به گزارش ایسنا، ۲۵ اسفند ماه چهل و پنجمین سالگرد تغییر مبنای تاریخ کشورمان از هجری شمسی به شاهنشاهی در سال 1354 است.
سرکشی بزرگسالی
محمدرضا شاه که تا سالها پس از اخراج پدرش رضا شاه از ایران توسط انگلیسیها، به بلوغ سیاسی لازم برای اداره کشور نرسیده بود و مشابه پادشاهان سلسه قاجار، نیازمند و وابسته شدید دخالتها و تصمیمگیریهای مستقیم سیاستمداران و مستشاران انگلستان و بعدا آمریکا بود، در پی بحران نفتی اکتبر سال ۱۹۷۳ و جهش چهار برابری قیمت نفت و گاز و افزایشِ درآمدهای ارزی کشور کودک درونش میل به بلوغ و سرکشیِ بزرگسالی کرد.
او دریافت فقط در سایهسار قدرت و هیمنه آمریکا و سایر کشورهای استکباری است که اجازه دارد ایدهها و آرزوهای نظامی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فرهنگیاش را اجرایی کند. محمدرضا با اتکاء به این حقیقت، رفته رفته نسیمِ تغییر دیدگاههای عوامپسندانه و مردم فریبش را به مدد مشاوران کاردان انگلیسی و آمریکایی آغاز کرد و چند سال بعد طوفان سهمگین مجموعه تصمیمات و سیاستورزیهایش را در قالبهای مختلف از جمله انقلاب شاه و ملت و اصلاحات ارضی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بر مردم کشورمان خراب کرد.
به دنبال تغییر بنیادین دیدگاه شاه، فصلِ بهار و خزانِ رفت و آمد نخستوزیران جدید و قدیم، سرعت بیشتری گرفت و نخستوزیران و کابینههای جدید تا زمانی سر کار بودند که توان پیشبردن منویات ملوکانه را داشتند.
اما بالاخره لحظه سرنوشتساز فرا رسید و محمدرضا که در ظاهر تا پاییز 1353 معتقد به چند صدایی و نظام چند حزبی تحت کنترل دربار بود، از زمستان همان سال نغمه نظام تکحزبی تحت مدیریت مستقیم شاه را سر داد. شاه با تاسیس حزب رستاخیز موقعیت سیاسی قدرتمند خود را به درباریان و رعایا تفهیم کرد و بستر اجرایی شدن نظامند و سازماندهی شده منویات ملوکانهاش را فراهم کرد غافل از اینکه همین تصمیم، ریشه نظام سلطنت چند دههای پهلوی را به زودی میخشکاند.
او در 11 اسفند ۱۳۵۳ پایان عمر دو حزب بزرگ و قدرتمند ایران نوین و مردم را اعلام کرد و از ادغام همه احزاب ریز و درشت ایران در حزب رستاخیز ایران سخن گفت. محمدرضا در کاخ نیاوران در کنفرانسی رادیو و تلویزیونی اعلام کرد: «تشکیلاتی با جناحهای سیاسی مختلف که کارگران بنیان اصلی آن هستند تشکیل میشود و در کنار آنان زارعین، استادان دانشگاه، فرهنگیان و دیگران قرار میگیرند.»
او در روز تاسیس حزب با لحنی متکبرانه و فرمایشی گفت: «هر کسی باید جزو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن بکند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند، جایشان در زندان است، و دولت اعلام نمود برای هر ایرانی که خواستار شرکت در حزب نیست پاسپورت صادر و به خارج فرستاده خواهد شد.»
شاهِ پسر در کتابش «پاسخ به تاریخ» هم نوشت: «ما معتقد هستیم همه مردم ایران باید برای رسیدن به هدفهای ملی که سعادت و آسایش فرد فرد ما را تأمین خواهد کرد متحد باشند و در یک جهت حرکت کنند، همه کوششها باید در راه پیشرفت کشور باشد. نه خنثی کردن تلاشهای یکدیگر. در نظام چند حزبی امکان تفرقه و تشتت بسیار است. هر گروه که در حزبی هستند با دیگران بر سر کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت ستیز و دعوا دارند. هر گروه میخواهد حرفهای خودش را به کرسی بنشاند و در نتیجه اختلافات به وجود میآید. در حالی که در حزب رستاخیز از جنگ گروهی خبری نیست.»
