مردم همیشه در صحنه قزوین امروز همزمان با سالروز ضربت خوردن مولا علی (ع) در مراسم استقبال و تشییع دو شهید گمنام حضور یافتند، این مراسم از میدان میرعماد تا معراجالشهدای قزوین در چهارراه نادری برگزار شد.
در این مراسم که با حضور مسئولان، خانواده معزز شهدا، جانبازان و ایثارگران و اقشار مختلف مردم برگزار شد، خیابانها رنگ شهدا به خود گرفت و بار دیگر مردم شهیدپرور قزوین بر ادامه راه پرافتخار شهدا تأکید کردند. یکی از این دو شهید که ۲۹ ساله بود و در عملیات خیبر و جزیره مجنون تفحص شده و شهید دیگر نیز که ۴۶ ساله بود در منطقه عملیاتی چنگوله و در عملیات عاشورا تفحص شده بود، قرار است پیکر این ۲دو شهید یکی در روستای کورانه و دیگری در صنایع دفاعی انصارالمهدی شهرستان آبیک به خاک سپرده شود.
در این میان نوشتن از غم فراق و دلتنگی و چشمانتظاری خانوادههای شهدای مفقودالاثر سخت و جانکاه است، پدران و مادرانی که با حسرت و چشم به راه با عکس شهید خود به تابوت شهدا خیره شده بودند و اشک از چشمانشان جاری بود؛ یکی از خانمهایی که کنارم ایستاده واگویهکنان میگوید: مادرم سالها بیصبرانه منتظر بازگشت پسرش بود و هر هفته بر سر مزار شهدای گمنام میرفت و با آنها گفتوگو میکرد تا اینکه آذر ماه سال گذشته درست روز تولد فرزندش نگاهش به در خانه خشک شد و از دنیا رفت.
وقتی متوجه میشود خبرنگارم همانطور که سعی میکند گره ایجاد شده در گلویش را ببلعد، آرام میگوید از طرف من در گزارشت بنویس شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم و ما تا ابد به آنان که پلاکشان را از گردنشان درآوردند تا مثل خانم فاطمه زهرا(س) گمنام و بینام و نشان باشند مدیونیم.
بغض گلویم را میفشارد و همین که میخواهم از او درباره نام و نشان برادر شهیدش بپرسم در میان جمعیت محو و یک نفر میشود مانند چندین خانمی که در دریای جمعیت میروند و میآیند و من فکر میکنم واژه انتظار، واژه غریبی است، اینکه سالها از جگرگوشهات بیخبر باشی و ندانی کجاست، انتظار یک سوی ماجراست و اما اینکه ندانی کجا باید دنبال عزیزت بگردی سوی دیگر ماجرایی است که برای خیلی از مادران و پدران شهدا انتها ندارد.
به اطرافم بیشتر دقت میکنم؛ آقایی دوچرخه قدیمیاش را گوشهای گذاشته و کنارش نشسته و به خیل جمعیت خیره شده، نزدیک او جوانی دست به سینه ایستاده و زیر لب چیزی زمزمه میکند و اشک میریزد، یک زن و شوهر جوان کنار هم ایستادهاند و دختری حدوداً یک ساله در آغوش مرد جا خوش کرده است؛ دختری با کاپشن و کلاه صورتی، چند قدم آن طرفتر دو خانم که پوشش چادر هم ندارند از میانه خیابان میگذرند در حالی که پرچم یا فاطمهالزهرا (س) در دست دارند، چند پسر جوان آرام و سر به زیر با مداحی پخش شده از بلندگو آرام سینه میزنند و از خیابان عبور میکنند و من میبینم مردمی که امروز برای تشییع شهدا آمدهاند ظاهراً شبیه هم نیستند اما قلبشان برای زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا شبیه هم است.
به گزارش ایسنا، عظمت و اقتدار ایران به حرمت خون شهداست و امروز مردم قزوین آمده بودند تا به جهانیان ثابت کنند شهدا همانند خورشید تابانی هستند که موجب هدایت، سربلندی و عزت ایران عزیز شدهاند و این شهدا هرگز در تاریخ ایران فراموش نمیشوند و مردم به پاسداری از خون آنها ایستادهاند و نمیگذارند دشمنان خللی در امنیت این کشور ایجاد کنند.
انتهای پیام
نظرات