بهار چطور میشود پنهان شود؟ آن هم در تاجیکستان با مناطق کوهستانی و گلهای ریزبرگ پراکنده و جنگلها، درههای پهناور، رودهای خروشان و چشمههای جوشان و طبیعت نادر و منحصربهفرد. بهار چطور میتواند به درختچههای حاشیه رودهای پرآب سیردریا یا سیحون و آمودریا یا جیحون تعظیم نکند؟
نوروز در تاجیکستان، قرقیزستان و افغانستان از زیباترین، کهنترین و رنگارنگترین نوروزهاست، همزبانی و قرابت فرهنگی ایرانیها، تاجیکها و افغانها باعث شده هر سال تاجیکستان و افغانستان مقصد تعطیلات عاشقان بهار و نوروز باشد. تاجیکها بسیار میهندوست هستند و معتقدند حب وطن از تخت سلیمان بهتر است. برای همین وقت آمدن بهار وطن، مردم در روستاها جشنوارههای دلپسند برگزار میکنند، کدورتها را کنار میگذارند و در حالی که لباسهای رنگی به تن دارند با یک صبحانه شیرین و دلچسب به استقبال نوروز میروند.
مقامات قرقیزستان هم مانند مقامات کشورهایی که نوروز را به رسمیت میشناسند، با فرا رسیدن نوروز این سنت حسنه و دلنواز را سال به سال با شکوهتر برگزار میکنند. برگزاری چنین جشنهای باشکوهی در شهرهای بزرگتر، طولانیتر است. نمایش سوارکاران با لباسهای عشایری و جنگی در حالی که سلاحهایی مانند شمشیر، خنجر، نیزه، سپر، تیر و کمان با خود حمل میکنند بخشی از آداب و رسوم گرامیداشت نوروز در قرقیزستان است.
مقامات در پیامهایی از مردم میخواهند روح و دلشان با احیای طبیعت و رسیدن بهار، تازه و زنده شود. در قرقیزستان نمایشی نوروزی نیز برگزار میشود که دو شخصیت اصلی قرقیزها «همای انه» (مادر زمین) و «خضر آتا» (پیرمرد خضر) هستند. مادر زمین و پیرمرد خضر در نمایش با سوزاندن برگ کاج کوهی (آرچا در زبان قرقیزی) و پخش دود آن دور مردم این دعا را میگویند: «آلاس آلاس بلا به دور، سال گذشته برفت، سال نو آمد. برای پسران ما راه راست باز بشود و دختران جای خود را در زندگی پیدا کنند. چراگاههای ما پر از دام شود و دشمنان ما به مقام ما رشک بورزند. انبارهایمان پر از خرمن و سفرههای من پر از غذا باشد.»
مردم افغانستان هم مردم وطندوست و سادهزیستی هستند، بهدلیل همین خصلت سادهزیستی معمولاً آنها را در حالت چهار زانو زدن روی زمین میبینید. دوری از تجملات و سخت نگرفتن زندگی باعث شده مردم افغانستان آرامش خاصی در رخسارشان عیان شود. برخی محصولات کشاورزی افغانستان از جمله انار قندهار شهرت جهانی دارند. در عین حال، افغانستان از لحاظ منابع معدنی یکی از غنیترین کشورهای جهان است و دروازه ورود به دنیایی رنگارنگ و الوان و پر از نقش و موسیقی و از جنسی که ما ایرانیان با آن یگانهایم، دنیایی که در قلمرو بیمثال زبان فارسی شکل گرفته و برای همین است که مراودات فرهنگی و ادبی بین سه کشور ایران و افغانستان و تاجیکستان ناگسستنی است. در مزار شریف افغانستان مراسم باشکوهی با شرکت انبوه مردم برگزار میشود و جشن بلند کردن پرچ یا به اصطلاح مردم افغانستان «جهنده بالا» در مزار منسوب به حضرت امیر و تمام زیارتگاههای دینی و ملی در سراسر افغانستان برپاست. افغانها رسم و رسوم ویژه خود را دارند و این عَلَمی را که منسوب به حضرت علی (ع) است و بر آن اسماء متبرک نوشته شده است، در محلها به اهتزار درمیآورند و مدتی علم افراشته در مکانی که مردم آن را به اهتزاز در میآورند باقی میماند و مردم برای زیارت علم متبرک به آن جایگاه میروند.