توهین بد
محمدرضا به این اقدام بسنده نکرد. او شش ماه بعد در مراسم افتتاح هفتمین دوره مجلس سنا و بیست و چهارمین دوره مجلس شورای ملی که در شهریور ۱۳۵۴ برگزار شد، با لحنی مبهم و غیرشفاف فرهنگ و تمدن اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار داد و از ورود اسلام به سرزمین ایران به عنوان هجوم خارجی یاد کرد و از تصمیمش برای پاک کردن آثار انحطاط، ضعف، فساد و زبونی و احیای ارزشهای مثبت و جاودانه فرهنگ ایرانی سخن گفت.
شاهِ پهلوی در این مراسم با صدایی رسا گفت: «وظیفه اساسی پاسداری از اصول انقلاب شاه و ملت و اجرای آن به کاملترین صورت ممکن، اکنون به عهده حزب واحدی است که قاعدتاً تمام استعدادها و نیروها و فعالیتهای خلاقه افراد و طبقات ایرانی در آن متمرکز شدهاست.
حزب رستاخیز ملت ایران که مظهر یکپارچگی و پیوستگی تمام افراد کشور است، میباید بکوشد تا یک مکتب واقعی وطنپرستی و کار و خلاقیت برای اجرای هر چه بیشتر و بهتر اصول انقلاب ایران در راه تأمین آینده مرفه و پر افتخار و مترقی جامعه ایرانی باشد. نمایندگان این حزب که اکنون در دو مجلس مقننه کشور گرد آمدهاند، در این راه مسؤولیتی خطیر چه در مقابل جامعه امروز ایران و چه در برابر ایران فردا به عهده دارند که یقین داریم کاملا متوجه آن خواهند بود.
یکی از جنبههای مهم تحول اجتماعی و عمیق جامعه امروزی ایران که میباید دقیقاً مورد توجه قرار گیرد، از میان بردن تمام آثار و مظاهر ناپسند دورانهای انحطاط اجتماعی و اخلاقی گذشته است. تاریخ طولانی کشور ما شاهد هجومهای فراوان خارجی، و به کرّات نیز شاهد اشغال موقتی کشور از طرف بیگانگان بوده، که طبعاً هر اشغالی، با آنکه سرانجام به غلبه معنوی و فرهنگی ایران منجر شده، یادگارها و آثار شومی نیز از خود، مخصوصاً در زمینه فکری و روحی بر جای گذاشته است که با ماهیت و اصالت واقعی روح و فرهنگ ایرانی هماهنگ نیست.
ملت ما که مصمم است در این دوران تازه از زندگانی خویش تمام آثار انحطاط و ضعف و فساد و زبونی گذشته را به دست فراموشی بسپارد، دارای این رسالت معنوی است که ارزشهای مثبت و جاودانی فرهنگ ایرانی را از همه آلودگیهایی که ممکن است به دست عوامل بیگانه در این فرهنگ راه یافته باشد، دور سازد و هر آنچه را که نشان سازندگی و پاکی و نیرومندی ندارد و بنابراین شایسته فرهنگ ایرانی نیست، از آن کنار گذارد.
کوششهای جوانان ما در راه پیشرفت ورزش و نیروی جسمی که عالیترین مظهر آن پیروزیهای غرورانگیز آنان در ورزشهای آسیایی سال گذشته تهران بود، میباید با کوشش مشابه آنان در نیرومندی و پاکی اخلاقی و معنوی توأم باشد، تا جامعه مترقی امروز ایران رسالت تاریخی خویش را آنچنان که باید، ایفا کرده باشد.»
سخنان محمدرضا در افتتاحیه مجلسین تبدیل به مجوزی شد در دست نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا تا در نشستی مشترک بر سر تغییر مبداء تاریخ ایران از هجری شمسی به شاهنشاهی توافق کنند و نتیجه توافق خود از تصویب هر دو مجلس بگذرانند و از ابتدای سال ۱۳۵۵ اجرا کنند.
وزارت آموزش و پرورش پهلوی برای آماده کردن دانشآموزان مقطع متوسطه در کتاب تاریخ سال چهارم نوشت: «در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۵۴ خورشیدی، با تصویب مجلسین شورای ملی و سنا، مقرر شد تاجگذاری کورش کبیر در سال ۵۹۹ پیش از میلاد مسیح، مبدأ سال خوشیدی و سرآغاز تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران قرار گیرد. بههمین مناسبت اول سال ۱۳۵۵ هجری خورشیدی آغاز سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی، سال رسمی کشور شاهنشاهی ایران است.»
شگرد موذیانه
محمدرضا پهلوی بنابر مصلحتی دوست نداشت در تغییر مبدا تاریخ ایران نامی از او برده شود به همین دلیل مقرر شد شورای عالیِ برگزار کننده بزرگداشت پنجاهمین سالگرد نظام شاهنشاهی پهلوی پیشقدم شود و طرح موضوع کند و مثلا پس از کسب اجازه و موافقت محمدرضا شاه مسیر مشروعیت دادن به این ایده توسط دو مجلس شورای ملی و سنا طی شود و تصمیم شاه در قالب طرح در این دو مجلس به جریان بیفتد و تا ۲۴ اسفند که سالروز تولد رضا شاه بود، به تصویب برسد.
به این ترتیب مجلسین سنا و شورای ملی، نشستهای مشترک متعددی گذاشتند و تغییر مبداء تاریخ رسمی کشور به شاهنشاهی را تصویب کردند و کلیه سازمانها و ادارات دولتی و حکومتی را موظف به جایگزین کردن این قانون به جای مبدا تاریخ هجری شمسی کردند.
اسدالله عَلَم، وزیر دربار محمدرضا شاه در یادداشتش نوشت: «شاهنشاه به این کار علاقه دارند زیرا که خود مردِ تاریخ، خودِ تاریخ و محولِ تاریخ است و میخواهد که مبدا تاریخ هم بشود و حق هم با اوست.»
مخالفت مستشاران
اما مشاوران و مستشاران آمریکایی و اروپایی شاه نظر دیگری داشتند. یرواند آبراهامیان، تاریخنگار ارمنی تبار ایرانی زاده در کتاب ایران بین دو انقلاب نوشت: «در دوران معاصر کمتر رژیمی در سرتاسر عالم آن قدر احمق بوده است که تقویم مذهبی خود را دور افکند.»
نیکی آر کدی، کارشناس تاریخ معاصر ایران نیز در کتاب ریشههای انقلاب ایران نوشت: «شاه تقریبا همه مردم را مجاب کرد که هدفش کندن ریشه اسلامی است.
سرآنتونی پارسونز سفیر وقت انگلستان در تهران نیز در کتاب غرور و سقوط با اشاره به تصمیم محمدرضا شاه نوشت: «اقدام نامعقول و سبکسرانه دیگری علیه معتقدات مذهبی مردم کشورش.»
احسان نراقی، جامعه شناس و مشاور فرح پهلوی پس از سقوط سلطنت محمدرضا، در خاطراتش نوشت: «اقدام دیگری که به شدت به شاه صدمه زد، تغییر تقویم بود. ... شاه همیشه تمایل داشت که به دوران پیش از اسلام رجوع کند. او میخواست تا با نسبت دادن و مرتبط کردن خود به کوروش از جهان عرب ممتاز گردد و مسلمان بودن ملت ایران را کم رنگ جلوه دهد.»
