«یحیی» به ظاهر جنگلبان، اما عاشق درختان است، وقتی با او همراه می شوم از راز جنگل و درختانش میگوید تأکید دارد که نباید تنها به جنگل رفت زیرا معتقد است کسی که نابلد باشد در جنگل غرق میشود درست مثل دریا، چه بسا با اینکه حرفهاش بود و به نواحی و دسترسیهای منطقه اشراف دارد اما چندین بار در جنگل گم شده و سر از آبادیهای دورتر درآورده است.
دستی بر تنه درختی کهن میکشد، گویی که با رفیق سالهای جوانیاش تجدید دیدار میکند. ریشه و هویت انسان را وابسته به طبیعت میداند، طبیعتی که همچون مادری دلسوز تمام مهرش را بدون توقع نثار فرزند میکند.
آزاردار، توسادار، رزدار، صنوبر، آلاشدار، مازودار و کیشدار(درخت شمشاد) از انواع گونههای درختی بودند که یک به یک به تفصیل از کاربردشان میگفت؛ صنوبر را درختی پر سود، آلاشدار(درخت راش) را طعمه مناسب قاچاقچیان چوب میدانست اما در بین همه این گونهها کیشدار را به سبب سرسبزی همیشگی و جنس چوبش ویژهتر میدانست، علاوه بر اینکه در باور عموم هم به «آقادار» خطاب میشد.
در باور عام شمشاد یا «آقادار»ها به عنوان درختان مقدس و نزد مردم شمال بسیار محترم شمرده میشوند، شمشاد یا کیش نمادی برای بقاع متبرک است. استحکام، استواری، انبوهی و مهمتر از همه همیشه سبزبودن شمشاد آن را به نمادی از جاودانگی، بیمرگی و زایایی مداوم در نظر مردم جلگه تبدیل کرده است، حتی در باورهای اسلامی جنس تابوت حضرت آدم(ع) را از چوب شمشاد عنوان کردند، این روایت درباره این درخت سبب میشود تا مردم شمال نگاه ویژهای به کیشدار داشته باشند و به نیت حاجتروایی به آن حریال(حریر) سبز ببندند با توجه به اینکه در گذشته این گونه هیرکانی در اطراف امامزادهها و بقعههای گیلان بسیار دیده میشود لذا شاهد گرفتن هر شاخه آن برای حاجات و تمناها از آداب زیارت بوده است.
اکنون بسیاری از این آقادارها سالهاست خزان کرده اند! تشکیل جلسات و کارگروهها، تیترهای تاپ تریبونها هم نتوانستند به آن گونه ای که شایسته است، شمشادها را که به نوعی نگین جنگلهای هیرکانی بودند احیا یا حفظ کند. وقتی متولد گیلان باشی و گامی در جنگلهای هیرکانی برداشته باشی، این مرگ خاکستری و تدریجی طبیعت که ارزشمندترین سرمایه هستی یعنی نفس، مهر و امید و زندگی را تقدیم کرده، برایت غم جانکاه و استخوان شکنی است.
شمشادها از نگاه علمی درختان و درختچههایی همیشهسبز هستند با برگها و گلهای بسیار زیبا و در گونههای بسیار متنوع که گاهی ارتفاعشان به ۱۰ متر میرسد؛ شمشادها میراثی گران بها در دل جنگلهای هیرکانی هستند که باید حراست شوند. اما مرگ شمشادها در دهه اخیر زنگ خطریست که برای میراث داران هیرکانی به صدا درآمده است.
درختان تا زمانی که جوان و سرحال هستند به تنفس حیات بخش کره زمین کمک میکنند و زمانی که پیر و کهنسال میشوند با تبدیل به تولیدات چوبی همچنان فوایدشان به بشر میرسد.
«حاج یحیی» پدربزرگ عاشق و جنگلبان من است که حضورش با بعضی از شمشادها و صنوبرهای برافراشته سبز گره خورده.
روایت های یحیی از شمشادهایی که بهار می آید و جوان نمی شوند روایت های غم انگیزی است. به خودم می گویم یحیی که دیگر نیست پس چه کسی در گوشم نجوا می کند آیا نسیم است که صدای او را از لا به لای برگ های آفت خورده به گوشم می رساند؟ دست های یحیی را مثل بذری سبز در زمین کاشتند اما روایت های یحیی از زیستگاه غنی هیرکانی لحظه ای خاموش نشده و نفس به نفس با درختان عاشق گرم گفت وگوست؛ من هنوز صدای خش خش پای یحیی را لا به لای شمشادها می شنوم.
کاش بهار که می آید شمشادها جوان بشوند و یحیی بخندد و هیرکانی نفس بکشد و اندوه روی شانه های زمین سنگینی نکند. کاش شمشادها جوان بشوند. روایت های یحیی بخشی از تاریخ شفاهی و «میراث هیرکانی» است؛ اکنون آفت به گونههای دیگر این میراث که قدمتی ۵۰ میلیون ساله دارد، رسیده و باید بیش از پیش و هرچه سریعتر نسبت به حفظ گونههای در خطر انقراض اقدام کرد.
انتهای پیام
نظرات