ایسنا پلاس: بله؛ سه ماهی میشود که موسیقی در ایران تعطیل شده است و هیچ هنرمندی به خاطر جو موجود در جامعه جسارت حضور روی صحنه اجرا را نداشته است. موسیقی علاوه بر اینکه برای مردم یک سرگرمی است، برای عدهای دیگر یک شغل است اما در این مدت هیچکس حتی رسانهها حالی از اهالی موسیقی نپرسیدهاند!
امیرعباس ستایشگر که امروز بر مسند مدیریت انجمن موسیقی ایران تکیه زده است، علاوه بر یک مدیر اجرایی در حوزه موسیقی، نوازنده، کنسرتگذار، معلم و ناشر موسیقی نیز هست. با او به بهانه سکوت نسبتا طولانی هنرمندان موسیقی همکلام شدیم.
از زمان درگذشت خانم مهسا امینی کدام شغل در ایران تعطیل شده است؟ جواب، هیچ شغل است!
آقای ستایشگر! بدنه موسیقی همیشه در ایران خیلی نحیف بوده است. معمولا با هر رویدادی آسیب دیده و با رخداد هر اتفاق سیاسی یا اجتماعی مردم از هنرمندان موسیقی انتظاری دارند. این بار هم عدهای انتظار دارند که این هنرمندان کارشان را تعطیل کنند. این انتظار از نظر شما بجاست؟
من واقعا امیدوارم که این روزها زودتر به سامان رسد. همچنین به خانوادههای شهدا و درگذشتگان روزهای اخیر تسلیت میگویم و عمیقا ابراز تاسف دارم، نسبت به آنچه این روزها در اخبار میبینیم و میشنویم. همانطور که خودتان گفتید موسیقی همیشه یک حوزه استثنا در کشورمان بوده است. البته من شرایط موسیقی در کشورمان را به هیچوجه با سایر کشورها قیاس نمیکنم؛ چرا که در این سالها موسیقی در ایران سبک و سیاق و قواعد خاص خودش را داشته است. قواعد ما هم فقط مختص خودمان است و فکر نمیکنم در هیچجای کره زمین به سبک و سیاق ما با موسیقی برخورد شود. بنابرین صرفا با توجه به تجربیات خودم در این سالها با شما صحبت میکنم.
در حال حاضر ذهنیتی میان عموم وجود دارد که ما باید موسیقی را تعطیل کنیم. چرا؟ چون به زعم عدهای موسیقی باعث شادی و تفریح میشود و اکنون هم زمان تفریح نیست. دیدگاه عدهای دیگر هم این است که موزیسینها باید کارشان را انجام دهند؛ حتی سرسختتر باشند و اگر هم حرفی دارند با زبان موسیقی بگویند.
امروز که با شما صحبت میکنم، اوایل آذرماه است و حالا شما به من بگویید، از زمان درگذشت خانم مهسا امینی کدام شغل در ایران تعطیل شده است؟ جواب، هیچ شغل است. آیا پزشکان کارشان را تعطیل کردند؟ آیا مهندسان ساخت و ساز را تعطیل کردند؟ آیا کارمندان بانک سر کار نمیروند؟ خیر. هیچ شغلی تعطیل نیست! اگر عدهای معترض خواهان تعطیلی مشاغل هستند، پس خودشان باید اول صف باشند. من نمیتوانم به عنوان یک موسیقیدان صبح از خواب بیدار شوم، باشگاه، آرایشگاه و رستورانم سر جایش باشد، بعد از ظهر هم به خانه بیایم و شروع کنم به مطلب گذاشتن در صفحات مجازی که چه کسی بیشرف و چه کسی با شرف است؟ اگر من اعتقاد دارم که به خیابان آمدن و اعتراض کردن کار مثبتی است، پس باید خودم هم در خیابان باشم نه داخل موبایلم! پس نتیجه میگیریم که موزیسینها هم خودشان به این حوزه قائل نیستند. ما هر شب با حجم زیادی از اتفاقات اینستاگرامی مواجهیم در صورتی که در طول روز زندگی عادیمان را داریم. در طول روز جشن تولد و عزا و میهمانی برپاست و فقط میگوییم که موسیقی را تعطیل کنیم.
