احمد کاظمی در گفتوگو با ایسنا در خصوص تنشهای اخیر جمهوری آذربایجان و ایران اظهار کرد: متاسفانه بر خلاف خوشبینیهای اولیه، جنگ دوم قرهباغ نه تنها منجر به بهبود مناسبات تهران و باکو نشد، بلکه وضعیت را پیچیده و نهایتا منجر به سردی و بروز چالشهایی در مناسبات دو کشور گردید. با توجه به حمایتهای همهجانبه سیاسی، نظامی، تزانزیتی، ارتباطی، بشردوستانه و اقتصادی ایران از جمهوری آذربایجان در سه دهه اخیر و تاکیدات مکرر تهران در سطوح عالی مبنی بر لزوم بازگشت قرهباغ به جمهوری آذربایجان، انتظار میرفت که باکو پس از جنگ دوم قرهباغ با قدردانی و به پاسداشت این خدمات پدرانه ایران، رویکرد حسن همجواری با تهران را در پیش گیرد، اما اوضاع اینگونه نشد.
وی اضافه کرد: دلیل این موضوع مشخص است. جنگ دوم قرهباغ خارج از اراده جمهوری آذربایجان شکل گرفت، این کشور خصوصا پس از روی کارآمدن الهام علی اف در سال ۲۰۰۳ به یکی از کنفدراسیونهای ترکیه و همچنین جولانگاه انگلستان و در راس آن بریتیش پترولیوم و همچنین رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. این کشورها به عنوان بازیگران تجدیدنظرطلب، فرصتطلب و زیادهخواه، در قالب پروژه جنگ دوم قرهباغ و با پوشش آزادی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان کوشیدند هر کدام طرحهای فتنهانگیز خود را با محوریت عثمانیگرایی و ترکیه بزرگ، دالان تورانی ناتو و تبدیل جمهوری آذربایجان به پایگاه منطقهای صهیونیسم به پیش ببرند. هدف ایجاد یک فتنه ژئوپلیتیکی کلان و دامنهدار با محوریت از بین بردن مرز ایران و ارمنستان، تجزیه جنوب ارمنستان و ایجاد یک واحد سیاسی جعلی و نامشروع در این منطقه هست.
این کارشناس مسائل اوراسیا با اشاره به تاثیر جنگ قرهباغ ۲۰۲۰ بر روابط تهران-باکو ادامه داد: تجارب دو سال اخیر نشان میدهد که در اثر جنگ دوم قرهباغ، اگرچه اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان در خارج از قرهباغ از دست ارامنه آزاد شد، اما در عوض کل جمهوری آذربایجان در اختیار رژیم صهیونیستی و ترکیه و در پشت پرده انگلستان قرار گرفته است. اهتزاز پرچمهای آنها در سراسر جمهوری آذربایجان نه موید اتحاد، بلکه نشاندهنده تبدیل جمهوری آذربایجان به یکی از شبه مستعمرات اقماری این کشورها و تحتالحمایگی دولت الهام علی اف است.
کاظمی ادامه داد: طبیعتا این مسئله تا آن جایی که اوضاع مربوط به داخل جمهوری آذربایجان میشود شاید ارتباط چندانی به ایران ندارد، اما وقتی قرار است که باکو به مرکز فتنههای ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچرال علیه ایران تبدیل شود و تشیعزدایی و ایرانستیزی سیستماتیک آن هم در سطح وسیع و رسمی دنبال شود، واکنشهای ایران منطقی است. از این رو نیز پس از جنگ دوم قرهباغ روابط تهران و باکو به سمت سردی گرایید.
وی در خصوص نقش کشورهای ثالث در تفرقهافکنی میان تهران و باکو گفت: جمهوری آذربایجان که دومین کشور شیعه در جهان است مانند سایر قسمتهای قفقاز، از منظر تمدنی، فرهنگی و تاریخی و دینی و عموما قفقاز بخش ناگسستی از ایران فرهنگی است. رویکرد افراطی که برای همساننمایی جمهوری آذربایجان و ترکیه یا اشتراکزایی میان یهودیان با جمهوری آذربایجان وجود دارد، ناشی از ترس و نگرانی آنها از ایرانی بودن مردم جمهوری آذربایجان است.
