به گزارش ایسنا، امروز ۱۴ شهریور چهل و دومین سالگرد ترور آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی به دست عوامل سازمان منافقین در سال ۱۳۶۰ است.
محمد کلاهی هفتم تیر ۱۳۶۰ با جاساز کردن دو ساک بزرگ کنار ستونهای اصلی ساختمان، حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرد و آیتالله بهشتی و ۷۲ نفر از مقامات تقنینی و اجرایی کشور را تکه تکه کرد. دو ماه بعد هشتم شهریور ۱۳۶۰ کیف دستی بمبگذاری شده توسط مسعود کشمیری دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی زیر پای محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر رییسجمهور و نخستوزیر وقت منفجر شد و آنان را به شهادت رساند و محمود فخارزاده کرمانی شش روز بعد در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ با جاساز کردن بمبی قوی در سقف کتابخانه دادستانی درست در طبقه زیرین دفتر کار آیتالله علی قدوسی او را ترور کرد.
مشی سیاسی آیتالله
آیتالله علی قدوسی ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی را از اواسط دهه ۱۳۲۰ و همزمان با آشنایی با آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و جمعیت فداییان اسلام به رهبری حجتالاسلام سید مجتبی میرلوحی ملقب به نوابصفوی آغاز کرد.
او همزمان با درس و بحث در حوزه علمیه قم با نوابصفوی و جمعیت فداییان اسلام آشنا شد و از اعضای اصلی این جمعیت شد و به مبارزه علمی با مارکسیستهای حزب توده پرداخت. او در همین دوره اولین موضعگیری و سخنان نقادانهاش را در مقابله با تفکرات سوسیالیستی و کمونیستی حزب توده که از دهم مهر ۱۳۲۰ در ایران بنیانگذاری شده بود، بیان کرد.
بنبستشکن و عملگرا بودن از ویژگیهای بارز سید مجتبی نوابصفوی در مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی بود به همین دلیل علی قدوسی به واسطه روابطش با جمعیت فداییان اسلام دوره آموزشهای نظامی را در منطقه کوهستانی شهر نهاوند تحت نظر دوستانش در فداییان اسلام پشت سر گذاشت.
او در کنار سایر همرزمانش از جمله مهدی عراقی، سید علی اندرزگو، سید اسدالله لاجوردی، محمدصادق و هاشم امانی، سید حسن امامی، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد، رضا صفارهرندی، حبیبالله عسگراولادی و ابوالفضل حاجحیدری و بسیاری دیگر از مبارزان عصر پهلوی، جذب شخصیت و مرام عقیدتی و مبارزاتی نوابصفوی شد.
علی جوان در جریان ملی شدن صنعت نفت کشور در زمستان ۱۳۲۹ در کنار دکتر محمد مصدق، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حجتالاسلام سید مجتبی نوابصفوی در تجمعات اعتراضی علیه رژیم پهلوی شرکت کرد.
او در جریان مبارزات جمعیت فداییان اسلام در غائله ملی شدن صنعت نفت در کنار سایر اعضای این جمعیت علیه حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت و مزدور مخالف سرسخت ملی شدن صنعت نفت ایران، مبارزه کرد.
قدوسی پس از ترورهای انقلابی جمعیت فداییان اسلام و بعد از دستگیری و اعدام نوابصفوی و یارانش در زمستان ۱۳۳۴ با هیاتهای موتلفه اسلامی و آیتالله مرتضی مطهری بیش از گذشته آشنا شد و از طریق ایشان با تعداد بیشتری از مبارزان حوزوی آشنا شد.
علی قدوسی که تجربه شاگردی آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی را در مدرسه فیضیه قم داشت در اوائل دهه ۱۳۴۰ با اندیشههای سیاسی ایشان به خصوص در غائله تصویبنامه انجمنهای ایالاتی و ولایتی، واکنش تند امام نسبت به طرح انقلاب شاه و ملت و مخالفت شدید ایشان با قانون کاپیتولاسیون بیش از پیش آشنا شد.