معیشت اهالی موسیقی تعطیل شده است
به زعم شما این تعطیلی موسیقی به نفع کیست؟
تعطیلی موسیقی به نفع کسی نیست. چه فایدهای دارد اگر موسیقی تعطیل شود؟ من میگویم شاید یک نفر باشد که اصلا مثل دیگران فکر نکند و مثلا منِ نوعی بخواهم در حال حاضر کنسرت برگزارکنم، آیا باید فحش و ناسزا بشنوم؟ ما با فعالیت اعتراضی میخواهیم از حقوقمان دفاع کنیم اما از طرفی طوری رفتار میکنیم که حقوق دیگران تضییع شود. اگر ابزار تنبیه و شوکر هم داشتیم، حتما کار دیگر هم میکردیم. امروز معیشت اهالی موسیقی تعطیل شده است؛ جامعه موسیقی تا چه زمانی میتواند این شرایط را تحمل کند؟ ما نمیدانیم، شرایط فعلی چقدر ادامه دارد؟ شاید یک روز، یک ماه و یک سال دیگر... موسیقی تا کی باید تعطیل باشد؟
عدهای از مردم فکر میکنند، هنرمندان به اندازه کافی جیبشان را پر کردهاند و حالا باید سکوت کنند.
من با این حرف موافق نیستم. شاید در حوزه موسیقی پاپ این نظر را تا حدی بپذیریم که در شرایطی که مردم در فشار هستند، برگزاری کنسرتهای پاپ چندان درست نیست؛ اما ما موسیقی دیگری هم داریم که مردم در سالن پلک هم نمیزنند! هرکس از سالن بیرون میآید، بغض دارد. مثل موسیقی دستگاهی یا موسیقی نواحی ایران.
موضوع دیگر اینکه چرا مردم موسیقی را فقط در خواننده خلاصه میکنند؟ از سایت بلیتفروشی بگیر تا نورپرداز و صدابردار مگر زندگی ندارند؟ مگر خرج ندارند؟ ما چرا انقدر فشار میآوریم؟ بنده به ضرس قاطع میگویم، هیچ موزیسینی امروز عقیدهاش این نیست که موسیقی باید تعطیل شود. من بیش از ۲۵ سال است که با اهالی موسیقی زندگی کردهام و از همین جامعه بیرون آمدم. موزیسینها در یک رودربایستی خشمگینانه گیر کردهاند. مگر استاد «کیهان کلهر» در سوئد و آلمان تور کنسرتهایش برگزار نشد؟ چگونه است که آقای کلهر باشرفاند و اگر من بخواهم در ایران کنسرت دهم، میشوم بیشرف؟ یا مثلا مگر آقای سراج در قونیه کنسرت برگزار نکردند؟ خب؛ اگر با اجرای یک «از خون جوانان وطن» یا «مرغ سحر» در پایان یک کنسرت، آدمی از بیشرف به با شرف تبدیل میشود، من اینجا اعلام میکنم، هرکس میخواهد کنسرت دهد و این دو آهنگ را هم اجرا کند؛ من از چنین شخصی حمایت میکنم که برنامهاش را اجرا کند. اگر فکر میکنید، مخاطب اینگونه اقناع میشود، بیایید و انجام دهید. اجازه دهید که موسیقی از این فضا خارج شود.
من مرز این بیشرف و باشرف بودن را متوجه نمیشوم. یک بازیکن فوتبال، میرود فوتبالش را بازی کند، بیشرف میشود؛ بعد یک حرکت نمادین میکند و باشرف میشود. حوزه موسیقی در یک سیکل خشم و بیتعقل مانده و همه نگاه میکنند که ببینند چه میشود؟ حالا اصلا کنسرت هیچ؛ با انتشار آلبوم چه مشکلی وجود دارد؟ کارگاه آموزشی برگزار کردن مشکلش چیست؟ چند روز پیش با یکی از ناشران موسیقی صحبت میکردم و ناراحت بود و میگفت در این مدت حتی یک «سی دی» هم فاکتور نکردم! این یک ظلم مضاعف به حوزه موسیقی است. ما موزیسینها که همیشه ایستادگی کردیم. بنده از سال ۷۸ در این مملکت کنسرت گذاشتم. همه اهالی موسیقی میتوانند شهادت دهند که حتی یک کنسرت نبوده که من در آن اعتراض نداشتم. بنده آلبوم توقیف شده داشتم، دو سال اثر مشترکم با زندهیاد افشین یداللهی در ارشاد ماند، یک سال ممنوعالکار بودم، کنسرتم به خاطر ناهماهنگی مدیران در سال ۸۶ لغو شده است. در سال ۸۹ کنسرت مشترکم با بهمن رجبی برای اینکه ۵ روز قبل از اجرا یک مدیر تغییر کرده بود و میخواست کلا موسیقی را تعطیل کند، به سختی برگزار شد. برای همه این ادعاها شاهد دارم. اهالی موسیقی همیشه جنگیدهاند اما دشمنی نکردند. همیشه با تعقل و تعامل عمل کردند. من آمدهام که به موسیقی کمک کنم اما برخی یک خشم تعریفنشدهای دارند که به من این اجازه را نمیدهند. شما به من بگویید برگزاری یک تکنوازی تار در تالار رودکی چه تقابلی با این جریان رسانهای دارد که خودمان آن راه انداختهایم؟ من که اصلا قائل به آن نیستم! من میگویم باید کار کنیم و بیشتر هم کار کنیم! الان مگر سینما تعطیل است؟ مگر تئاتر تعطیل است؟ اینکه مخاطب استقبال کند یا نه اصلا یه موضوع دیگر است.
