مجسمه میرزا کوچک خان جنگلی چندی است در پارک میرزا کوچک خان اصفهان نصب شده، توجه مردم و مسافران را به خود جلب کرده و البته مثل هر اثر هنری دیگر با نقدهایی روبرو شده است.
محمدرضا مکارمی، سازنده این مجسمه به ایسنا گفت: یکی از دشوارترین و تخصصیترین نقدها، در میان انواع هنر، مربوط به هنرهای تجسمی است و هنر شهری هم از این قاعده مستثنی نیست، با این تفاوت که آثار تجسمی مربوط به حوزه هنر شهری، با آثاری که در گالریها و موزهها نمایش داده میشود، کاملاً متفاوت هستند.
او ادامه داد: معنای نقد، سنجش، تجزیه و تحلیل یک اثر هنری با هدف کشف افقها و لایههای مختلف آن، با توجه به موارد تخصصی است، بنابراین اظهار احساسات آنی و نسنجیدهای که به نام نقد بیان میشوند، نامعتبر و بیارزش است، به خصوص زمانیکه از ادبیات و زبانی زشت و سخیف استفاده شود، بیشتر از معنای نقد فاصله میگیرد.
مکارمی با اشاره به مجسمه میرزا کوچک خان گفت: مجسمه اسب و سوار فعلی که به نام میرزا کوچک خان جنگلی در پارک میرزاکوچک خان نصب شده، قبلاٌ برای شخصیت تاریخی بزرگمهر حکیم طراحی و ساخته شده بود که به دلیل تغییرات مدیریتی و برخی ملاحظات، تصمیم جمع مدیران جدید بر این شد که مجسمه بزرگمهر با تغییراتی که در برخی اجزاء آن از جمله سر و گردن، شانهها و بخشهای دیگر به مجسمه میرزا کوچک خان تبدیل شود، لذا این تغییر بسیار دشوار بهعنوان عملیاتی نادر و کمنظیر، به گفته کارشناسان مطرح در رشته مجسمهسازی به گونهای صورت پذیرفت که به لحاظ حرفهای از نظر جنبههای آموزشی واجد ارزشهای آکادمیک بود.
این مجسمهساز ادامه داد: این تغییر و تبدیل چنان بود که اگر خود من آن را برای دیگران توضیح نمیدادم، حتی مجسمهسازان با تجربه هم متوجه آن نمیشدند، بنابراین این تغییرات پیش بینی نشده مجسمه را واحد سابقه و سناریویی کرد که بر جذابیتهای آن افزود، چرا که به ندرت برای هر اثری چنین اتفاقی میافتد تا تهدیدات را در بستری سالم به فرصت تبدیل کند.
او با اشاره به روش ساخت مجسمه اظهارکرد: روش استفاده شده درساخت این مجسمه، آمیزهای از سبک کلاسیک با پردازشی هندسی و معطوف به حجمهای استیلیزه بود که ریشه در توجه خاص به گنجینه محدود مجسمهها و نقشبرجستههای اسب و سوار در هنر ایران باستان، از جمله نقش برجسته(نبرد اودسا و حجاریهای تخت جمشید) داشت، همچنین تلاش شد که رعایت تناسب اندام در اسب، با الهام از نژاد اسبهای اصیل ایرانی و با استفاده از یک پردازش هندسی لطیف، ظاهری معاصر و مدرن در این مجسمه فیگوراتیو ایجاد کند.
مکارمی افزود: از سوی دیگر سعی من بر این بود که اثر علیرغم شباهتهای ظاهری که ممکن است با مجسمههای پرشمار اسب و سوار در دیگر کشورها داشته باشد، حسی کاملاً ایرانی با اتکاء به خاطرات تجسمی خودمان به بیننده القاء کند، بنابراین ساز و کاری را در پیش گرفتم که تا حد ممکن تناظر و شباهتی میان اثر من با مجسمههای غربی یا شرقی که از سوار و اسب ساخته شده، وجود نداشته باشد و برای این منظور، علیرغم شباهتهای فیزیکی، از تجارب حرفهای گذشته و آموختههای علمی خود بهره گرفتم تا به یک مجسمه با بیان تجسمی خاص و یونیک دست یابیم.
