• یکشنبه / ۸ بهمن ۱۴۰۲ / ۱۴:۱۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1402110805644
  • منبع : پایگاه‌های خبری

صورت این شهید مثل ماه شب چهارده می‌درخشید

صورت این شهید مثل ماه شب چهارده می‌درخشید

ابراهیم مثل همیشه کنار ستون پذیرایی ایستاده، یک دستش را بالا برده بود و در حال نام بردن از چهل مؤمن نماز شب بود. چشمانش در میان اشک‌هایش گم شده بود.

به گزارش ایسنا، جهان نیوز نوشت: ساعت سه و نیم صبح بود. یک ساعت مانده بود به نماز صبح. تشنگی خواب خوشم را خراب کرده بود.

چشم چرخاندم که پارچ آب را پیدا کنم، ولی پارچی در کار نبود. به هر سختی بود خودم را به یخچال رساندم و سیراب شدم. به سمت رختخواب بازگشتم تا اذان صبح، چرتی بزنم.
ابراهیم مثل همیشه کنار ستون پذیرایی ایستاده، یک دستش را بالا برده بود و در حال نام بردن از چهل مؤمن نماز شب بود. چشمانش در میان اشک‌هایش گم شده بود.

صورتش مثل ماه شب چهاردهم می‌درخشید و آن قدر در حال خودش غرق شده بود که متوجه من نشد.

حالش را خراب نکردم و به رختخوابم رفتم. یک ساعت بعد، که برای نماز صبح بیدار شدم، ابراهیم همچنان بیدار بود. بعد از نماز صبح دوباره به رختخواب رفتم تا یک ساعت بخوابم و بعد به سر کار بروم، اما ابراهیم همچنان بیدار بود و زیرلب ذکر می گفت. تا سرم را روی بالش گذاشتم، خوابم برد. وقتی بیدار شدم، هوا روشن شده بود. چشمم را که باز کردم ابراهیم را دیدم که در حال جمع کردن سجاده اش است. به او گفتم: «ابراهیم تو هنوز بیداری؟»

«آره داداش، ولی دیگه داره خوابم میگیره.»

داداش، تو که این قدر زود بلند می شی، شبها یه مقدار زودتر بخواب که اذیت نشی.»

«نه داداش، اذیت نمی شم.»

خاطره‌ای از مجید اسمی، برادر ابراهیم اسمی شهید برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»

صورت این شهید مثل ماه شب چهارده می‌درخشید

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha