• یکشنبه / ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ / ۱۶:۵۵
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1401032920617
  • منبع : فضای مجازی

حاصل زندگی شریعتی با قرآن چه بود؟

حاصل زندگی شریعتی با قرآن چه بود؟

چهل و پنج سال از رحلتش می‌گذرد؛ او که چهل و سه سال با برکت و سربلندی زیست. سعادتمندی حق او بود او که هنوز میان ماست؛‌ نفس می‌کشد و نفس می‌بخشد. زنده است و هر روز ما را به تأمل، تفکر و تدبر در آنچه می‌بینیم، آنچه می‌شنویم و آنچه می‌آفرینیم دعوت می‌کند. علی شریعتی، نامی که بلندتر از یک نام زندگی کرد و والاتر از یک اسم ماند، امروز چهل و پنج سال است که از دنیای ما به دنیایی باقی کوچیده است.

به گزارش ایسنا، «ایکنا» در ادامه نوشت: جمال‌زاده را بالا می‌رویم؛ کوچه نادر. نشانی روشنیست، قصه بخشی کوتاهی از زندگی علی شریعتی و خانواده‌اش در این خیابان که به نام «پدر داستان‌نویسی کوتاه - واقع‌گرای ایران» نقش بسته است، نقاشی شده است. روایتی واقعی و شنیدنی.

به تعبیر محمدعلی جمال‌زاده در اولین مجموعه داستان کوتاهش «یکی بود؛ یکی نبود» و رسیدیم به خانه‌ای که «موزه شریعتی» نام گرفته است. 

قرار ما ساعت ۱۴ خانه موزه دکتر علی شریعتی؛ سر موعد و رأس ساعت به همراه تصویربردار و عکاس خود را مقابل خانه پیدا می‌کنیم. هماهنگی‌های ورود و مصاحبه با دکتر احسان شریعتی بیش از یک هفته قبل با مدیر خانه موزه انجام شده بود. بی خیال از ساحات چندگانه اتفاقات دیگر و به خیال روال قانونی و طبیعی اداری طی شده و همچنان خرسند که ساعاتی پای سخنان ناب فرزند ارشد معلم انقلاب وطن می‌نشینیم، راهی راه شدیم. همان آغاز، همه خواب و خیال‌ها با این جمله کوتاه برهم ریخت. «موزه تعطیل است!» کوتاهی آن چیزی از بُهت آن نکاست. تنها واکنشمان به تعطیلی به این جمله تبدیل شد: ما قرار مصاحبه با دکتر شریعتی داریم و فلان روز و ساعت با مدیر موزه هماهنگ شده‌ایم و الان آقای دکتر در راه هستند... و تنها پاسخی که به ما رسید: «برای کنترل کاهش مصرف انرژی بخشنامه داریم و از ساعت ۱۴ تعطیل هستیم.»

در یک لحظه قطار پر مسافری از پرسش‌های بی پاسخ و منطقی سوار ذهنم می‌شود!

کنترل مصرف انرژی، دکتر علی شریعتی، وطن، معلم، انقلاب، احسان شریعتی، جامعه، جوانان، ایران، حق الناس، بیت المال، فرهنگ، اندیشه، آینده، مفاخر ایران، احترام، تکریم، صرفه جویی، هماهنگی، روال اداری، خانه موزه شریعتی، سالروز درگذشت علی شریعتی و... بله، اینها مسافران آشفته حال این قطارند...

تماس‌های مکرر با مقامات پاسخگو به بی پاسخی ختم شد. حالا ۲۵ دقیقه است در انتظار ورود به خانه و در آستانه در ایستاده‌ایم. دکتر احسان شریعتی که پیشتر از تأخیر خود خبر داده است به مقصد می‌رسد. با خوش خیالی خاصی که به یقین نزدیک است ایمان می‌آورم که حالا که صاحب خانه رسید، پایمان به خانه باز می‌شود و انتظارها به سر! خیالی که خام از آب درآمد. نگهبان، مدیر، کارشناس موزه و... همگی متحد هستند در اجرای قانون و شکستن وعده قبلی! اینجا همه چیز سر جای خود است! صاحب خانه‌ای که تمام قد، با ادب، متانت و شکیبایی پشت در خانه‌اش ایستاده است. سیمایی که در شباهت به پدر چیزی کم ندارد و خلقی که در همان لحظه نخست ورودش همه چیز را ثابت می‌کند.