آقای ستایشگر! مخاطب شما چه کسی است؟ شما الان دارید این حرفها را به مردم میزنید؟
خیر؛ با هنرمندان هستم اما هنرمندان در فشاری از طرف مردم قرار دارند.
دقیقا؛ همینطور است هنرمند همانطور که گفتید، هنرمند در یک رودربایستی با عدهای از مردم قرار گرفته است و میترسد که کار کند.
حرف من همین است؛ من میگویم نباید بترسیم و باید کار کنیم. هنرمند باید کارش را انجام دهد.
این در حالی است که موسیقی تقریبا ۶ ماه در سال به خودی خود تعطیل است؛ شما آمار دقیقی از تعطیلیهای رسمی موسیقی در ایران دارید؟
بگذارید اینطور جواب سوالتان را بدهم. من هر روز که به محل کارم میآیم در ماشین رادیو گوش میدهم؛ اتفاقا «رادیو آوا» هم گوش میدهم. یک ناهماهنگی بین مدیران وجود دارد که نیاز است آن را حل کنیم. صدا و سیما تقریبا تا ۶ محرم روال عادیاش را دارد. پس از ایام عزادارای هم دوباره روال خودش را پی میگیرد. این در حالیست که وزارت ارشاد دوماه موسیقی را تعطیل اعلام میکند.
در واقع صدا وسیما، وزارت ارشاد و حوزه هنری هرکدام یک سیستم فکری دارند، در حالی که نیاز است، این سیستم یکپارچه شود. برگزاری کار مناسبتی فکر خوبی بود و «اپرای عاشورا» هم این گونه و بر مبنای این تفکر شکل گرفت. اما نباید با هیجان برخورد کنیم. این حوزه گفتگو و تعامل میخواهد و نمیشود، قوانین نانوشته برای آن صادر کرد. پس باید در روزهای عادی اجاره دهند، بخشی از موسیقی جدی اجرا شود. حالا اگر عدهای فکر میکنند، اجرای صحنهای مضر است که من به آن قائل نیستم، باید آلبومها منتشر شوند و یا کارگاههای آموزشی برگزار شود. همه میدانند که هنرمندی مثل استاد «ارشد طهماسبی» چه طرز فکری دارد و نسبت به مسائلی هم معترض است اما دو هفته پیش کارگاه آموزشیاش را در گرگان برگزار کرد. الان میتوانیم بگوییم که ایشان باشرف است یا بیشرف است؟ موضوع اینجاست که الان فشار به جوانان و بچههای موسیقی آمده است.
آیا در این تهران کسی دوست ندارد، کنسرت برود؟ من میگویم دارد!
فکر میکنید اگر در شرایط فعلی کنسرتی مهم برگزار شود، میزان استقبال چگونه باشد؟
نظر من این است که اگر به آزادی مقید هستیم، اجازه دهیم مردم خودشان تصمیم بگیرند. آیا در این تهران کسی دوست ندارد، کنسرت برود؟ من میگویم دارد. اگر به آزادی معتقدیم نباید آن را سرکوب کنیم. اگر هم یک درصد مخاطب کم بود، دولت موظف است که سوبسید دهد، چون دارد هنرمندش را از دست میدهد. من نمیخواهم کرامت و شان هنرمندان را زیر سوال ببرم اما روزی نیست که به خاطر یک میلیون و سه میلیون و پنج میلیون تماس از طرف هنرمندان نداشته باشم. من شرمندهام که این را میگویم.
همانطور که خودتان اول صحبتتان اشاره کردید، مردم فقط خواننده را میبیند؛ نه صدابردار و نورپرداز و... کنسرت را صرفا تجارت میبینند.
