به گزارش ایسنا، حنیف قریشی نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، فیلمساز و کارگردان بریتانیایی ـ پاکستانی در خانوادهای ثروتمند با تباری هندی، پنجم دسامبر ۱۹۵۴ در لندن بهدنیا آمد، کارش را با نمایشنامهنویسی آغاز کرد و با راه یافتن فیلم «رختشوخانه زیبای من» به رقابتهای اسکار توانست در تئاتر و سینما پس از آن در ادبیات، توجه مخاطبان و منتقدان را به آثارش جلب کند.
قریشی چنان زندگی پرماجرایی داشت که سالهای سال تیتر خبر مطبوعات بود و در میانه این هیاهوها، در چند حوزه فعالیتهایش را متوقف نکرد. او نشان شوالیه هنر و ادبیات فرانسه و مدال امپراتوری بریتانیا و در سال ۲۰۱۰ جایزه معتبر پِن پینتر را نیز کسب کرد.
قریشی از پرکارترین و پرخوانندهترین نویسندگان معاصر است. طنز سیاهش در کنار توجه خاصش به روابط زن و مرد، تعلق خاطرش به فرهنگ و هنر پاپ و نیمنگاهی که به زندگی مهاجران ساکن انگلستان و غرب دارد او را در کانون توجه قرار داده است. همنشینی این داستانهای انتخاب شده از آثار دهه اخیر قریشی به خواننده تصویری گویا از گرایشهای متنوع او در داستاننویسی میدهد.
زورآزمایی حنیف قریشی در سینما و نمایشنامه او را به داستانهایی تصویرمحور سوق داد و روایتهایی ساده که گویا دوربین در آن حرکت میکند و زوایای مختلفی از آدمهای داستان و ماجراهایشان را به خواننده نشان میدهد؛ انگار که مخاطب او با سینمای کاغذی طرف است. شاید اگر بگوییم حنیف قریشی فرزند خلف ریموند کارور است، خطا نکرده باشیم؛ داستانهایی با روایتهایی ساده و بدون پیچیدگی، آپارتمانی، شهروندان شهرهای مدرن، روابط میان آدمها، تنهایی و انزوا در قرن متأخر، ناکامیها، بنبست در دیالوگ و عدم اولویت عواطف، همان حالوهوای داستانهای کارور به ذهن تداعی میکند. روایتهایی اگرچه ساده اما آخرالزمانی از جهان امروز که تلخی آن در لایههای پنهان روح و زیستمان تهنشین شده.
حنیف قریشی نویسنده روزمرههای بهظاهر بیاهمیت است، اما در حقیقت ردی عمیق و طولانی در سراسر زندگی آدمها باقی میگذارد و تمام جنبههای زندگی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد.
از حنیف قریشی در ایسنا بخوانید:
شرایط اسفناک نویسنده «عشق سالهای غم»
افسانه فرقدانی، نویسنده، در معرفی داستانهای این کتاب مینویسد:
مجموعه داستان «زنی که از حال رفت» شامل چهار داستان است
«زنی که از حال رفت»
داستان روابط آدمها از گذشته تا اکنون آنهاست و زمان که عنصر مهمی در تغییر شکل مناسبات آدمهاست که روند تازهای پیدا میکند و اندوه جدیدی به رد تلخ خاطرات آنها اضافه میکند.
«آقای میلیونر به مهمانی شام میآید»
داستانی درباره تقابل تاریخی پول در برابر عشق است که میتواند لایههای پنهانی آدمها را واکاود و آنها را به آزمون و انتخاب بکشاند.
«ناکجا»
بحران مهاجرت که پدیده قرن جدید است و بیشک تعداد زیادی از مردم جهان بهویژۀ کشورهای جهان سوم یعنی جایی که تبار پدری نویسنده به آن میرسد و حنیف قریشی از نزدیک با آن ملموس است.
«پرواز شماره ۴۲۳»
داستانی آخرالزمانی که تعلیق را به هواپیمایی معلق در آسمان میبرد و نویسنده آدمهایش در چند قدمی مرگ، روی صندلیهای هواپیمایی در حال سقوط مینشاند.
انتهای پیام
نظرات