مراسم و رسم و رسوم مردم افغانستان بسیار پسندیده و همراه با دعا و نیایش است، برای مثال میتوان به جشن نهال شانی در روز دوم نوروز، پهن کردن دسترخوان هفت میوه در روز نوروز، رفتن به طبیعت یا سبزه گشتی که مشابه سیزدهبهدر است، محافل زیبا و فولکلوریک سمنک پختن، حنابندان یا خینه کردن دست و پا در شب نوروز، تبریکی دادن به هم و وادید دوستان را میتوان نام برد.
خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شب های عمرت روز باد
انوری
وقتی به آیینهای عیدانه نوروزی این سرزمینهای خویشاوند با ایران نقب میزنیم میبینیم قبل از فرا رسیدن عید نوروز بانوی تاجیک دو جاروی سرخ را قبل از طلوع آفتاب در بیرون خانه قرار میدهد، دو جاروی سرخ رنگ را که در فصل پاییز از کوه جمعآوری کرده و تا بهار نگه داشته است، جلوی در خانه به حالت ایستاده قرار میدهد. بانو با کامل شدن آفتاب، پارچهای قرمز را هم در بیرون خانه آویزان میکند. سرخ، نشانه برکت و موفقیت بین تاجیکهاست.
مردم با پوشیدن لباسهای سنتی، پخت غذاهای مرسوم و افروختن آتش به شکرانه فصل با برکت کشاورزی و جشن و گلگشت نوروزی به گرد شعلهها در دشتها، به نوروز خوش آمد میگویند. بهار برای ما ایرانیان و کشورهای خویشاوند ما در کشورهای همکیش یعنی کار و برکت.
تاجیکان ضربالمثلی دارند که میگوید بَه امید انشاءالله، کار بود نَمیشود (به انجام نمیرسد) در چین و چروک و خطوط صورت و دست و پای مردم شریف و پر کار ایران، تاجیکستان و افغانستان بخصوص در روستاها معنا و مفهوم واقعی این ضربالمثل را میشود درک کرد؛ و مردم در کنار توکل به عنایت خداوند در فصل بهار سراغ زمینها و باغها میروند تا در کنار جوشش الطاف بیکران خداوند کوشش هم کنند. برای مردم تاجیکستان بندبازی، کشتی محلی و خروس جنگی (در مناطق روستایی جنوب) از فعالیتهای مرسوم نوروز است، در کنار چنین سنتهای کهنی، دعا و نیایشهای ویژه و گلگردانی، سمنو پزی، کلوچهپزی و طبخ شیرینیهای عید هم دارند.
جشن «بایچیچک» یا گلگردانی همزمان با نخستین جوانههای گلها در طبیعت آغاز میشود و تاریخ مشخصی ندارد، کودکان از دامن دشت این گلها را پیدا میکنند و بشارت آمدن بهار در کوی و برزن طنینانداز میشود. با به شکوفه نشستن گلهای بهاری، کودکان و جوانان به رهگذران و مسافران گل میفروشند و مردم هم پایچیچک و سیاهگوش را به چشمان خود میمالند و شکرگزاری میکنند گلگردانی با آوازهایی شبیه بلبلخوانی از جذابترین برنامههای نوروز در تاجیکستان است. این مراسم را بایچیچک یا بایچیچکگویی هم میگویند. مردم تاجیک از زمانهای قدیم به مناسبت شکوفهدهی گلها و درختان این کار را انجام میدهند.