امام خمینی دو روز بعد از سخنرانی افشاگرانه علیه رژیم پهلوی در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر و ۵۷ روز در زندانهای باشگاه افسران ارتش، قصر و عشرتآباد زندانی شد. ایشان با پایان روزهای زندان به منطقه داوویه تهران انتقال یافت و در حصر خانگی قرار گرفت. با لو رفتن محل حصر امام ساواک ایشان را به خانهای دیگر در محله قیطریه تهران انتقال داد و تا ۲۴۵ روز دیگر در حصر خانگی نگه داشت.
زندانی و حصر خانگی امام امت در مجموع ۳۰۲ روز طول کشید. در این مدت بسیاری از بزرگان و علمای طراز اول قم در اعتراض به این رفتار دربار و دیوان پهلویِ پسر راهی تهران شدند و دست به اعتراض زدند.
همزمان با حصر خانگی امام در محله قیطریه ایده شکلگیری تشکیلاتی در حوزه علمیه قم برای سر و سامان دادن به دروس حوزوی و وارد کردن شیوههای آموزشی به حوزههای علمیه در کنار ورود ساختارمند روحانیون به مبارزات سیاسی در ذهن برخی از روحانیون انقلابی آن دوره شکل گرفت.
علی در ۳۷ سالگی با همکاری چند تن از دوستان و همفکرانش از جمله آیات عظام سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی، مهدی حائری تهرانی، علی مشکینی، حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی، محمدتقی مصباح یزدی، احمد آذری قمی و سید محمد خامنهای، هسته اولیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بنیان گذاشت.
این تشکل در ابتدا «جمعیت اصلاح حوزه» نام داشت ولی بعدا به «جمعیت ۱۱ نفره» معروف شد. اولین جلسه این تشکل روحانی ۱۰ سال بعد از اعدام نوابصفوی و یارانش در اردیبهشت ۱۳۴۳ برگزار شد.
خاطره تشکیل
آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطراتش با اشاره به تشکیل اولین تشکل روحانی ایران در دوران مبارزه ستمشاهی، گفت: «از اساسیترین کارهای ما در آن چند ماه [چند ماهی که امام در قیطریه بودند] ایجاد تشکیلاتی بود که مرکزیت آن از ۱۱ نفر تشکیل میشد.»
آیتالله احمد آذری قمی هم گفت: «این هیات در انقلاب و در مواقع حساس حضور داشت تا سال ۱۳۴۲ که مبارزه روحانیون با تشکیلات پهلوی شروع شد. خب اینها خیلی فعال برخورد کردند با قضایا. آن وقت در دل این تشکیلات جامعه مدرسین، یک هیات یازده نفری به اصطلاح امروزی به صورت زیرزمینی تشکیل شد یعنی بعد از قضایای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که مبارزه مشکل شد این هیأت ۱۱ نفره تشکیل شد.»
گروه مخفی ۱۱ نفره در سال ۱۳۴۴ توسط ساواک شناسایی و بسیاری از اعضای آن از جمله علی قدوسی، سید علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی دستگیر و در زندان قزلقلعه محبوس شدند و البته آنان بعد از چند ماه در مرداد ۱۳۴۵ از زندانهای رژیم خلاص شدند.
علی بعد از آزادی از زندان به قم برگشت و برای اصلاح ساختار نظام آموزشی در حوزههای علمیه تلاش کرد و موفق شد سامانه آموزشی جدیدی را با همراهی دکتر سید محمد حسینی بهشتی بنیانگذاری کند.
قدوسی با همراهی بهشتی و دو نفر دیگر از دوستانش مدرسه منتظریه را که بعدا به مدرسه حقانی تغییر نام داد برای آموزش و پرورش طلاب مرد، تاسیس کرد. او دروس کلاسیک دبیرستانی مانند ریاضیات، طبیعی و زبان خارجه را وارد دروس حوزوی این مدرسه کرد.
علی و سید محمد بهشتی در طول سالهای فعالیت، مدرسه حقانی را به مرکزی برای مبارزه با رژیم پهلوی تبدیل کردند. به همین دلیل اکثر طلاب این مدرسه در طول سالهای مبارزه امام علیه رژیم پهلوی دستگیر، تبعید یا فراری شدند.
آنان همچنین با تاسیس مدرسه «مکتب توحید» ارزشهای دینی و مبانی فکری اسلام را به زبان علمی بین طلاب زن ترویج دادند و فارغالتحصیلان این مدرسه خدمات علمی و آموزشی فراوانی به زنان متدین کشور ارائه دادند.
