به گزارش ایسنا، هرگاه قدرت تصمیمگیری و مهارت حل مسئله را با هم تلفیق کنیم به مهارت تفکر خلاق دست مییابیم. قدرت تفکر آفریننده و خلاق، فرد را قادر میکند تا انتخابهای گوناگون را کشف کند و در نتیجه از بنبستهای زندگی خارج شود. در واقع یاس و افسردگی در برخی بیماران روانی، ناشی از نقص نظام شناختی و در پی آن مواجه شدن با بنبستها و گم کردن راه خروج از آنهاست، زیرا بیماران روانی تفکر خلاق خود را از دست میدهند.
مفهوم بصیرت در روان درمانی نیز عبارت است از بازگرداندن روشنبینی به بیمار با هدف هدایت او برای یافتن (خلق) گذرگاههایی از گردنههای دشوار زندگی. در این چشمانداز، بیمارانی که با خودکشی به زندگی خود پایان میدهند یا به فکر خودکشی میافتند، تفکر خلاق خویش را به کلی از دست دادهاند.
قدرت تفکر خلاق به شخص امکان میدهد از دایره بسته تجربیات محدود خویش خارج شود و به فراسوی تجارب بنگرد. از این طریق زندگی نوجوان انعطافپذیر میشود و از تمام جوانب به پدیدهها مینگرد. یکی از تعاریف هوش، داشتن تفکر واگراست که منظور از آن شکستن قالبهای فکری و نگریستن به پدیدهها از منظری دیگر است. از این دیدگاه هوش یک موهبت ارثی تلقی نمیشود و محیط اجتماعی، خانواده، تعلیم و تربیت و جامعه باید زمینه و امکان تفکر خلاق را فراهم آورند. به همین دلیل تفکر خلاق آموختنی است و در زمره مهارتهای زندگی قرار میگیرد. به این ترتیب تفکر خلاق عامل مهمی در یافتن راهحلها و در نتیجه حفظ بهداشت روان است.
این نوع تفکر هم به حل مسئله و هم به تصمیمگیریهای مناسب کمک میکند. با استفاده از این نوع تفکر راهحلهای مختلف مساله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی میشوند. این مهارت فرد را قادر میکند تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیمگیری خاصی مطرح نیست با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.
تفکر انتقادی را میتوان مهارت تحلیل عینی اطلاعات و تجارب دانست. ارتباط تفکر انتقادی و بهداشت روان در آن است که تشخیص و ارزشیابی عوامل موثر بر رفتار و نگرشها با این ویژگی ذهنی تسهیل میشود. نوجوانی که دارای مهارت تفکر انتقادی است آنچه را که به او ارائه یا تحمیل میشود، بدون بررسی دقیق نمیپذیرد؛ برای مثال ارزشها، فشار همسالان و رسانهها بخشی از واقعیتهای زندگی نوجوان است.
تحلیل این عوامل به شفافیت مواضع و تصحیح نگرشهای وی کمک خواهد کرد؛ در نتیجه فشار ناشی از تعارضات و باورهای خام و تحمیلی کاهش مییابد و بهداشت روانی شخص کمتر در معرض آسیبهای جدی قرار میگیرد. آنچه غالبا مانع تفکر انتقادی میشود نوعی بیمهارتی در تصور مسئله در بیرون از خویشتن است. مفهومی که به آن مسئلهمداری در مقابل خودمداری میگویند.
خودمداری همواره در حکم یک مانع بزرگ ذهنی، انسان را از حل مشکلات خود به طریق عینی بازداشته است. در مقابل، مسئلهمداری موجب خارج شدن از خود و توجه به خود مشکل میشود. انسانی که دارای تفکر انتقادی است راهحلها را یکی پس از دیگری میآزماید. در این حالت پاسخهای او القایی، ذهنی، عاطفی و بیاساس نیست و از متن واقعیت برمیخیزد.
آمیختن خصلتها، امیال و احساسات با مسئله مورد نظر، به اتخاذ مواضع یک سونگر و پیشداوریهای کم و بیش ناقص و نارسا میانجامد. روشن است که یک نظام تربیتی مطلوب همواره تفکر انتقادی را ارج مینهد و با تقدیر و تقویت آن ظهور و مداومت این نوع تفکر را تضمین میکند.
تفکر انتقادی توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است. آموزش این مهارتها فرد را قادر میکند تا در برخورد با ارزشها، فشار گروه و رسانههای گروهی مقاومت کند و از آسیبهای ناشی از آن در امان بماند.
این درحالیست که به گفته سردار اسکندر مومنی- دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر نداشتن قدرت نه گفتن یکی از عوامل مهم در گرایش به سمت اعتیاد است.
براساس اعلام دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر، ۶۰ درصد معتادان توانایی «نه گفتن به موادمخدر» را نداشتهاند. از همین رو پرورش تفکر خلاق و تفکر انتقادی میتواند به عنوان یکی از ارکان پیشگیری از اعتیاد مورد توجه قرار گیرد.
انتهای پیام
نظرات