در گذشته مراسم گلگردانی توسط بزرگسالان انجام میشد، اما حالا بچهها گلگردانی را انجام میکنند. خیرالدین خیراندیش از شاعران خوشذوق تاجیک در شعر این رسم کهن را هم زمان با نکهت افشانی بهار، چنین با طراوت و شادباش نوروزی عنوان میکند و میگوید:
مبارک باد نوروزی مبارک شادی یاران
مبارک باد نوروزی زمین گلریز و خندان شد
هوا بس نکهتافشان شد
زهی طفلان گلگردان
مبارک باد نوروزی
همه در لب شکر دارد
غزل کیف دگر دارد
سخنسنج و سخندانان مبارک باد نوروزی
در کوی و برزن و محلهها بچههای زیادی را میبینید که سبدهایی از گل را در دست دارند و میخوانند:
گل زردک ثنا می گه
ثنای مصطفی می گه
به هر پهلو خدا میگه
بهار نو مبارک باد
سمنو یا سمنک بر سر سفره نوروز علاوه بر خوراک سالم، رمز برکت، فیض و رونق خاندان و امور کشت و زراعت به حساب میآید. شرکت مردان هنگام پخت سمنک صلاح نیست و حتی ممنوع است. سمنو از جوانه گندم تهیه میشود و تمام طول شب را برای پختن روی شعله است. مراسم پخت سمنو در تاجیکستان یک مراسم آشپزی ساده نیست و با نیایش و دعا و گفتن از آرزوها همراه است. زنان هنگام پخت زمزمه میکنند:
سمنو در جوش و ما کفچه زنیم
دیگران در خواب و ما دفچه زنیم
مراسم سمنوپزان از جمله رسمهای قدیمی نوروز در افغانستان است که بین زنان طرفداران زیادی دارد. زنان افغان هم از آغاز شب نوروز تا سپیده دم نخستین روز بهار با همخوانی اشعار قدیمی شروع به پختن سمنو میکنند. رسم شبنشینی سمنو در شب نوروز در میان زنان شهر کابل و دیگر نقاط افغانستان رایج است، یکی دیگر از آیینهای جذاب در تاجیکستان «جفت براران» است. کشاورزان تاجیک با آرزوی آمدن برکت به محصولات خود این جشن بومی را در کنار ریش سفیدها و کهنسالان روستا غذاهای محلی تاجیکی طباخی میکنند و در پایان با دعای برکت برای زندگیها و باغها و زمینهای کشاورزی جشن تمام میشود.
تاجیکها «شمع» را در سفره عید، نشانه روشنی و رمز پیروزی نیکی و روشنی بر بدی و تاریکی میدانند. آنها «شیر» را به نشانه سفیدی، پاکی و سفید بختی روی سفره میگذارند «شیرینی» هم برای مردم شیرین زبان تاجیک نشانه شیرین کامی و عزیز بودن است و «شکر» هم به بهانه شیرینی عمر و زندگی، به دیگر عناصر باستانی سفره نوروز اضافه میکنند. در سفرههای عیدانه «شانه» نشانه زیبایی و رمز عمر پر رزق و برکت است. کنار این مجموعه زیبا «سنجد» هم قرار میدهند که خبر از عمر طولانی و با عزت دارد، وسط خوانچه و گل سر سبد خوان نوروز «سبزه» است که بهعنوان رمز سلامتی محسوب میشود. «سیر» را بهعنوان رمز صداقت، «سمبوسه» به نشان مهماننوازی و رمز نگهداری حرمت نان و نمک و «سمنو» را بهعنوان رمزی از نعمت و برکت روی سفره میچینند «سپند» هم که به نشانه بهبودی و درمان درد و رمز تندرستی به حساب میآید.
یکی از زیباترین قابهای سفره هفتسین «سیب» است که یادآور فراوانی رزق بهشمار میآید. این رازها و نشانههای نازک و بهانهها یعنی در تاجیکستان عزیز، لطیف و شریف، نوروز را بهانهای برای دوستی و زنده شدن هستی میدانند:
صد برگ را مطالعه کن ای چمن تبار
احسنت گو به حوصله ناشر بهار (اشعار فرزانه خجندی)
افغانها به آمدن نوروز «آمدآمدِ عید» میگویند به راستی حال و هوای بعضی از کشورها آدم را بر سر ذوق میآورد، نوروز با پیشینه بلندی که در فرهنگ فارسیزبانان دارد، قرن هاست مثل یک جشن بزرگ باستانی بین همسایههای ما و همرازهای ما برگزار میشود. یگانگی فرهنگی، همکیشی، رسم الخط، خویشاوندی، آداب و رسوم دلنواز و شیوای ایرانی و افغانستانی بالابال و بغل به بغل در جهان درخشان است، با وجود مرزبندیها، ایرانیها و افغانستانیها و تاجیکستانیها خلق و خوی مشترکی دارند و همیشه ایرانیها حامی صلح و آرامش و بهروزی برادران و خواهرانشان هستند. فرزانه خجندی، بانوی شعر تاجیک، از چکامهسرایانی است که نام بهار را با مراقبه و مترنم میآورد، او در شعری میگوید:
بریز نور مبارک، بریز از آفتاب نوازنده
که پر شود ز طلوع سیب فضای باغ شکرخنده
«سید اسماعیل بلخی» از شاعران افغانستان یک شعر نوروزی را با چنین ابیاتی آغاز میکند:
نوروز شد و گشت همه روی زمین سبز
گسترد طبیعت به زمین، فرش نگین سبز
و حافظ دلافروز از خزانهداران شعر فارسی میگوید:
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
«محمد کاظم کاظمی» شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر افغانستان که سالهاست با خانواده خود در ایران زندگی میکند، در یک مثنوی اینچنین به سراغ بهار و نوروز میرود:
گفتی قطار خرم نوروز میرسد
نوروز را نداده کسی راه در قطار
این خرمی بس است که سنجاق میشود
بر سررسید کهنه من برگی از بهار
مردم افغانستان که در مهماننوازی شهره هستند در روزهای نوروز از مهمانان خود با هفت میوه که بسیار خوشمزه و شیرین هستند، استقبال میکنند. آماده کردن سفره هفتسین و هفت میوه از رسمهای شیرین و نمکین نوروز در افغانستان است. هفت میوه ترکیبی از هفت نوع میوه خشک همراه خشکبار که معمولا ترکیب مغزهای بادام، گردو، پسته، کشمش، زردآلو، سنجد و قیسی است.