قصه تحریف
بنابر خواست شاه، شجاعالدین شفا، معاون امور فرهنگی و مطبوعاتی وزارت دربار، مسؤول مطالعه و پیگیری تغییر تاریخ شد. اولین نشست او با هادی هدایتی وزیر مشاور و معاون اجرایی نخست وزیر، خسرو بهروز معاون سازمان برنامه و بودجه و امیر متقی معاون دربار در تاریخ ۲۷ آذر ماه ۱۳۵۴ برگزار شد.
در این نشست یک تصمیم و سه پیشنهاد مورد تصویب قرار گرفت. نتیجه نشست این بود که تقویم شمسی نه یک تقویم ایرانی است و نه یک تقویم مذهبی، زیرا هجری شمسی در زمان خلافت المعتضد بالله پایهگذاری شد پس مبنای ملی ندارد و از طرف دیگر چون تقویم هجری قمری است که مورد قبول کشورهای اسلامی است پس هجری شمسی منشاء مذهبی هم ندارد.
پیشنهاد شفا این بود که سال ۵۳۹ قبل از میلاد یعنی سال فتح بابل به دست کوروش کبیر و صدور منشور کوروش به عنوان مبداء تاریخ شاهنشاهی انتخاب شود. او محاسبه کرد طبق مبنای صدور منشور کوروش، سال ۲۵۰۰ مقارن با صدور منشور محمدرضا شاه درباره انقلاب سفید شاه و ملت بود.
هادی هدایتی هم پیشنهاد داد سال ۵۵۹ قبل از میلاد مقارن با سال جلوس کوروش کبیر به سلطنت، مبداء تاریخ شاهنشاهی ایران شناخته شود. وی در توضیح پیشنهادش گفت: «سال ۲۵۰۰، سال جلوس کوروش مقارن با جلوس محمدرضا پهلوی، آریامهر شاهنشاه ایران و آغاز فر و شکوه ایران است.»
خسرو بهروز سومین پیشنهاد را داد. پیشنهاد بهروز این بود که مبدأ تاریخ سال تولد کوروش تعیین شود چون تاریخ تولد او دقیقا مشخص نیست به همین دلیل تاریخ به سلطنت رسیدن کوروش را ۲۱ سالگی تخمین زد. بنا بر محاسبات بهروز سال فرضی تولد کوروش سال ۵۸۰ بود.
وی گفت: «سال ۲۵۰۰ آن مقارن است با حوت ۱۲۹۹ کودتای رضاشاه کبیر و آغاز طلوع خاندان پهلوی.»
کمیته چهار نفره هر چه پیشنهادات را بالا و پایین کرد نتوانست به نتیجه روشنی برسد به همین دلیل هر سه پیشنهاد را نزد امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت بردند او هم همه پیشنهادات را به اطلاع محمدرضا رساند و در نهایت پیشنهاد هادی هدایتی تصویب شد.
وقت کار به مرحله اعلام و اجرا رسید، مشاوران محمدرضا به تقلا افتادند که این تصمیم را چه کسی و چگونه اجرا کند و به مردم اعلام اطلاع دهد. در نهایت تصمیم گرفته شد یک سازمان مسؤولیت را عهدهدار شود. شورای عالی سازمان برگزار کننده آیین ملی بزرگداشت 50 سال شاهنشاهی پهلوی در اطلاعیهای اعلام کرد: «... این شورای عالی از خاک پای مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر استدعا کرد تا اجازه مرحمت فرماید تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی تغییر نماید و برای آنکه اشکالی پیش نیاید در تقویمهای تهیه شده همان سال جاری شمسی به کار رود، ولی به ترتیب از آغاز سال جدید تاریخ شاهنشاهی ۲۵۳۴ در مکاتبات دولتی و سازمانهای ملی مورد استفاده قرار گیرد و از آغاز سال ۱۳۵۶ هجری شمسی، تاریخ شاهنشاهی به کلی جانشین تقویم هجری شمسی گردد و در کلیه تقاویم و مکاتبات این مطلب مراعات شود.»
