به گزارش ایسنا، الف نوشت؛ یکی از مشهورترین کتابهایی که در حوزه روابط بینالملل، با محوریت سیاستِ قدرتهای بزرگ و نسبت آنها با نظام بینالملل در دورههای مختلف تاریخی نوشته شده، کتاب "ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ" نوشته "پل کندی"، اندیشمند انگلیسی عرصه روابط بینالملل است.
کندی در کتاب خود با اشاره به دورههای تاریخی مختلف، توضیح میدهد که چگونه قدرتهای جدید به بازیگران غالب در عرصه نظام بینالملل تبدیل شدهاند ( قدرتهای سابق را کنار زدهاند) و سازوکارهای مطلوب و مدنظر خود را از منظر یک کنشگر هژمونیک مستقر کرده و سپس در یک چرخه تاریخی، به تدریج دچار زوال شده و قدرتهای جدید ظهور پیدا کردهاند و نظمهای جدید بینالمللی حاکم شدهاند.
از اینرو، شماری از اندیشمندان عرصه روابطبینالملل در اقصی نقاط جهان به طور خاص بر این مساله تاکید دارند که جهان و یا بهتر بگویم نظام بینالمللی دنیا نیز اکنون در آستانه پیچ تاریخیگذار از نظم جهانی غربگرا، به یک نظم جهانی متکثرتر و چندقطبی است. نظم جهانی که دیگر آمریکا در آن از قدرت هژمونیک برخوردار نیست و بازیگران نوظهور در سطوح منطقهای و بینالمللی، حرفهای زیادی برای گفتن و شکلدهی به واقعیتهای نظام بینالملل دارند.
در این راستا، افرادی نظیر پروفسور "جان میرشایمر" استاد روابط بینالملل دانشگاه شیکاگوی آمریکا بر این باورند که جنگ اوکراین و بهتازگی جنگ غزه، ازجمله منازعاتی هستند که بایستی آنها را ورای درگیریهای صِرف دو طرف درگیری در نظر گرفت و در نوع خود، بازتابدهنده وقوع تحولات تازه در عرصه نظام بینالملل هستند و تبعات و پیامدهای بسیار گستردهای را در بر میگیرند.
از منظر میرشایمر، قدرتهای منطقهای و بینالمللیِ نوظهور در جهان، اوجگیری و خیزش بزرگ خود را از محیط پیرامونیشان آغاز میکنند و این معادله در قالب جنگهای اوکراین و غزه و البته تشدید تنشها در محیط پیرامونی چین بهویژه با محوریت دریای چین جنوبی و البته مساله تایوان، به خوبی قابل مشاهده است. با این همه، به طور خاص توجه به ٢ نکته، این پالس و پیام مهم را به ما میرساند که جهان کنونی در آستانه پیچ تاریخی خود و ظهور یک نظام بینالمللی جدید است.
اولا، وقتی جنگ و درگیری درقالب نظام بینالملل زیاد میشود، این بدان معناست که قدرت هژمونیک نظم مستقر که در شرایط کنونی دولت آمریکا است، دیگر از تواناییهای سابق خود جهت مهار درگیریها برخوردار نیست و نمیتواند با اتکا به ابزارهای نهادی و سازمانی، قدرت نرم، و البته قدرت سخت خود، جلوی اوجگیری درگیریهایی که بههیچعنوان به نفع آن نیستند را بگیرد.
توجه داشته باشیم که هراس از قدرت برتر و هژمونیک نظام بینالملل، مولفهای کلیدی در دورههای زمانی مختلف نظامهای بینالمللی حاکم بر جهان بوده و وقتی کنشگران نوظهور با تشدید منازعات و درگیریها، اعتراض خود را به مناسبات ناعادلانه نظم بینالمللی مستقر نشان میدهند، این یعنی قدرت غالب نظام بینالملل، بهشدت دچار ضعف شده و کنترل امور را از دست داده است. در این رابطه، جالب است که مثلا در مورد جنگ اوکراین میبینیم که بسیاری از تحلیلهایی که بهتازگی ارائه میشوند، به صراحت تاکید دارند که آینده این جنگ، آن چیزی نخواهد بود که دولت آمریکا و متحدان غربی آن انتظارش را داشتند.
موضوعی که "ینس استولنبرگ" دبیر کل ناتو نیز اخیرا به صراحت به آن اشاره داشت و تاکید کرد که غرب باید خود را آماده سناریوهای نامطلوب در قالب جنگ اوکراین کند. در مورد جنگ غزه نیز بهتازگی شاهد بودیم که آمریکاییها با کلی جنجال و هیاهو از تشکیل یک ائتلاف بینالمللی در دریای سرخ جهت مقابله با اقدامات حوثیهای یمنی در هدف قرار دادن کشتیهای رژیم صهیونیستی و یا آنهایی که به مقصد اراضی اشغالی در حرکت هستند خبر دادند اما در میدان عمل، حتی هم پیمانان غربی آمریکا نیز به این مساله اشاره کردند که برنامهای برای حضور در ائتلاف دریایی آمریکا ندارند و ماموریتهای خود را بهصورت مستقل انجام میدهند.
از اینرو، از هر منظر که به معادلات جاری در قالب نظام بینالملل بنگریم، قدرت فائقه و برتر آن یعنی آمریکا تضعیف شده و در نقطه مقابل، طیفهای متنوعی از قدرتهای منطقهای و بینالمللیِ معترض به نظام بینالملل غربگرا و یا بهتر بگوییم آمریکایی، قدرتگیری قابل توجهی داشتهاند.
نکته دوم اینکه قدرتهای غربی و به طور خاص دولت آمریکا، اکنون با چالشهای گسترده و عمیقی در حوزه داخلی خود روبهرو هستند. اگر از ایجاد شکافهای جدی در اقتصاد آمریکا و اروپا که نمودهای عینی خود را پس از پاندمی کرونا و اوجگیری جنگ اوکراین به نمایش گذاشته بگذریم، روند تحولات سالهای اخیر به وضوح نشان میدهد که قدرتهای غربی دیگر همچون گذشته کنترل جریان ارائه روایتهای مختلف در مورد تحولات روزِ بینالمللی را ندارند و عملا ناتوان از این مساله هستند که همچون گذشته، روایتهای غالب را در مورد مسائل بینالمللی، به خوردِ افکار عمومی بینالمللی بدهند.
معادلهای که در مورد جنگهای اوکراین و البته غزه به وضوح قابل مشاهده است و البته که اعتراضات گسترده افکار عمومی در اقصی نقاط جهان و بهویژه در کشورهای غربی را به همراه داشته است. جدای از اینها، کلانگفتمان غربیها جهت حکمرانی بینالمللی نیز شکافها و تضادهای خود را به خوبی جلوی چشم افکار عمومی جهان به نمایش گذاشته و همین مساله سبب شده تا تصویر آرمانشهر گونهای که جهان غرب چندین دهه است از خود به جهانیان ارائه میکند، با چالشهای جدی روبهرو شود.
از اینرو، نظام بینالملل غربگرا و بهطورکلی جهانبینی غربی، از حیث فکری و گفتمانی نیز با چالشهای جدی روبهرو شده و اینطور به نظر نمیرسد که بتواند به این راحتی، خود را ترمیم کند. موضوعی که ظهور چشماندازهای تازه در مورد آینده نظام بینالملل را تقویت میکند و نوید میدهد.
انتهای پیام
نظرات