این جملهها بخشی از صحبتهای مطرح شده در یکی دیگر از نشستهای نامه و قرار ویژه محور پرسش و پاسخ با محوریت دنیای مدرن؛ پایان خدا؟ بود که یکشنبه (۹ مهرماه) و از سوی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
در ابتدای این نشست علیرضا فرهنگ، دکترای مطالعات تطبیقی ادیان، پس از یادآوری اینکه اصطلاح «پایان خدا» در سه حوزه الهیات، فلسفه و علم گرایی مطرح میشود به تبیین این اصطلاح در «حوزه علمگرایی» پرداخت.
فرهنگ گفت: ابتدا باید دانست که علمگرا بودن با علمی بودن متفاوت است؛ علم گراییِ مدرن تحت عنوان Scientism شناخته میشود و دیگر علم نیست بلکه یک جهانبینی و ایدئولوژی نشئت گرفته از علم است. روش علمیِ مدرن از نظر وجود شناسانه صرفاً بر اساس ماده محسوس است و از نظر شناخت شناسانه، چه به صورت مستقیم یا ابزاری، مبتنی بر حواس پنجگانه است. این مبانی به خودی خود ایرادی ندارند. در واقع دانش تجربی تأکید میکند که در فعالیت خود نیازی به در نظر گرفتن خدا ندارد که این موضوع در روش علمی، چیز جدیدی نیست و حتی ۸۰۰ سال پیش هم در جهان اسلام و هم در غرب این مسئله مطرح شده بود که ما در فرایند فعالیت علمی لازم نیست خدا را وارد کنیم.
این مدرس ادیان و عرفان تأکید کرد: اما مشکل از قرن ۱۸ شروع و در قرن ۱۹ میلادی حادّ شد؛ دانشمندان غیرخداباور به ویژه بعد از نظریه فرگشتی داروین به این نقطه رسیدند که برای تبیین هیچ موضوعی از زندگی و جهان، نیازی به درنظر گرفتن خدای خالق نیست و لذا چون خدا یک اصل غیرلازم است باید آن را کلاً کنار گذاشت. در واقع مدعی شدند که چون برا توجیه پدیدههای مادی نیازی به دخیل کردن اصول غیرمادی ندارند پس عالمی جر عالم مادی وجود ندارد و چون خدا مادی نیست، پس خدایی وجود ندارد! آن چیزی که پس از آن در جامعه جهانی رسمیت یافت این دیدگاه بود.
این پژوهشگر حوزه علوم ادامه داد: از آنجا که علم در شکل ابزاری و فناورانهاش که تکنوساینس (TechnoScience) میخوانیم، زندگی و جهان را متحول کرده است علمگرایی با مصادره به مطلوب کردن این اعتبارِ تکنوساینس، از «علم ابزاری» به «علم محوری» سوق یافت، به طوری که اکنون ادعای ارائۀ جهان بینی و ایدئولوژی در تقابل با ادیان را دارد.
فرهنگ با اشاره به اینکه پیامدهای سیاسی-اجتماعی این دیدگاه، سکولاریسم (بی تفاوتی به دین) و لیبرالیسم (آزادی اعتقاد و بیان) در همه ابعاد سیاسی، اخلاقی و اجتماعی است که به عنوان یک الگو پذیرفته شده است، اظهار کرد: علی رغم اینکه بسیاری اندیشمندان ما مقصر اصلی دینگریزی در کشور را ناتوانی در پیاده کردن الگوهای دینی برمیشمارند اما این دینگریزی اختصاص به ایران ندارد و در کشورهای غربی نیز آمار بسیار بالایی دارد و لذا میتوان نشان داد که مقصر اصلی دینگریزی، علمگرایی مدرن است که به اندازه کافی برای ریزش و بی اعتقادی به خدا کفایت میکند؛ اگرچه علل دیگر میتوانند علل کمکی محسوب شوند. امروزه اعتقاد به «علمگرایی» آنچنان برای اکثریت مردم بدیهی به نظر میرسد که در حقیقت تبدیل به یک «فرانظریه» شده است بدین معنا که معمولاً کسی در درستی آن حتی تردید هم نمیکند!
فرهنگ با گذر از نقد علمگرایی، به منظور تبیین معنای علم در قرآن و اهمیت آن، به سوره فاطر آیه ۲۸ اشاره و اضافه کرد که علم از نظر قرآن، آن چیزی است که موجب افرایش فروتنی در برابر حق میشود: «از میان بندگان خدا، دانشمندانی هستند که از خدا میترسند». همچنین خداوند در آیه ۷۶ سوره یوسف میفرمایند که «درجات هر کسی را که بخواهیم بالا میبریم و بالاتر از هر عالمی عالمتری هست»، یعنی علم موجب افزایش درجات نزد خداست.
فرهنگ سپس تصریح کرد: در آیه ۳۶ سوره اسرا آمده است که «علم مسئولیت انسان و جهل توقف انسان است»؛ خداوند در سوره آل عمران نفوذکنندگان یا استواران در علم را همان صاحبدلان میداند و در آیه ۴۰ سوره نمل به «آموزش زبان پرندگان» به سلیمان و نیز در آیه ۸۰ سوره انبیا به «آموزش زره سازی» به داوود پرداخته است.
این دکترای مطالعات تطبیقی ادیان اشاره کرد که در آیه ۷۰ سوره روم علم به ظاهر دنیا در قیاس با غفلت از حیات اصیل آخرت مذموم شمرده شده است، و افزود: به طور کلی در قرآن بیش از هزار کلمه مرتبط با علم تکرار شده است که ۷۷۵ مرتبه کلمه علم و متعلقاتش،۲۰۰ مرتبه کلمه حکمت، ۴۷ آیه درباره عقل، بیش از ۱۰۰ مرتبه قلب، چندین مرتبه تفقه، ۱۸مرتبه فکر و۴ مرتبه تدبر آمده است.
