• جمعه / ۱۷ تیر ۱۴۰۱ / ۰۹:۰۰
  • دسته‌بندی: خبر بازار
  • کد خبر: 1401041409945
  • خبرنگار : 30188

۲ قصه کودکانه دوست داشتنی برای خواب فرزندتان در شب

۲ قصه کودکانه دوست داشتنی برای خواب فرزندتان در شب

۲ قصه کودکانه جذاب و دوست داشتنی برای خواب شب کودک دلبند شما آماده کرده‌ایم.

به گزارش ایسنا به نقل از موشیما، برای خواندن  داستان‌های جذاب کودکانه با ما همراه باشید.

قصه کودکانه دور دنیا با اژدها

بچه‌ها! شما می‌دونستید که هر کشوری، اژدهای مخصوص خودش رو داره؟! اژدهای چینی، انگلیسی، کره‌ای و کلی اژدهای دیگه!! امروز میخوایم با هم دور دنیا بگردیم و اژدهای هر کشور رو با هم بشناسیم!!

بیاید اول به چین سفر کنیم!!

توی افسانه‌های چینی اومده که اژدهای چینی خیلی قدرتمند و باهوشه!! تازه اون خوش شانسی هم میاره!! توی چین مردم کلی قصر می‌سازن تا به اژدهای چینی احترام بذارن!!

اژدهای چینی مثل ماره و هیچ بالی نداره! اون چهار تا پا داره توی هر پاش پنج‌تا انگشت داره!!

توی بعضی از افسانه‌ها نوشتن که اژدهای چینی یک مروارید جادویی داره و به کمک اون به بهشت پرواز میکنه!

چینی‌ها معتقدن که این اژدها، پادشاه بارون، سیل، طوفان و آبشارهاست!

حالا وقتشه که به کره سفر کینم!

اژدهای کره‌ای مهربون‌ترین و خوش قلب‌ترین اژدهای دنیاست! اژدهای کره‌ای مثل ماره و بال نداره! تازه اون یک ریش بلند هم داره!

اژدهای کره‌ای چهار تا پا داره و توی هر پا چهار تا انگشت داره!

توی افسانه‌های کره‌ای نوشته شده که اژدهای کره‌ای، پادشاه آب و کشاورزیه!!

الان نوبت سفر به ژاپنه!

اژدهای ژاپنی، خیلی بزرگ و غول پیکره!! اونم مثل ماره و بال نداره!!

اژدهای ژاپنی چهار تا پا داره و توی هر پا سه تا انگشت داره!

ژاپنی‌ها باور دارن که این اژدها سلطان آب و بارونه!

توی داستان‌های ژاپنی نوشته شده که اژدهای ژاپنی، اولین اژدهای دنیاست!! مردم ژاپن حسابی این اژدها رو دوست دارن و از عکسش توی نقاشی‌ها و خونه‌ها خیلی استفاده میکنن!!

۲ قصه کودکانه دوست داشتنی برای خواب فرزندتان در شب

وقت سفر به هنده!!

اژدهای هندی، یک اژدهای بدون باله!! ولییییی….

اژدهای هندی نصفش شبیه ماره و نصفش شبیه انسان!!!

اسم اژدهای هندی، ناگاس هستش!! و هندی‌ها میگن که اون توی یک پادشاهی زیرزمینی زندگی میکنه!! بعضی وقت‌ها هم اونا توی دریاچه‌ها زندگی میکنن!!

برای دیدن صدها قصه کودکانه جذاب اینجا رو کلیک کنید.

اژدهای هندی خیلی خیلی کار مهمی داره!! اون از گنج‌های با ارزش زیر زمین مراقبت میکنه!

اگه خسته نشدید، بیایید تا به فیلیپین سفر کینم.

اسم اژدهای فیلیپینی، باکوناوا است!! باکوناوا یعنی کسی که ماه رو میخوره!! توی داستان‌های قدیمی فیلیپین نوشته شده که این اژدها مثل ماره و ریش داره!! اون یک جفت بال داره و زبونش قرمزه!!

باکوناوا، یک دهن به بزرگی یک دریاچه داره! باکوناوا توی دریاچه زندگی می‌کنه و از توی دریاچه به سمت آسمون پرواز می‌کنه تا ماه رو بخوره!!

برای همین، فیلیپینی‌ها معتقدن که دلیل ماه گرفتگی، اینه که باکوناوا ماه رو خورده!!