علی و سید محمد این دو نهاد آموزشی را به الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی حوزوی تبدیل کردند.
فهم درست و کسب معرفت توسط طلاب جوان در مدارس حقانی و مکتب توحید برای علی و سید محمد اهمیتی به مراتب بیشتر از گرفتن نمراتِ بالا داشت به همین دلیل اگر شاگردان با استعداد این مدارس، در درس و بحث کوتاهی میکردند از سوی مدرسان این دو مدرسه توبیخ میشدند.
او در دورانی که بسیاری از متدینان جامعه آموزش زبان انگلیسی را نادرست بلکه حرام میدانستند یک طلبه را به علت نیاموختن انگلیسی از مدرسه اخراج کرد.
علی قدوسی برنامهریزی دقیق آموزشی، استفاده از روشهای ارزشیابی، آزمونهای منظم و نظارت مستقیم بر متون درسی را با همراهی دکتر بهشتی در لیست برنامههای تحولی حوزههای علمیه قرار داد.
او برای غنای علمی مدرسه حقانی حتی حاضر شد بارها و بارها دنبال اساتید که به سختی تن به تدریس در مدرسه حقانی میدادند، برود.
مدرسه حقانی در دوره علی قدوسی طلاب و فضلای عالِم، متقی و آگاه به زمان زیادی را تربیت کرد که اکثر این طلاب به عنوان سرمایههای انسانی در نهضت انقلاب اسلامی نقش موثری ایفا کردند.
دستگیری امام و ایده جمعیت ۱۱ نفره
آیتالله سید روحالله موسوی خمینی از اولین روحانیون مخالف و منتقد میانهروی دستگاه حاکمهِ پهلوی از ابتدای دهه ۱۳۲۰ بود و نقش بسیار پر رنگی در مبارزه علیه دربار و دیوان پهلوی، شخص محمدرضا شاه و نخستوزیرش اسدالله عَلَم ایفا کرد.
ایشان به دلیل اجرای تصویبنامه ضد دینی انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت اسدالله عَلَم آن هم در غیاب مجالس شورای ملی و سنا، در ابتدای سال ۱۳۴۱ اعلامیهای بسیار تند علیه شاه و اقداماتش منتشر کرد.
امام در واکنشی اعتراضی به درخواست عَلَم برای مذاکره با علما و مراجع و ساکت کردن صدای اعتراض آنان در اردیبهشت سال ۱۳۴۱، گفتند: «تا مادامی که این دولت در مصدر کار است، داخلِ هیچ قِسم مذاکره صلح و مصالحهای نخواهیم شد.»
ایشان در آبان ۱۳۴۱ نیز طی تلگرافی از عملکرد اسدالله عَلَم به محمدرضا پهلوی شکایت کردند و با اعتراض شدید نسبت به استفاده ابزاری حکومت از دختران و زنان برای شرکت در میتینگهای انتخاباتی در قالب تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند و در فروردین ۱۳۴۲ در نامهای به علمای سراسر کشور خواستار استیضاح اسدالله عَلَم شدند.
به دنبال حمله ماموران گارد سلطنت در تاریخ دوم فروردین ۱۳۴۲ به مدرسه فیضیه و کتک زدن، دستگیری و زندانی طلاب و روحانیون جوان و عزادار، امام خمینی بارها و بارها از این رفتار وحشیانه رژیم پهلوی روی منبرهای سخنرانی علیه مسببان این حادثه دلخراش به تندی سخن گفتند.
تندترین سخنان امام علیه رژیم در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ بیان شد. این سخنان با واکنش خودجوش مردم قم و شکلگیری برخی اعتراضات در این شهر و کشیده شدن موج اعتراضات به تهران و بازار بزرگ تهران در نخستین ساعات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
ساواک، این دستگاه جاسوسی رژیم که شکلگیری اعتراضات را در اواسط بهار ۱۳۴۲ پیشبینی میکرد، به اسدالله عَلَم هشدار داد تا دستگاههای نظامی و انتظامی را برای رویارویی با معترضان در آمادهباش کامل نگه دارد.
