یکی از مسائل مهم و زیربنایی فلسفههای علوم، بحث از رابطه علوم با دین است. مساله اسلام و علوم ادبی یا دین و ادبیات در فلسفه علوم بحث مهمی است. ادبیات مجموعه تظاهرات هنری هر قوم است که در قالب کلام همراه با تخیل و عاطفه در آمده است. معتبرترین، ارزشمندترین و شناخته شده ترین متون ادبیات کلاسیک ما در طول تاریخ، آثاری را شامل میشود که مضمون برجسته در آنها تفکر دینی، عرفان اسلامی و تعالیم اخلاقی است. دغدغه اصلی شاعران و نویسندگان و پدیدآورندگان این آثار ستایش، حمد و تکریم خداوند، انبیاء، ائمه و بیان مفاهیم و ارزشهای دینی و اخلاقی بوده است.
برخی بر این باورند که زبان دین زبان کشف از واقع نیست بلکه زبان او، زبان احساس و عاطفه شخصی با خداست، یعنی علم ارزش معرفتی دارد ولی دین ارزش احساسی و عاطفی شخصی. پس بحث در فلسفه دین درباره زبان دین به مفهوم حکایت کننده یا عدم حکایت از واقع است ولی در فلسفه علوم ادبی بحث پیرامون دین و ادبیات یا جایگاه ادبیات در دین است، نه صرف زبان آن.
تخیل قوی و خلاقیت در آفرینش اثر ادبی عنصری ضروری به شمار میآید. ادبیات حاصل ذهن خلاق و تخیل سرشار هنرمند است. در بازآفرینی و نگارش زندگینامه ادبی چهرههای برجسته مذهبی عرصه بر این تخیل و خلاقیت بسته میماند. قداست و منزلت خاصی که شخصیتهای دینی دارند راه هر گونه تحریف سیر تاریخ و حوادث را برای ما میبندد. در این صورت نویسنده زمانی موفق به خلق اثری جذاب و ماندنی در این نوع ادبی خواهد بود که حداقل با نگاهی نو به طرح موضوع بپردازد. مشکل دیگر در این زمینه ممکن است مخاطبان خاص آن مثلا اگر ادبیات دینی برای کودک و نوجوان باشد و از آن جا که آنها مراحل رشد فکری، عاطفی و شناختی خود را سپری میکنند. اثر ادبی ـ دینی باید در فرایند رشد برای او قابل تفهیم بوده و کمک حال وی باشد.
ادبیات دینی در ابتدا از گوهر ادبیت بهره میبرد و سپس جستجوگر راهی است برای انسان در جهت ارتباط با خدا. مهمترین خصلت نویسنده در این زمینه تعلق خاطر به عالم و تعالیم دینی است او باور مند و معتقد به آنهاست. مؤمن به خداست و از سرچشمه ایمان سیراب شده و لذت زندگی در پرتو ایمان و عمل صالح و اخلاق حسنه را چشیده است. در پی آن است که دیگران نیز در حس لطیف و دوست داشتنی مذهبی و اندیشه دینی وی سهیم میشوند.
اهل ادب در بیان این رخدادها نقش بسزایی از گذشته تا به حال داشته و دارند. بازگو کردن داستان زندگی اولیا الهی و بیان برخی رخدادهای تاریخی به صورت ادبی کاری ظریف و خطیر است. پس بدین ترتیب به رشته تحریر درآوردن این گونه گ ادبی علم و آگاهی و وسواس زیادی را میطلبد. چون نویسنده یا شاعر با مخاطبان زیادی روبروست و بدیهی است که همه خوانندگان یک اثر در یک سطح علمی نیستند. پس مطلبی که نویسنده یا شاعر ارائه میدهد به عنوان یک اثر ادبی دینی باید چارچوب خاصی را رعایت کرده باشد.
ادبیات داستانی بسیار پرتوان برای طرح مسائل دینی از زوایای گوناگون مطرح بوده است که دیگر گونههای ادبی از جمله شعر یا مقاله چنین توانایی را ندارند. بخصوص اگر به ابعاد زیباشناسی و فضاسازی در داستان نیز توجه شود تاثیرات شگرفی را در خواننده ایجاد میکند. تا حدی که روشنفکران غربی ادبیات و مذهب را جادو میدانند و برخی دیگر ادبیات را از فریبنده ترین مضامین در تاریخ بر میشمارند.