گرمای هوای سر ظهر ۲۵ خردادماه با آن آتش مگویش چیزی نیست؛‌ حتی انبوهی کار که در تحریریه گذاشته‌ایم به هوای این گفت‌وگو و مصاحبه‌ای دیگر ساعت ۱۶ در خیابان ۱۵ خرداد!اینها هست و این همه ماجرا نیست که دلم را اینگونه به شِکوه می‌شوراند و دوباره گُر می‌گیرم. تنها و تنها ادب و آداب میزبانی از صاحب‌خانه پشت در است که آتش بیست و پنجمین ظهر خردادماهی را شعله‌ورتر می‌کند...

تمام مدت به ظاهر کوتاه پشت درماندگی‌مان، دکتر احسان شریعتی با آن لبخندِ آشنا که ارث پدری است و مهربانی پدرانه که از مهر به جان نشسته از مادرش گرفته است، ما را به انتظار و صبر می‌خواند. خوانشش از این دو مفهوم «انتظار و صبر» خوانش دیرینه‌ایست گویی این دو را از پدر آموخته و حالا به خوبی و ظرافت پیاده می‌کند.

مسافران همچنان در قطار ذهن به آشوب در حال رفت و آمدند؛ به آرامش صوری دعوتشان می‌کنم.

سرانجام مدیر خانه موزه در تماسی با جناب شریعتی می‌گوید تا دو دقیقه دیگر در خانه باز می‌شود. دقت می‌کنم دو دقیقه درست ۲۵ دقیقه به طول می‌انجامد. ساعت ۱۴,۵۰ دقیقه به همراهِ میزبان صبورمان وارد خانه پدر می‌شویم. شریعتی پدر ما نیست پس پدر کیست؟

مسافران را در آشفتگی از قطار پیاده می‌کنم و با ادب و احترام به خانه وارد می‌شویم.

همه نشانه‌ها در این خانه به سلام برخاسته‌اند؛ از تمثال خندان علی آقا که در ابتدای حیاط به مهمانان خوش‌آمد می‌گوید تا آن ماشین مسکویچ روسی آفتاب خورده دهه ۴۰ که حالا فقط برای دکتر احسان خاطره نیست بل برای هم نسل‌هایش هم خاطره‌ساز است.

خانه‌ای دو طبقه که سعی شده است اصالت خود را با همان وسایل خریداری شده از سوی پوران خانم به نظم در خانه بنشاند. کتاب‌ها هم آماده و به ترتیب در کتابخانه‌های دور تا دور سالن میزبان نشسته‌اند. از قرآن تا فلسفه، جامعه‌شناسی، سیاست، ادبیات و شعر، فارسی،‌ انگلیسی، عربی و فرانسه؛ فارسی ولی سرآمد کتاب‌های این خانه است.

از راه پله‌های دوار به طبقه دوم می‌رسیم، یک سالن نشیمن پر از همه چیز و خالی از وسیله! کتاب‌ها اصلی‌ترین نقش این خانه را به عهده گرفته‌اند. یک اطاق مطالعه کوچک که دور تا دور آن نسخ خطی نشسته است؛ با یک میز مطالعه و یک قرآن خطی که روی میز دکتر هر مخاطبی را به نور دعوت می‌کند. بوی آشنایی در این خانه زندگی می‌کند. دکتر احسان شریعتی با عشق و شعف جاری در چهره‌اش از جزئیات خانه، کتاب‌ها و خاطرات کودکی خود وقتی کمتر از ۱۶ ساله بوده است می‌گوید و وقتی می‌گوید چشمانش از پشت آن قاب شیشه‌ای برق می‌زند.

حالا تمام آن ۵۰ دقیقه ناهماهنگ پشت دری را به حرمت او و خانه و خاطراتش فراموش کرده‌ایم و دل به گفت‌وگویی که قرار است راه به اندیشه‌های قرآنی دکتر علی شریعتی ببرد می‌سپاریم.