این تحلیلگر مسائل اوراسیا ابراز عقیده کرد: ترکیه به عنوان کارگزار ناتو و رژیم صهیونیستی سالهاست که به دنبال اخراج کامل ایران از جمهوری اذربایجان است. بنظر میرسد در جریان جنگ دوم قرهباغ یک توافق نانوشته میان الهام علیاف با مقامات رژیم صهیونیستی، ترکیه و انگلستان وجود داشته است که بر اساس آن تلآویو و آنکارا با حمایت لندن با مجاب ساختن یا خنثیسازی امریکا و اروپا در موضوع حمایت از ارمنستان و فریب راهبردی روسیه، در قالب پروژه جنگ دوم قرهباغ، اراضی اشغالی خارج از قرهباغ را آزاد کردند. هدف این بود که با استفاده از این فرصت و با ایجاد شانتاژ رسانهای و پمپاژ محبوبیت تصنعی برای الهام علیاف، مانع از وقوع خیزشهای اجتماعی علیه وی شوند، در حالیکه فساد مالی خانواده علیاف زبانزد رسانههای معتبر جهانی شده و فساد مالی و جنایت و دینستیزی مامورانش مردم را به ستوه آورده است.
کاظمی با اشاره به تعهدات خطرناک باکو به محور سلطه خاطرنشان کرد: فراموش نکنیم که در سالهای اخیر حتی بسیاری از اندیشکدههای معروف از جمله اندیشکدههای امریکایی و اروپایی الهام علیاف را با صدام حسین مقایسه کرده و نسبت به بروز اعتراضات گسترده اجتماعی هشدار داده بودند. بنابراین جنگ دوم قرباغ نسخه اتاق فکرهای صهیونی، آناتولی و لندنی برای نجات دولت الهام علیاف از سقوطی شبیه سقوط عسگر آقایف و ادوارد شواردنازده بود.
وی افزود: در مقابل، شخص الهام علیاف با فدا کردن آینده و منافع حیاتی جمهوری آذربایجان، تعهداتی خطرناک برای رژیم صهیونیستی، ترکیه و انگلستان داده است. فراهم کردن همه زمینههای لازم برای تبدیل جمهوری آذربایجان به «پایگاه منطقهای صهیونیسم» و به اصطلاح آرتور لنک، «خانه دوم صهیونیست ها»، استقرار «دالان موهوم تورانی ناتو» با رمز ایجاد راه مواصلاتی به نخجوان و به منظور طراحی تغییرات بنیادین در معادلات انرژی و ترانزیتی منطقه و همچنین استقرار ناتو در هارتلند قفقاز و آسیای مرکزی و نهایتا شکلدهی به «ایده انگلیسی پان تورانیسم و پان ترکیسم» از جمله این تعهدات خطرناک باکو به محور سلطه میباشد.
این تحلیلگر مسائل اوراسیا عنوان کرد: بر همین اساس است که با حمایت بازیگران ثالث، پس از جنگ دوم قرهباغ شاهد تشدید ایرانستیزی و شیعهستیزی نظاممند در جمهوری آذربایجان هستیم. در تمامی سفرهایی که رجب طیب اردوغان در دو سال اخیر به جمهوری آذربایجان و شهرهای باکو، شوشی و زنگیلان داشته، در جهت تحریک الهام علیاف به اقدامات ضدایرانی سخنرانی یا شعرسرایی کرده است.
کاظمی ادامه داد: همچنین رویه رژیم صهیونیستی نیز در این خصوص مشهود است؛ چراکه آنها با رویکرد شوونیستی، آپارتایدی و زیادهخواهانه، به دنبال طرحهای فتنهانگیز در حوزههای دینی، فرهنگی، انرژی، ترانزیتی و قومی و امنیتی هستند که ایران و همچنین روسیه و چین را هدفگذاری کرده است. بنابراین جای تعجب نیست که امروزه یک جنگ گسترده رسانهای و روانی علیه ایران در جمهوری آذربایجان به راه انداختند تا به زعم خود با زدودن «ایران همیشه حامی مردم جمهوری آذربایجان»، از اذهان عمومی، فتنههای خود را به پیش ببرند.
پایان بخش اول گفتوگو
انتهای پیام
نظرات