علامه سیدعلی شهرستانی در گفتوگو با ایسنا در خصوص عوامل و دلایلی که موجب شد پس از وفات پیامبر اکرم(ص) وصیت ایشان اجرا نشود، اظهار کرد: علل و عوامل بسیاری در این موضوع دخیل هستند که ریشه آن به جاهلیت باز میگردد. افرادی که مسلمان شده بودند، چه کسانی بودند؟ آنها از لحاظ دینی مسیحی، یهودی و مجوس بودند و از لحاظ اجتماعی به قبایل مختلفی تعلق داشتند که هر قبیله اندیشههای ویژه خویش و خدای خاص خود را داشت.
وی اضافه کرد: بنابراین قبایل بزرگ اعراب و طایفههای وابسته به آنها هر کدام بتها یا خدایان جداگانه و خاص خود را ستایش میکردند، خدایانی که از سنگ، چوب یا خرما ساخته شده بودند و دارای یک برنامه و معیارهای مخصوص به خود بودند.
شهرستانی با اشاره به دعوت حضرت محمد(ص) به یک دین و خدای واحد که دیده نمیشود، برای کسانی که خدایانشان پیش روی چشم آنها بود، ادامه داد: رویگردانی قبایل از عقاید خود و اطاعت و فرمانبرداری از عقیده واحدی که پیامبر اکرم(ص) آورده بود، به ویژه برای افراد ثروتمند و فئودال این قبایل بسیار سخت و دشوار بود و از نظر آنها پیامبر اکرم(ص)، یتیمی بود که میخواست بر آنها حاکم شود.
وی با بیان اینکه امثال ابوسفیان تا آخرین لحظه در برابر این موضوع مقاومت کردند، افزود: این موضوع به یک قبیله خاص محدود نبود و دیگر سردمداران شرک از قبایل مختلف نیز چنین بودند، بهگونهای که گفته شده ابوسفیان حتی هنگامی که «اشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللّهُ» را پذیرفت، بسیار برایش سخت بود «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ» را بر زبان بیاورد و در نهایت از بیم جان پذیرفت.
عدم اعتقاد راستین سردمداران شرک به رسالت پیامبر(ص)
این محقق حوزه قرآن و عترت بیان کرد: در نگاه دینی «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ» در کنار «اشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللّهُ» قرار دارد تا اسلام تحقق یابد. پس از گسترش اسلام، افرادی از زعما و بزرگان قبایل که به ظاهر مسلمان شده بودند، با ایمان قلبی اسلام نیاورده بودند، اما به لحاظ سیاسی، اقتصادی و ارتباطات قوی بودند و پس از جریان جمل و صفین، رهبران جامعه شدند و کمکم جریان انحرافی در دین ایجاد شد و اختلاف میان دیدگاهها آغاز شد، بدینترتیب یکی از علل به تنوع پرستش خدایان در دوران جاهلیت باز میگردد که هر کس خدای خود را به شکلی متفاوت میپرستید.
وی با اشاره به اختلاف دیدگاهها در دین و پیامبری واحد اظهار کرد: آنها پس از اسلام آوردن میخواستند دین خدا را با رأی، استحسان و قیاس بفهمند، در حالیکه دین ما با غیب آمیخته است؛ «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ ...»، خدای ما دیده نمیشود، هماکنون پیامبر(ص) ما را میبیند، اما ما نمیتوانیم وی را ببینیم. در نماز هر روز به پیامبر(ص) سلام میکنیم و ایشان جواب سلام ما را میدهد، بنابراین اعتقادات به ماوراءالطبیعه در نگاه دینی ما اصلی پذیرفته است، بدین ترتیب یکی دیگر از علل عدم رعایت وصیت پیامبر(ص) این است که افراد احساس کردند پیامبر اکرم(ص) حاکمی است که پیروز شده، نه پیامبری که از طرف خدا مبعوث شده است.
شهرستانی افزود: بنابراین دو دیدگاه داریم، یکی ایمان به پیامبری محمد(ص) و دیدگاه دیگر آنکه آنها پیامبر(ص) را تنها شخصی از قبیلهای میدانستند که توانسته بر دیگر قبایل پیروز شود و خواسته جانشینش را پسرعمویش قرار دهد که در نظر کسانی که ایمان قلبی نداشتند، وجه شخصی موضوع در نظر گرفته شده و گمان بردند که پیامبر(ص) قصد داشته فردی از خانواده را جانشین خود قرار دهد و این موضوع ادامه جریانی است که به سالها قبل از بعثت پیامبر(ص) بازمیگردد و ریشه در قبیلهای بودن آنها دارد.
وی با قرائت روایت «اَلْحُکْمُ حُکْمَانِ حُکْمُ اَللَّهِ وَ حُکْمُ اَلْجَاهِلِیَّةِ ...» گفت: دو حکم داریم، یکی حکمی که خداوند از طریق پیامبر(ص) ابلاغ کرده و دیگری حکم جاهلیت است. در حکم جاهلیت به دلیل تعدد به خود اجازه میدادند که با ذوق، رأی و استحسان حکم صادر کنند، در حالیکه حتی پیامبر(ص) قبل از بعثت، تنها بنده خدا بوده است و از طرف خود کاری انجام نمیدهد و به امر و دستور الهی مأمور است، بدین ترتیب دیدگاه اجتهاد و رأی و دیدگاه تعبد محض بر اختلاف مذاهب اثر گذاشت.
انتهای پیام
نظرات