ادبیات را آیینه فرهنگ و تمدن ملتها مینامند. براین اساس همه آنچه عنوان فرهنگ درست یا نادرست دارد به نحوی در ادبیات بازتاب داشته است. وجود اصطلاحاتی چون اقتباس، تلمیح، تضمین، تحلیل، درج، تمثیل و اشاره در شعر نشان دهنده حضور آشکار قرآن و حدیث این دو منبع معرفت و شناخت در ادبیات فارسی است.
آنچه که مشهود است، ارتباط قوی و نیرومندی است که ادبیات میتواند با حوزه دین داشته باشد، اما اینکه این ارتباط به خوبی شکل گیرد و بازتاب روشنی برجای گذارد مسئلهای است مهم که ذهن اندیشمندان این حوزه را نیز درگیر خود کرده، به طوری که هریک در پس ارائه نشریات مختلفی در این باب برآمدهاند.
در ادامه مهدی شریفی، مدیر خانواده عقیق در گفتوگو با ایسنا، مهمترین خلأ نهاد دین در بین نهاد هنر و ادبیات را سو تفاهمها یا سو برداشت و عدم مفاهمه و شناخت طرفینی برشمرد و اظهار کرد: نهاد ادبیات به درستی درکی از ظرفیتهای دین ندارد و وقتی به آن توصیه میشود که به سراغ دین برود با دنیایی از سو تفاهم به سمت دین گام برمیدارد و نسبتی بین این دو نمیتواند برقرار کند.
وی افزود: این مسئله در یک مجموعه آموزشی نیز به چشم میخورد و وقتی برعهده گرفتن هنر و ادبیات بدان محول میشود، یک سهم خیلی ناچیز و سطحی از ادبیات، قصه و هنر در استفاده از آن در آموزش دین دارد و این باعث ایجاد افزایش سو تفاهمات خواهد شد.
مدیر خانواده عقیق خاطرنشان کرد: زمانی که اهل ادبیات نیز به این مسئله دقت میکنند چنین بنظر میرسد که منظور این مجموعه را همان استفاده سطحی از دین و ارائه قصههای یکی بود یکی نبود ساده میدانند که با آنها قرآن و نماز را آموزش دهند. لذا اهل ادبیات برنمیتابند و چنین ارتباط سطحی میان دین و ادبیات به مذاق آنها خوش نمیآید و درنتیجه روز به روز این فاصله بیشتر میشود. از طرف دیگر به جهت تاثیر و تاثر این دو بر هم، وقتی به یک هنرمند گفته میشود که یک اثر دینی خلق کند، بخاطر سبغه ذهنی که دارد، این چنین برداشت میکند که بایستی اثری سطحی و شعاری و کلیشهای ایجاد کند و از آن صرف نظر میکند.
وی، نتیجه درگیری ذهنی هنرمندان در ایجاد اثر دینی سطحی را روی آوردن مجدد آنها به خلق آثار روشن فکری خود دانست تا برچسب شعاری نویسی به آثارشان تعلق نگیرد و ادامه داد: مهمترین و جدی ترین عاملی که باعث میشود به تاثیر و تاثر مثبت میان دین و هنر و ادبیات نرسیم، همین سو تفاهم و عدم درک درست از هنرمند و دین و چگونگی بکارگیری مضامین دینی در خلق داستان و اثر هنری است. لذا شخصی هم که در صدد آموزش دینی برآمده درک درستی از اقتضائات هنر و ادبیات ندارد و یک برداشت سطحی از این دو میکند.
این طلبه هنرمند، نتیجه پژوهشهای انجام شده از نص قرآن را، اختصاص یک سوم این کتاب مقدس به قصص و ماجرا و سرگذشت انبیاء و اولیاء الهی و حتی انسانهای معمولی و شرور مانند فرعون و یا داستان انسانهای معمولی که اشتباهاتی داشتند همچون قارون و جنگهای رخ داده و تغییرات شخصیت انسانها در زندگی و تقابلات آنها دانست و تصریح کرد: خداوند دین خاتم را تمام هر آنچه نا تمام بود و هر چه که بشر بدان نیاز دارد قرار داد و قرآن کتابی کامل و جامع است که تا قبل از نزول آن، درک انسان امروزی از چنین کتابی، محتوایی همچون قواعد فیزیکی و ریاضیات بود. اما یک سوم این کتاب قصه است و خود قرآن زمانی که بخواهد پندی را انذار کند از لابلای قصص در بین مفاهیم عمیق و ژرف آن توصیه میکند.
