دکتر بهزاد قنسولی در گفتوگو با ایسنا، در خصوص لزوم آموزش زبان به کودکان اظهار کرد: در خصوص اینکه بچهها باید زبان دوم یا خارجی را از بچگی یاد بگیرند، دادههای متفاوتی وجود دارد. اگر بخواهیم تاریخچه این موضوع را از دهه ۱۹۶۰ میلادی نگاه کنیم، میبینیم که روانشناسان و صاحبنظران این عرصه تجربیات آزمایشگاهی انجام دادند و منجر به شکلگیری نظریاتی در این قسمت شد که برخی از آنها معتقد هستند به دلیل انعظافپذیری بالای مغز بچهها خوب است در بچگی زبان خارجی را یاد بگیرند.
وی افزود: براساس این نظریه قابلیت ارتجاعی مغز کودک به وی اجازه میدهد که تا ۱۲ سالگی حاکم بر زبان شود. این نظریه در دورههای بعد مورد چالش قرار گرفت و بیان کردند که درست است اگر بچهها در خردسالی زبان دوم را یاد بگیرند، برتریهایی نسبت به بزرگسالان دارند اما محدودیتهایی نیز وجود دارد.
قنسولی ادامه داد: تنها یافتههایی که امروز در حمایت از این نظریه وجود دارد این است که اگر زبان دوم در کودکی آموزش داده شود، تلفظ بچهها بهتر میشود. این موضوع درست است؛ زیرا بچهها هنوز آنگونه که باید در زبان مادری تسلط پیدا نکردهاند که بر تلفظ مادری خود سوار باشند و نتوانند تلفظ زبان دوم را یاد بگیرند. این موضوع اما الزاما منجر نمیشود که درک درستی از ساختار زبان داشته باشند.
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: نظریه دیگری بیان میکند، علت اینکه معتقد هستیم بچهها از کودکی باید زبان دوم را یاد بگیرند این است که از سن بلوغ به بعد در ذهن ما سلولهای زیادی از بین میرود، به همین دلیل تواناییهای شناختی و یادگیری ما تحت تاثیر قرار میگیرد.
وی در خصوص بهترین سن یادگیری زبان دوم عنوان کرد: در اینجا باید مرزی مشخص شود، اینکه آیا میخواهیم بچه ما دوزبانه شود یا میخواهیم یک زبان خارجی را یاد بگیرد؟ دوزبانه بودن یعنی مثلا مادر فارسی و پدر انگلیسی صحبت میکند، در نتیجه کودک همزمان در معرض دو زبان با دو ساختار متفاوت قرار میگیرد.
قنسولی اضافه کرد: اگر این موضوع ادامه پیدا کند احتمال میدهیم که دو زبان را نزدیک هم به کار ببرد. در این مورد پدر و مادر باید به یک نسبت از زبان استفاده کنند و عدم تعادل نیز وجود نداشته باشد. این اتفاق معمولا در خانوادههای ما رخ نمیدهد، بنابراین به سمت نظریه یادگیری زبان خارجی میرویم.
بهترین سن آموزش زبان خارجی ۱۰ سالگی به بعد است
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: اگر موضوع یادگیری زبان خارجی باشد، نظریات متفاوت است. براساس یافتههای دانشگاههای هاروارد و دانشگاههای بزرگ انگلیس بیان میشود که بهترین سن برای یادگیری زبان دوم ۱۰ سالگی به بعد است؛ زیرا کودک تا ۱۰ سالگی بر زبان مادری خود حاکم شده و مقداری از خصوصیتها و تواناییهای شناختی وی رشد کرده است.
وی افزود: اگر یادگیری زبان دوم در سنین زیر ۱۰ سال باشد؛ به این دلیل که هنوز قدرت شناختی بچه شکل نگرفته نمیتوانیم انتظار داشته باشیم تواناییهای شناختی وی خوب رشد پیدا کند، گاهی حتی منجر به دخالت زبان مادری در زبان دوم میشود، ممکن است رشد زبان مادری تحت تاثیر زبان خارجی باشد و سرعت آن را کاهش دهد.
قنسولی با اشاره به اینکه بهترین روش آموزش زبان خارجی برای کودکان این است که به شکل طبیعی زبان را یاد بگیرند، تصریح کرد: اگر کودکان زبان را در محیط یاد بگیرند، بسیار عالی است. اگر غیر محیط طبیعی باشد، مشکلاتی وجود دارد، اینکه امکانات در کلاس چیست، معلم کیست، چه مقدار در معرض زبان قرار میگیرد و مهمتر از همه اینکه منابع چه نوع است؟ در این شرایط ممکن است انتظاری که از یادگیری زبان در خردسالی داریم، محقق نشود، البته از نظر تلفظ رشد خوبی دارند اما از نظر خردورزی در زبان دچار مشکل هستند.
عدم تدریس زبان در مهدکودک تصمیم درستی بوده است؟
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: مساله هویت نیز مهم است. تمرکز موضوع عدم تدریس زبان در مهد کودکها در زمینه هویت بوده که بیان میشود هویت بچهها تحت تاثیر فرهنگ بیگانه قرار میگیرد، در حالی که هنوز هویت زبان مادری آنها شکل نگرفته است.