طی روزهای قبل پرسش‌های این مصاحبه را تقدیمش کرده بودیم. ابراز خوشحالی کرد که در این مجال بناست درباره اندیشه‌های قرآنی و دینی استاد صحبت کنیم و گفت خیلی خوب است که حرف‌های تکراری و آنچه مثلا دیروز یا فردا در گفت‌وگو با خبرگزاری دیگری و یا روزنامه‌ای دیگر می‌گویم اینجا نمی‌گوییم. وسواس و دقت دارد که وقت مخاطب را با سخن تکراری نگیرد. نشانه‌ای از اصالت و فرهیختگی در او هویداست که خیلی اوقات و در خیلی از گفت‌وگوها شاهدش نیستیم.

دکتر احسان شریعتی در این گفت‌وگو به چند پرسش اصلی و از دل آن پرسش و پاسخ ها به چندین پرسش فرعی پرداخت.

اندیشه‌های قرآنی شریعتی، تأثیر و تآثری که از پدرش استاد محمدتقی شریعتی گرفت، تأثیری که بر جوانان دوران خویش گذاشت، دین نزد شریعتی چگونه نهادی بود؟ دلایل زنده بودن شریعتی پس از ۴۴ سال از رحلتش؟ مخالفان و موافقان شریعتی چه می گویند؟ آثار مکتوب او و تآثیری که جوانان ایران و جهان گذاشت؟ پایمردی او بر آزادگی دلیلی بر جاودانگی اندیشه‌هایش و... از جمله مباحثی است که در گفت‌وگوی ایکنا با فرزند استاد علی شریعتی بدان پرداخته‌ایم. با ما همراه باشید.

آقای دکتر در آغاز سخن لطفا از تاریخچه این خانه بفرمایید.

تاریخچه این خانه که به سال‌های ۱۳۵۲ برمی‌گردد. سال‌هایی که خانواده از مشهد به تهران  مهاجرت کردند. البته خود دکتر شریعتی بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد یک مدتی در واقع مخفی بود. چون پدر و برادرزنش را گروگان گرفته بودند که ایشان خودش را معرفی کند. در خانه ما در مشهد ریخته بودند ایشان نبود پدرش را بازداشت کرده بودند و همچنین در تهران برادر خانمش را که ایشان خودش را معرفی کند. بنابراین ایشان یک شب در اینجا آمده بود و بعد به زندان کمیته رفت و حدود ۱۸ ماه (تا عید ۵۴) زندانی بود ت اینکه به وساطت دوستان الجزایری آزاد شد (بعد از معاهده‌ای که بین ایران و الجزایر به عراق در الجزایر بسته شد به توصیه آنها شاه برگشت و فرودگاه مهراباد دستور داد که ایشان آزاد شد) او در دو سال آخر عمر یعنی از سال ۵۴ تا ۵۶ در این خانه بود. پس از انقلاب مادر در این خانه زندگی می‌کرد. تا اینکه در دهه ۷۰ این خانه توسط شهرداری از خانواده خریداری شد و به عنوان موزه درآمد. خانواده هم موافقت کرد که این خانه و کتابهای دکتر از بین نرود. ایشان در شرایط خیلی سختی می‌نوشتند و خاطراتی از آن دوره از دکتر شریعتی داریم که در اینجا چون خانه نشین بود در واقع یک نوع حصر و زیرنظر بود و محدودیت داشت. یادم می‌آید یک شب در این اتاق داشت می‌نوشت زنگ زدند ساعت دو نصف شب ما همه نوشته‌ها را جمع کردیم که از اینجا به خانه همسایه بیندازیم برای اینکه که دست ساواک و نیروهای امنیتی نیفتد به هر حال این هم یک دوره‌ای از زندگی دکتر شریعتی بود.

اندیشه‌های قرآنی دکتر شریعتی با سخن نهضت بازگشت به قرآن پیوند عمیقی خورده است، این سخن در اندیشه شریعتی به چه می‌رسد؟

