اصالت، ادارک عمیق از زوایای نوگرایی شعر معاصر و توجه به احوالات مخاطب از جانمایههای شعر اوست. او در تمام ژانرهای شعر از انقلابی گرفته تا کودک و نوجوان همیشه خوش درخشیده و گیرا عمل کرده است.
میتوان اعتراف کرد که درک واقعی احساسات شعر قیصر را در ادبیات ما به دستور زبان عشق تبدیل کرده است؛ او یک خاطره زنده برای همه ماست و ما را مجبور میکند مدام به یادش باشیم و با اشعارش خاطرهسازی کنیم.
میدانیم که برای شناخت افراد باید به درون آنها نفوذ کرد اما شاعران را میتوان از روی شعرهایشان شناخت، چرا که این شعر است که همیشه ماندگار است و آوازه شاعر را جاودانه میکند. البته قیصر همیشه به اندازه شعرهایش ساده و صمیمی بوده است. حکیمانه زندگی میکرده اما عارفانه شعر میسروده است، عارفانهای همراه با صداقت به این معنی که تا به باور چیزی نمیرسیده وارد ساحت شعر نمیشده است « تو را با تپشهای قلبم سرودم/ به این واژهها احتیاجی ندارم ...».
او شاعری بیبدیل و دغدغهمند بود، دغدغههایش را بدون چشمداشت و بیآنکه در گیر تعریف یا توبیخ کسی باشد، میسرود و همین ویژگی شعرهایش را دستور زبان عشق کرده است.
نجابت، سکوت، خودداری و طمانینه قیصر او را از تمام شاعران هم عصرش متمایز کرده بود و شعرهایش نیز نجابتش را به ارث برده بودند؛ شعرهایی که طعنه نمیزدند.
دوبیتیهایش، غزل و شعر سپید او، نوآوریهایی از جنس دیگر داشت. از معدود شاعرانی بود که شعر او را برگزیده بود، پیش از آنکه او شاعری را انتخاب کند. شعر او را سروده بود و آنقدر قد کشیده بود که سایهاش مخاطبان زیادی را در بر گرفته بود.
برای شاعرانی چون قیصر امینپور مرگ بیمعناست و هر بار که سرودهای از آنها خوانده میشود میتوان همچنان حضورشان را احساس کرد؛ مانند تمام شاعرانی که سالها با مردم زیستهاند و کهنه نشدهاند او نیز زنده است و همچنان حضور دارد.
قیصر امین پور دوم اردیبهشت ١٣٣٨ در گتوند متولد شد و هشتم آبان ١٣٨٦ پیش از ۵۰ سالگی در میانه راه رسیدن به بیمارستان درگذشت.
انتهای پیام
نظرات