این هنرمند با اشاره به ویژگیهای زیباییشناختی این مجسمه بیان کرد: توزیع حجمهای جزئی نظیر چین و شکن لباس برای ایجاد سایه روشن و تحرک بصری لازم، جایگیری حجمهای دست و پا، حالت آنها، نحوه قرارگیری سوار بر اسب و القای کاراکتر درونی این شخصیت تاریخی، ترکیببندی حرکات با حفظ تناسبات صحیح، و قوس و کمان نرمی که در کل پیکره اسب با حساسیت توزیع شده کمک میکند که با شکست تقارن در قسمتهای سینه و شکم اسب، حسی دلپذیرتر از آن القا شود، همچنین با اعمال دغدغههای زیباییشناختی فعالیتهایی انجام شد تا در عین سادگی، این اثر واجد پیچیدگیهای پنهان شود که تجربه بصری دلپذیرتری در مخاطب پدید آورد.
او به انتقادهای مطرح شده از از حالت قرارگیری پاهای مجسمه در رسانهها اشاره و تأکید کرد: نمادها و نشانهها در فرهنگهای مختلف، معانی متفاوتی دارند، به طور مثال در مورد حالت قرارگیری پاهای اسب در فرهنگ آمریکایی و بریتانیایی، اگر یکی از آنها بالا باشد به معنای زخمی بودن سوار است، اگر دو پای حیوان بالا باشد یعنی سوار کشته شده و اگر چهار پایش بر زمین باشد به این معنا است که سوار به مرگ طبیعی مرده، البته هنرمند با خوانش شخصی خود مجاز به عدول از کلیشهها و قوانین نانوشته و اعتباری است و بنا به ضرورتهای تجسمی و هنری میتواند از این محدودیتها عبور کند.
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: کسی که اهل مطالعه و با زندگینامه میرزا کوچک خان آشنا باشد، میداند که این شخصیت در جریان مبارزه وقتی به اتفاق دستیار آلمانی خود طی ده شبانهروز فرار، در جنگلهای تالش پنهان شد، به تدریج از عوارض گرسنگی و سرما از دنیا رفت و اگر نماد وارداتی و اعتباریِ بالا بودن یکی از پاهای اسب را موید مجروح شدن سوار آن در طی جنگ بدانیم، تطابق این نماد با زندگی میرزا کوچک خان که دچار جراحت و عارضه یخزدگی شده بود هیچ منافاتی با بالا قرار گرفتن یکی از پاهای مجسمه اسب ندارد. بنابراین محدود کردن کار هنری را در چارچوب تنگ این اظهارنظرهای عامیانه خامنگری و سادهاندیشی است.
مکارمی با اشاره انتقادات پیرامون جانمایی مجسمه، توضیح داد: ارتفاع ۸ متری مجسمه که با حفظ راکورد و کنترل تناسبات، از نظر فنی مهارت و توانمندی هر مجسمهساز حرفهای و با تجربه را به چالش میکشد، شاخصه دیگر این اثر است، کمااینکه نمونه مجسمههای اسب و سواری که تاکنون در ایران ساخته شده همواره کمتر از ۶ متر ارتفاع داشته و به جز یکی دو مجسمه به ابعادی در حدود چهار تا پنج متر، بقیه از کیفیت بسیار نازلی برخوردار هستند.
او افزود: همچنین از منظر روانشناسی اجتماعی، با توجه به ایجاد تحرک و انرژی مثبت مجسمههای بزرگ در مخاطب، القاء سرزندگی و احساس عظمت در شهروندان، مجسمهسازی معاصر در اکثر کشورهای دنیا با اتخاذ نظرات کارشناسی به سمت ساخت مجسمههای بزرگ و خیلی بزرگ حرکت کرده است، همچنین جایگیری این مجسمه در موقعیت فعلی و در آبنمای بزرگ پارک میرزا کوچک خان که از نظر قطر دقیقا هم اندازه آبنمای میدان بزرگمهر است و محدوده آن با درختان پارک محصور شده و حس جنگلی به آن داده است از نظر محتوا و مسما با جانمایی فعلی مجسمه میرزا کوچک خان جنگلی کاملا سنخیت دارد و نمیتوان بر حسب سلیقه شخصی و بدون پشتوانه کارشناسی شده بر آن خرده گرفت.
این هنرمند تأکید کرد: هر اثر واجد ضعف و قوتهای مربوط به خود است و این مجسمه هم از این قاعده مستثنی نیست، اما با توجه به شناخت از دنیای مجسمهسازی امروز، تلاش شد که مجسمه میرزاکوچک خان جنگلی اصفهان از نظر ارزشهای تجسمی با شاخصههای ویژه در سطح کارهای بینالمللی طراحی و ساخته شود که امیدوارم این امر تا حدودی محقق شده باشد.
انتهای پیام
نظرات