اسدالله عَلَم در تماس تلفنی با سپهبد علی نصیری رییس وقت شهربانی کل کشور دستور گلوله بستن مردم را صادر کرد. او وقتی تردید نصیری در اجرای فرمان را از پشت تلفن احاس کرد، بر دستورش پافشاری و رییس شهربانی را موظف به تمکین از دستور نخستوزیر کرد. او در عین حال به سرعت خودش را به دفتر رییس شهربانی کل کشور رساند تا از نزدیک در جریان روند اجرای طرح حمله به طلاب جوان مدرسه فیضیه قم قرار بگیرد.
امام خمینی عصر عاشورای ۱۳۴۲ مصادف با ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ نطق تاریخیشان را در مدرسه فیضیه که منشاء قیام ۱۵ خرداد شد، ایراد کردند.
واکنش ساواک و شهربانی قم به این سخنرانی و حمایت مردم از آن موجب حمله ماموران شهربانی و ساواک به طلاب مدرسه فیضیه و کتک زدن و دستگیری تعدادی زیادی از آنان در شامگاه ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ و محاصره منزل امام خمینی در ساعت سه نیمه شب سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از طریق هجوم دهها کماندوی ارتش و دستگیری ایشان در محله قاضییخچال قم شد.
ماموران شهربانی امام خمینی را در حالی که مشغول خواندن نماز شب و تعقیبات آن بود، دستگیر و به تهران منتقل کردند. آنان ایشان را ابتدا به زندان باشگاه افسران بردند اما در غروب همان روز – ۱۵ خرداد - به زندان قصر انتقال دادند و ۱۹ روز در آنجا حبس کردند. امام خمینی در بیستمین روز - چهارم تیر ۱۳۴۲ - به پادگان عشرتآباد منتقل شد و ۴۰ روز نیز در آنجا زندانی شد.
دستگیری امام اعتراض همزمان بزرگان و علمای حوزههای علمیه قم و نجف را به دنبال داشت. علمای شیعه ایران و عراق اعلامیهها و تلگرافهایی را در اعتراض به اقدام رژیم پهلوی و کشتار مردم عزادار در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ صادر کردند.
جمعی از بزرگان و علمای قم از جمله آیات عظام سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمدهادی میلانی و سید محمدکاظم شریعتمداری به همراه جمع دیگری از حوزویان در اعتراض به این دستگیری به تهران مهاجرت کردند. حتی تعدادی از آنان در بدو ورود به تهران در حمله ماموران ساواک دستگیر و برای چند روز بازداشت شدند.
رژیم پهلوی بعد از ۵۷ روز که از حبس امام در سه زندان تهران گذشت، برای کاستن از حساسیت علمای حوزههای علمیه قم و نجف و برای فراهم کردن بستر حضور مردم در انتخابات مجلس شورای ملی و سنا، امام خمینی را در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ به همراه آیتالله فضلالله محلاتی و آیتالله احمد آذری قمی که در زندان ساواک گرفتار بودند، به خانهای تحت محاصره در منطقه داوودیه تهران منتقل کردند و در حصر خانگی نگه داشتند. هنوز بیش از یک ساعت و نیم از انتقال امام به این محل نگذشته بود که مردم از حضور ایشان مطلع و در ساعت ۱۶ به در خانه ایشان رفتند. با اطلاع مقامات ساواک از این مسئله، منزل امام توسط ماموران سازمان اطلاعات و امنیت و شهربانی قم محاصره و دیدار امام با مردم قطع شد.
از اولین ساعات شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۴۲ مغازهداران تهران و شهرستانها به مناسبت انتقال امام از زندان عشرتآباد به داوودیه بر سر درِ مغازههای خود آذین و پرچم نصب و در و دیوار محلههایشان را چراغانی کردند و با شیرینی و شکلات از هممحلهایها و رهگذران پذیرایی کردند.
حضور مردم در محل حصر امام به حدی پر شور و تعداد بود که خیابانها و کوچههای اطراف خانه داوودیه پر از جمعیت شد. همین مسائل باعث شد در پایان روز دوم اقامت امام و همراهانشان در داوودیه، مأموران ساواک و شهربانی دیدار مردم با امام را ممنوع کنند و از بیم افزایش حضور مشتاقان در روز ۱۴ مرداد ۱۳۴۲ حصرشدگان را به منزل دیگری در محله قیطریه تهران منتقل کردند. امام خمینی، قمی و محلاتی تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در این منزل در حصر بودند.
