به گزارش ایسنا، نشریه آمریکایی فدرالیست در گزارشی به طرح سناریوهای مختلف برای مناقشه تایوان و پیامدهای احتمالی آن پرداخته و بدترین گزینه را بدل شدن این جزیره خودگردان به صحنه جنگ نیابتی آمریکا و چین توصیف کرده است: "اخیراً نشانههای متعددی از دشواریهای اقتصادی در چین مشاهده میشود، از افزایش آمار بیکاری گرفته تا فرار سرمایه خارجی و کاهش صادرات، اما آیا اینها مانع از عزم شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین برای پس گرفتن تایوان میشوند؟
تایوان جزیرهای خودگردان است که چین آن را بخشی از خاک خود دانسته و حمله نظامی را یکی از راههای پسگرفتنش میداند. آمریکا بهعنوان تأمینکننده تسلیحاتی اصلی تایوان، و بر اساس معاهدات قانونی که با این جزیره خودگردان امضا کرده، موظف است که در صورت حمله به تایوان، از آن دفاع کند.
بسیاری از نشانهها از جمله آمادگی نظامی چین، بازتنظیم نظام ارتش و اعلام قوانین و سیاست داخلی جدید نشان از آن دارد که تایوان به سمت یک جنگ نیابتی در حرکت است؛ جنگی که در آن آمریکا برای حفظ نفوذ خود در هند-پاسیفیک و سلطه جهانیاش مبارزه میکند و در مقابل چین عزمش را جزم کرده تا بر این منطقه مسلط شود. در نگاه چین، با وضع کنونی جهان، هرچه پکن زودتر موفق به پسگرفتن تایوان شود، بهتر است.
نیمقرن پیش، ریچارد نیکسون، رئیسجمهوری آمریکا برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی از مهره چین استفاده کرد و تغییر شگرفی در سیاست خارجه آمریکا نسبت به چین اعمال کرد که در سه بیانیه گنجانده شد. گرچه هدف این سه سند پرداختن به مسئله تایوان و بهبود روابط چین و آمریکا بود، اما دو کشور برداشتهای مختلفی از مفاد آن داشته و به شکلی متفاوت آن را به اجرا گذاشتند. این مناقشه حلنشده تا امروز همچنان پابرجاست و ممکن است در نهایت پیامدهای شدیدی برای تایوان به همراه داشته باشد.
تایوان به عاملی مهم در رقابت قدرت جاری میان آمریکا و چین تبدیل شده و در سطح بینالمللی توجه بیسابقهای را به خود جلب کرده است؛ مخصوصاً بعد از حمله روسیه به اوکراین. با توجه به موقعیت استراتژیک تایوان، رابطه مهم واشنگتن و تایپه و همچنین نزدیکی هویت سیاسی تایوان به غرب، آمریکا روی کاغذ این مسئولیت اخلاقی را دارد که به این جزیره خودگردان در حفظ امنیتش کمک کند. با این وجود، به علت فضای حاکم بر روابط سهگانه این دولتها، آینده تایوان مشخص نیست. تایپه میان جنگ قدرت واشنگتن و پکن گیر افتاده است.
چهار سناریو
به طور کلی میتوان برای آینده تایوان چهار سناریو متصور شد: تایوان، چین و آمریکا با رعایت اصل چین واحد، وضعیت فعلی را حفظ کنند؛ پس از مذاکرات طولانی، تایپه به پکن الحاق شود؛ حمله چین به تایوان و دفاع مستقیم آمریکا از تایپه؛ و حمله چین به تایوان و در گرفتن جنگی نیابتی که آمریکا مستقیماً در آن مداخله نمیکند.
از این چهار حالت، نخستین گزینه برای آمریکا از همه بهتر است، چرا که به واشنگتن این فرصت را میدهد تا نفوذ خود را در منطقه حفظ کند و مجبور به ورود به رویارویی نظامی با چین نشود. اما برای چین، سناریوی دوم بهترین احتمال است، زیرا پکن در این صورت بدون نیاز به استفاده از قوای نظامی، به هدفش میرسد. سومین حالت برای چین و آمریکا که هر دو قدرتهای هستهای هستند، خطرناک است، زیرا ممکن است به جنگ در تنگه تایوان و در نهایت به جنگ جهانی سوم بدل شود. اما این گزینه چهارم است که بیشترین عواقب را برای تایوان در پی خواهد داشت و به بزرگترین شکست تاریخ ایالات متحده بدل میشود.
