به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم نوشت: «سیلابهای چند ماه پیش تهران و برخی شهرهای دیگر را یادمان است. هنوز بسیاری از بار خسارتها و پیامدهای جانی و مالی آن کمر راست نکردهاند. ماجرایی که به نظر میرسد بیشتر از آنچه فکرش را کنیم احتمال تکرارش وجود دارد؛ چراکه پس از گذشت چند ماه از آن سیلابها وقتی تب اتفاقات بحرانی آرام گرفت، پایشهایی صورت گرفت و متخصصان به واکاوی چرایی این اتفاق نشستند مشخص شد اولین و مهمترین متهم این اتفاقات نه تاثیرات اقلیمی که بیتوجهی به دانشی به نام آبخیزداری است؛ موضوعی که اگر همچنان به آن بیتوجه باشیم باید منتظر پیامدهای سختتر از سیلابهای چند ماه پیش باشیم.
اینکه روی کمربند خشکسالی قرار داریم به کنار، اینکه حالا قرنهاست این سرزمین با خشکسالی و بیآبی روبهرو بوده هم همینطور، از تغییرات اقلیمی و گرمتر شدن زمین هم آنطور که به نظر میآید گریزی نیست. جمعیت هم که طی چهار دهه گذشته افزایش داشته و رویکرد همین جمعیت به الگوهای مصرفگرایانه افزایش پیدا کرده و به دنبال آن نیاز به آب و منابع غذایی را بیشتر کرده است.
اولین راهکار ما در این شرایط بهرهبرداری از عرصههای منابع طبیعی بوده است اما این بهرهبرداری در اغلب موارد چنان سریع، نامعقول و البته منفعتطلبانه بوده که باعث برهمخوردن تعادل نظام حوضههای آبخیز شده است. استفاده بیرویه از این منابع، آن هم بدون هیچ توجهی به توان طبیعی آن، پیامدهای بسیار به همراه داشته است؛ از نابودی پوشش گیاهی و کاهش منابع آبی زیرزمینی بگیرید تا تشدید فرسایش خاک، وقوع خشکسالیهای مکرر و البته افزایش سیل. تدبیرها هم در این میان محدود شده است به تصمیماتی همچون سدسازی و وعدههایی مثل انتقال آبهای بین حوضهای؛ تدبیرهایی که بیشتر نمک به زخم بوده تا مرهمی بر آن. «دانش آبخیزداری» یا آنطور کارشناسان این حوضه به آن باور دارد، «هنر آبخیزداری» قرار بوده به نوعی همین چرخه تباهی را مدیریت کند اما چقدر توانسته در این راه موفق باشد؟ چه مشکلاتی پیش روی این موضوع قرار داشته؟ و چقدر میتوان امید داشت از همین اندک سرمایه باقیمانده از عرصههای طبیعی میتوان محافظت کرد.
آمارهای منتشرشده در همین سیلابهای اخیر حاکی از این بود که با وجود قرارگیری کشور ما در کمربند خشکسالی اما ۸۰درصد نزولات آسمانی همچنان هدر میرود. همین نکته را از دکتر هوشنگ جزی، مدیرکل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگلها، میپرسیم و او با تاکید بر این آمار میگوید: «ما تقریبا سه برابر متوسط جهانی تبخیر آب داریم. بنابراین حجم قابل توجهی از بارشهای ما به واسطه تبخیر از بین میرود. بخش دیگری از این بارشها هم به علت استفاده نادرست به صورت سیلاب به دریاها و اقیانوسها میرود ولی ما میتوانیم بهرهبرداری بهتری از منابع آب سطحیمان داشته باشیم.»
اما در میانه این بحثها آمارهای هولناکتری هم وجود دارد. یکی از مهمترین این آمارها مربوط به میزان تبخیر آب ذخیره سدهاست؛ به این معنا که سدها حالا دقیقا کارکردی خلاف آنچه قرار بوده را پیدا کردهاند. سدها قرار بوده ذخیره آبی را برای فصل گرم سال در اختیار ما بگذارند اما حالا نهتنها این وظیفه را عمل نمیکنند بلکه باعث تبخیر بیشتر آب هم میشوند. علاوه بر آن هزینه گزافی هم روی دست ما میگذارند! هوشنگ جزی میگوید: «ما هزینه بسیاری برای سدسازی انجام میدهیم، هدف از این کار هم تجمیع منابع آبی در پشت سدها، گرفتن انرژی برق از آنها و البته استفاده از این منابع برای آب آشامیدنی و کشاورزی عنوان میشود. در حال حاضر نزدیک به ۸۵درصد از منابع آبی ما صرف کشاورزی میشود. آنچه در مخازن سدها خیلی مهم است و دارد اتفاق میافتد این است که ما به جای اینکه مخازن سدها را با آب پر کنیم، داریم با خاک پر میکنیم! به این مفهوم که فرسایش خاک ما در سال آنقدر زیاد است که رسوبات وارد مخازن سدها میشود.»
وقتی از فرسایش خاک حرف میزنیم یعنی این آمار تلخ که سدها حالا بیشتر از آنکه پر از آب باشند انباشته از خاکند! اما چقدر خاک وارد مخزن سدها شده است؟ مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگلها میگوید: «۲۵۰میلیون متر مکعب خاک در سال وارد مخازن سدها میشود. برای اینکه این مقدار ملموستر باشد باید گفت که حجم مخزن سد امیرکبیر (سد کرج) ۲۰۴ میلیون متر مکعب است. به این مفهوم که ما هر سال یک سد کرج را از دست میدهیم. این یک طرف ماجراست. ما برای ساخت یک سد حداقل ۱۵ هزار میلیارد تومان منابع مالی نیاز داریم. ما بدون اینکه توجهی داشته باشیم به مدیریت حوضههای آبخیز، از بالادست تا پاییندست این حوضهها سدسازی میکنیم و سدهایمان را به دست خودمان خاک میکنیم. این موضوع خیلی مهمتر از بحث تبخیر آب است؛ چرا که از یکطرف مخازن آبی را که برایش هزینه کردهایم، از دست میدهیم و از طرف دیگر خاکمان از دست میرود؛ خاکی که به این سادگیها قابل بازیافت هم نیست.»
انتهای پیام
نظرات