در حوزه موسیقی غیر پاپ که اصلا چنین چیزی نیست. اساسا مبنای کنسرت و اجرای صحنهای زنده ماندن افکار هنری هنرمند است و نه بحث مالی. هنرمند کنسرت میدهد که بگوید من هستم. برای همین است که میگویم دولت باید کمک کند و ما برای این موضوع برنامهریزی هم کردیم. من دوست ندارم با تقسیمبندی موسیقی پاپ و غیر پاپ صحبت کنم اما به خاطر مردم که این گفتگو را میخوانند، کمی تفکیک شده صحبت میکنم. ما یک خواننده داریم و یک گروه؛ حالا شاید در این خواننده تمول بیشتری داشته باشد. اما از کسی که سالن را تمیز میکند تا مسئول نور و «ال ای دی» همه دارند کار میکنند و از حوزه کنسرت ارتزاق دارند. شاید حوزه موسیقی تجاری سالها منتفع شده باشند اما من قبول ندارم. مثل این میماند که به یک پزشک بگویند تو زیاد جراحی کردی و پول درآوردی؛ حالا دیگر کار نکن! نمی شود. ۸۰ درصد جامعه موسیقی بیرون از حوزه پاپ کار میکنند. باید چه کنند؟ اینها به آموزش روی آوردند اما حوزه آموزش هم مخدوش شده است.
جامعه موسیقی در یک رودربایستی دارد به سمت نابودی میرود
من این حرفها را برای خودم نمیگویم؛ اینها را برای دوستان و همسنگرانم میگویم که میدانم در چه وضعیتی هستند؟ اجارهخانه و خورد و خوراک سر جایش است اما شغل موزیسینها وجود ندارد. چرا؟ چون در حال حاضر موسیقی را زائدهای میبینیم که نباید وجود داشته باشد. اگر قرار است در جریانی همسو باشید، بیایید در کنسرتهایتان باشید. من نمیخواهم مسائلی را باز کنم اما اگر هنرمندی واقعا مبارز است، میتواند درآمدش که حاصل از یک تور بزرگ اروپایی است را به جریانی تقدیم کند که به آن اعتقاد دارد؛ به این مبارزه میگویند! اگر با چند شمع روشن کردن روی صحنه و شعار نوشتن هنرمندی از بی شرف به با شرف تبدیل میشود، همه بیایند و کنسرت دهند. مگر ذهن ما به یک شمع و دوتا عکس بند است؟ فلان هنرمند دلش نمیآید تور کنسرت آمریکایش را لغو کند؛ آنوقت خودش را وصل میکند به جریانی که به آن اعتقادی هم ندارد و از آن سر دنیا مردم ایران را تهییج میکند که بروند خیابان و کشته شوند، این اصلا انسانی نیست. ما موزیسینها فقط باید کار موسیقی کنیم. باید کنسرت بدهیم؛ آلبوم بدهیم. ما کار و تخصصی جز این نداریم. من فقط یک کار بلدم آن هم موسیقی است.
امروز جامعه موسیقی در یک رودربایستی دارد به سمت نابودی میرود و من به شما قول میدهم تا پیش از عید نوروز از هم میپاشد.
به نظر میرسد که هنرمند بین کسی که به او مجوز میدهد و مردم که به کنسرتش میآیند گیر کرده است.
ما یک سیستمی در موسیقی داریم به نام «مجوز». یعنی هر کاری بخواهد به طور رسمی روی صحنه رود یا آلبوم شود باید از وزارت ارشاد مجوز بگیرد. اینکه کسی قید این روال را بزند که من با او حرفی ندارم. اما در این چند سال ببینیم چند در صد بچههایی که موسیقی نواحی و یا کلاسیک اجرا میکنند، کارشان در ارشاد گیر افتاده و حل نشده است؟ یا مثلا چند قطعه یک آلبومشان رد شده است؟ واقعا دفتر موسیقی دارد با هنرمندان تعامل میکند. من میتوانم ۲۰ نفر را نام ببرم که با تعامل کارشان حل شده است. در جشنواره سی و ششم فجر، حسین علیشاپور کنسرتی روی صحنه برد که هر اعتراضی خواست کرد و کسی چیزی نگفت.
یک خطکشی وجود دارد که همیشه بوده است و ما کاری به آن نداریم اما بعضی مرزها واقعا جابجا شدند. در سال ۸۷ به خاطر وجود کلمه «بوسه» دو سال آلبومم در ارشاد گیرد کرد و کارم به مطبوعات کشید اما الان حل شده است. این نتیجه مبارزه است. حرف ما حرف انتقاد و تعامل و گفتگوست نه جنگیدن!