منابع آموزش زبان باید هم محتوای فرهنگ خودی را افزایش و هم فرهنگ بیگانه را آموزش دهد
وی ادامه داد: این دغدغه درستی است. کودک ابتدا باید هویت خود را شکل دهد و بعد سراغ یادگیری زبان دوم برود. اگر زمانی تصمیم گرفتند زبان خارجی را در کودکی تدریس کنند، منابع باید به گونهای باشد که هم فرهنگ خودی را افزایش و هم فرهنگ بیگانه را آموزش دهد، اینگونه مدل متعادلی از یادگیری زبان در بُعد هویت داریم.
قنسولی اضافه کرد: یکی از دانشجویان ارشد من که موسسه زبان در مشهد دارد، در مطالعهای دو گروه آزمایشی و کنترل داشت. در گروه آزمایشی، علاوه بر هویت بیگانه، هویت ایرانی را نیز در محتوای دروس بیان میکرد اما در گروه کنترل تنها براساس محتوای کتاب پیش میرفت. در ابتدا و انتهای دوره پرسشنامه وابستگی به فرهنگ خودی را به دو گروه داد، در انتهای دوره در گروه آزمایشی وابستگی به فرهنگ خودی افزایش و در گروه کنترل کاهش پیدا کرده بود.
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: میتوانیم فرهنگ خودمان را در کنار فرهنگ بیگانه آموزش دهیم و دغدغه هویت را کم کنیم اما آیا ما چنین متنهایی داریم؟ آیا مدرسان ما آمادگی لازم را برای این کار دارند؟ اهمیتی به این موضوع داده میشود؟ این موارد تهدیدهایی است که وجود دارد، بنابراین باید بستر فراهم شود، اگر بستر فراهم نشود ۱۰ سالگی بهترین زمان برای آموزش زبان دوم خواهد بود.
وی با بیان اینکه نیاز به یادگیری زبان دوم در کشورهای مختلف و بر اساس بستر فرهنگی متفاوت است، عنوان کرد: نگاه به یادگیری زبان در کودکی به چند عامل بستگی دارد. ما در برنامهریزی درسی سه سطح داریم. اول سطح سیاسی یعنی ستاد انقلاب فرهنگی بوده که تصمیم میگیرند کدام زبان باید به عنوان زبان خارجی کشور باشد. دوم سطح متخصصان آموزش زبان مانند ما است که بیان میکنیم کدام مهارتها باید در کشور تدریس شود. سوم سطح اجراییات یعنی معلمان هستند که در کلاس تدریس میکنند.
طرح تدریس چند زبان در مدارس محکوم به شکست است
قنسولی افزود: ما بیشتر نگران سطح سوم هستیم که چه کاری در کلاسها انجام میدهند؟ در حال حاضر معلم کم است و من تعجب میکنم که آموزش و پرورش چند زبان را به عنوان گزینههای زبان خارجی در نظر گرفته است. اگر چند دانشآموز بگویند تدریس زبان چینی میخواهیم آیا ما معلم چینی داریم؟ این گزینه در دبیرستانها از قبل محکوم به شکست است.
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: باید اعتراف کنیم زبان انگلیسی اگرچه زبان بینالمللی به معنای کاربردی در میان مردم عادی نیست اما زبان بینالمللی علم است. بیش از ۷۵ تا ۸۰ درصد مقالات علمی جهان به زبان انگلیسی نوشته میشود. باید بچهها را تشویق کنیم این علم را یاد بگیرند، نه اینکه گزینههایی از زبانهای مختلف را پیش روی دانشآموزان بگذاریم که شاید کاربرد علمی برای ما ندارند.
در ۶ سال تنها ۴۰ صفحه زبان انگلیسی در مدارس آموزش داده میشود
وی در خصوص آموزش زبان در مدارس تصریح کرد: من سالها مدرس کلاسهای بازآموزی دبیران بودم. یک دوره از آنها خواستم ۶ کتاب انگلیسی که در مدارس تدریس میشود را با یک قیچی جلوی من بگذارند، گفتم متنهای ریدینگ را از این کتابها قیچی کنند و به هم بچسبانند. دیدیم ۴۰ صفحه بیشتر نیست. مورد دیگر این است که زمان در معرض قرار گرفتن در کلاسها در ۶ سال، هفتهای ۱.۵ ساعت و در مجموع ۶۵۰ ساعت است.
قنسولی اضافه کرد: آیا ۶۵۰ ساعت و ۴۰ صفحه کافی است؟ مانند این است که برای ۶ سال یک کیسه برنج به فردی بدهند و بگویند باید تنها از این میزان استفاده کند. باید روزی ۴، ۵ عدد برنج بپزد و مصرف کند، آیا با این میزان رشد میکند؟ زمان کم است، البته آموزش و پرورش نیز محدودیت دارد و نمیتوان ۶ ساعت در هفته تدریس کرد.
استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: ایدهآل برای یادگیری زبان این است که زبانآموزان حداقل هفته ای سه جلسه ۱.۵ ساعته و در مجموع ۲۰۰۰ تا ۲۱۰۰ ساعت در معرض زبان قرار بگیرند. جدای از اینکه منابع و کتابهای ما باید درست باشند و به نسبت مساوی به مهارتهای مختلف توجه شود. معلم نیز موضوع مهمی است.
وی خاطرنشان کرد: والدین نباید در یاد دادن زبان به فرزندان خود عجله کنند. بازاری که اکنون ایجاد شده و حتی تدریس خصوصی ممکن است فایدهای نداشته باشد. متنهای آموزشی درست نیست. ما متن ملی نداریم، البته کانون زبان کتاب خوبی دارد که کاش این کتاب را در همه موسسات تدریس کنند.
انتهای پیام
نظرات