شعار بازگشت به قرآن که در واقع معادل آن در نهضت اصلاح دینی مسیحی پروتستان یعنی تنها متن یا تنها منبع اصلی که قرآن باشد باید به او بازگشت و تمام این مجموعه احادیث، اخبار روایتی که در طول قرون شاید از سوی نیروهای بدخواه اضافه شده باشد و یک مجموعه حجیمی که علوم معارف را به وجود آورده است و موصف است و موسوم به اصطلاح مجموعه دایره المعارفی که مثلا علامه مجلسی در بحار الانوار این مجموعه را فراهم آورده؛ می‌توان گفت تقریبا اکثریت آن غیرموثق و نامعتبر است. مگر آنچنان که در پروژه اصلاح‌گری دینی مثلا زنده‌یاد علامه حکیمی انجام داده در مجموعه الحیاة مطابق باشد با آن آموزه قرآنی که اول آیه می‌آید و بعد همه احادیث و روایاتی که با آن همخوان هستند به اصطلاح در تأیید آن، تفسیر و توضیح آن اضافه می‌شوند. یعنی در واقع بازگشت به قرآن برای تصفیه مجموعه میراث سنت و سیره و حدیثی است که بعدا از نظر تاریخی اضافه شده، وثوق آن وقتی می‌تواند اثبات شود که با قرآن بخواند و در مورد قرآن هم همین روش صادق است؛ یعنی خود قرآن چون پویاست و آیات به تعبیر خود قرآن جایگزین هم می‌شوند، ناسخ و منسوخ، محکم، متشابه، عام و خاص و.. تقسیم‌بندی‌هایی دارد که در واقع خود قرآن باید از سوی خود قرآن و خود قرآن بازگشت به آن آموزه اصلی قرآن شود که سنگ بنای این متن کتاب است و کتاب وقتی می‌گویم فقط منظور کتاب نیست بلکه کتاب به مفاهیم قرآنی آن در واقع آن مکتوب بودن کلام و اهل است و در یک مجموعه‌ای از اهل کتاب یعنی کسانی که ادیان ابراهیمی دارند و اهل کتاب هستند؛‌ یک نوع کلامی که نیوشا و شنیدن بعدا به شکل مکتوب درآمد. این کلام مکتوب در واقع کلام هستی است که به اصطلاح به شکل کتاب مکتوب درآمده یعنی هستی و طبیعت به اصطلاح آیات اصلی هستند که به شکل انفسی و به اصطلاح مکتوب به متن نثر در قرآن می‌آیند. خود قرآن در واقع یک بازگوی جهان‌بینی است و جهان در این جهان‌بینی که ما توحید می‌نامیم. بنابراین تمام این قرآن باید براساس خود این سنگ بنای توحید بازخوانی شود و چیدمان براساس این صورت بگیرد غیر از اینکه حالا قرآن به شکل زمانی آیات نازل شدند و ما باید ببینیم از کجا شروع می‌شود مثلا از اینجا شروع می‌شود که بخوان به نام رب تو که تو را آفرید و بعد پرورد و با کلام مثل آموزش و نقش مربیان و نقش آموزگاری به اصطلاح کلمه است شروع می‌شود. یعنی یکی از روش‌های فهم قرآن خود همین به اصطلاح سیر نزول است و یکی ساختمان منطقی که بنابر درک شریعتی به اصطلاح نه مجموعه‌ای از اصولی که کنار هم چیده شده بلکه همه اصول به شکل انشعابی از یک پایه می‌آیند که آن توحید است.

این توحید در شاخه‌های مختلفی مثل نبوت، معاد، عدالت، امامت و .. می‌آید این از اصل پایه ناشی می‌شود نهایت به فلاح یک نوع رهایی معنوی است ولی از همین رهایی این جهانی شروع می‌شود و هدف نهایی آن رستگاری است؛ پیامد انسان شناختی آن توحید است. بنابراین در نظام به اصطلاح یا در دعوت شریعتی که این را از اقبال لاهوری ارث گرفته و پیش از آن از سیدجمال الدین اسدآبادی آغاز می‌شود سرزمین‌های اسلامی این نهضت به اصطلاح بازگشت خویش از سرگیری آن سنت به نوزایی که در غرب به آن رنسانس می‌گویند. یعنی به اصطلاح بازگشت به خویشی که غرب کرد به متون و منابعی فرهنگی خودش و رفرماسینی و نوپیرایی دینی که دینی که بازگشتی بود تجربه‌ای نبوی که  همان تنها متنی که می‌گوید یکی از تنها صلح یعنی خود تجربه مسیحی است بازگشت به ایمان. یعنی این بازگشت‌ها یا تنها این منابع باعث می‌شود که ما آن تجربه اولیه را از سر بگیریم و قرآن را طوری بفهمیم که به قول اقبال لاهوری و سهروردی گویی بر ما دوباره نازل می‌شود. با دو روش فقه اللغه که ریشه کلمات را بشناسیم و یکی شأن نزول تاریخی یعنی این دو روشی که استاد محمدتقی شریعتی پیش از دکتر شریعتی در خراسان در تفسیر نوین به کار می‌برد. وقتی می‌گفت تفسیر نوین منظورش از نوین خود قرآن بود. یکی از اسامی قرآن حدیث یا نوین بودن است. بنابراین استاد می‌گفت که منظور من از تفسیر نوین یک تفسیر تازه نیست بلکه تفسیر قرآن است. این تفسیر قرآن باید طوری باشد که نوین باشد. چون خود قرآن هر لحظه بر ما نازل می‌شود و نو هست ما باید همان‌طور که می‌شنویم، بفهمیم و گویی آیات خدا در حال وحی بر ماست.

