زهره صداقت امروز ۲۵ آذرماه، در نشستی با عنوان «کنکاشی پیرامون ماجرای فدک»؛ خوانشی از کتابهای «روزهای فاطمه (س)» و «فدک در تاریخ است» که به همت مرکز فعالیتهای قرآنی جهاددانشگاهی خراسان رضوی و با همکاری خبرگزاری ایکنا، در محل سالن کاظمی آشتیانی سازمان مرکزی جهاددانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، اظهار کرد: مقدمه کتاب «روزهای فاطمه(س) شرح خطبه فدک حضرت زهرا(س)» نوشته علی صفایی حائری به زیبایی راه رسیدن به بینهایت را قدم گذاشتن در راه ولایت میداند و گفته است هر چه در آن مسیر قدم گذارید، آن مسیر بر شما ولایت دارد و اینگونه توصیف کردند که این مسیر بر شما مقدم و پیشرو شماست، بنابراین هر مسیری که پا بگذارید، آن مسیر بر ما ولایت دارد.
وی بیان کرد: صفایی حائری وصل شدن به بینهایت را قدم گذاشتن در مسیر ولایت میداند و جز آن راهی را در نظر نگرفتهاند و با این مقدمه به شرح خطبه فدک وارد میشود. حرکت کردن در این مسیر از جنس طی مسافت و زمان نیست، بلکه از جنس تشبیه (شبیه شدن) است، بدین معنا که الگوگیری اساس حرکت در این مسیر است.
صداقت ادامه داد: حضرت فاطمه زهرا(س) بهعنوان کاملترین انسان برای زندگی بشر امروز یک الگوی خیلی کامل برای تکامل باطن انسانی هستند، بدین معنا که ایشان انسانیت را نشانه گرفتهاند و الگویی نه تنها برای زنان، بلکه برای همگان هستند. ایشان بدون اینکه پیامبر یا امام باشند با جبرئیل در ارتباط بودند و اخبار غیب را دریافت میکردند که نشاندهنده عصمت فاطمه زهرا(س) است.
وی در خصوص اینکه چرا خداوند این بانو، پدرش، همسرش و فرزندانش را در زندگی ما قرار داده و ما باید با آنها آشنا شویم، اظهار کرد: در ریشه و وجود ما چیزی از رنگ و جنس آنها وجود دارد و ما توانایی این را داریم که رشد کنیم و پا به پای آنها پیش رویم. رشد انسان وابسته به ارتباط برقرار کردن با انسانهایی است که خودشان رشد یافته و کامل هستند و در واقع رمز خلقت ما به وجود این بزرگواران گره خورده است.
این دانشجوی دکتری مطالعات زنان با طرح این پرسش که چگونه میشود که افرادی پس از رحلت پیامبر(ص) منکر این حقیقت وجودی میشوند و بلافاصله ماجرای سقیفه و فدک را به وجود میآورند، بیان کرد: مرحوم صفائی حائری در اثنای شرح خطبه فدک با توجه به آیه ۱۴ سوره نمل «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ؛ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند، پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود» دو صفت ظلم و تکبر را ریشههای کفر به مقام این حضرات میداند.
وی افزود: علمای اخلاق، ریشه تکبر را در چهار صفت عجب، کینه، حسد و ریا دانستهاند و صفت ظلم ریشه در کممعرفتی دارد، نشناختن موجب ظلم میشود و ذیل این ۲ صفت که منجر به ماجراهای بسیاری در تاریخ شده است زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) بررسی میشود.
صداقت با اشاره به ادعیه و صلوات خاصه حضرت زهرا(س) گفت: این امر نشان از مقام ایشان است که به مانند دیگر اولیای الهی، ادعیه و زیارت مخصوص به خود را دارند، این موضوع برای جامعه عرب در ۱۴۰۰ سال قبل میتواند بحث برانگیز و عقدههای حسادت و کینه را در قلبها به جریان بیندازد. در صلوات خاصه زهرا(س)، ایشان محور صلوات هستند و این موضوع نشان از بعد سیاسی و اجتماعی حضرت فاطمه(س) داشته است، اینکه زنی از خاندان پیامبر(ص) وارد محیط سیاسی و اجتماعی شود، با برتریطلبی عرب آن روزگار قابل تحمل نبوده که این ماجراها را رقم زده است.
وی ادامه داد: از دیگر نکات جالب در صلوات خاصه ایشان سرّی است که در حضرت زهرا(س) به امانت گذاشته شده و حتی کسی که امروز این صلوات را میخواند، ممکن است هنوز به این سر آگاه نشده باشد، البته بسیاری از علما و بزرگان راجع به این سر گفتهاند و اینکه ممکن است حضرت مهدی(عج) باشند که برای نزدیکتر شدن به فهم این سر، بهتر است به سیره حضرت زهرا(س) نگاهی بیندازیم.
این دانشجوی دکتری مطالعات زنان با تقسیم سیره حضرت زهرا(س) به دو عصر نبوی و علوی ادامه داد: در زمان سیره نبوی که پیامبر(ص) در قید حیات بودند، میدانیم که حضرت زهرا(س) پا به پای پدر یار و یاور ایشان بودند و حتی در جنگها همراه ایشان بودند و تعابیری چون «فاطمه، پاره تن من است» و «ام ابیها» نشان از این امر است.
وی با تأکید بر تعقل در چنین موضوعاتی در کنار اطلاع از آنها افزود: از نظر قرآن کریم جایگاه تعقل در قلب است و راه کمال شناخت خود است، هنگامیکه خود را بشناسیم، چرایی وجودمان در جامعه و چگونگی عکسالعمل در مقابل حوادث را درک خواهیم کرد و ارتباطات ما روشن و هویدا میشود و به محض مطرح شدن سؤالات اساسی انسان درمییابد چه کاری باید انجام دهد و چه کاری را رها کند.
صداقت با اشاره به سخنی از امام صادق(ع) گفت: انسان، دارای یک وجود بسیط است، برخلاف فرشتگان که فقط روح محض هستند، البته اینگونه نیستیم که دو حقیقت داشته باشیم یعنی یک جسم و یک روح، بلکه یک حقیقت مرکب هستیم، دو جزئی که همتای هم نیستند، بلکه روح اصل ماست و بدن فرع ماست و در این سخن امام صادق(ع) بر ما آشکار میشود که برای رسیدن به هدف باید روح را پرورش دهیم، زیرا روح است که میتواند بدن ما را اداره کند و ضعف بدن را از بین ببرد، روح قوی نیز تبعیت بدن را به دنبال دارد.
انتهای پیام
نظرات