رژیم پهلوی سرانجام امام امت و همراهان ایشان را دو هفته بعد از اولین سالگرد ضرب و شتم طلاب و روحانیون مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ را پس از ۳۰۲ روز حبس و حصر و در آستانه محرم ۱۳۴۳ آزاد کرد.
سرهنگ مولوی رییس ساواک تهران و مامورانش امام را شبانه از محله قیطریه به محله قاضییخچال قم منتقل کردند. آنان امام را در ساعت ۲۲ روز ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در میدان نکویی قم که بیش از صد متر با منزلشان در محله قاضییخچال فاصله نداشت، پیاده کردند و به سرعت دور شدند.
برخی جوانان محلی امام را شناختند و به استقبال ایشان رفتند و با سلام و صلوات، ایشان را در خانهشان مشایعت کردند. علاوه بر حضور جمعیت انبوه در منزل و کوچه محل سکونت امام خمینی برخی از علما و روحانیون طراز اول قم نیز همان شب به دیدار امام رفتند.
ارتقای قدوسی
آیتالله علی قدوسی در بدو ورود بنیانگذار انقلاب اسلامی به ایران به عضویت کمیته استقبال از ایشان درآمد و با توجه به سوابق اجرایی و مدیریتیش عهدهدار مسوولیتهای حساسی شد. چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، امام خمینی طی حکمی ایشان را مامور ستاد انقلاب اسلامی شهرستان قم کرد. او همچنین به فرمان رهبر فقید انقلاب مأموریت یافت متصدی مقام قضاوت در دادگاههای انقلاب تهران شود.
قدوسی با وجودی که از بیماری کبدی رنج میبرد اما با حکم آیتالله حسینعلی منتظری قائم مقام وقت امام خمینی به عضویت شورای عالی قضایی درآمد. او طی حکم دیگری که امام خمینی برایش زد به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی عهدهدار این مسوولیت مهم قضایی شد.
سید روحالله موسوی خمینی در تاریخ دوم شهریور ۱۳۵۸ طی حکمی خطاب به نخستوزیر دولت موقت از مهندس بازرگان خواست تا زمینه ایجاد دادگاههای انقلاب اسلامی را ذیل وزارت دادگستری به وجود بیاورد تا روند رسیدگی به اتهامات اثبات شده و اثبات نشده کارگزاران رژیم پهلوی تحت مدیریت این دادگاهها سریعتر پیش رود.
با گذشت سه ماه از این موضوع و فراهم شدن زیرساختها و بسترهای شکلگیری دادگاههای انقلاب اسلامی، امام امت طی حکم دیگری در تاریخ نهم اسفند ۱۳۵۸ مهدی هادوی، قاضی محاکم قضایی را به عنوان اولین دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب کردند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی ۱۶ روز بعد در حکم دیگری مسوولیت برنامهریزی و نظارت بر عملکرد دادگاههای انقلاب اسلامی را در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ از دولت موقت سلب و به شورای انقلاب اسلامی که از ۲۲ دی ۱۳۵۷ عهدهدار کلیه امور انقلاب بود، واگذار کرد.
سابقه قضایی هادوی در دوران رژیم پهلوی به دوره ریاست او بر اداره دادگستری شهر قم در اوایل دهه ۱۳۴۰ بر میگشت. او اما چند ماه بعد از اعتراض به تبعید امام امت به ترکیه که در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ انجام شد، به تهران منتقل شد و به دلیل مقاومت در اجرای دستور مقامات ارشد پهلوی از سمتش عزل شد و با یک درجه تنزل به عنوان کارمند در دادگستری مرکز به کار گرفته شد.
با شروع به کار اولین دادستان انقلاب اسلامی، امام خمینی از نهم اسفند ۱۳۵۷ تا هشتم مرداد ۱۳۵۸ احکام شش قاضی شرع را برای رسیدگی به پرونده افراد و شخصیتهای ضد انقلاب در شش شهرستان را صادر کردند که رونوشت آنها برای هادوی ارسال شد.