شورای عالی در قالب نامهای درخواستش را به دربار فرستاد. در این نامه اضافه شد: «شاهنشاه اجازه فرمایند گروهی از دانشمندان صلاحیت دار انتخاب شوند تا از راه رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سخنرانیها و نوشتههای علمی و پژوهشی این موضوع را به صورتی جامع و روشن برای افکار عمومی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند.»
نامه توسط اسدالله عَلَم، وزیر دربار به محمدرضا داده شد. وزیر دربار به امیرعباس هویدا هم گفت: «متن استدعای شورای عالی آیین ملی بزرگداشت 50 سال شاهنشاهی پهلوی برای تغییر تاریخ از خاک پای مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر گذشت و اجازه مرحمت فرمودند که به همین صورت اجرا شود.»
دستاندرکاران امور فرهنگی ایران زمان محمدرضا شاه پهلوی به ریاست عبدالرضا قطبی، اولین مدیر عامل رادیو و تلویزیون طرحی توجیهی برای تغییر مبدا تاریخ کشورمان تهیه کردند تا «افکار عمومی ملت ایران، افکار منطقه و افکار جهان» را توجیه کنند.
در این طرح توجیهی قرار شد «موقع و مقام سال هجری قمری در افکار عمومی برجسته شود» و گفته شود که اصلا تاریخ هجری شمسی هیچ ربطی به مذهب ندارد و این هجری قمری است که یک تاریخ مذهبی است. با این حال کشورهای اسلامی حتی در داخل کشورشان از تاریخ میلادی استفاده میکنند و تقویم شاهنشاهی تنها تقویم ملی خواهد بود.
برای اجرای این طرح علاوه بر استفاده از رادیو و تلویزیون قرار شد روزنامهها در طول زمان طولانی، به طور متناوب یکی درباره اعتبار مذهبی مطلق تقویم هجری قمری داد سخن بدهد، دیگری از بیاعتباری مذهبی سال شمسی و سومی پس از چند ماه ادامه بحث، از ضرورت داشتن یک تقویم ملی سخن بگوید. اجرای این طرح آغاز شد و روزنامهها به توجیه این موضوع پرداختند اما گوش مردم مذهبی کشورمان به این توجیهات بدهکار نبود.
دربار برای قانونی کردن ایده شاه، لایحهای را تهیه و به مجلسین سنا و شورای ملی ارسال کرد. به دلیل اهمیت موضوع هر دو مجلس جلسه مشترکی تشکیل دادند و لایحه مذکور را در تاریخ ۲۴ اسفند 1354 مصادف با سالرزو تولد رضا شاه تصویب کردند. امیرعباس هویدا در نشست مجلس سنا گفت: «روزی که به دین اسلام مشرف شدیم ۱۲ قرن از تاریخ ملت و تمدن و فرهنگ ما می گذشت.»
پس از هویدا، رامبد، لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم ضمن تعظیم به خاندان پهلوی به کلی منکر افتخارات گذشته شد و گفت: «رضا شاه وارث میراثی غمانگیز از گذشتگان بود. افتخارات چند هزار ساله تاریخ ایران همچون بقایای یک بنای کهن در زیر آوار بدبختیها و فلاکتها مدفون شده بود و رضا شاه این خرابهها را از زیر آوار بیرون آورد.»
روزنامه رستاخیز هم در صفحه اول خود با اعلام خبر تصویب جایگزین شدن تقویم شاهنشاهی به جای تقویم هجری شمسی نوشت: «در طول ۲۵۳۴ سال شاهنشاهی ایران ۵۰ سال شاهنشاهی پهلوی از هر جهت برجسته و ممتاز است.»
واکنش رهبر و مراجع
در پی اعلام رسمی تصمیم شاه، رهبرِ در تبعیدِ مردم انقلابی ایران اسلامی در پیام عید فطر خود در مهر سال ۱۳۵۵ خطاب به آحاد مردم بهکارگیری تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام و تاکید کرد: «... برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمهی شوم تغییر مبداء تاریخ را ساز کردند؛ این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکارانه مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمهی محو اسلام است، خدای نخواسته، استعمال آن بر عموم، حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم، مخالف با اسلام عدالتخواه است.»
در پی انتشار این دیدگاه امام خمینی که برداشت فتوا از آن شد، آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیتالله سیدمحمدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید آن زمان هم به تصمیم شاه اعتراض کردند.
استمپل، رایزن سیاسی آمریکا در ایران در گزارشی از واکنش عمومی و مراجع تقلید شیعه به تصمیم شاه، نوشت: «اگر وضعی به وجود آید که نظم عمومی بر هم بخورد، روحانیون و پیروانشان مشتمل بر تجار ثروتمند تهران و شهرستانی یک نیروی متشکل آزاد تشکیل خواهند داد و می توانند ... به مبارزه واقعی دست بزنند.»
آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی بعد از امام خمینی اولین مرجع تقلیدی بود که فردای اعلام خبر تغییر مبدای تقویم، موضعگیری کرد. ایشان در نامهای به جعفر شریف امامی رییس وقت مجلس سنا، اقدام مجلس شورای ملی و مجلس سنا در تصویب لایحه دربار را توهین بزرگ به اسلام دانست.
آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری نیز با ارسال نامهای به امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت مراتب نگرانی مراجع مذهبی را از این اقدام اعلام کرد اما هویدا با مصاحبهای که به دستور شاه انجام داد اعلام کرد: مردم میتوانند از هر دو تاریخ قمری و شاهنشاهی استفاده کنند. او با این کار توانست برخی مخالفان را با تصمیم شاه همراه کند.
آیت الله سید روحالله موسوی خمینی در پیامشان که در چهارم مهر ماه ۱۳۵۵ مصادف با عید فطر سال ۱۳۹۶ هجری قمری از نجفاشرف نوشتند، بیان کردند: «کارشناسان که میخواهند مخازن ما را بیمانع به غارت ببرند، برای تضعیف اسلام و محو اسم آن، نغمۀ شوم تغییر مبدأ تاریخ را ساز کردند. این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخالفت کنند؛ و چون این تغییر هتک اسلام و مقدمۀ محو اسم آن است ـ خدای نخواسته ـ استعمال آن بر عموم حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است.
مردم باید الزاما برای دودمان چنین جنایتکاران و 50 سال خیانت آنها یک سال جشن بگیرند؛ گر چه این نغمۀ نامیمون هم با فضاحت روبهرو شد و جز عمال خودشان کسی شرکت نکرد و جز با سرنیزه، کسی روی خوش نشان نداد. مدرسۀ فیضیه و دارالشفاء پایگاه فقه اسلامی و مرکز احرار و جوانان فداکار، غصب و در حال تعطیل باقی است. در مقابل، به مراکز فساد و فحشا هر چه بیشتر دامن زده می شود تا جوانان ما را به تباهی کشند و رشد معنوی نکنند و در مقابل خواست اجانب پایدار نباشند.
من با کمال تأسف از وضع ایران، به شما دانشجویان داخل و خارج امیدوارم؛ امید روزی که کشور از لوث وجود اجانب و عمال آنها پاک شود. شما ای جوانان عزیز! یأس به خود راه ندهید، حق پیروز است. این است شمه ای از وضع ایران.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی دو سال بعد نیز در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۷ درست چهار ماه قبل از پیروزی نهایی انقلاب اسلامی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم نوفللوشاتو گفتند: «شما ببینید چه جنایت بزرگی [است]، در تمام جنایتهایی که این مرد کرده است؛ همۀ خیانتهایی که این مرد کرده است؛ از دادن نفت به خارج، از خراب کردن وضع زراعت، از خراب کردن فرهنگ، از دست دادن حیثیت نظام؛ همۀ اینها را یک طرف بگذارید، قضیۀ تغییر تاریخ را یک طرف. تغییر تاریخ اسلام به تاریخ گبرها را شما اگر در یک طرف ترازو بگذارید، خیانتهای این آدم و جنایتهای این آدم و همۀ چیزهای دیگری که از دست داده ایم به واسطۀ این [شخص]، در یک طرف بگذارید؛ این اهمیتش بیشتر است و گمان نکنید که اگر ملت مهلتش داده بود، همین [یک] قدم بود.
این همین است که زرتشتیها، به حَسَب آن زمانها، زرتشتیها نوشتند ...، به شاه نوشتند: تاکنون کسی پیدا نشده است که به اندازۀ شما به مذهب ما خدمت بکند! به مذهب زرتشتیها، آتش پرستها خدمت بکند! این قدم اولش بود که تاریخ را تغییر داد؛ قدمهای دیگری داشت که بحمدالله ملت توی دهنش زد. حتی تاریخ را هم برگردانید به نحو اول! این تودهنی که الآن از این ملت خورده است، دارد یکی یکی این پایه هایی که تا حالا بالا برده بود، یکی یکی دارد خراب می شود و شما باید صبر کنید، باید حوصله داشته باشید، و اینها یکی بعد از دیگری خراب خواهد شد. قضیۀ «حزب رستاخیز» با آن بساطی که ایشان در این چند سال راجع به حزب رستاخیز درست کرد و آنقدر ثناخوانی برای خودش کرد و خلاف قانون هم بود، ولیکن خوب ایشان کرد ـ اینکه قانون نمی فهمد ـ و اعلام کرد که هر کس که وارد حزب رستاخیز شد، شد؛ هر که نشد، تذکره اش را بگیرد و برود از این مملکت، دیگر این، اهل این مملکت نیست، این مطلب به آن بزرگی در نظر او یک دفعه ریخت؛ حالا [چنان] شده [که] حزب رستاخیز را می گویند حزب نیست الآن، قبولش ندارند! این پایه ها دارد می ریزد. اینطوری تغییر کرد تاریخ دوباره به تاریخ اول؛ و حزبش هم از بین رفت.»
فرجام تصمیم
این اقدام شاه هرگز از حافظه مردم متدین و ملیگرای کشورمان پاک نشد. با گسترش دامنه قیام مردم در طول نهضت انقلاب اسلامی و در پی شعلهور شدن آتش اعتراضات مردمی در سراسر کشور، جعفر شریف امامی که رییس مجلس سنا بود و خانوادهای روحانی داشت از سوی محمدرضا به عنوان نخستوزیر هم انتخاب شد تا شاید بتواند از شدت اعتراضات فزاینده مردم و روحانیون بکاهد.
اما اسناد وزارت خارجه انگلستان حقیقت دیگری را فاش کرد.
در این اسناد که بعدا منتشر شد، آمد: «در این زمان دیگر آیتالله العظمی خمینی آشکار و انکار ناشدنی به رهبر بیچون و چرای انقلاب اسلامی تبدیل شده بود. ... گمان شاه این بود که شریفامامی با استفاده از سابقه خانوادگی روحانی خود خواهد توانست به مصالحه با رهبری روحانی نهضت دست یابد.»
اما محاسبات شاه و دربار و شریفامامی درست از آب در نیامد. یک سال و نیم بعد از جایگزین شدن تقویم شاهنشاهی به جای تقویم شمسی یعنی در تاریخ پنجم شهریور ۱۳۵۷ برای جلب رضایت مردم و روحانیون معترض مجبور به تعطیلی حزب رستاخیز به عنوان منشاء فتنه و برچیدن قمارخانهها شد.
منابع:
صحیفه امام جلد سه ص 171
صحیفه امام جلد چهار صص 110 و 111
گاهشمار جلالی، پایگاه اطلاعرسانی مرکز تقویم مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
گشایش هفتمین دوره مجلس سنا و بیست و چهارمین دوره مجلس شورای ملی، سخنرانی محمدرضا پهلوی، ۱۷ شهریور ۱۳۵۴، کاخ سنا
انتهای پیام
نظرات