البته وحی مفاهیم متعدد قرآنی دارد ولی از ریشه آن اشاره و نشانه بودنش است. برخلاف ملاحظاتی که یکی از فلاسفه دارد که می‌گوید خدایان یونانی رد می‌شوند، اشاره می‌کنند و می‌روند و دستور نمی‌دهند در حالی که خدای یهودی و اهل کتاب ده فرمان را داریم. می‌خواهد بگوید که در اساطیر یونانی خدایان با انسان سخن نمی‌گویند چون انسان را مخاطب نمی‌دانند آنها رد می‌شوند و یک نشانه‌ای می‌دهند. بنابراین اینجا خشم زئوس را می‌بینیم، خشم نشانه‌های خدا در طبیعت را می‌بینیم. در حالی که در ادیان توحیدی انسان خطاب می‌شود و انسان در سیمای خدا ساخته شده؛ جانشین و خلیفه الله است، اینها درکی است که در ادیان توحیدی پیش می‌آید که انسان یک محوریت و مخاطبیتی در این متن دارد؛ در ادیان یونانی این‌گونه نیست اما از نظر ریشه مفهوم وحی می‌بینیم اتفاقا در قرآن هم اشاره می‌رود؛ یعنی خداوند به مادر موسی‌(ع) اشاره می‌کند به زنبور عسل، در وحی تکوینی و تشریحی؛ در آیات طبیعت گفتیم. در واقع خداوند کلامش اشاره و نشانه است، آیات است. جهان‌بینی قرآنی که در گفت‌وگوهای پیشینی که با ایکنا داشتیم نیز از همینجا شروع کردیم که منظور از شنیداری بودن و یا گفت‌وگویی بودن یا به اصطلاح از یک سو صوت بودن که بعدا مکتوب می‌شود منظور از مکتوب بودن اهمیت پیدا می‌کند در این ادیان توحیدی چیست؟

چون می‌دانیم مثلا در اساطیر یونانی یا در ایران باستان خود مکتوب بودن اهمیتی نداشته و یا به تعبیر افلاطونی زهری بوده، چون وقتی می‌نوشتند فراموش می‌شده. بنابراین فلسفه اصالتش این بوده که یک کلام زنده باشد و وقتی می‌نویسیم فراموش می‌شود. بنابراین کلام مسخ می‌شود به این دلیل تعبیر به فارماکون لفظ فارماسی اینجا می‌آید. این نگرش منفی نسبت به نگارش و مکتوب بودن هم در اندیشه غربی هست که ژاک دریدا، فیلسوف معاصر از آن به کلام محوری در برابر مکتوب بودن و تأکید روی شفافیت اشاره می‌کند.

در فرهنگ ابراهیمی و قرآنی مکتوب بودن اهمیت پیدا می‌کند یعنی نگارش و خود این آموزش  بعدا به شکل قلم به اصطلاح منتقل می‌شود؛ همه این اشارات برای این بود که اهمیت قرآن در بازگشت به قرآن یعنی بازگشت به آن جان و محتوای اصلی قرآن. به تعبیر شاعر که می‌گوید «ما ز قرآن مغز برداشتیم پوست را بر دیگران بگذاشتیم» شاعر منظورش باطن قرآن است که تمام قرآن هم مانند تمام قرآن این علوم و معارف و احادیث، روایات و اخبار باید تقدیر و تحمیل به آن جوهر و پیام اصلی تبدیل شود.

