به گزارش ایسنا، «عبدالباری عطوان» تحلیلگر سرشناس جهان عرب و سردبیر روزنامه رأیالیوم در یادداشتی نوشت: تقدیم استعفای دولت «محمد اشتیه» به محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به این معنا است که یک فرمول «آمریکایی-اسرائیلی» تحت عنوان «دولت تکنوکرات» در شرف بلوغ است؛ دولتی که قرار است در مرحله موسوم به «پساجنگ» و رویای نابودی مقاومت به رهبری حماس طبق توهمات، کنترل نوار غزه را زیر نظر رژیم اشغالگر به دست بگیرد.
اشتیه که درحال بستن چمدانهایش است، در اظهارات «کوتاه» خود که دوشنبه و پس از اعلام استعفای دولتش بر زبان آورد، اعتراف کرد: «این اقدام در پاسخ به خواستههای بینالمللی برای اصلاح نظام سیاسی فلسطین است، مرحله بعدی نیازمند ترتیبات سیاسی جدید است که تحولات نوار غزه و مذاکرات وحدت ملی را در نظر بگیرد».
دولتهای «تکنوکرات» در کشورهای باثبات و مستقل دارای حاکمیت، مرزهای مشخص، فرودگاهها، بنادر، راهآهن، اقتصاد مستقل، دولت باثبات موجود و منابع طبیعی درون آن مانند گاز، نفت، طلا، اورانیوم، مواد معدنی، مواد غذایی، تولیدات صنعتی و زیرساختها و غیره تشکیل میشوند. حال سوال این است آیا این عناصر در فلسطین وجود دارند تا اینکه دولت تکنوکرات بتواند مدیریت ان را بر عهده بگیرد؟ و یا چنین دولتی چه چیزی را مدیریت خواهد کرد؟
این یک «تله جدید» است که از قبل ساختار آن، نام شرکتکنندگان و رئیس آن توسط رهبران اطلاعاتی چهار طرفی که برای دومین بار در پاریس گرد هم آمدند، تعیین شده بود و تشکیل دولت دستوری برای کرانه باختری و نوار غزه در مرحله بعدی و در صورت از بین رفتن مقاومت در غزه و کرانه باختری، طرح ریزی شده است.
اولین نشست چهارجانبه پاریس که در آن رهبران اطلاعاتی مصر، رژیم اشغالگر و آمریکا به همراه نخستوزیر و وزیر امور خارجه قطر شرکت کردند، نتوانست به هیچ توافقی درباره «آتشبس موقت» در نوار غزه دست یابد؛ چراکه رهبری مقاومت به شروط خود مبنی بر خروج صهیونیستها از غزه، بازسازی آن، تبادل اسرا و تشکیل کشور مستقل فلسطین کاملاً پایبند بوده است.
با توجه به آنچه بیان شد سوالات و تردیدهایی درباره تغییر احتمالی موضوع این ۲ نشست و امتیازات فرضی که منجر به این سرعت در برکناری دولت اشتیه شده تا راه را برای دولت «تکنوکرات» آینده فراهم کند، مطرح است. کدام طرف به طرف دیگر امتیازاتی خواهد داد؟ آیا جنبش حماس و متحدانش در نوار غزه و کرانه باختری میپذیرند که از اختیارات خود دست بکشند و آن را به دولت جدید بسپارند؟ در ازای ان چه چیزی به دست خواهند آورد؟
کاملا واضح و آشکار است که شرایط انسانی در نوار غزه بسیار رو به وخامت است و شهروندان، چه در شمال و چه در بیشتر مناطق جنوبی، با قحطی واقعی روبرو هستند و بسیاری از کودکان در اثر گرسنگی و بیماری به دلیل آلودگی آب و بیماریهای عفونی شهید میشوند و این علاوه بر تداوم بمباران است. این همه فشارهای وحشیانه و غیرانسانی در چارچوب طرح وادار کردن مقاومت به ورود به تله جدید بر اساس یک نقشه وضع شده «آمریکایی-اسرائیلی» و تبانی رسمی اعراب است؛ تبانی که نیاز به اثبات ندارد.
تهدیدهای رژیم صهیونیستی به یورش به شهر رفح، انجام قتل عام در آنجا و تحمیل مجدد آوارگی به سینا برای ایجاد رعب و وحشت در میان بیش از یک میلیون آواره در آنجا مورد توافق قرار گرفت و همزمان اطلاعاتی درز کرد که قاهره در حال ایجاد مراکزی توسط مصر در منطقه مرزی با نوار غزه است و گفته شد که دیوارهای آن بیش از ۱۰ متر ارتفاع دارند و این اقدامات یا برای بازداشت افرادی است که به شکل غیرقانونی از نوار مرزی عبور میکنند و یا یا برای اسکان دادن آنها در چارچوب یک معامله بزرگ مالی است که به خروج قاهره از بحرانهای مالی پیچیدهاش کمک خواهد کرد.
