به گزارش ایسنا، در ابتدای یادداشت «بهزاد خلیلی» آمده است:
جوان، مهمتر
این گروه یک جامعه و پیشران رشد و بالندگی هر کشور است که هر دولت و ملتی آرزوی وفور این ثروت سترگ را دارند. بر اساس آمار، ایران حدود ۲۲میلیون جوان (در کشور به افراد ۱۸ تا ۳۵ساله جوان گفته میشود) دارد. این رقم، عدد چشمگیری است و این موضوع نشان از غنی بودن کشور از ثروت جوان دارد. بررسیها گویای وجود چالشهایی در مسیر زیست این عنصر راهبردی است. یکی از این چالشها، بیکاری جوانان است.
خلیلی با اشاره به موضوع معضل بیکاری جوانان ایرانی در ادامه تعریف بیکاری از مرکز آمار را آورده و تأکید کرده است: مطابق تعریف مرکز آمار، بیکار فردی است که تمایل به انجام کار دارد، محدودیتی برای انجام کار ندارد و زمان جویای کار بودن نیز شاغل نیست. در حال حاضر از هر ۱۰ نفر بیکار، ۷ تن جوانند. آمار مبین آن است که نرخ بیکاری جوانان حدود ۱۶درصد است. مقایسه این درصد با نرخ بیکاری جمعیت در سن کار غیر جوان و دیگر کشورها، حاکی از نامطلوب بودن این عدد است.
نرخ بیکاری در واقع یک شاخص است. که نشان میدهد از گروهی که تمایل به شاغل شدن دارند، چه تعداد توانستهاند شغلی به دست بیاورند؟ وضعیت یاد شده نرخ بیکاری جوانان نشان میدهد تجمع قابل توجهی در درب ورودی اشتغال پیش آمده و اگر این شرایط ادامه بیابد، منجر به خروج نیروی جوان از بازار کار به دلیل ناامیدی از یافتن شغل خواهد شد. خروج از بازار کار به معنای غیر فعال شدن جمعیت مستعد و متمایل به انجام کار است.
در بخش دیگر این یادداشت با اشاره به پدیده برگشت به دانشگاه جوانان بیکار خاطرنشان شده است: درواقع فرد جوان بهعلت نیافتن شغل، یا به فضای دانشگاه بر میگردد یا در هیچ حوزه مفیدی، مشارکت نمیکند. ورود مجدد به فضای آموزشعالی فینفسه عیب نیست، اما فردی که روزی تصمیم گرفته بود شاغل شود، تنها چون شغل نیافته مجبور میشود به فضای دانشگاه بازگردد. این بازگشت معمولاً بیهدف است، معمولاً نوعی مشغولیت از سر اجبار قلمداد میشود.
بنابراین نه تولید علمی در این نوع ورود از دانشگاه حاصل میشود و نه اتفاق ویژهای در آینده شغلی فرد با ارتقاء مدرکش رخ میدهد. در این وضعیت علاوهبر آنکه کشور خود را از رشد اقتصادی بهواسطه اشتغال یک فرد از دست داده، باید هزینه بیشتری در حوزه آموزشعالی برای همان فرد انجام دهد. این هزینه را خانوادهها نیز متحمل میشوند.
بهعبارت دیگر وقتی جوان قادر نیست شاغل شود، آنهم به هر دلیلی، پدر و مادر بخشی از درآمد خانواده را باید همچنان به فرزند شغلنایافته خود اختصاص دهند. ادامه این وضعیت نه به نفع دولت و نه به نفع خانواده است. ادامه این روند همچنان فرد را وابسته به خانواده نگه میدارد. تا جایی که ممکن است جوانان در اوایل دهه چهارم زندگی خود نیز همچنان از والدین خود پول میگیرد. وابستگی یاد شده استقلال یافتن جوانان را با تأخیر مواجه میسازد. فرصت هرگونه عملِ مستلزم استقلال داشتن را نیز از وی سلب میکند.
در این یادداشت درباره وضعیت بیکاری زنان جوان هم آمده است: از سوی دیگر بررسی نرخ بیکاری جوانان به تفکیک جنسیت، بیانگر بیشتر بودن نرخ بیکاری زنان جوان نسبت به نرخ بیکاری مردان است. مطابق دادههای مرکز آمار، نرخ بیکاری زنان جوانان ۳۰ درصد و نرخ بیکاری مردان جوان ۱۶درصد بوده است. یعنی نرخ بیکاری زنان دو برابر نرخ بیکاری مردان محاسبه میشود. این در حالی است که اندازه جمعیت زنان جوان بیکار بسیار کمتر از جمعیت مردان جوان بیکار است. گزارههای یاد شده گویای این مطلبند که احتمالاً فضای اشتغال زنان با چالشهای جدی مواجه است که امکان شاغل شدن آنها با سختی همراه شده و این مسألهای است که نمیتوان بهراحتی از آن گذر کرد.
خلیلی در جمعبندی پایانی هم آورده است: اگر سیاستگذاری حوزه اشتغال بخواهد هدفِ بیشینهسازی اشتغال افراد جوان را دنبال کند، ابتدا باید بتوان مشکل بیکاری یا متمایلین به انجام کار چه مرد و چه زن را مرتفع کند و در گام بعد به سراغ دیگر گروههای جامعه که بیکار بهشمار نمیروند اما توان انجام کار را دارند، رفت. پیمودن این مسیر میتواند به افزایش رشد اقتصادی منجر شود، موضوعی که معضل این روزهای کشور است.
انتهای پیام
نظرات