قصه کودکانه هکتور، خرچنگ گوشه گیر

۲ قصه کودکانه دوست داشتنی برای خواب فرزندتان در شب

یک روز زیبا، یک خرچنگ گوشه‌گیر، داشت روی شن‌های کنار مرداب قل می‌خورد که ناگهان یک سایه‌ی عجیب دید که داشت کنار تپه‌های سرسبز کنار مرداب حرکت می‌کرد!!

سایه هرچی نزدیکتر می‌شد، بزرگ و بزرگتر می‌شد!! و ناگهان خرچنگ توی یک تور گنده گیر افتاد!!

لری به دوستش که توی قایق نشسته بود گفت:

عجب شکار خوبی!! ما الان بیشتر از 100 تا خرچنگ، 50 تا ستاره‌ی دریایی و یک عالمه حلزون داریم که می‌تونیم به مغازه‌ی حیوانات خونگی بفروشیم!! بیا سریع بریم این پول گنده رو به چنگ بیاریم!!

درست یک هفته‌ی بعد، تامی و جیمی به همراه مادرشون، به بازار جدیدی که کنار مرداب و توی ساحل زیبا ساخته شده بود رفتن!! خرید کردن و گشتن داخل بازار حسابی لذت بخشه!!

برای دیدن باقی قصه‌های کودکانه اینجا کلیک کنید.

از داخل بازار می‌شد منظره‌ی زیبای اقیانوس و آسمون آبی رو دید!!

جیمی و تامی دوست داشتن که با مادرشون خرید بکنن، اما امروز فرق داشت!! همه‌ی مغازه‌ها جدید و با حال بودن اما مادرشون داشت دنبال یک کادوی مخصوص می‌گشت و به اونا گفته بود که نمی‌تونن چیزی بخرن!! تامی و جیمی حوصلشون سر نرفته بود ولی اصلا خوشحال هم نبودن!!

جیمی زیر لب غرغر کرد و با طعنه گفت:

واااای نگاه کن!! یک مغازه‌ی قابلمه فروشی دیگه!! این دقیقا چیزای مورد علاقه‌ی منو می‌فروشه!! وااای اون یکی رو!! کفش‌های پاشنه بلند!! همون چیزی که میخواستم!!

تامی که بی‌حوصله شده بود گفت:

ببین، همین‌جوری هم برای من سخته که اینجا باشم!! چه برسه که تو بخوای غر هم بزنی!! منم دلم نمی‌خواد اینجا باشم ولی غر هم نمی‌زنم!!

جیمی از مادرش پرسید:

مامان، الان باید کجا بریم؟!

مادر لبخند زد و همان‌طور که داخل راهروهای بازار قدم میزد، گفت:

اوه، داریم کم کم می‌رسیم!!

تامی پرسید:

می‌رسیم به کجا؟

جیمی با غرغر گفت:

لابد یک مغازه‌ی قابلمه فروشی دیگه!!!

مادرشون خندید و گفت:

نه!! راستش یک مغازه‌ی حیوانات خانگی جدید!! شنیدم که اون بهترین مغازه‌ی حیوانات خانگیه!! اونا آکواریوم‌های غول پیکر با انواع ماهی‌ها دارن!!...... من فکر کردم که شاید شما دو تا دوست داشته باشید که کمی اون جا وقت بگذرونید تا من برم و اون هدیه‌ی ویژه رو بخرم!!

این خبر همه چیز رو تغییر داد!! تامی و جیمی دیگه بی حوصله نبودن!! الان کلی خوشحال و هیجان‌زده بودن و دوست داشتن که خیلی زود این مغازه‌ی حیوانات خانگی جدید رو ببینن!!

اونا توی یک راهروی دیگه پیچیدن و مغازه رو دیدن!! روی در مغازی یک تابلوی بزرگ بود که روش نوشته شده بود:

امپراطوری بزرگ حیوانات!

وقتی که وارد مغازه شدن، اصلا نمی‌توستن چیزی که می‌بینن رو باور کنن!! اون جا یک آکواریوم غول پیکر وجود داشت که حتی از یک استخر شنا هم بزرگتر بود!! جیمی و تامی دور تا دور آکواریوم رو گشتن و یک عالمه ماهی جور واجور دیدن!!

تامی گفت:

وااای!! اون دلقک ماهی‌ها رو ببین!!

منبع: موشیما

انتهای رپرتاژ آگهی

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha