشخصی است، یعنی دولت طرف مقابل با دولت ایران از یک نگاه کاملا همسو برخوردار هستند.
اما بعد از این ماجراها مجموعه کشور متوجه شد که نمیتوان با خوشبینی منتظر ماند که یک روز تحریمها برداشته شود و اروپا در نبود آمریکا میتواند کاری انجام دهد.
اما در دولت فعلی، روابط اقتصادی خارجی با فرض ماندگاری تحریمها شکل گرفت و نگاه همه مدیران ارشد این بود که باید سیاستهای اقتصادی خود را به فرض ماندگاری تحریمها، برنامه زیری کرد.
توسعهای که امروز از آن برخوردار هستیم و نگرانی مردم بیشتر بر آن است که اگر ترامپ مجددا به کاخ سفید بازگردد، چالشهایی برای آن ایجاد کند، امروز دیگر محلی از اعراب ندارد. البته بحث بر صفر بودن اثرگذاری آن نیست. موضوع بر اثر جدی آن است که دیگر مانند قبل اثرگذار نیست.
بنابراین روابط اقتصادی خارجی امروز ما، در هر دو طرف بر اساس ماندگاری تحریمها شکل گرفته و تاب آوری همه سازوکارها و مکانیزمهای ایجاد شده در برابر تحریم در قیاس با گذشته بسیار بیشتر و بالاتر است.
زمانی که در سازمانهای مهم و پیمانهای مهم مثل شانگهای و بریکس وارد شدیم، باعث شد تصویر مهم سیاسی از ایران ایجاد شود. وقتی ما عضو شانگهای میشویم، شاید خود فعل اقتصادی مهمی رخ نداده باشد، اما تصویری که برای فعالان این کشورها ایجاد میکند، پیام مشخصی است، یعنی دولت طرف مقابل با دولت ایران از یک نگاه کاملا همسو برخوردار هستند. حال که شرایط، شرایط تحریمی است، نوع روابط به شکلی طراحی میشود که تحریم کمترین اثر را داشته باشد. مجموعهای از اقداماتی که ماهیت دور زدن تحریمها و خنثی سازی تحریمها را دارد، باعث تاب آوری در مقابل تحریمها شده است.
بنابراین نتیجه میگیریم که ایران تغییر رفتار داشته و این تغییر در راستای افزایش تاب آوری در مقابل تحریمها بوده است.
البته باید اشاره داشت که در سال ۹۸ با یک متغیر به شدت موثر به اسم کرونا روبرو شدیم. همه گیری کرونا محدودیتهایی که برای اقتصاد خارجی ما ایجاد کرد، حتی بدتر از محدودیتهای تحریم بود. چراکه محدودیتهای کرونایی که بعضا برخی از دولتهای محلی وضع کردند باعث شد در برخی مواقع روابط کاملا قطع شود و این موضوع متغیر بسیار اثرگذاری بود و در سالهای ۹۸ و ۹۹ کرونا تاثیر بسیاری بر اقتصاد ایران وارد کرد.
برداشت چین بر آن بود که آمریکا به بهانه ایران، قصد دارد جلوی رشد و توسعه چین را بگیرد. بنابراین هر نوع فشار آمریکا به چین فارغ از آن که به بهانه ایران، یا کره شمالی و روسیه باشد، از سوی چین به صورت راهبردی تحلیل میشود و این نوعی از مواجه متعددی است که یک نبرد بزرگ میان آمریکا و چین در حوزه پیشتازی اقتصادی است.
آیا چین هم طی این سال ها در مواجهه با آمریکا و ایران تغییر کرده است؟ نگاه چینی ها به موضوع تحریمهای ایران و بازگشت احتمالی ترامپ در شرایط جدید چیست؟
در مورد کشورهای ثالت همه میدانند که یک بازیگر مهم در دنیا که هم برای دنیا مهم است و هم با ما در حال همکاری است، کشور چین است. امروز نیز همه میدانند که بخش مهمی از صادرات نفتی ما به کشور چین انجام میشود و همچنین بخش بزرگی از صادرات غیر نفتی ایران به چین است و همچنین حجم مهمی از تامین نیاز ما از طریق چین در حال انجام است.
قبل از پاسخ به این سوال باید گریزی به رفتار دولت قبل با چین در دوره رفع تحریمها داشت. پیامد آن رفتارها این بود که دیگر ایران اولویتی برای چین قائل نیست و قرار است با اروپا و غرب همکاری کنیم. تصوری که پیامدهای بسیاری برای کشور ما به همراه داشت.
در مقطعی که ترامپ از برجام خارج شد و تحریمها اعمال شد، چین از ایران فاصله گرفت و ما به صورت مضاعف تحت فشار قرار گرفتیم. در آن مقطع به واسطه نوع رفتار ایران و اشتباهاتی که تصمیم گیران ما انجام دادند، چینیها این برداشت را داشتند که ایران قرار نیست با چین کار کند و فقط در شرایط تحریمی و شرایط سخت به سراغ چین میآیید.