او از این آیات نتیجه گرفت که علمی در قرآن ممدوح است که کاملاً مرتبط با مبداء و منشاء حقیقی هستی باشد و موجب غفلت او توسط پخش شدن یا متمرکز شدن بر زندگی گذران و کوتاه دنیا نشود.
فرهنگ با بیان اینکه دانش جدید ذاتاً منطقی و قیاسی است اما دانش قیاسی یا استدلالی و منطقی هرگز به وحدت راه نمیبرد و هرگز به غیب، اصل معانی و بینهایتی نیز راه ندارد، گفت: دانش استدلالی و قیاسی به بخش بسیار اندکی از کل حقایق دسترسی دارد و فقط با صورتها کار میکند و به یقین قلبی دسترسی ندارد. این دانش سهم اندکی در دانش الهی دارد و در جهان صورتها و هبوط کارایی دارد. حال اگر علم تجربی جدید، این مقدار اندک از دانش قابل دسترسش را کل دانش تصور کند زندگی انسان را تباه و بی حاصل میکند.
او با اشاره به آیه ۲۳ سوره جاثیه گفت: علم هواپرستانه که صرفا به دنبال خوشباشی و رفاه بشری است، علمی که اومانیستی یا انسان محور باشد به هدایت منتج نمیشود و ادامه داد: تجربۀ حسی شنیدن یا دیدن برای خدا مهم نیست بلکه فهمیدن و اندرز گرفتن از طریق شنیدن و دیدن است که اهمیت دارد. یعنی برخلاف نگرش علوم جدید، از نظر قرآن هر تجربه ظاهری دارای ارزش حقیقی علمی نیست مگر آنکه منتج به هدایت انسان به سوی غایت هستی شود.
این مدرس ادیان و عرفان گفت: اینگونه نیست که علم یا مفید باشد یا بی حاصل! بلکه برخی از علوم از نظر قرآن شیطانی هستند. قرآن در آیات ۱۱۸ و ۱۱۹ سوره نسا به ممنوعیت «دانش مخدوش کننده خلقت» پرداخته است؛ در این آیه شیطان به خدا میگوید: «من سهمی از بندگان تو را میگیرم و در دلشان آرزو میاندازم و دستور میدهم که خلقت خدا را عوض کنند». امروزه برای همگان روشن است که دانش بدون مسئولیت جدید، برخلاف ناموس خلقت حرکت کرده است و موجب مخدوش شدن چرخههای طبیعی حیات بر زمین شده است؛ تغییر جنسیت سلیقهای، شبیهسازی انسان، دستبردهای ژنتیک و ... بخشی از این تداخل در فطرت موجودات است!
او در ادامه توضیح داد که شیطان اولین راهنمایی غلط را به آدم و هوا انجام میدهد و میگوید «میخواهی من شما را به جاودانگی و سرزمین بی انتها راهنمایی کنم؟» جالب است که علم جدیدِ از خدا بریده، نیز وعدههای مشابهی را به ما میدهد: افزایش عمر توسط پزشکی مدرن و دسترسی به سایر کرات با اکتشافات کیهانی! در آیه ۱۰۲ سوره بقره به سِحر اشاره شده و خداوند میگوید چون انسان از این سحر برای انجام کارهای پست و نادرست مانند تفرقه اتداختن بین زن و شوهر استفاده کرد این نوع از علم برای انسان مضر و ممنوع است. دانشهای پرقدرت حتماً باید تحت قوانین اخلاقی استفاده شوند و الّا نتیجه آن مانند علوم جدید خواهد شد که محیط زیست و حتی تداوم حیات بر زمین را به مخاطره انداخته است.
این دکترای مطالعات تطبیقی ادیان ادامه داد: علمِ پاک و درست در قرآن تعریف و هدف مشخصی دارد که نجات انسان هاست؛ نجات انسان، گذر کردن از زندگی دنیوی با حفظ سلامت دل و رسیدن به زندگی حقیقی روح، یعنی آخرت است، نه این فرایند کوتاه از تولد تا مرگ که از منظر قرآن بازیچهای بیش نیست ولی از منظر علمگرایی، همه چیز است.
در ادامه این نشست سیدمحمدرجایی رامشه، دکتری مهندسی ذهن به دو اصل تفکر از زاویه دید کل به جز یا بالعکس پرداخت و گفت: Scientism درحال حاضر یک نوع بیماری از مدل تجربه گرایی است. فرضیه تا زمانی که تجربه نشده است، نظریه باقی می ماند و هنگامی که تبدیل به تجربه شد قانون است و خدا قابل تجربه از دید مادی نیست.
او افزود: دو اصل تفکر از زاویه دیدِ از کل به جزء یا بالعکس وجود دارد که همیشه کل به جزء درست است، ولی جزء به کل ممکن است درست یا نادرست باشد و قرآن علم جزئیات به شمار میرود.
رجایی بیان کرد: خلقت، دورهای را طی میکند که مرگ و زندگیِ مداوم بوده و شبکه حیات را ایجاد کرده است. اگر ما در شبکه حیات بر طبق قوانین خلقت به تکامل کمک کنیم به این معناست که علم چطور بهینه میشود، نه اینکه علمی باشد که چرخه را دچار مشکل کند. متأسفانه علم امروز، علمی نیست که دنبال آن باشیم.
انتهای پیام
نظرات