به گزارش ایسنا، روزنامه رسالت در سرمقاله شماره امروز خود نوشت: این روزها رسانههای آمریکایی و مقامات پنتاگون، بیمحابا از بحران و جنگ در جهان سخن میگویند و دیگر بازیگران حوزه روابط بینالملل را متهم به بحرانسازی میکنند! واشنگتن میگوید نسبت به آینده جهان و تشدید منازعات نگران است و کنترلپذیر بودن بحرانهای نوین را زیر سوال میبرد. صورت مساله مشخص است: خالق و مصدر بحرانهای گذشته و جاری در حوزه روابط بینالملل (آمریکا)، نگرانی خود را نسبت به آینده اعلام کرده و به جای تجدیدنظر در ماهیت «بحران زیست» خود، رو به متهمسازی دیگران آورده است. این پارادوکس و تعارض آشکار چگونه قابل توجیه است؟ در این باره ۲ نکته اساسی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
نخست اینکه خلق بحرانهای عمیق و دامنهدار در نقاط و کانونهای حساس ژئواستراتژیک در جهان، حکم یک مولفه استراتژیک و ثابت را در سیاست خارجی آمریکا پیدا کرده است. از سوی دیگر، همانگونه که گفته شد آمریکا زیست و حیات بینالمللی خود را در فرامتنهای بحرانی تعریف کرده و هر زمان جهان به سوی صلح و ثبات برود، دست به حمایت از تروریسم نیابتی یا خلق تنشهای جدید میزند. طی حدود 4 ماه اخیر و در جریان وقوع جنگ غزه، مقامات واشنگتن ۲ بار با وتوی قطعنامه آتشبس در غزه و ایستادگی مطلق در برابر جامعه جهانی، مانع از پایان یافتن بحران شدند. بایدن و دموکراتها بارها تاکید کردهاند پایان یافتن جنگ غزه را حداقل در برهه کنونی بر نمیتابند، زیرا تلآویو به اهداف سهگانه خود در غزه یعنی «نابودی حماس»، «اشغال نوار غزه» و «آزادی اسرای صهیونیست» دست نیافته است. در چنین شرایطی مقامات پنتاگون، کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در مواضع علنی خود نسبت به تشدید بحران در منطقه غرب آسیا ابراز نگرانی میکنند. قطعا این نوعی نمایش و نگرانی مجازی است که با هدف تصویرسازی ظاهری و روایتگری کاذب همیشگی غرب نسبت به تحولات بینالمللی شکل میگیرد. تحولات جنگ غزه نشان میدهد این روایتگری از سوی افکار عمومی دنیا پس زده شده است. پس برخی نگرانیهای اعلامی آمریکا دروغین و ساختگی بوده و به لحاظ راهبردی نباید کمترین ارزشی برای آن قائل شد.
نکته دوم و مهمتر، به آیندهپژوهی واقعی تحولات جهان بر مبنای بحران زیست بودن آمریکا و متحدانش (از جمله رژیم اشغالگر قدس و برخی شرکای اروپایی واشنگتن) معطوف میشود. اتفاقا در اینجا شاهد بروز نگرانیهای واقعی در حاکمیت غرب هستیم.
این نگرانی اتفاقا مرهون عدم تطبیق واقعیات منطقه و نظام بینالملل با هدفگذاریها و پیشفرضهای استراتژیک آمریکاست. پنتاگون و سنتکام به وضوح دریافتهاند که تحولات غزه، مناقشات اخیر در دریای سرخ، اعتراضات مربوط به استمرار حضور اشغالگران آمریکایی در عراق و سوریه و.... هیچیک بر اساس محاسبات قبلی و جاری آنها تحقق نیافته و نمیتوان از آنها تحت عنوان «بحرانهای کنترلپذیر» در نظام بینالملل یاد کرد. به عبارت بهتر، آمریکا به جای «بحرانهای کنترلپذیر» با «بحرانهای غیرقابل کنترل» مواجه شده که به قول هنری کیسینجر قبل از مرگش، میتواند شالوده ساختار قدرت در غرب را هدف قرار دهد.
مباحث مطرح شده در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2024 آمریکا و روایتگری ترامپ و بایدن نسبت به آنچه در حوزه پیرامونی و بینالمللی کشورشان میگذرد، نشان میدهد فقدان عقلانیت حداقلی در حوزه سیاست داخلی و خارجی آمریکا دیگر یک فرضیه و ادعا نیست بلکه به گونهای غیرقابل انکار تحقق یافته است. بهتر است مقامات آمریکایی نسبت به این واقعیت مطلق آگاه باشند که جمهوری اسلامی ایران، قطعا در انتظار تحقق این عقلانیت حدقلی نخواهد ماند و هرگونه بیعقلی کاخ سفید و پنتاگون را با قاطعترین روشها و موثرترین اقدامات ممکن پاسخ خواهد داد. در دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، جایی برای مدارا با دشمن، چه از نوع با عقل و چه بیعقل آن وجود ندارد. خروجی بازی آمریکاییها با آتشی که خود در منطقه و نظام بینالملل افروختهاند، چیزی جز بازگشت این آتش به آن سوی آتلانتیک نخواهد بود. تاریخ مصرف قرار دادن جهان در برابر یک اقدام انجامشده، مدتهاست به پایان رسیده است. شاید زمانی آمریکاییها چنین واقعیت محضی را درک کنند که حتی کمترین مجالی برای ابراز پیشیمانی نداشته باشند.
نظرات