وی، درخصوص لزوم بکارگیری قصه و داستان در انتقال مفاهیم دینی، بیان کرد: قصه و هنر و درگیر کردن احساس ثمره و کارکردی دارد که خداوند بعنوان خالق انسان از آن برای انتقال مفاهیم بشر استفاده کردهاست، لذا اگر بین نهاد دین و هنر این مفاهمه و درک درست اتفاق افتاد هم اهالی هنر و ادبیات متذکر میشوند که برای انتقال مفاهیم و آموزهها چقدر نقش مهمی در آموزش دینی میتوانند داشته باشند و هم نهاد دین میتواند جدی تر به کاربرد هنر و ادبیات و قصه گویی به سبکی که خداوند نیز استفاده کرده، توجه کند.
شریفی، درخصوص راهکار اصلی برای برطرف کردن سطحی نگری نهاد ادبیات و هنر به نهاد دین توضیح داد: یک هنرمند زمانی که قرآن را باز میکند و قصد دارد آموزههای قرآنی را در اثر خود استفاده کند، با سه سطح مواجهه روبه رو است، یک سطح این است که میگوید در قرآن قصه وجود دارد و من صرفا این قصهها را بازسازی کنم و از داستانهای آموزنده و توحیدی و نکات سرگرم کنندهای آن استفاده و میتوان در قالب فیلم، داستان، رمان و دیگر آثار هنری بروز داد که نمونه آن در سریال یوسف پیامبر به خوبی نمود پیدا کرد.
این داستان نویس خوش ذوق تشریح کرد: در سطح دوم هنرمند با قرآن نزدیکی و تمرکز بیشتری دارد و با کتاب مقدس ارتباط میگیرد و آن را میخواند و آموزههای اخلاقی و اجتماعی و فلسفههای زیستن زیادی را در عمق آن درک میکند و این موارد را دست مایه قرار میدهد و مضمونی که قرآن به مخاطب انذار میدهد را فرآوری میکند و در قالب داستان و فیلم خود بازنمایی میکند. برای مثال در قرآن درخصوص نیکی به والدین و جایگاه والای پدری و مادری آموزههای بسیاری است و هنرمند در اثر خود با الهام از این آموزه دست به آفرینش اثری نو میکند.
وی سطح سوم را عمیقتر نسبت به دو سطح قبلی دانست و گفت: اهل ادبیات با قرآن و با آنچه که در قرآن و متن دین آمده دیالوگ برقرار میکند. برای مثال در قرآن درخصوص حیات پس از مرگ سخن گفته، هنرمند نه اینکه لزوما عین همان مطلب را بیاورد، لذا از این مسئله برداشتی میکند و اثری خلق میکند و این اثر حتی در پرسش گری این آموزه میتواند باشد و با مخاطب گفتوگو میکند. لذا این مسئله پرسشگری آغاز ایمان آوری است و ذهن انسان را به چالش میکشد در راستای آنچه در متن دین آمدهاست تا جایی که مخاطب در پاسخ به این چالش به متن دین مراجعه کند.
شریفی از نگاه دین به تربیت و آموزش نیز سخن گفت و اظهار کرد: تربیت به معنی فراهم آوری بستر یادگیری است و مدل آموزش پیامبران نیز به همین شیوه بود که مردم را در بستر قرار میدادند تا خود آنها رشد کنند. در فضای تدریس قرآن در مدارس نیز به کرات این مسئله هویدا است که تاثیری که باید را ندارد و در فضای دین داری سهل انگاری دارد و دین به زندگی افراد نفوذ پیدا نکرهاست. دلیل این عدم ژرف اندیشی نیز بکارگیری آموزش دینی صرف به جای تربیت دینی است و هیچوقت مخاطب را در بستر یادگیری قرار نمیدهد. آموزش عمومی دینداری در کشور ما یک آسیب بزرگ دارد و آن هم ارائه یک لقمه آماده به مخاطب است و دانش آموز هم بدون تفکر آن را برای کسب نمره حفظ میکند.
وی افزود: در فضای تربیت پرسش گری، توجه دادن و ارائه زمین بازی مشخص شده را میطلبد تا دین در جان مخاطب نفوذ پیدا کند. لذا پس از این نفوذ پذیری دینی نوبت به کارکرد هنر و ادبیات میرسد. خاصیتی که هنر و ادبیات میتواند در دین داشته باشد این است که ابزارهایی را در اختیار فرد میگذارد تا پرسش گری را در مخاطب زنده کند، حواس و احساس مخاطب را همراه کند، خلاقیت را در مخاطب بیدار کند تا ذهن وی درگیر شود، لذا یک قدم را هنرمند برمیدارد و ده قدم را از خود مخاطب بایستی شاهد باشیم. به همین خاطر ادبیات و هنر بسترساز خوب در کنار دیگر بستر ها برای این اتفاق است.
انتهای پیام
نظرات