شهدا قهرمانان و پهلوانان جامعه ما هستند که از دل همین محله ها و شهرها بیرون آمدند و در همین جامعه رشد پیدا کردند.
اگر به زندگی ورزشی شهدا نگاه کنیم بسیاری از آنان در رشته ورزشی شان زبانزد بودند و میتوانستند در آینده به ستارهای در آن رشته تبدیل شوند اما نبرد و قهرمانی در میدان حق علیه باطل را به میدان مسابقات ترجیح دادند و به ستارگان آسمان تاریخ تبدیل شدند.
شهدای ورزشکار ما، هرکدام تختی و آرش و آریو برزن دوران خود بودند که میتوانند الگویی برتر برای جوانان باشند.
الگوپذیری جامعه از شهدا امری است که میتواند جامعه را به سمت هدفی والا هدایت کند اما لازمه این امر معرفی شهدا است.
به گزارش ایسنا، شهید حسین بیرامی در اولین روز از بهمن ۱۳۴۶ در شهر مذهبی قم به دنیا آمد. اگر چه خانواده اش از نظر مالی ضعیف بودند اما ایمان قوی خانواده سبب پرورش فرزندی نام آور شد.
حسین در جوار کریمه اهل بیت (س) تحصیلات ابتدائی را تا کلاس سوم دبستان ادامه داد اما به علت فقر مالی درس خواندن را رها کرد و کار در مکانیکی را پیشه خود قرار داد.
در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شجاعانه با شهید اکبر مدواری و دیگر دوستانش در راهپیمایی ها شرکت می کرد و یک بار نیز توسط کماندوهای رژیم فاسد پهلوی دستگیر شد.
شهید بیرامی به دوستان خود سفارش می کرد که هیچ موقع از جامعه دور نشوید و با مردم باشید و دور و بر امام را خالی نکنید.
این شهید به ورزش علاقه بسیار زیادی داشت و به دوستانش سفارش می کرد که تیم فوتبال محله را پراکنده نکنید.
حسین با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه های نبرد شد و در اولین اعزامش به جبهه از ناحیه سر و دست زخمی شد اما چند هفته پس از این که بهبود یافت دوباره به جبهه رفت.
سرانجام شهید حسین بیرامی در تاریخ ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۱ در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش به آرزویش یعنی شهادت رسید و در قطعه دو گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.
شهید حسین بیرامی وصیت کرده بود که بعد شهادتش در کنار دوست با وفایش یعنی شهید اکبر مدواری که تیر ماه سال ۱۳۶۱ شهید شده بود به خاک سپرده شود.
متن بیانات مقام معظم رهبری در خصوص کنگره شهدای زنجان
«در مورد شهیدان؛ خب شهیدان برگزیدگانند؛ برگزیدگان خدای متعالند. شهیدان راه درست را انتخاب کردهاند، خدا هم آنها را برای رسیدن به مقصد انتخاب کرد. ارزش شهیدان با محاسبات مادّی ما ارزش غیر قابل محاسبهای است. شهیدان در برترین تجارت عالم برنده شدهاند: «یٰـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا هَـل اَدُلُّکُـم عَلیٰ تِجـارَةٍ تُنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیمٍ * تُؤمِنونَ بِاللهِ وَ رَسولِه؛ وَتُجٰهِدونَ فی سَبیلِ اللهِ بِاَموالِکُم وَ اَنفُسِکُم»(۴) تا آخر؛ برندهی بزرگ در این تجارت، شهدای ما هستند. یا «اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة»؛(۵) دیگر بالاتر از این چه میشود؟
یک نکتهای در اینجا وجود دارد که آن نکته باید مورد توجّه همهی ما باشد و آن، این است که شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّهای یک دامنهای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قلّه برسیم وَالّا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویّت است، مجاهدت است، گذشت است، توجّه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است؛ اینها است که مسیر را معیّن میکند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قلّه برسید. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند. معنویّت را نباید فراموش کرد.
من یک جایی خواندم که شهید شهریاری یک شب تا دیروقت روی یک مسئلهی علمیِ پیچیدهای کار میکرد و نتوانست آن را حل کند. شاگرد او نقل میکند -این را در آن کتاب نوشته بود- که شهید مبالغ زیادی کار کرد، بعد که نتوانست این مسئله را حل کند، گفت برویم مسجد دانشگاه -گمانم دانشگاه شهید بهشتی- رفتیم داخل مسجد، دو رکعت نماز خواند با حال، با توجّه، بعد از نماز گفت فهمیدم، راه حل را خدای متعال به من نشان داد؛ بلند شد آمد و مسئله را حل کرد. معنویّت این است؛ راه خدا این جوری است. وقتی انسان این حرکت را کرد، این مسیر را پیش رفت، آن وقت رسیدن به قلّه ممکن میشود، آسان میشود؛ نمیگوییم حتمی میشود امّا ممکن میشود. بدون حرکت در این مسیر، رسیدن به قلّه امکانپذیر نیست.»
انتهای پیام
نظرات