موسیقیدانها بدانند که حرکت انفعالی جواب نمیدهد. حرکت انفعالی منجر به حذف یا عقب افتادن میشود. الان همه جا صحبت یک کلمه است بنام «ریفرم». مگر ما در موسیقی «ریفرم» نکردیم؟ قطعا که هنوز هم شرایط کاملا ایدهآل نیست اما ما هیچوقت برای تفریح و خوشی موسیقی کار نکردیم.
قصه محمد معتمدی و جام جهانی چه بود؟
آقای ستایشگر! تا آنجا که میدانم قطعه اخیر محمد معتمدی برای جام جهانی توسط انجمن موسیقی ایران تولید شد اما معتمدی خواندن این قطعه را برای تیم ملی کتمان کرد. به نظر شما دلیل این فرار رو به جلو چه بود؟
با شما موافق نیستم. در مورد آقای محمد معتمدی هیچ فرار رو به جلویی وجویی نداشت. ما در مرداد سال گذشته، قطعهای را به خواست و علاقه خودمان برای جام جهانی تولید کردیم. با دفتر موسیقی هم صحبت کردیم و گفتیم ما میخواهیم که چنین کاری انجام دهیم؛ اگر مقبول افتاد که چه بهتر و اگر هم نه این قطعه هم قرار بگیرد، کنار سایر قطعاتی که برای جام جهانی پخش میشود. همه هم داشتند این کار را میکردند. اتفاقی که کار ما را خراب کرد، ناهماهنگی فدراسیون فوتبال با ما بود که بدون اطلاع قبلی اعلام کرد که آقای محمد معتمدی خواننده سرود رسمی جام جهانی خواهد بود. این دروغ محض بود. آقای معتمدی رنگ فدراسیون را هم ندیده بود. نه قرارداد و نه مراوده مالی با فدراسیون داشت. اما این خبر طوری پیچید که انگار ایشان یک قرارداد کلان بسته است. اگر این تکآهنگ واقعا سرود رسمی بود، ایشان الان باید در قطر میبود و قطعهاش را اجرا میکرد.
اصلا سرودی تا امروز برای تیم ملی وجود نداشته است. تا امروز که دو بازی پخش شده است، شما میتوانید بگویید که کدام سرود، سرود رسمی تیم ملی است؟ من به دوستان فدراسیون هم گلایه کردم و گفتم شما چرا در این وضعیت ملتهب چنین خبر اشتباهی دادید؟ توضیح هم دادیم اما هرچه توضیح دادیم در این فضا این خبر دیده نشد. انجمن موسیقی بابت آن قطعه هزارتومان هم از فدراسیون فوتبال نگرفته است. ما آن قطعه را به تیم ملی هدیه کردیم، چون فکر میکردیم جزو وظایف هنریمان است که از تیم ملی حمایت کنیم.
ما این قطعه را هدیه کردیم تا در فضای مناسبی هم برای انتشارش برنامه داشته باشیم اما فدراسیون با ناهماهنگی همه چیز را بهم ریخت.
بارها به هنرمندان گفتهام که بیش از چند ماه دوام نمیآورید!
پیشنهادتان برای هنرمندانی که تمایل دارند اکنون کنسرت داشته باشند، چیست؟
هنرمندان برای اجرای صحنهای اقدام کنند. دولت که دارد همکاری میکند. ما هم در انجمن موسیقی در هزینهها کمک میکنیم. اگر کسی شخصا اعتقاد ندارد، این کار را نکند اما خیلیها تمایل به کنسرت دارند و گیر کردند. من بارها به هنرمندان گفتهام که بیش از چند ماه دوام نمیآورید! اول باید ماشینتان را بفروشید و بعد سازتان! اگر همه اصناف تعطیل بودند، من حرفی نداشتم اما الان همه روال عادی دارند. هم صبحها سر کار میروند. ۹۰ درصد جامعه موسیقی با ذهنیت من همراه است. چون من با آنها در ارتباطم. همه دوست دارند کار کنند و اجرا داشته باشند. این ضرر مادی را چند ماه تحمل کنید؟ آخرش که چه؟
ما که نمیتوانیم از راهی جز موسیقی ارتزاق کنیم. امیدوارم که شرایط به زودی تمام شود. ما خیلی خستهایم. من هر روز روحم دارد آزار میبیند اما سالهاست که عهد کردم در راه موسیقی ایستادگی کنم. ما همه با هم هستیم اما داریم از داخل خودمان را از بین میبریم. این کار غلط است.
انتهای پیام
نظرات