رنگ سفید و سبز برای مردم افغانستان نشانه خوشبختی و سعادت است. برای همین بسیاری از مردم افغانستان یک خروس سفید رنگ را در شب نوروز با نیت این که سال جدید، سالی پر از خوشبختی و نیکبختی باشد ذبح و همراه سبزی و پلو برای سفره شب نوروز طبخ میکنند. ماهی کبابشده هم از غذاهایی است که در شب نوروز طرفداران زیادی بین خانوادههای افغان دارد. در نوروز به دلیل استقبال مردم از مواد خوراکی مخصوص نوروز، وضعیت درآمدی مشاغلی مثل ماهیفروشیها و شیرینیفروشیها رونق پیدا میکند.
جوانانی که هنوز در دوران نامزدی و منتظر ازدواج هستند، یک روز قبل از نوروز همراه هدایایی مثل لباس، جواهرات و حنا همراه غذاهایی مثل ماهی، زولبیا، شیرینی و کلوچههای متنوع برای تبریک عید و تقدیم عیدانه به خانه عروس میروند. خانواده عروس هم در مقابل، لباس مردانه و شیرینی به داماد آینده هدیه میدهند.
رسم بلاگردانی و شکستن کوزه آب بین برخی دخترانی که به خانه بخت نرفتهاند، مرسوم است. برای بهجا آوردن این رسم، زنان خانه به دختران، کوزههای خالی میدهند تا از چشمه یا جویبار آب بیاورند و بعد جلوی چشم همه کوزه را به زمین بزنند تا بلاگردانی کنند و با شکستن کوزه راه خوشبختی باز شود برای باز شدن راه خوشبختی در فرهنگ ما هم مثل همکیشان ما آتش زدن به اسپند مرسوم است. مردم با دود کردن اسپند و خواندن ترانههای آشنا بلاگردانی میکنند. یکی از ترانههای معروف که در این زمینه سروده شده، این است که مردم افغانستان میخوانند: اسپند، بلا بند، به حق شاه نقشبند، چشم خویش، چشم میش، چشم همسایه بداندیش، چشم از خود و بیگانه، اسپند چشم حسود و دشمن را بترکانه. مردم افغانستان معتقدند در حالی که طبیعت با آغاز بهار نو میشود، این زیبایی بر جان و روح انسان هم اثر میگذارد. تصنیف زیبای «کهنه زری کو» به معنی کهنه را به زر یا به نو تبدیل کن با صدای «فرهاد دریا» برگرفته شده از همین فرهنگ بومی افغانستان است.
کهنه زری کو، کهنه زری کو، کهنه زری کو، کهنه زری کو
اشکهای کهنه، غمهای کهنه، دردهای کهنه عشقهای کهنه دارید میخریم
اشکهای کهنه، غمهای کهنه، دردهای کهنه، عشقهای کهنه، دارید میخریم
کهنه زری کو، کهنه زری کو
گُل به جای گِل داروم ، گُل به جای گِل داروم
تازه تازه دل داروم، تازه تازه دل داروم
انتهای پیام
نظرات