با آگاهی از قدرت گردانهای القسام و پایبندی رهبری جنبش حماس در نوار غزه به همه شروط خود، تردیدهای زیادی درباره شانس موفقیت این پخته مسموم «اسرائیلی-آمریکایی-عربی» وجود دارد؛ چراکه پذیرش آن به معنای پایان حکومت گردانهای القسام و مقاومت در نوار غزه، رها کردن همه موشکها، کارخانهها و تونلهای آن و در نتیجه از بین رفتن قدرت آن و همچنین خطرناکتر از همه، برچیده شدن نیروهای نظامی و امنیتی حماس، و رفتن «یحیی السنوار» رئیس دفتر سیاسی حماس و دستیاران برجستهاش به یک کشور عربی در ازای حفظ جانشان است. به همین دلیل چنین اتفاقی بعید است؛ چراکه آنها رهروان و تربیت شده راه شهادت هستند.
هدف اصلی این تله فریبنده؛ خنثی کردن پیروزی بزرگی است که با معجزه بیسابقه «طوفان الاقصی» از آغاز درگیری اعراب و رژیم صهیونیستی به دست آمده است. این طرح همچنین به دنبال بقای این رژیم و حفظ پروژه صهیونیستی آن است؛ چراکه دلایل وجودی خود مانند بازدارندگی، امنیت، ثبات، اعتبار و برتری نظامی را از دست داده و متحمل تلفات سنگین در میان نظامیان و شکست در دستیابی به اهداف خود و حتی حفاظت از شهرک نشینان شده است.
تمام تلههای قبلی که در ۵۰ سال گذشته برای مقاومت فلسطین پهن شده بود، شامل پذیرش قطعنامه بینالمللی شماره ۲۴۲، ابتکارعمل صلح عربی، کنفرانس مادرید، توافقنامه اسلو ناکام ماندند. حال سوال این است که آیا بزرگترین تله که پس از ریخته شدن خون بیش از ۳۰ هزار شهید، هشتاد هزار مجروح و تخریب ۸۶ درصد نوار غزه پهن شده است، به همان نتایج مذکور منتهی خواهد شد؟
ما مطمئن هستیم تا زمانی که رژیم اشغالگر پابرجاست، راه حل «۲ دولتی» وجود نخواهد داشت. آمریکا که از جنگ نسلکشی در نوار غزه حمایت میکند، بیش از چهار ماه است که واژه آتشبس را حتی به زبان نمیآورد و از استفاده از حق وتوی خود علیه پیشنویس قطعنامه الجزایر در این زمینه تردید نکرد و این چارچوبی است که چراغ سبز قویتری برای ادامه این نسلکشی نشان میدهد، بنابراین آمریکا قابل اعتماد نیست و تضمینهای آن نیز اعتباری ندارد و همین مساله درباره میانجیهای عربی که وعدههای دروغ، گمراهکننده و فریبنده آن را پوشش میدهند و بدشان نمیآید که ابزار آن باشند، نیز صدق میکند.
بار دیگر به رهبری جنبش حماس در نوار غزه که طوفان الاقصی را با دقت معجزه آسایی رهبری، اجرا و برنامهریزی کرد توصیه میکنیم که صبور باشند و به مانند گذشته از افتادن در این تله پرهیز کنند. امروز رژیم اشغالگر درگیر بحران و شکست است و آمریکا نیز نفوذ خود را در خاورمیانه از دست داده است. آمریکا امروز توسط فرزندان یمن بازداشته شده است، فرزندان یمن دریای سرخ و باب المندب را به روی آنها بسته و دشمن را به وحشت انداختهاند و برای مقابله با آن و بمباران ناوهای واشنگتن یک لحظه تردید نکردند، موشکهای یمن به بندر ام الرشراش و نقب رسیدند و به زودی به عمق سرزمینهای اشغالی و حتی تلآویو نیز خواهند رسید. جنگ در حال گسترش است و پایگاههای آمریکا در حال متلاشی شدن، جبهه کرانه باختری نیز ملتهب است.
حزبالله نیز در حال جنگ است و این جنگ منجر به فرار بیش از ۲۵۰ هزار شهرکنشین شده است، علاوه بر این پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه در حال آماده سازی برای عزیمت ابدی از منطقه و فرار از موشکها و کاهش ضررها هستند؛ بنابراین پیروزی حتمی است و در این باره تنها مساله زمان مطرح است.
انتهای پیام
نظرات