این روشی است که در رفرماسیون یا نوبازپیرایی دینی به همت مصلحانی چون؛ سیدجمال اسدآبادی، استاد محمدتقی شریعتی و دکتر شریعتی در خراسان، آقای محمود طالقانی و مهندس بازرگان در تهران و یک مجموعه‌ای از این مصلحان دینی این دعوت را و این روش را در بازخوانی و بازسازی اندیشه دینی و قرآنی با ارجاع به اصل قرآن انجام دادند. چون می‌دانیم که در سنت حوزوی در فرهنگ سنتی ما قرآن یک مقداری مهجور است یعنی خود قرآن‌شناسی در واقع یکی از علوم اصلی و معارف دینی محسوب نمی‌شد. تفسیر در حاشیه بود و بیشتر فقه، اصول و در حاشیه آن کلام و علوم معارف دیگر ولی اصل آن بیشتر فقه و اصول بود. به تعبیر امام غزالی فقه غیر از عبادات و احکام امور بیشتر به امور دنیوی می‌پردازد؛ همه اینها ریشه در قرآن دارد ولی خود قرآن به عنوان یک کتابی که حامل این پیام و جهان‌بینی و انسان‌شناسی در نظر گرفته نشد.

در دوره معاصر می‌توان گفت پس از آن بزرگانی که ذکر کردیم کاری که دکتر شریعتی به طور خاص کرد این بود که قرآن را به صحنه زندگی آورد و این را آموخت که هر جوانی باید یک قرآن داشته باشد و روی آن کار کند. خاطرم هست در سن کودکی در همین خانه _ تازه عربی می‌خواندیم، یک قرآن داشتم و روی آن کار می‌کردم. یک روز دکتر شریعتی آمد و گفت چکار می‌کنی؟ گفتم روی قرآن کار می‌کنم. خیلی خندید گفت از همین اول با قرآن شروع کردی؟

یکی از اساتید دانشگاه تهران نقل می‌کرد، یک جوان دانشجویی که از روستا به تهران آمده بود قرآن را گرفته بود و زیر آن خط می‌کشید! خیلی برای من تعجب‌آور بود که این قرآن که مقدس است و چطور خط‌کشی می‌کند! چون وقتی شروع به خط‌کشی می‌کنیم یعنی این بخش از کلام خدا از آن دیگر بخش مهمتر است. یعنی شما آن متن را از حالت تقدس درآورده‌اید و به عنوان یک متن می‌خوانید و کار می‌کنید. این کاری بود که دکتر شریعتی در آن مقطع کرد. همه جوان‌ها روی قرآن کار می‌کردند، همه قرآن دستشان بود، می‌خواندند، تأمل می‌کردند و زیر آیاتی که به نظرشان مهم بود خط می‌کشیدند. خیلی تعجب‌آور بود. این نشانه تأثیر دعوتی بود که دکتر شریعتی به قرآن داشت.

البته معتقدم برخلاف این تصوری که گفته می‌شود دکتر شریعتی احیاگر دین در جامعه دینی بود؛ جامعه ما خیلی دینی بوده است و پس از شهریور سال ۲۰ یک بازگشت به دین سنتی در  مشهد و خراسان شروع شد؛ مشابه امری که بعد از انقلاب بهمن ۵۷ پیش آمد و ما می‌بینیم یک بازگشت به امر دینی، مناسک، آئین‌ها و روحیه دینی به شکل سنتی پس از انقلاب پیش آمد. ولی کار دکتر شریعتی و پدرش از سال ۱۳۲۰ به بعد در خراسان و آقای طالقانی در تهران در انجمن‌های علمی داشتند، قرآن می‌خواندند، نهج‌البلاغه ترجمه و تفسیر می‌کردند. این نبوده که فقط دین برای دین مطرح شود یا دین سنتی مطرح شود بلکه دین به عنوان یک سنت فرهنگی و اعتقادی مورد نقادی و اصلاح‌گری واقع می‌شده است. اصلاح‌گری به معنای ریشه رفرماتور نه رفرمیستی شکل گرفت. رفرمیستی یعنی فقط شکل رفرم شما دگرگون می‌کنید ولی رفرماتور یعنی شما در واقع نوبازپیرایی صورت به معنای ارسطویی صورت که معنای یک چیز باشد می‌کنید به تعبیر اقبال لاهوری شما در کل دستگاه دینی تجدیدنظر کنید. با این درک از دین بود که نسل جوان و جامعه شهری و طبقه متوسط و در واقع پیشرفت ایران است اتفاقا به این پیام استقبال کرد و پیوست و با چنین تصویری از نوگرایی دینی بود که مردم شهرهای ما می‌گویند با این پیام آمدیم و چیز دیگری به هر حال جهت‌گیری دیگری حوادث و گفتمان حاکم در دوره نظام پیدا کرد. اینکه ما می‌گویم دوره نهضت است این دو دوره چون به این دلیل با هم آمیخته می‌شوند که این نظام از آن نهضت برخاسته پس یکی از معلمان نهضت یا قیام یا انقلاب یا حرکت خود شریعتی بوده پس ایشان مقصر است.