بعد از انتصاب آخرین قاضی شرع در دوره مهدی هادوی، امام امت او را پس از ۱۵۹ روز از این پست منفصل و آیتالله علی قدوسی را به عنوان دومین دادستان انقلاب اسلامی در این مسوولیت منصوب کردند.
امام خمینی بعد از منصوب کردن آیتالله قدوسی حکم سه قاضی شرع و یک عضو جدید شورای عالی قضایی را صادر کردند.
علی قدوسی طی ۲۵ ماه خدمت در دادستانی کل انقلاب اسلامی با رفتارها و واکنشهای مغرضانه و تند بیشماری روبرو شد. او در این کسوت مورد غضب سه گروه کارگزاران رژیم پهلوی، مارکسیستهای حزب توده و اعضای گروهکهای تروریستی فرقان و سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت که البته کینه گروهک تروریستی منافقین، بدتر بود.
ترور دادستان
مهدی هدایت از مدیران دفتر شهید قدوسی ماجرای ترور دادستان وقت کشور را اینطور شرح داد: «صبح شنبه دیدند فخارزاده دارد در محوطه دادستانی مرکز قدم میزند. میر محمدصادقی آبدارچی میگفت: «فخارزاده از ساعت پنج صبح پایین بود، جمعه نیز چند بار تردد داشت وقتی حاج آقای قدوسی آمد تعجب کرد که چرا این را هنوز نگرفتهاند؟» دقایقی پس از ورود قدوسی به دفترش، بمب منفجر شد.»
محمد هنری مسوول وقت روابط عمومی دادستانی کل کشور نیز درباره مکان قرارگیری بمب، گفت: «زیر اتاق آقای قدوسی در طبقه همکف، کتابخانه قرار داشت. یک نفر به نام ذوالقدر آنجا مینشست و تایپ میکرد البته روز انفجار ذوالقدر در اتاقش و پای دستگاه تایپ نبود.
... در سقف این اتاق بمب کار گذاشته شده بود.»
محمود یگانه مسوول وقت گروه تحقیق و نظارت دادستانی کل کشور که پس از تشکیل وزارت اطلاعات از دادستانی کل به این وزارتخانه تازه تاسیس انتقال یافته بود، نظرش درباره بمبگذاری زیر دفتر دادستان کل کشور را این طور بیان کرد: «این بمبگذاری کار یک فرد نبود. حتما یک آدم بپایی داشته، یک هادی هم داشته، و الا چه کسی میداند الان شهید قدوسی آمد داخل اتاق، سپس رفت پشت میز و آن نقطهای که بمب زیر پایش بود، منفجر شود. نمیشود بدون تشکیلات، یک نفر را به سوی عملیات بزرگ هدایت کرد و موفق هم شد.
قطعا یک تیم در سیستم، مسؤول این کار بود. امکان دارد فردی قطعات بمب را آورده باشد، فردی دیگر آن را کار گذاشته باشد، فرد دیگری انفجارش را انجام داده باشد و فرد دیگری نیز باید گرا داده باشد تا انفجار دقیق و به موقع انجام شود.»
تشییع جنازه
۱۵ شهریور ۱۳۶۰ پیکر بیجان آیتالله علی قدوسی بر دوش مردم تهران تشییع و به قم منتقل شد و در جوار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در پیامی به مناسب شهادت ایشان نوشتند: «شهادت بر او مبارک و وفود الی الله و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد.»
منابع:
صحیفه امام، جلد ۹، ص ۲۶۴ و ۲۶۵
مجله سروش، سال سوم، شماره ۱۱۳، ۲۸ شهریور ۱۳۶۰، صص ۱۰ و ۱۱
رضا گلپور، روزشمار وقایع نگاری کتاب شنود اشباح، ناشر:مولف، چاپ اول، پاییز۱۳۸۳، صفحه ۲۷۶
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله قدوسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد ۱ول، صص ۱۴۹- ۱۴۳
محسن صالح، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، ۱۳۸۵، صص ۵۵- ۵۴
یادنامه شهید قدوسی، ص ۵۸ و ۱۵۸؛ دیدار با ابرار، همان، ص ۱۳۹؛ عدالت در خون ص ۲۶ و ص ۹۹؛ یادها و یادگارها، ص ۴۹
انتهای پیام
نظرات