این رفتاری است که امروز رخ نمیدهد و دولت جدید به واسطه درسهایی که از رفتار دولت قبلی آموخت، به دوستانی که در شرایط سخت همراه ما هستند نگاه بلند مدت دارد و دیگر نگاه موقت و کوتاه مدت ندارد.
با این حال، امروز برخی معتقدند که اگر ترامپ بازگردد با چین تعامل میکند و برخی دیگر معتقدند که بر سر ایران با چین معامله میکند.
به نظر میرسد که احتمال سناریوی اول صفر است. چراکه در دوره ترامپ رابطه آمریکا و چین بر سر مسئله شرکت هواوی به خاطر تعامل آن با ایران بود، یعنی شرکت هواوی به خاطر ایران تحریم شد، اما نحوه مواجه چین آن نبود که به خطر خارج کردن هواوی از تحریم، ایران را وجه المصالحه قرار دهد تا شرکت هوایی را از تحریم خارج کند. چراکه تحریم هواوی بهانه بود و این یک تقابل راهبردی میان چین و آمریکا بود.
در نهایت چین در مقابل بازداشت دختر رئیس شرکت هواوی در کانادا اقدام تنبیهی متقابل انجام داد و کانادا را تهدید به اقدامات مشابه کرد و در مقابل نیز یک سرمایه گذاری هنگفت توسعهای بر روی شرکت هواوی انجام داد تا بتواند وابستگیها و نقاطی که آسیب پذیر است را مرتفع سازد و امروز شاهد آن هستیم که یکی از غولهای بزرگ فناوری در دنیا شرکت هواوی است.
برداشت چین بر آن بود که آمریکا به بهانه ایران، قصد دارد جلوی رشد و توسعه چین را بگیرد. بنابراین هر نوع فشار آمریکا به چین فارغ از آن که به بهانه ایران، یا کره شمالی و روسیه باشد، از سوی چین به صورت راهبردی تحلیل میشود و این نوعی از مواجه متعددی است که یک نبرد بزرگ میان آمریکا و چین در حوزه پیشتازی اقتصادی است.
همچین در حوزه معاملات باید بررسی شود که آمریکا و چین در چه حوزههایی میتوانند معامله داشته باشند. امروز به واسطه قوانینی که در آمریکا در حال وضع است، مسئله چین هراسی به شدت در حال نهادینه شدن است. در تمام اسناد بالادستی آمریکا چین به عنوان تهدید اول معرفی شده است و حتی ساختارهای خود را بر اساس محور چین هراسی بازسازی میکنند. برای مثال وزارت خارجه آمریکا اتاق چین ایجاد کرده و سیاست آمریکا در حوزه شرق آسیا بر اساس نوع رابطه با چین است. بنابراین به نظر میرسد تعامل آمریکا و چین بر سر ایران دور از انتظار باشد.
در مجموع در سه مولفه ایران، آمریکا و بازیگران ثالث، نسبت به آمریکا که بتواند اثرگذاری بالایی داشته باشد دیده نمیشود. با این حال برخی اثرگذاریهای موقت و کوتاه مدت قابل پیش بینی است که آن هم با اتخاذ سیاستهای مناسب قابل مهار است و میتوان آنها را کنترل کرد.
به نظر شما افکار عمومی هم این تغییرات روابط در موضوع تحریم را درک کرده است؟
در رابطه با تاثیر ترامپ بر افکار عمومی، باید گفت که اخیرا مشخص شده که رقابت انتخاباتی در آمریکا میان بایدن و ترامپ است و هنوز در ابتدای مسئله قرار داریم و تازه دنیا در حال توجه کردن به موضوع انتخابات آمریکا است. البته آنچه که ما باید انجام دهیم این است که در رابطه با این مسئله گفتوگو داشته باشیم حتی با فرض اینکه یک تهدید بزرگ در شرف وقوع است، صحبت و گفتوگو و بررسیهای کارشناسی بهترین راه برخورد با این مسئله است و هرچه بررسیها بیشتر باشد یک تصویر واقعیتر از موضوع شکل میگیرد.
انتخابات آمریکا در آبان ماه برگزار میشود و رئیس جمهوری جدید در دی ماه مستقر میشود و به هر میزان که بتوانیم باید با بررسیهای کارشناسی به این مسئله بپردازیم، تا نقاط آسیب پذیر خود را بهتر شناسایی کرده و آنها را رفع کنیم؛ چراکه ما هنوز در نقطه تاب آوری کامل نیستیم و در موضوع روابط اقتصادی فارغ از موضوع ترامپ هنوز آسیب پذیریهایی داریم.