همان‌طور که شریعتی تفسیر کرده می‌دانیم آیات قرآن پیام فرامکانی و زمانی دارد وگرنه این ابولهب و زن آن چه کردند برای اراده معیشت الهی چه اهمیتی دارد؟ که نام آنها در قرآن ذکر شود؟ اما اینجا بحث از یک نماد است که نام ابولهب و زن آن به اصطلاح مثالی دیگری که در قرآن می‌آید از همه امور حتی فقهی و حقوقی و وقایع تاریخی که در قرآن اشاره می‌شود.

این آیات از نظر ساختاری پراکنده دارد به این حوادث اشاره است چون قرآن یک کتاب حقوقی نیست که از عوامل عمومی و خصوصی اینها شروع شود بلکه برای اینکه فقط به مثال اشاره شده به همین دلیل است که گفته می‌شود نظام سیاسی مشخصی به ظاهر از قرآن بر نمی‌آید یا نظام اقتصادی فقط جهت‌‎گیری‌های مشخص عدالت خواهانه و آزادی خواهانه می‌توانیم از آن استنباط کنیم. ولی از نظر فنی و تخصصی نظام اقتصادی در برابر نظام‌های موجود سیاسی به نظام سیاسی موجود آنجا پیشنهاد نمی‌شود منظور از این بحث این است که برگردیم به سوال شما که نقش بزرگان چه بوده است؟ حالا چون در سالگرد شریعتی هستیم از او می گوییم. در واقع تصوری که او از دین داشته با تصور رایج سنتی بنیادگرایانه اصولا از نظر ساختاری ذاتی و محتوای متفاوت بوده است. می‌توان گفت با آن تصویر متضاد است. یعنی در واقع این نوع درک از دین بوده که این انتظار و استقبال و این امید در میان نسل جوان ما که همه ایدئولوژی‌ها و همه عقاید در آن زمان در برابر آن مطرح بوده و این را انتخاب کرده و به آن پیوسته به آن دلیل بوده است که این تفکر را تفکر برتری می‌دیده از به طور مثال عدالت‌خواهی از همه سوسیالیزم‌ها و کمونیست‌ها و مارکسیسم که علم خودش را در آن زمان می‌دانسته یا در زمینه آزادی حقوق بشر و شهروند از لیبرالیزم و به اصطلاح مکاتبی که دموکراتسیم غربی وقتی این را می‌گفتند در این دعوت به اصطلاح یا به اصطلاح مشابه آن دیده که به آن پیوسته وگرنه هیچ وقت یک چنین انتخابی را نمی کرد اگر می‌دانست که یک به اصطلاح نظام و یک مناسبتی می‌خواست تجدید تولید شود بنا به دین از عدالت از آن خبری نیست و آزادی خبری نیست و یا از توسعه و بهزیستی این جهان خبری نیست چون همه این مفاهیم در قرآن وقتی از رسالت پیامبران صحبت می‌شود «انا النزلنا رُسلَنَا بِالْبَیِّنَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَب و الهدید» جامعه کتاب به تعبیر شریعتی پیام قرآنی است یعنی بینش شریعتی یک بینش یا یک خوانش و تفسیری از قرآن است. وقتی می‌گوید زر، زور و تزویر؛ تفسیر آیه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ  إِلهِ النَّاسِ»؛ «برب الناس» پرورش دهنده به اصطلاح مادی است، «ملک الناس جنبه سیاسی و قدرت سیاسی را مورد اشاره قرار می دهد»، «اله الناس یعنی معبودی که به اصطلاح اعتقادی است».