جنگهای نیابتی
جنگهای نیابتی در مناسبات بینالمللی پدیده نوظهوری نیستند و به شکلی فزاینده به راهکار استراتژیک شایع قدرتهای بزرگ در نبرد با یکدیگر تبدیل شدهاند. در جنگ سرد، آمریکا و شوروی از کشورها و دولتهای مختلفی حمایت کردند، از جمله کره، ویتنام، آنگولا و نیکاراگوئه، اما آمریکا در نهایت با استفاده از راهبردهای مختلف، از جمله توسل به جنگهای نیابتی، خود را پیروز این جنگ نامید.
از ۱۹۴۶ تا ۲۰۱۷، جهان شاهد ۱۱۵ جنگ نیابتی با حضور ۲۵ حامی و ۱۴۳ نایب مختلف بود. ایالات متحده درصدر فهرست حامیان جنگهای نیابتی قرار دارد و در ۳۳ جنگ نیابتی حضور داشته است. در ادامه فهرست شوروی سابق یا روسیه امروزی با ۲۹ جنگ و چین با ۱۴ جنگ جای گرفتهاند.
فرو رفتن آمریکا در مرداب و بالا آمدن چین
طرفین جنگ اوکراین، به کییف و مسکو محدود نمیشود. در این مناقشه، آمریکا، روسیه، اوکراین، ناتو، اتحادیه اروپا و سازمان ملل درگیر هستند این جنگ نهتنها یک تقابل نظامی، بلکه یک چالش سیاسی، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی است. روسیه یک ابرقدرت نظامی است و در این جنگ هنوز منابع خود را تماماً مصرف نکرده است؛ پس میتواند تا مدتها به جنگ ادامه دهد. با این وضعیت، اگر چین تصمیم به حمله به تایوان بگیرد، کار برای آمریکا بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا باید درعینحال که درگیر مرداب جنگ اوکراین است، مستقیماً وارد مناقشهای نظامی با چین شود.
تا قبل از ۲۰۱۰، چین از نظر اقتصادی و نظامی تقریباً ضعیف محسوب میشد و هنوز یارای به چالش کشیدن سلطه آمریکا را نداشت. اما از ۲۰۱۰ که این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان بدل شد، فضای حاکم بر مناسبات قدرت در جهان به نفع پکن تغییر کرد و عصر جدیدی از جنگ قدرتها رقم خورد. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا حالا اعتراف میکند که چین تنها کشوری در جهان است که هم عزم برهمزدن نظم مسلط مطلوب واشنگتن را دارد و هم توانش را. در نتیجه، اتحاد دوباره با تایوان به یکی از اهداف مهم چین و سیاستهای شی جینپینگ بدل شده است.
روابط آمریکا و چین بیشازپیش، روبهزوال است. در ۹ اوت جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا یک دستور اجرایی امضا کرد که سرمایهگذاری آمریکا در برخی از صنایع فناوری پیشرفته چین را محدود میکند، فناوریهایی از جمله نیمههادیها، محاسبهگرهای کوانتوم و هوش مصنوعی. این میتواند وضعیت اقتصاد چین را بدتر کند، زیرا باعث کاهش ورود سرمایههای خارجی به بخش فناوری چین شده و بر سودآوری و رشد برخی شرکتهای چینی تأثیر خواهد گذاشت، چراکه دسترسی آنها به بازارهای جهانی کاهش خواهد یافت. طبیعی است که چین این تصمیم را اقدامی ددمنشانه علیه منافع و حقوق خود قلمداد میکند. بهاحتمال زیاد، پکن اقدامات متقابلی اتخاذ خواهد کرد که صدمات را کاهش دهد. با این وضع، تنشهایی که همین حالا هم میان این دو قدرت جهانی شدید است، بیشتر خواهد شد.
شی جینپینگ در سومین دوره ریاستجمهوری خود تأکید زیادی بر پسگرفتن تایوان دارد. در ۱۵ اوت پس از اظهارات جو بایدن مبنی بر اینکه چین به یک بمب ساعتی تبدیل شده که هر لحظه ممکن است منفجر شده و از بین برود، شی جینپینگ شدیدترین سخنرانی خود در انتقاد از غرب را ایراد کرد و گفت: «روند مدرنسازی کشورهای غربی پر است از شرارتهای خونین، از جمله جنگ، بردهداری، استعمارگری و غارتگری که رنج شدیدی را بر بسیاری از کشورهای درحالتوسعه تحمیل کرده است.» این اظهارات شی جینپینگ نشان داد که او نه تنها قدرت لفاظی بالایی دارد، بلکه برای قدرتنمایی در برابر آمریکا آماده است.
وقتی که شی جینپینگ با مشکلات اقتصادی فراوان و افزایش ملیگرایی روبرو است، اگر راهی به پیشوپس نیابد، احتمالش زیاد است که بحرانهای داخلی کشورش را به مناقشهای خارجی تبدیل کند. "
انتهای پیام
نظرات