به نظر شما دلار چه نقشی در اثر گذاری های تحریم بر ایران دارد؟ چرا اقتصاد ایران آن قدر وابسته به دلار شده است که با هر اتفاق سیاسی نوسانات مختلفی را در بازار می بینیم؟
بحث دلار در اقتصاد ایران به یک مفهوم چند وجهی تبدیل شده که نگاههای متفاوتی به آن وجود دارد. در حوزه روابط اقتصادی خارجی فهمی که از دلار وجود دارد این است که تعاملات و تامین مالی و تسویه تجارت با ارز دلار صورت بگیرد که این موضوع برای ایران از سال ۲۰۰۸ مسدود است و ما از ارز دلار برای تعاملات به صورت رسمی استفاده نمیکنیم.
ارزی که استفاده میشود، بیشتر در شکلهای غیر رسمی مانند صرافیها و شبکههای پوششی است که از انواع ارزها مثل دلار و یورو و درهم و دیگر ارزها مثل رمز ارز نیز استفاده میشود.
بنابراین در حوزه تجارت خارجی نمیتوان گفت که به دلار وابسته هستیم؛ چراکه بخشی از تجارت خارجی ما از طریق تهاتر انجام میشود. در سطح جهانی نیز، دلار زدایی برای عدم استفاده از ارز دلار در معاملات تجاری در حال انجام است. برای مثال در گروه بریکس این اقدام به صورت جدی در حال انجام است و روسیه نیز یکی از مهمترین کشورهایی است که در حال انجام دلار زدایی در معاملات خود است.
هرچه قدر وابستگی تجارت جهانی به ارز دلار کاهش یابد، امپراتوری دلار کاهش مییابد و این یک مسئله جدی است که حتی ترامپ به آن واکنش نشان داده و اعلام کرده که در صورت بازگشت مسئله دلار زدایی کشورها را پیگیری میکند؛ چراکه در قدرت آمریکا نقش بسیاری دارد.
هرچه قدر وابستگی تجارت جهانی به ارز دلار کاهش یابد، امپراتوری دلار کاهش مییابد و این یک مسئله جدی است که حتی ترامپ به آن واکنش نشان داده و اعلام کرده که در صورت بازگشت مسئله دلار زدایی کشورها را پیگیری میکند؛ چراکه در قدرت آمریکا نقش بسیاری دارد.
امتیازی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در کنفرانس «برتون وودز» گرفت، جهانی شدن دلار و سلاح سازی از دلار بود. این سلاح سازی از دلار باعث شده توجه کشورهای جهان به سمت دلار زدایی و کاهش وابستگی به دلار جلب شود.
چین در سال ۲۰۰۸ بعد از بحرانهای مالی جهانی و روسیه از سال ۲۰۱۴ به صورت جدی این موضوع را دنبال کرده و امروز کشورهای عضو بریکس به دنبال یک ارز مشترک برای خود هستند.
در بعد دیگر بحث دلار، مسئله قیمتگذاریها است که مربوط اقتصاد داخلی است و در این مسئله که مواد اولیه در کشور ما با توجه به قیمت جهانی این مواد و نرخ تثبیت دلار به ریال بخواهد تغییر کند، آیا اقدام درستی است یا غلط، نگاههای متفاوتی وجود دارد که نیازمند بررسیهای جدی است و به نظر میرسد که در حال حاضر یک بلوغ کامل در رابطه با اینکه در این موضوع چه سیاستی اتخاذ شود، شکل نگرفته است.
از زاویه تحریم میتوان گفت به هر میزان که اقتصاد کشور در بخشهای مختلف تاب آوری بیشتری نسبت به تحولات بیرونی داشته باشد، برای اقتصاد ما نیز بهتر است. بنابراین بهتر است که تعادل تاب آوری اقتصادی در قیاس با تحولات و تکانههای اقتصادی، به هم نخورد.
چراکه اگر بخواهیم به عنوان یکی از الزامات اقتصادی، تولید داشته باشیم، نیازمند ثبات هستیم و یکی از الزامات ثبات، تاب آوری است.
حال اینکه ثبات اقتصادی از طریق ثابت کردن مکانیزم قیمت گذاری رخ میدهد یا از طریق سیاستهای دیگر، مسئلهای است که متخصصین اقتصاد داخلی باید در رابطه با آن گفتوگو کنند.
برای مثال برخی معتقدند که نباید قیمتهای جهانی اعمال شود تا تولید داخل حمایت شود و برخی دیگر معتقداند که در صورت عدم آزادسازی قیمت ارز زمینه قاچاق مواد اولیه فراهم میشود.
ما امروز در حال گذار از اقتصاد نفتی به اقتصاد مقاومتی هستیم و به واسطه اجبار تحریمی که وجود داشت در بحث جهانی، پیشتاز این مسئله بوده که آمریکا هم به خوبی به این موضوع پی برده است.
در نهایت باید اشاره داشت که ما امروز در حال گذار از اقتصاد نفتی به اقتصاد مقاومتی هستیم و به واسطه اجبار تحریمی که وجود داشت در بحث جهانی، پیشتاز این مسئله بوده که آمریکا هم به خوبی به این موضوع پی برده است.
ویدئوی کامل این گفتگو را در زیر تماشا کنید.
انتهای پیام
نظرات