بنابراین زر و زور تزویر فقط یک شعار ادبی نیست که قدیم می‌گفتند زر و زور بوده و حالا شریعتی آمده و تزویر را هم اضافه کرده! اینگونه نیست.

زر و زور و تزویر برای شریعتی یک ساختاری است که اگر بخواهیم تمام تفکر آن را در سه کلمه خلاصه کنیم در واقع می‌خواهد یک بدیلی بسازد برای زر، زور و تزویر. در برابر زر می‌شود عدالت، در برابر زور می‌شود آزادی و در برابر تزویر آگاهی، خودآگاهی یا عرفان.

بنابراین عرفان، برابری، آزادی ساختاری اثباتی است، بدیلی است که در برابر زر، زور و تزویر شریعتی در طول تاریخ و جوامع می‌بیند و این پایه علمی تاریخی دارد یعنی نیست که فقط شریعتی به اصطلاح گفته باشد. شریعتی در تفسیر قرآن کاری که می‌کند چه در بحث خلقت آدم باشد، چه انسان‌شناسی و چه در بحث جامعه به اصطلاح قسط و عدل باشد این مفاهیم را توضیح می‌دهد و معنای قرآنی آن و چه در اساس جهان‌بینی از اساس که شروع می‌شد. در واقع تصور دین حقیقی دینی است که احساسی که ما نسبت به امر قدسی حتی برتر از یک خدای شخصی ادیان توحیدی داریم. چون در ادیان توحیدی خداوند که عبارت از جهت معنا و هستی تعبیر شخصی شده با انسان می‌تواند رابطه برقرار و گفت‌وگو کند. اما در اصل خداوند یک شخص نیست که ما حالات انسانی را به او فرافکنی کنیم بلکه یک جهت خود هستی است یک ساحت هستی است به تعبیر فلسفی آن خود هستی یک ساحتی دارد، قدسی است که فراهستی است. این خدا شخصی نیست جهت و معنایی است که در جهان‌بینی توحیدی جهان یک معنا و روح و جهتی دارد و این جهت از اینجا ثابت می‌شود که جهان حرکت دارد و وقتی حرکت دارد حتما باید جهت داشته باشد حرکت یعنی جهت خارج شدن از دایره به جهت. بنابراین وقتی می‌گویم جهان جهت و حرکت دارد یعنی وحدت یک جهتی و یک وحدتی پیدا کند جهت، حرکت، وحدت همه در جهان‌بینی توحیدی یکی است و اصولا خود این جهان‌بینی توحیدی در قرآن جهان قرآنی فرق دارد.

در اندیشه شریعتی قرآن یک جهان‌بینی توحیدی، تفسیر فلسفی و کلامی مستقل است. اینگونه نیست که ما بیاییم نظام یونانی، هندی را بگیریم و با اسلام و قرآن توجیه کنیم. روش‌شناسی شریعتی به اصطلاح روش تطبیقی است. روش تطبیقی نه روش انطباقی که قرآن را به اصطلاح با نظام‌های فکری و دستگاه‌های دیگر انطباق دهیم. در آن انطباق خلط مبحث و التقاط به وجود می‌آید.

و در اندیشه شریعتی این اتفاق نمی‌افتد.

هرگز. اتفاقا در اندیشه شریعتی معکوس آن اتفاق می‌افتد؛ شریعتی می‌گوید ما یک استقلال داریم و یک تطبیق هم داریم، یعنی هم اندیشه و هم استقلال. نسبت به عدل مکاتب و ایدئولوژی‌های دیگر به شکل مقایسه‌ای که در دیالوگ است. خود این روش و متدلوژی است که در تفکر اسلام‌شناسی و قرآن‌شناسی شریعتی پیشنهاد می‌شود ولی ما باید برای نقد آن اول خوب بفهمیم که چه می‌گوید، دعودتش چه هست، در حالی که این صورت نگرفته است یعنی سوء تفاهم حاصل از بدخوانی و بدفهمی متن رخ داده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha